پاورپوینت کامل آسیب شناسی در تعامل روحانیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آسیب شناسی در تعامل روحانیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیب شناسی در تعامل روحانیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیب شناسی در تعامل روحانیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

سخنی با هم سنخان گرامی

قبل از آنکه مقاله را مطالعه فرمایید، صمیمانه خواسته ای را یادآوری می کنم، و آن اینکه انتظار نباشد چیزی بنویسیم که خوش آیند مخاطبان باشد، بلکه توقع آن باشد و حمایت چنان باشد که به حقایق بپردازیم! چه آنکه چشم پوشی از حقیقت ها (که گاهی تلخ می نماید) آن را تغییر نمی دهد! چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غَاشٍّ وَ سَتُرِدُونَ عَلَی اللَّهِ جَمِیعاً فَتَعْلَمُون

تبعیت کن و بپذیر از آن که تو را می گریاند در حالی که خیرخواه تو است و تبعیت نکن از آنکه تو را می خنداند ولی با تو دغل کار است و به زودی همه به سوی خدا باز می گردید، آن وقت خواهید دانست چه کرده اید».(۱)

طرح کردن آسیب شناسی تعامل، پرداختن به مشکلی مهم و لازم است.

در میان آسیب های حوزه فرهنگ و فرهنگ سازان، هیچ آسیبی به اندازه «از خود بیگانگی» خسارت بار نیست!

با اینکه در منابع اسلامی آمده است که موءمن و بویژه موءمن عالم و فقیه باید «مقبلاً علی شأنه» آگاه و هشیار نسبت به جایگاه خود باشد.(۲) وگرنه خسارت آن هلاکت و نابودی اش خواهد بود، چنانکه فرمود:

«هَلَکَ امْرَءٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ»(۳)

بدیهی است که هلاکت و ضایع شدن قشری که منبع تبیین فرهنگ حیات بخش دین، در جامعه هستند، موجب انحطاط و سقوط جامعه خواهد شد.

بی توجهی به این جایگاه موجب آن است که واژه «فقیه و عالم دین» جای خود را به واژه تعریف نشده و مبهم «روحانی» داده و عوامل دشمن به دلخواه خود از آن بهره گیری می کنند و به دنبال آن، جایگاه «عالمان دینی» و «بیانگران شریعت مقدس» به فراموشی سپرده می شود! و تفکیک میان عالم و غیرعالم، و نیز تمایز میان شایستگان و غیرشایستگان آنگونه که در مکتب اهل بیت(ع) مطرح است، از میان می رود و قوام جامعه متزلزل می شود و مطابق گفته حضرت علی(ع) جامعه به قهقری برمی گردد.

و خطر دور گشتن عالمان دین از جامعه، چیزی است که متفکران بزرگ به آن توجه داده اند:

«بسیاری از منادیان و اعلام خطرکنندگان بوده اند که… خطر را پیش بینی کرده و اعلام کرده اند ولی گوش شنوایی نبوده است. زبان حالشان این بوده:«یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ»(۴)

هنگامی قومی بیدار شده اند که کار از کار گذشته.

الآن افکار منحرف و ضداسلامی مانند آتش زیر خاکستر به طور عجیبی اسلام و روحانیت را تهدید می کند و احیاناً افرادی منتقد و خیرخواه هستند ولی کسی به سخن آنها گوش فرا نمی دهد».(۵)

باشد که این نشست ها گامی در جهت شناخت درد و تلاشی در جهت یافتن درمان باشد.

فرهنگ تعامل و جذب

یکی از گسترده ترین و در عین حال، پیچیده ترین مسائل فرهنگی، فرهنگ تعامل در زندگی اجتماعی است.

در حکمت قدیم، این مبحث به عنوان یکی از فروع «سیاست مدن» موضوع تعلیم و تعلم دانشمندان و دانشجویان بوده است.(۶)

در فرهنگ اسلام نیز، ضرورت تعامل صمیمانه و مودت و محبت با مردم، به عنوان مهمترین درس ها در آداب اجتماعی بیان شده است.

