پاورپوینت کامل آسیب شناسی تعامل روحانیت و نسل جوان در گفت و گو با جناب آقای دکتر افروغ ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آسیب شناسی تعامل روحانیت و نسل جوان در گفت و گو با جناب آقای دکتر افروغ ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیب شناسی تعامل روحانیت و نسل جوان در گفت و گو با جناب آقای دکتر افروغ ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیب شناسی تعامل روحانیت و نسل جوان در گفت و گو با جناب آقای دکتر افروغ ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

با تشکر از حضرتعالی، بفرمایید که چه تحلیل و برداشتی از نسل جوان جامعه ایران دارید؟

نسل جوان ما، مثل هر قشر دیگر جامعه یک کلیت واحد نیست و لذا جوان نیز قابل انقسام به شاخه ها و شعبات مختلفی است. البته این غلط است که ما یک کلیت پنداری خاصی داشته باشیم و جوان را یک کلیت یک پارچه بدانیم، باید مشخص کنیم که در خصوص کدام دسته از جوانانمان و وابسته به کدام گروه سنی سخن می گوییم. نکته ای که باید بدان توجه کنیم، این است که کارهایی که در خصوص نگرش سنجی های مختلف در رابطه با جوانان شده ،قابل تأمل است و به آن هم باید مراجعه کرد، اما من به چند نکته در رابطه با جوان اشاره می کنم:

یکی اینکه: بر خلاف این عقیده رایج که می گویند: جوان های ما دچار بحران هویت هستند، بنده معتقدم که جوانان دچار شکاف لایه های هویتی هستند. بحران هویت به این معنا که در لایه های زیرین هویتی شان خدا گریز، خدا ستیز و دین گریز شده باشند، چنین چیزی را من سراغ ندارم، نه تحقیقاتی که مستقیم خودم در آن نقش داشته ام و نه تحقیقات میدانی و پیمایشی کلانی، که نوعا انجام شده، سخن مرا تأیید می کند. جوان ما دچار شکاف لایه های هویتی است، مثلاً لایه نمادش چندان سنخیتی با لایه های زیرینش ندارد. درست است که وزن لایه های زیرین سنگین تر از لایه های بالایی است، اما نباید انتظار داشت، که لایه نماد همطراز با جهان بینی باشد، اما شکافش در دراز مدت می تواند برای ما مسئله دار باشد ؛ زیرا کسی، چک سفید امضا نداده که اگر نمادهای بیگانه با لایه های زیرین بودند، این حتماً به آن لایه های زیرین جهان بینی هم سرایت نکند. و لذا به نظر من جاهایی که نمادها فاصله زیادی از لایه های زیرین می گیرند، از یک طرف بر می گردد به بی توجهی ما به نمادهای ایرانی اسلامی، و از طرف دیگر به برخورد غلط با این نمادگرایی و تسری دادن این نمادها به لایه های زیرین توسط عده ای از شکل گرایان، که ممکن است روحانیت هم جزء آنها باشد؛ یعنی ممکن است روحانیت یک نگاه یک پارچه و کل گرایانه به عناصر فرهنگی داشته باشد و بلافاصله لایه نماد را به لایه های زیری تسری بدهد ،مثلاً اگر کسی نماد مناسبی داشت، قضاوت کند، که حتماً جهان بینی توحیدی دارد و اگر کسی نماد نامربوط داشت، قضاوت کند که در جهان بینی او حتماً یک

