پاورپوینت کامل روحانیت و دنیای جدید ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روحانیت و دنیای جدید ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روحانیت و دنیای جدید ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روحانیت و دنیای جدید ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :
۱۵
تعریف و تبیین رسالت روحانیت در عصر جدید، مهم ترین موضوعی است که می تواند، ماهیت و هویت علمی و تاریخی این نهاد ارزشمند را روشن سازد و در حرکت گسترده و رو به پیش عالمان و دانش آموختگان حوزه های علمی شیعی راهگشا باشد.
باز تعریف رسالت روحانیت در دنیای جدید، به واقع، همان نگاه جدید و کارآمد به نسبت اسلام و مدرنیته، رابطه دین و علم، تعامل حوزه و دانشگاه، و مباحثی از این قبیل است، از این رو پرداختن به این مسئله مهم و حل زوایا و نقاط ابهام آن، مستلزم دیدی صحیح، عمیق و همه جانبه خواهد بود.
رسالت حوزه را باید متناسب با وضعیت زمانی خود تفسیر کرد. در یک دوره حوزه شیعی تلاش می کرد، تا آثار باقی مانده از امامان معصوم (ع) از بین نرود، از این رو باید مجامع روایی را تدوین و تبویب می کرد و با کمک بحث های رجالی و درایی و… به تدریج فقه شیعه را بر محور احادیث شکل بدهند. اینها کارهای بلند مدت و طاقت فرسایی بود که به خوبی صورت گرفته است. با تلاش این بزرگان، اکنون حوزه های علمیه، سرمایه های ارزشمندی از روایات امامان معصوم (ع) در اختیار دارند، و یکی از وظایف ما، حفظ و نگهداری این احادیث است.۱
در دوره ای دیگر، تلاش عالمان دینی در جهت پاسخ گویی به شبهات و اشکالات عمومی و تخصصی نسبت به اصول اعتقادات و معارف دینی، سمت و سو یافته و بیشتر تلاش ایشان در رفع این ابهامات و ایرادات بوده است؛ قطعاً رفع ابهام از ایرادات در حوزه معارف دینی، تلاشی ستودنی است و این نحوه برخورد عالمان دینی، گواه آگاه به زمان و عصر خویشتن بودن است. آگاهی داشتن، یادآوری باز تعریفی و باز آموزی آن تلاش ها و کوشش ها، امری پسندیده و نیکو است؛ اما نکته مهمی که گاه کمتر به آن توجه می شود، فهم و درک این خصلت عالمان دینی در اعصار گذشته است که ایشان آگاهی به زمان و درکی صحیح از دوره، عصر و جامعه خویش داشتند و نیاز جامعه خویش را می فهمیدند و تلاش و همت خویش را در جهت رفع و پاسخ گویی به آن معطوف می داشتند.
همچنین عالمان دینی در برهه ای از زمان باید می نشستند
و تنها کتاب می نوشتند و از اسلام به صورت نظری دفاع می کردند. در یک دوره ای حوزه، در مقابل کمونیست ها که ادعا می کردند: دین با عدالت مخالف است و اگر می خواهید، طرفدارعدالت باشید، باید کمونیست باشید، کتاب می نوشتند و به دفاع از اسلام می پرداختند که در این زمنیه می توان، به خدمات ارزشمند و گرانسنگ عالمانی چون علامه طباطبایی (ره) و شهید مطهری (ره) اشاره کرد که خالصانه و با تمام توان، به میدان دفاع آمدند. در آن دوره نیاز بود، مباحثی مطرح شود که نشان دهد، براساس اندیشه های دینی و اسلامی نیز می توان، بحث عدالت و عدالت ورزی را پیش کشید و عالمان باید این نظریه را که یا باید دین داشت یا طرفدار عدالت بود، رد می کردند از این رو طرح عدالت دینی یا عدالت اسلامی را مطرح و از آن دفاع می کردند. زمان آگاهی عالمان موجب شد، این کار نیز به خوبی صورت گیرد.