پیغمبر گرامی(ص) فرمود: «خِیَارُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُوءْلَفُون

گزیدگان شما، خوش خلق ترین شما هستند، آنان که الفت می جویند و مورد الفت دیگران هستند.»(۷)

و نیز فرمود: «خَیْرُ الْمُوءْمِنِینَ مَنْ کَانَ مَأْلَفَهً لِلْمُوءْمِنِینَ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُوءْلَفُ

بهترین موءمنان کسانی هستند که عامل الفت اهل ایمانند، و خیری نیست در کسیکه نه مورد الفت قرار می گیرد و نه الفت می جوید.»(۸)

در رابطه با آداب اجتماعی لازم، محدث بزرگ شیخ حر عاملی (رحمه ا… ) در کتاب معاشرت وسائل الشیعه، هشتصد و نود (۸۹۰) روایت آورده که هر کدام شامل دستورات متعدد است.(۹)

اما با کمال تأسف می دانیم و می بینیم که مبحث آداب اجتماعی و راه و رسم الفت با مردم، اصلاً در حوزه مطرح نیست و به بهانه اینکه هر کس با مطالعه آنها را می فهمد، درس و بحث آن و آثار شگرفی که می تواند داشته باشد بطور کلی کنار گذاشته شده است.

این در حالی است که در مراکز علمی جدید و دانشگاه های سراسر دنیا، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی زیست و روانشناسی رشد و… به عنوان یک رشته تخصصی مهم دنبال می شود و چون از منابع اسلامی تغذیه در کار نیست، تماماً از فرهنگ غیر اسلامی بهره گیری کرده و تغذیه می شوند!

آیا برای چنین حوزه ای انتظار دوام و بقاء می توان داشت؟

تعدادی از متفکران دلسوز ما نسبت به آینده روحانیت اعلام خطر کرده اند و به طور بسیار کوتاه و گذرا به عوامل خطر نیز توجه داده اند،(۱۰) اما در مقام عمل و چاره اندیشی، اقدامی مشاهده نکرده ایم.

ابعاد سه گانه بحث

جامع نگری در محبث تعامل روحانیت با جامعه و به ویژه نسل جوان، ایجاب می کند که بحث را در سه بعد اصلی بررسی کنیم، بدین لحاظ که تأثیر و تأثر فرهنگی بر سه پایه استوار است:

۱ اسباب و عواملی که در ایجاد روابط صمیمانه نقش دارد.

۲ فراهم بودن شرایط تأثیرگذاری

۳ زودودن آسیب ها و موانعی که ممکن است باشد یا پیش آید.

بخش اول: اسباب و عوامل در روابط

بدون تردید، اساس تعامل و روابط اجتماعی بر رفتار و اخلاق و بر جاذبه ها و دافعه ها استوار است.

جاذبه ها، زمینه دوستی ها و رفاقت هاست و دافعه ها و نفرت انگیزی ها، عامل دشمنی و کینه توزی هاست. بر این اساس بحث مهم در این مقام، همین است که عوامل جاذبه ها چیست؟ چگونه است که بعضی صدها و هزارها و میلیون ها نفر را جذب می کنند، و بعضی نه تنها کسی را جذب نمی کنند بلکه دفع می کنند. در تبیین عوامل جذب و دفع سخن بسیار است.

سنخیت ها و جذب ها:

بعضی از حکما می گویند: علت اساسی جذب و دفع ها را باید در سنخیت و تضاد جستجو کرد. همچنانکه از نظر بحث های فلسفی مسلّم است که: «السنخیه عله الانضمام» سنخیت عامل مهمی برای ارتباط و پیوستگی است.

تا در میان دو نفر مشابهتی نباشد همدیگر را جذب نمی کنند. ولی آنجا که مشابهت و سنخیت پیدا می شود، دو نوع مختلف جذب یکدیگر می شوند مثل داستانی که مثنوی نقل می کند که لک لک و زاغی به خاطر اینکه هر دو «یک پا» شده بودند با هم زندگی می کردند:

آن حکیمی گفت دیدم هم تکی در بیابان زاغ را با لک لکی

در عجب ماندم، بجستم حالشان تا چه قدر مشترک یابم نشان

چون شدم نزدیک و من حیران ودنگ خود بدیدم هر دوان بودند لنگ

این یک پایی بودن، دو نوع حیوان بیگانه را با هم انس داد. انسان ها نیز هیچ گاه بدون جهت با یکدیگر رفیق و دوست نمی شوند، کما اینکه هیچوقت بدون جهت با یکدیگر دشمن نمی شوند.(۱۱)

در معارف حیات بخش اسلام تعلیم داده شده وفوق العاده تأکید شده که افراد جامعه اسلامی، باید درد آشنا باشند، به مشکلات جامعه بی توجه نباشند.