اشکالی وجود دارد، در صورتی که این طور نیست و باید از آن پرهیز کرد. شاید روحانیت قبل از انقلاب ما پرهیز بیشتری نسبت به روحانیت بعد از انقلاب ما داشت؛ زیرا روحانیت قبل از انقلاب ما احساس وظیفه بیشتری می کرد و با جوان ارتباط تنگاتنگی برقرار می نمود، اما امروزه خیال روحانیت آسوده است، که قدرتی به نام جمهوری اسلامی وجود دارد و به صورت مستقیم و غیر مستقیم تکیه بر قدرت سخت افزاری و فیزیکی نظام می کند و از قدرت نرم افزاری خودش فاصله گرفته است. البته به نظر من روحانیت امروز با روحانیت دیروز تفاوت زیادی دارد؛ زیرا روحانیت امروز از ظرفیت های بالقوه نرم افزاری و توانمندی های خودش غافل و محروم است. ما قبل از انقلاب سراغ نداریم کسی را که شبهه ای ایجاد کند و روحانیت به آن پاسخ ندهد و یا او را به مناظره دعوت نکند، اما امروز چون قدرت دولتی در اختیار دین است و حوزه های دینی هم در آن ذی نقش هستند، می بینیم که در مواجهه آقایان یک سری استناداتی به این قدرت می شود که دیروز نمی شد.

و لذا خواهش من از عزیزان این است که نوع مواجهه مرحوم علامه طباطبایی، نوع مواجهه شهید مرتضی مطهری، شهید بهشتی، روشنفکران دینی ما و آنهایی که کسوت روحانی داشتند را با پرسش های قبل از انقلاب و بعد از آن مقایسه کنید، به نظر من اینجا یک عاملی اضافه شده که نباید اضافه می شد.

با توجه به اینکه جنابعالی، هم در تعامل با روحانیت هستید و هم نسل جوان، انتظارات نسل جوان جامعه از روحانیت را در چه چیزهایی می دانید.

خوب بود که این مطالعه یک مطالعه پیمایشی دقیقی می بود و این پوشش در این غالب انجام می شد، که انتظار جوانان مختلف با صبغه های مختلف، در زمینه های مختلف و در خورده فرهنگ های مختلف و مناطق مختلف نسبت به روحانیت چیست؟ چون توقعات یکسان نیست و جوانان هم یکسان نیستند.

اما من با فرض اینکه با جوانان در ارتباط بوده ام این گونه عرض می کنم، که واقعاً روحانیت چیست؟ و کیست؟ امروز باید شما به این سؤال من پاسخ بدهید؛ زیرا من در رابطه با جوانان می توانم بگویم که آنها را یک دامنه سِنی در بر می گیرد، اما در رابطه با روحانیت نمی توانیم به یک مفهوم کلی، بدون توجه به آن کسوت، جوهر و بافت وجودیشان ارجاع بدهم.واقعاً روحانیت کیست؟ این سؤال برای من که قبل از انقلاب را درک کرده ام سؤال جدیدی است و شاید این سؤال برای من که با روحانیت حشر و نشر داشته ام و با روحانیت کلاس داشته ام بدون پاسخ نباشد، اما جوان امروز برای این سؤال پاسخ روشنی ندارد.

آیا می توان اینگونه گفت که انتظار جوان از دین، همان انتظاری است که از یک روحانی دارد؟

من منکر این نیستم، اتفاقاً اگر این را بگویید آن وقت وضع خیلی خراب تر می شود ؛ زیرا من قبل از انقلاب شاهد بودم که روحانیت در عرصه مدنی فعالیت می کرد. به هر حال می آمد و سراغ می گرفت و تا آخر نقش هدایت و رسالتی خودش را به خوبی انجام می داد و به گونه ای یک پیوند عظیمی بین روحانیت و دانشگاه بود. و لذا وقتی این عنوان؛ یعنی وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد، با الان خیلی متفاوت بود. به نظر من بخشی از این تفاوت ها بر می گردد به اینکه انتظارات هفده گانه ما دچار اختلاف شده است؛ یعنی روحانیتی که مستقل از دولت بود و ناظر بر دولت بود و بعضاً تا حدودی نظریه پردازی می کرد، امروز نقش نظریه پردازی و نقش نظارتی او به نقش تصدی گری تغییر پیدا کرده و این نقش؛ یعنی تصدی گری او درست همان حالتی را به روحانیت داده، که به روشنفکران غیر روحانی داده است. در گذشته رمز موفقیت روحانیون ما این بود که در دستگاه دولتی نبودند و به همین خاطر مردم به عنوان یک قدرت مدنی روی او حساب باز می کردند و عامل اصلی مجلس توده ها روحانیت بودند، اما اکنون روحانیت دولتی است. بنابراین سخن بنده این است که نسبت ها خیلی پیچیده شده و مردم همان نگاهی را که به روشنفکران قبل از انقلاب داشتند، الان پر رنگ تر از آن را به شما دارند، چون الان چنین تفسیر می کنند، که روشنفکران جامعه یا از کشورخارج شدند، یا به گوشه رانده شدند و یا اینکه همه آنها ضد حوزه شدند.