روحانیت و حضور در مقیاس جهانی
سوال مهم و اساسی عصر حاضر آن است که وظیفه کنونی، با توجه به این میراث عظیم چیست و چگونه باید در شرایط کنونی برخورد کرد. بی تردید باید سرمایه گذشته را حفظ کرد حوزه های علمیه در مقابل این میراث عظیم سه وظیفه مهم دارند:
۱. آنکه با کمال دقت، میراث خود را حفظ کنیم؛ تلاش عمومی صورت گیرد که میراث علمی، از تمام خطرات و انحرافهای فیزیکی یا معنوی مصون بماند.
۲. ترمیم؛ به ضرورت زمان و مکان، گاه به جنبه هایی از علوم بیشتر پرداخته شده و به جنبه های دیگر آن کمتر توجه شده است. ضرورت علمی ایجاب می کند که خلاءها و کمبودها پر شود و کاستی ها رفع گردد.
۳. بالندگی؛ مهم ترین وظیفه از وظایف سه گانه، با توجه به موقعیت کنونی، همین عنصر تکامل بخشی و بالندگی است؛ بالندگی یعنی تلاش شود تا مجموعه میراث حوزه بالنده شود.
باید این کانون را به عنوان فعال ترین کانون جوشش فرهنگ مذهبی در جهان شناساند؛ به گونه ای که بتواند همه فرایندهای جهانی را تحت تأثیر مذهب قرار بدهد و نسبت بین فرهنگ مذهب و زندگی بشر را در مقیاس «توسعه جهانی» تعریف کند؛ نه اینکه تنها در مقیاس رفتار فردی، معنوی و باطنی، مورد بررسی قرار دهد. این بدان معنا است که حوزه باید، در تولیدفرهنگ، از حالت انفعال خارج و حالت فعال به خود بگیرد.
اکنون انتظارات ملی از روحانیت، بسیار بالاست و قابل مقایسه با سی سال پیش نیست؛ به گونه ای که سنخ انتظارات به گونه دیگری است. اگر امام (ره) می فرمودند: اجتهاد مصطلح کافی نیست۲، به این جهت نبود که اجتهاد را نشناسند یا بخواهند آن را نادیده یا کم بگیرند. آن اجتهاد، سرمایه ماست که لازم است، حفظ شود؛ ولی باید در آن بالندگی ایجاد کرد.
تفقه دینی و ظرفیت تولید فرهنگ و فرهنگی سازی باید به جایی برسد که از حالت پاسخ گو بودن به مسائل مستحدثه خارج شود. نباید فرهنگ ما پاسخ گو باشد؛ عبارت دیگر فرهنگ پاسخگو این است که دشمنان برای حرکت بشر مسیر تعریف کنند، سؤالاتی ایجاد سازد و بعد ما بنشینیم و تنها به آنها پاسخ بدهیم! به عبارت دیگر، آنها جریان نیاز و ارضا را هدایت می کنند؛ نیازهای بشر را به سمت ابتهاجات مادی و توسعه و گسترش نیاز مادی به دنیا هدایت می کنند، سپس این نیازها فعال می شوند و سازوکار و زمینه هایی را برای ارضا خود پدید می آورد و به دنبال آن جریانات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای تامین و تکمیل این چرخه فعال می گردد، سپس سؤال مطرح می شود که مثلاً ما با بانک چه کنیم؟! فرهنگ پاسخ گو نیز به حکم اضطرار پاسخ می دهد که برای مثال پول را بپذیرید؛ ولی این کارها را بکنید تا ربا نشود! البته این ظرفیت انفعالی فرهنگ، برای دوره ای که نمی توانیم، براساس ارزش ها و بینش های بومی و دینی در ایجاد ساختارهای اجتماعی تأثیر گذار باشیم، لازم است؛ به عبارت دیگر، دیگران ساختارها را می سازند و ما باید هویت فرهنگی خودمان را در مبارزه ای چریکی حفظ کنیم. اگر این گونه با بانک، بیمه و سایر برنامه های مدرن برخورد کنیم انفعالی بوده ایم با این شیوه، کم کم تکنولوژی مدرن همه زندگی را می گیرد، و فرهنگ خود را هم غالب می کند.