رسول اکرم(ص) فرمود: «بزرگترین مردم از نظر منزلت در پیشگاه خدا در روز قیامت کسی است که بیشتر از همه در زمین برای خیرخواهی و خدمت به مردم تلاش کرده است.»(۱۲)

و نیز (بطور مکرر) فرمودند: «هرکس که صبح برمی خیزد، اگر به کارهای مردم مسلمان اهمیت ندهد مسلمان نیست.»(۱۳)

امام صادق(ع) فرمود: «سزاوار و لازم است که مسلمانان بکوشند در ارتباط با هم، و تعاون به یکدیگر در رحم و مهربانی و رسیدگی به حاجتمندان و عطوفت بعضی بر بعضی دیگر، تا چنان باشید که خدا دستور داده (رحماء بینهم).

به یکدیگر رحم کنید و برای موقعیت از دست رفته خودتان متأثر باشید که همانند اطرافیان رسول اکرم(ص) نیستید! که با هم یکدل و مدافع حقوق همدیگر بودند.»(۱۴)

از اسیری تا امیری

حضرت علی(ع) در بیابانی کوتاه سه قاعده و سه معیار، برای ارزیابی روابط اجتماعی بیان می کند و اینکه نوع ارتباط هر کس با دیگران، ارزش و جایگاه او را مشخص می سازد!

می فرماید: «احْتَجْ إِلَی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَسِیرَهُ- وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظِیرَهُ وَ أَفْضِلْ عَلَی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَمِیرَه؛ به هر کس که خواهی محتاج باش، اسیر او خواهی بود. و از هرکه خواهی بی نیازی ورز، آنوقت نظیر او خواهی بود. و به هر کس که خواهی نیکی و فضیلت بخش، امیر او خواهی بود.»(۱۵)

در پرتو این بیان خورشیدسان، به راحتی می توانیم با تحلیلی کوتاه، دریابیم که ارتباط هر فردی، یا هر قشری با دیگران و نیز ارتباط کشوری با کشور دیگر از چند حالت خارج نیست!

ارتباط نیازمندانه و اسارت بار

۱ گاهی افراد یا گروه ها به لحاظ نیازمندی و با انگیزه بهره گیری برای رفع نیاز، سعی می کنند با دیگران ارتباط داشته باشند، ارتباط یک کشور با کشور دیگر نیز ممکن است اینگونه باشد. نتیجه این گونه ارتباط، سبک شدن و اسیری و خواری است.

احتیاج و نیازمندی یک عامل سرشکستگی و عقب ماندگی است. فرد و جامعه به هر کس محتاج باشد در نظر او خوار و سبک جلوه می کند. اینها حقایقی است که نمی توان انکار کرد. گرچه ممکن است بسیاری از روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان به آن نرسیده باشند یا به عللی اظهار نکرده باشند. لیکن مربیان الهی و فرستادگان خداوند متعال به آنها توجه داده اند.

حضرت علی(ع) می فرماید: «مَنِ اِحْتَجْتَ إِلَیْهِ هُنْتَ عَلَیْهِ؛ کسی که تو محتاج او هستی در نظرش سبک می نمایی»(۱۶)

مخصوصاً اگر احتیاج به دونان باشد، نیازمند محتاج را خوار می کنند، چنانکه گاهی شخص محتاج مرگ خود را بهتر از حمایت و کمک آنان می بیند!

بنگرید علی بن ابیطالب(ع) چه می گوید: «المخذول من لَهُ الی الّلئام حاجه؛ خوار کسی است که حاجت به دونان داشته باشد.»(۱۷)

«فَوْتُ الْحَاجَهِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَی غَیْرِ أَهْلِهَا؛ از بین رفتن حاجت بهتر از آن است که برای آن به دونان مراجعه گردد.»(۱۸)

«أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ طَلَبُ الْحَاجَهِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهَا؛ حاجت خواستن از نا اهلان، از مرگ سخت تر است».(۱۹)

ارتباط خدمت رسانی و نفع بخشی

۲ در پاره ای دیگر از موارد، فرد یا گروه یا کشور، ارتباطش با دیگران، ارتباط خدمت رسانی است. ارتباط برای دستگیری و کمک کردن و رفع مشکلات و برطرف کردن نیاز آنان است. نتیجه اینگونه ارتباط، سیادت و سروری و به تعبیر حضرت علی (ع) «امیر شدن» است.