حضرت امام فرمود: «اگر یکی از شما خطا کند، پای همه شما نوشته می شود» بعضی فکر می کنند که این نکته امام یک امر مذمومی است، در حالی که اصلاً چنین نیست و حاکی از جایگاه بلند روحانیت است، و حکایت از همان نسبت دین و روحانیت دارد، چون مردم این نسبت تاریخی را می دانند و این جایگاه بلند را پیدا کردند، به محض اینکه

عده ای و لو قلیل دچار عارضه ای باشند که هم نقش تصدی داشته باشند و هم توجیه کنند، مردم به آن پی می برند، البته من صرف تصدی را در جاهایی که متناسب با قابلیت ها، شایستگی ها و تخصص های ما است منکر نیستم، اما بعضی وقت ها در یک جایی می بینیم که این حضور پر رنگ است و هیچ نظارتی و نگرشی انتقادی وجود ندارد، بلکه توجیه است و قبل از آن سکوت و بعضی وقتها تطهیر است. از این رو به مردم فشار می آید و آنها می فهمند و توقع دارند، که دینشان از آنها دفاع کند، متولیان استنباط دینی ؛ یعنی روحانیت از آنها دفاع کنند و آنها هم نه تنها دفاع نمی کنند، بلکه توجیه هم می کنند و بلکه طرف را متهم به ضد ولایت فقیه می کنند. این چه داستانی است، که برخی از طرفداران دروغین، به ولایت فقیه مقامی می دهند که به خداوند نمی دهند. مردم در زندگی روزمره خود می توانند بگویند: ای خدا این چه وضعی است، آیا به ولایت فقیه نمی توانند بگویند؟ این نگاه دینی نیست؛ در نگاه دینی طرف حق فریاد و حق اعتراض دارد. و اتفاقاً اگر فرمان رهبری شرعی است، فریاد و نظارت مردم هم شرعی است. اگر فرمان رهبر شرعیت اش به واسطه خدا و رسول خدا و امام زمان است، فریاد و نظارت مردم هم یا اذن نمی خواهد و یا تنها اذنش خداست. آن کسی که فرمان می دهد باید مأذون باشد، برای اینکه قرار است جای خدا بنشیند و کار خدا را انجام بدهد.

چون حضرت امام (ره) می فرماید: «تنها، کسی می تواند حکم براند، که خالق انسان باشد و تنها حکومتی که خرد می تابد حکومت خداوند است.» بنابراین اگر کسی بگوید که من در جای خدا حکم می رانم، بایستی خیلی از احتیاطات و خیلی از هوشیاری ها باشد. واقعاً آن روحانیتی که بتوانند با جوان و نیاز جوان ارتباط برقرار کنند، خیلی کم رنگ شده است. جوان ما با مسائل روزمره عجین است، با بی کاری عجین است. با مشکل ازدواج روبرو است. با انواع و اقسام مشکلات روبرو است و لذا می خواهد فریاد بزند، دوست دارد روحانیت به او کمک کنند تا فریاد بزند، اما روحانیت او را دعوت به سکوت می کنند؟! و این باعث نا امیدی می شود. ما از یک طرف می گوییم: جوان ها امید و از یک طرف می گوییم سکوت. شما بگویید آیا مفهوماً بین سکوت و امید رابطه است؟ امید با فریاد قابل جمع است. شهید استاد مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی، چاپ ششم آن می گوید: در اسلام دو عنصر اساسی وجود دارد که باعث می شود، انقلابی به وجود بیاید، یکی جهاد است و دیگری امر به معروف و نهی از منکر و هر زمانی که این را بگیرید در واقع همان روحیه خروج را گرفته اید و اصل امر به معروف و نهی از منکر و اصل حقوق متقابل و اصل مشارکت را در ارتباط با هر قشری باید به کار بگیرید. مخصوصاً قشر جوان ما که قاطبه جمعیت ما را تشکیل می دهند.