به کمک همین مبحث می توان ارزش هر کس را در زندگی اجتماعی مشخص کرد. زیرا بعضی وجودشان به مقدار زندگی و آزادگی میلیون ها و میلیاردها از مردم مقید است.(۲۰) و بعضی به اندازه یک نفر هم ارزش ندارند.

نفع رسانی در تعامل مهمترین عامل محبوبیت و جاذبه آفرینی است. خدمت در جهت رفع نیازمندی های اساسی، عامل جذب و وابستگی امدادگران است.

کسی که نیازی راستین، از نیازهای مردم را رفع می کند، مردم نه تنها بسوی او جذب می شوند، بلکه وابسته و اسیر او می شوند.

مردم بسوی طبیب ماهر و درمانگر، جذب می شوند، از ماه ها پیش نوبت می گیرند، در روز نوبت ساعت ها در صف انتظار می مانند، چرا که نیازمندند.

کسانی که در خدمت احسان و نیکی به مردم هستند؛ محبوب اند، جاذبه دارند، به هر نسبتی و برای هر مقدار از جمعیتی که خدمت ارائه می کنند، آنها او را دوست می دارند.

حضرت علی(ع) در جملاتی کوتاه و بسیار دقیق به این معیار توجه می دهد و می فرماید: «بِالْبِرِّ یُمْلَکُ الْحُرُّ؛ با نیکی کردن یک انسان آزاد، مملوک و برده می شود».(۲۱)

«بِالْإِحْسَانِ یُسْتَعْبَدُ الْإِنْسَانُ؛ به واسطه احسان می توان بنده گرفت»(۲۲)

«بالاحسان تملک احرار؛ به واسطه احسان آزادگان مملوک می شوند.»(۲۳)

«بِالْإِحْسَانِ تُمْلَکُ الْقُلُوبُ؛ به واسطه احسان دلها قبضه می شود و انسان مالک دلها می شود.»(۲۴)

آدم بی فایده مرده است

و در تعبیری صریح تر می فرماید: «مَنْ لَمْ تَنْفَعْکَ حَیَاتُهُ فَعُدَّهُ فِی الْمَوْتَی؛ کسی که زنده بودنش، به تو نفعی نمی رساند، او را جزء مردگان شمار»(۲۵)

پس واضح است، آنکه کسی را جذب نمی کند دچار عجزی هست، مشکل از ناحیه اوست و به همان جهت، گاهی جذب شدگان را از دست می دهد. حضرت امیر موءمنان می فرماید: «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم؛ ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از آن ناتوان تر آنکه دوستان را از دست بدهد.»(۲۶)

بهره مندی انگیزه افعالی

اصولاً مطابق منطق عقل و فکر، هر عاقلی نفعی را می جوید و نفع طلبی (یا مادی یا معنوی) انگیزه تمام افعال انسان است.

خواجه نصیر طوسی، در تجرید الاعتقاد می گوید: «در انجام هر فعلی، اول آن را تصور می کنیم که نفع و ضرر آن چگونه است، بعد از توجه به مفید بودن آن، شوق سپس اراده به آن تعلق می گیرد، سپس حرکت عضلات، تا فعلی انجام می گیرد.»

می دانیم که همین نفع رسانی معیار محبوبیت در پیشگاه خدا نیز هست. از رسول اکرم(ص) پرسیدند: »مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ قَالَ أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاس؛ محبوب ترین مردم در نزد خدا کیست؟ فرمود: مفیدترین مردم برای مردم»(۲۷)

فرهنگ اسلام می آموزد که حتی نیت شما هم برای مردم نیکی و خوبی باشد.

حضرت علی(ع) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُحِبُّ أَنْ تَکُونَ نِیَّهُ الْإِنْسَانِ لِلنَّاسِ جَمِیلَهً…؛ خداوند دوست دارد که تمام مردم نسبت به کلیه افراد بشر، به پاکی و نیکی فکر کنند و خیرخواه یکدیگر باشند».(۲۸)

و لذا پیغمبر(ص) فرمود: «رَأْسَ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التحبّب الی النَّاسِ؛ گام اول خردمندی بعد از ایمان، دوستی و صمیمیت با مردم است.»(۲۹)

ارتباط متقابل و استغناء

۳. نوعی دیگر از ارتباطات، ارتباط متقابل است که افراد یا گروه یا کشور سعی می کند در امور زندگی روی پای خود ایستاده و خودکفا باشد، تعامل با دیگران را مشروط به احترام متقابل می پذیرد. مثل کسی که پولی در دست دارد و برای خرید به فروشنده مراجعه می کند. نه می خواهد اسیر باشد و نه درصدد آنکه امیر گردد. نتیجه این ارتباط هم «نظیری» همگونی و همتایی خواهد بود، همانگونه که در کلام حضرت علی(ع) دریافتیم.

بخش دوم: شرایط تأثیر در تعامل

با توجه به آنچه در بخش اول آوردیم تا حدودی شرایط تعامل مفید روشن شد. علاوه بر آن، یادآوری چند نکته لازم است.

الف- خیرخواهی

اولین شرط تأثیرگذاری در تعامل اجتماعی، برخورداری از روحیه «خیرخواهی» است. انسان ها بطور طبیعی خیرخواهان را دوست می دارند مثل محبوبیت علماء بزرگ، محبوبیت چهره هایی مثل سیدجمال الدین، اقبال لاهوری، شهید رجایی، دکتر غریب و امثال آنها، برای آن بود که مردم تشخیص دادند که اینها خیرخواهان جامعه هستند.

بیمار وقتی به این باور می رسد که طبیب خیرخواه اوست، به او جذب می شود و دستورات او را می پذیرد. همانگونه که در شرایط آمر به معروف و ناهی از منکر گفته اند که باید چون طبیبی خیرخواه و در صدد درمان بیمار گناه باشد.

حضرت علی(ع) می فرماید: ساختمان دوستی و برادری در راه خدا بر پایه خیرخواهی برای یکدیگر و بذلهای متقابل و تعاون و بازداری از معاصی و کمک متقابل و محبت (همه اینها برای خدا) استوار است «تُبْتَنَی الْأُخُوَّهُ فِی اللَّهِ عَلَی التناصح فی الله و التباذل فی الله… و اخلاص المحبه»(۳۰)

و بسیار جای دقت و تأمل است که در منابع اسلامی، «نصح یعنی خیرخواهی» از واجبات بزرگ شمرده شده و ترک آن از حرام های موءکد است.(۳۱)

ب- احتراز از طمع ورزی

دیگر از شرایط تعامل تأثیرگذار، برخورداری از روحیه استغناء و پاکی از چشم داشت و طمع ورزی است.

مطابق بیان قرآن، موءمن آل یاسین حبیب نجار،(۳۲) به جمعیت و قوم خود گفت: «یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛ ای مردم از پیغمبران تبعیت کنید که دو ویژگی دارند: یکی اینکه از شما اجر و مزدی نمی خواهند. دیگر اینکه آنها آگاه و راه یافتگان و هدایت شدگان هستند».(۳۳)

چگونه ممکن است که اقشار بسیاری از یک صنف، چشم طمع به منافع مادی توسط مردم داشته باشند، با اینحال مورد احترام آنان باقی بمانند و تأثیرگذار باشند؟!

باقی ماندن و جایگاه داشتن فلسفه ای دارد که دقیقترین آن، کارآیی انحصاری و بدون جایگزین است. یعنی اگر صنفی خدماتی را ارائه کنند که چیزی نتواند جایگزین آن شود، در آن صورت بقاء آن صنف طبیعی و قطعی است. وگرنه طمع ورزی «کشتارگاه» عقل و حکمت و شخصیت است، حضرت علی(ع) چه زیبا می فرماید: »أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع ؛ بیشترین کشتارگاه عقل ها، زیر جهش طمع ها اتفاق می افتد».(۳۴)

و در سخن دیگری فرمود: «تَحَبَّبْ إِلَی النَّاسِ بِالزُّهْدِ فِیمَا أَیْدِیهِمْ تَفُزْ بِالْمَحَبَّهِ مِنْهُمْ؛ محبت مردم را اینگونه به دست آور که زهدورزی، و بی رغبت باشی، نسبت به آنچه در دستشان هست، آنگاه به محبت آنها کامیاب می شوی»(۳۵)

پس استغناء ورزید تا شما را دوست بدارند. استغناء ورزیدن خوی بزرگان است. استغناء بدین معنی است که کسی با اینکه نیازمند است، با ناداری می سازد و نمی خواهد که منت دیگران را تحمل کند.