بنابراین بنده معتقدم که بر حسب همان ارتباطی که بین دین و روحانیت است چه در قالب مباحث محتوایی و چه در قالب مباحث شکلی آن، بالاخره در جامعه ما به لحاظ جامعه شناسی، گروه منزلتی به نام روحانیت، ریشه داشته و علاوه بر آن، سنگر محتوایی دین از آن حوزه های علمیه و روحانیت است ؛ زیرا تئوری جمهوری اسلامی متعلق به امام است و امام شاگرد حوزه و مولود حوزه است، چون مبنای فلسفی او که نگرش صدرایی داشته متعلق به حوزه است.

بنابراین توقع بنده از روحانیت این است که هم در سنگر نظریه پردازی و هم در سنگر نظارت، نقش تاریخی، محتوایی و جوهری خودش را به خوبی ایفا کند. حال سؤال این است که چه شد که به محض مستقر شدن جمهوری اسلامی و پیروزی انقلاب تمامی این نقش ها فراموش شد؟ این یک واقعیت است. وقتی این نقش فراموش شود، شما هر قدر هم به جزئیات بپردازید و هر قدر هم به رفوی برخی از کارها بپردازید، موفق نخواهید شد، که با جوان ارتباط پویا و دو سویه برقرار کنید. ارتباط امروز روحانیت با مردم تصنعی است. امروزه مردم همان سؤالی را مطرح می کنند که قبلاً عرض کردم: روحانیت کیست؟ عرض کردم پاسخ این سؤال برای من روشن است، چون درکی از قبل از انقلاب و درکی که از نظریه پرداز انقلاب دارم و هیچ وقت هم عقب نشینی نمی کنم و نخواهم کرد و هر چه می گویم از باب اصلاح است، اما جوانی که هیچ گونه شناختی از عقبه تاریخی روحانیت ندارد، چطور؟ شما باید یک حافظه تاریخی برای او باز کنید. الان حافظه تاریخی ای که آنها دارند این است که روحانیت جماعتی هستند که از قِبَل جمهوری اسلامی به نان و نوایی رسیده اند، ماشین هایشان آن چنان شده و دنبال مدرک دکتری و عضویت در هیأت علمی هستند و برای انجام کوچک ترین فعالیتی از دانشگاه اجازه می گیرند، در حالی که قرار بود دانشگاه حوزوی شود، ولی متأسفانه حوزه دانشگاهی شده است. همه اینها واقعیت هایی بود که عرض کردم هر چند مردم سنتی ما یک گرایش سنتی به روحانیت دارند که بالاخره باید خطبه عقد را یک روحانی بخواند و در روضه ها یک روحانی باشد.

برداشت بنده از صحبت های شما این است که عمده ترین مشکل در تعامل بین روحانیت و نسل جوان، حاکمیتی شدن حوزه است، آیا موانع دیگری هم در ارتباط با این تعامل و مفاهمه وجود دارد؟

تعلق می تواند سه وجه داشته باشد: وجه نظریه پردازی، وجه نظارتی و وجه تصدی و لذا بنده می گویم که متأسفانه روحانیت فقط به وجه تصدی چسبیده اند و بقیه را رها کردند. و الان من مخالف وجه تص

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.