در تاریخ آمده که اسکندر، «دیوجانس» حکیم را به مجلس خویش فراخواند. حکیم از پذیرش دعوت خودداری نمود و به قاصد گفت: به اسکندر بگو: آن چیزی که تو را مانع شد که به نزد ما بیائی، همان نیز مرا بازداشت که به نزد تو آیم، تو در پرتو سلطنت، خود را از ما بی نیاز پنداشتی و همان مانع شد که نزد ما آیی، من نیز در سایه قناعت خود را از تو بی نیاز دیدم که به نزد تو آیم.(۳۶)

در بیان این حکیم، قناعت همپای سلطنت ارزیابی شده است و چه ارزیابی زیبایی.

حضرت علی(ع) در یکی از سخنانش می فرماید: بی نیازی ورزیدن از سلاطین و ملوک، خود برترین سلطه و سلطنت است. »الْغِنَی عَنِ الْمُلُوکِ أَفْضَلُ مُلْکٍ»(۳۷)

و نیز فرمود: «مَنِ اسْتَغْنَی کَرُمَ عَلَی أَهْلِهِ وَ مَنِ افْتَقَرَ هَانَ»(۳۸)

و نیز فرمود: «مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ بِاللَّهِ عَنِ الدُّنْیَا فَلَا دِینَ لَهُ»(۳۹)

عالم دین، باید از دنیای مردم استغناء ورزد، ولی از نظر علم و بیانگری شریعت، منشأ برکت و خیر باشد و نفع رسانی نماید، تا بهره گیران از علمش مجذوب او گردند.

ج- سرمایه علم و دانش

از شرایط ضروری و لازم تعامل تأثیرگذار، برخورداری از سرمایه ای است که می خواهد به کمک آن در جامعه مفید باشد! و پرقیمت ترین مردم، داناترین آنهاست.(۴۰)

آنچه از عالم دینی انتظار است، علم بیشتر و تقوای برتر است. و مطابق بیان حضرت علی(ع): «…به واسطه علم است که خدا گروهی را بالا می برد و آنها را رهبران خیر و کمال می گرداند، از آثار آنها اقتباس می شود و با رفتار آنها مردم هدایت می شوند و به رأی و نظر آنها مراجعه می گردد..».(۴۱)

فقدان علم و دانش در بعضی، بسترساز تهمت و انگ بی سوادی نسبت به جامعه روحانیت می شود. افرادی بدون داشتن پایه علمی لازم با روابط و تملّق و تمجیدهای بی مورد، پست هایی را اشغال می کنند، به عنوان استاد در کلاس ها حضور می یابند و با ضعف در پاسخگویی به شبهات و اشکالات درس، عامل خجلت هستند.

حضرت امیرموءمنان(ع) فرمود: »لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ فَتُتَّهَمَ بِإِخْبَارِکَ بِمَا تَعْلَمُ؛ آنچه را نمی دانی مگو، وگرنه در اظهاراتت نسبت به آنچه می دانی هم متّهم خواهی شد».(۴۲)

برخوردهای از این قبیل زمینه رواج شایعه غلطی می شود که افراد روحانی کسانی هستند که نتوانستند از راه کنکور وارد دانشگاه شوند!

البته خطر جاهلان عالم نما، بستگی به وجود و عدم شایعه ندارد. بلکه هرجا، ناشایستگان جای شایستگان را اشغال کنند، سدّ راه خیر و مانع کمال و عامل ضلالت خواهند بود!

حضرت علی(ع) در یکی از بیانات زیبا و عمیق خود، بعد از آنکه جایگاه اهل تقوا و یقین و نوربخشی آنها و نجات دهندگی شان از تاریکی ها و دهها برجستگی آنان را ذکر می کند و آنها را اوتاد روی زمینی می نامند، به خطر عالم نماها توجه می دهد و می فرماید: «و بعضی عالم نامیده می شوند و نیستند! پس او مجهولاتی از جاهلان و امور گمراه کننده ای از گمراهان اقتباس کرده و برای مردم دام هایی از فریب و نیرنگ و دروغ نهاده است. قرآن را چنان که خود خواهد تفسیر کند، و حق را با خواسته های خود تطبیق دهد، مردم را از فرجام گناهان بزرگ، آسوده خاطر گرداند، و لغزش های بزرگ را سبک مایه پندارد. گوید: من در برخورد با آنچه شبهه ناک است درنگ می ورزم، اما در میان آن جای گرفته، و می گوید: از بدعت ها به دور می مانم، اما در میان آنها آرمیده! پس صورت، صورت انسان است و قلب، قلب حیوان! درب هدایت را نمی شناسد که از آن تبعیت کند، و درب کوری و گمراهی را تشخیص نمی دهد که از آن دوری ورزد! و این مرده ایست در میان زندگان!»(۴۳)

بخش سوم: آسیب ها و موانع تعامل

آسیب های تعامل روحانیت با مردم، دارای گونه های مختلف است:

الف آسیب های برون مرزی

ب آسیب های درون مرزی که بیرون از صنف شکل می گیرد

ج – آسیب هایی که در درون صنف پدید می آید.

شرح هر کدام از این سه قسم، تدوین کتابی را موجب می شود، لیکن ناچار بطور کوتاه به آن توجه می دهیم!

الف آسیب های برون مرزی

بخش مهمی از آسیب ها، برون مرزی و ضررهایی است که از خارج کشور به وسیله ماهواره و دیگر ابزار رسانه استکباری هر روز به شکلی وارد می شود.

قبل از آنکه به آسیب های جزئی و درون کشوری بپردازیم، لازم است، همه علماء دین و همه مبلغان واقعی اسلام، دشمنان بزرگ بین المللی و ایادی استکبار را هر چه بیشتر بر ملأ کنند.

تحقیقاً می توان گفت: درصد بالایی از آسیب های تولیدی در داخل، معلول القائات برون مرزی و رسانه های استکباری و ایادی آنهاست.

جریان استعمار که در نهضت مشروطیت و نهضت تنباکو و نهضت ملی شدن نفت و قیام سی ام تیر ۱۳۳۱ و مخصوصاً پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (قده) قدرت دین و مرجعیت و عقیده را دریافته، مطابق اظهارات صریح خودشان، روحانیت اصیل و نفوذ علماء دین را، تنها سد بزرگ در مقابل خود تشخیص داده و تمام توان خود را برای شکستن قداست این قشر مقدس و کاستن از نفوذ آنان به کار گرفته است.

جمع آوری و ارائه این اعترافات، خود مقاله بزرگی را تشکیل می دهد. و بعضی از نویسندگان محترم نیز مجموعه بسار مفیدی در این زمینه ارائه داده اند.(۴۴)

در اینجا چند نمونه کوتاه را ملاحظه می کنید:

برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا در دولت کارتر، در بخشی از خاطرات خود می نویسد: «ایران منظور حکومت اسلامی ایران بزرگترین شکست حکومت کارتر بود… سقوط شاه از نظر استراتژیک یک نتایج مصیبت باری برای آمریکا به بار آورد و از نظر سیاسی، برای خود کارتر فاجعه آمیز بود».(۴۵)

در همان اوائل پیروزی انقلاب، کارتر گفت: «سرنوشت ریاست جمهوری آمریکا نه در شیکاگو و نه در نیویورک، بلکه در تهران تعیین می شود».(۴۶)

«گری سیک» مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا: «ولایت فقیه، تکنولوژی ما را در اراده خود دفن کرده است».(۴۷)

نشریه اکونومیست (اوت ۱۹۹۴) نوشت: «مهمترین مانع مهار پدیده اصول گرایی اسلامی، روحانیون و علماء هستند. زیرا آنان با سلاح عمده خود یعنی اجتهاد، مانع از تحقق اهداف غرب می شوند».(۴۸)

«آیت الله روح الله خمینی رهبر ۷۹ ساله ایران را نمی شود با زیر فشار گذاشتن تضعیف کرد و نمی شود او را به تغییر و تبدیل وظیفه ای که به نظر او از جانب خداوند به وی محول شده است وادار کرد».(۴۹)

«چه باید کرد، با چه وسیله و امکانی جلو حرکت بنیادگرایی اسلام را باید گرفت!این پیرمرد جماران ما را دیوانه کرده است».(۵۰)

«امریکا تاکنون موفق نشده است در برابر حتی یکی از مواضع رهبری انقلاب ایران موفق و پیروز شود و هنوز ابعاد مرموز و سری رهبری غیر عادی انقلاب ایران برای آمریکا ناشناخته است».(۵۱)

دشمنی با بیانگران دین

امام صادق(ع) در بیانی صریح توجه می دهد که دشمنان دیانت و ولایت، در مواردی که نمی توانند با ما اعلام عداوت نمایند با پیروان ما دشمنی می ورزند. و این سخن بدان معنی است که چون موقعیت خاندان پیغمبر در قرآن و احادیث و ضرورت دوستی با آنان بگونه ای است که هیچ مسلمانی نمی تواند با آنها دشمنی ورزد، دشمنی با آنان را در پوشش دشمنی با شیعیان و پیروان آنان ظاهر می سازند و در حکم ناصبی هستند:

»عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ لَیْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لِأَنَّکَ لَا تَجِدُ رَجُلًا یَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَکِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَکُمْ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّکُمْ تَتَوَلَّوْنَا وَ أَنَّکُمْ مِنْ شِیعَتِنَا»(۵۲)

چه باید کرد؟ تردیدی نیست که مخالفان سعی دارند که هرچه بیشتر، حریم شکنی کنند. در طول تاریخ همیشه، مخالفان یک مکتب و یک آئین، حمله ها را متوجه بیانگران و مدافعان مکتب کرده اند!

قرآن می فرماید: »وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً؛ وقتی به منافقین گفته می شود، بیایید به سوی حکم خدا و رسول برویم، می بینی که منافقان از مراجعه به تو خودداری می ورزند و از مراجعه به نزد تو بازمی دارند».(۵۳)

مقابله با توطئه های دشمنان که اساس حوزه و مبانی عقاید مردم را نشانه رفته اند، برنامه ریزی و کار مداوم را می طلبد!

رهبر معظم انقلاب از همان آغاز مسئولیت به طور مکرر این خطر را گوشزد نمودند که تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و مبارزه با اساس دیانت و اسلام در جریان است.

حوزه و جامعه حوزویان در این راه کار «برنامه ریزی شده»ای انجام ندادند.

اما اینکه، این آسیب در کنار دو گونه دیگر، چه جایگاهی دارد، و بیشتر از کدام گونه باید بیم داشته باشیم؟ مطلبی است که باید با دقت روشن گردد!

ب- آسیب های برون صنفی

بخشی دیگر از آسیب ها، چیزهایی است که بیرون از صنف شکل یافته و بر صنف وارد می شود. و راه مبارزه با آنها، بستگی دارد به اینکه اولاً بستر آن آسیب ها شناخته و خشکانده شود. و ثانیاً روش کار آسیب رسانان را درک کنیم و راه صحیح مبارزه با آن را پیش گیریم که متأسفانه هیچ برنامه ای برای آن تدارک ندیده ایم.

بعضی از اساتید حوزه عوامل تهاجم به روحانیت را به سه گروه تقسیم کرده اند:

۱. یک دسته احزاب الحادی یا التقاطی که به خاطر حاکم شدن اسلام، جایی رسمی در جامعه ندارند، و مخالفت آنها با روحانیت در واقع به خاطر مخالفت با اسلام است.

۲. گروهی دیگر کسانی هستند که تصور می کنند، روحانیت یک صنفی از مصرف کنندگان بدون تولید هستند و حالا که انقلاب با رهبری روحانیت پیروز شده، پست هایی را گرفته اند که نمی بایست در اختیار آنها باشد، بنابراین روحانیت جای آنها را گرفته اند و مخالفت آنها با روحانیت یک نوع مبارزه صنفی و مادی است.

۳. گروهی دیگر کسانی هستند، مسلمان علاقمند به اسلام و انقلاب (با اختلاف مراتب) و قدر متیقن دشمن اسلام و انقلاب نیستند، ولی با روحانیت به دلایلی مخالفند. آنها فکر می کنند، روحانیت در گذشته کارایی هایی داشته ولی فعلاً برای رفع آن نیازها کارایی ندارد. به عنوان تشبیه، یک وقتی همه داروهای درمانی را در عطاری ها می فروختند، ولی با رسمیت یافتن داروخانه های طب جدید، دیگر مغازه های عطاری جایی ندارد. روحانیت نیز در گذشته کارایی داشته، ولی در عصر جدید دیگر نیازی به این صنف نیست.(۵۴)

واقع نگری در رابطه با دارندگان لباس روحانیت و برخوردهای ناروا، نشان می دهد که آسیب های وارده بر این صنف گونه های بسیاری جز آنچه گفته شد دارد. تهمت های پست خواهی، ثروت اندوزی، کم سوادی، بی تقوایی، بی نظمی و اموری از این قبیل. تعلیمات اسلامی به ما می آموزد که از رفتارِ بسترساز تهمت بر حذر باشید و کاری نکنید که زمینه آن فراهم شود!

حضرت علی(ع) می فرماید: »مَنْ دَخ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.