ضرورت تصمیم سازی براساس ارزشهای دینی
در دوره کنونی ، شیعه به یک نقطه اقتدار جدید رسیده است. در این نقطه، تولید فرهنگ دینی باید به مرحله ای برسد که به تعبیر امام (ره)، ما نبض زمان را در دست داشته باشیم. این وظیفه روحانیت شیعه است که باید از زمان جلوتر باشد؛ یعنی روحانیت شیعه، باید فرهنگی ایجاد کند که زمان را هدایت کند. همانگونه که غرب، در برنامه ریزی های بلند مدت، برای دهه های آتی فرهنگ سازی می کند و جامعه را به آن نقطه ای که خود پیش بینی کرده، هدایت می کند، حوزه نیز با نگاه به مقدورات، باید در سطوحی این کار را انجام دهد. البته این به معنی دخالت روحانیت شیعه در کانون های تصمیم گیری نیست؛ چرا که شأن فرهنگ سازی، شأنی والاتر از تصمیم گیری است. آنهایی که فرهنگ می سازند، تصمیم سازند. تصمیم گیری مثلاً در سیستم اقتصادی کشور، به عهده عده ای است که تحت تأثیر اطلاعاتی هستند که کارشناسان و پردازش کنندگان دانش اقتصاد به آنها می دهند. آنها تصمیم می سازند و اینها تصمیم می گیرند. ما به تصمیم گیری خوب لازم داریم؛ اما بیش از آن، به تصمیم سازی صحیح، مستند و کار آمد نیاز داریم.
حوزه های شیعی، به عنوان یک کانون پرورش فرهنگ مذهبی، باید ظرفیت تولید فرهنگ را به آنجا برسانند که توان تغییر مقیاس های محاسبه را در جهان داشته باشد و تلاش علمی خود را در جهت تغییر و ارتقای عقلانیت جهان قرار دهد. ما باید فرهنگ مذهبی را به نقطه ای برسانیم که عقلانیتی ایجاد کند که زندگی دنیایی را براساس تناسبات ارزشی محاسبه کند، زیرا براساس ارزش های اسلامی، زندگی و معیشت بشر باید بستر عبادت شود، و می توان چنین پنداشت که معیشت، به عبادت ربطی نداشته و عبادت، مخصوص خلوت انسان باشد! ظرفیت فرهنگ مذهبی باید به آنجا برسد که نقطه کانونی فرهنگ سازی بشود. البته همه فرهنگ سازی، رسالت حوزه های علمیه نیست؛ در اینجاست که باید تعامل مثبت بین حوزه ها و سایر کانون های علمی و فرهنگی اتفاق بیفتد و به یک نهاد و یک سازمان به هم پیوسته تبدیل گردند؛ به عبارت دیگر، فرهنگ مذهبی، محور فرهنگ نظری و فرهنگ تجربی شود و فلسفه ها و علوم، تابع فرهنگ مذهب شوند، در نتیجه، عقلانیت فعال ایمانی حاکم شود که کانون تصمیم سازی در مقیاس توسعه عمومی کشور نیز براساس آن صورت گیرد؛ به عبارت دیگر، آنها که می خواهند برای رهبری آینده و برای توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه در سطح ملی و حتی بین المللی، تصمیم گیری کنند، براساس این فرهنگ، تصمیم بگیرند. این، ضرورت فعلی ما، به عنوان یکی از قطب های تمدنی و تاثیر گذار در جهان است.
اکنون الگوی کشورهای توسعه نیافته، کشوری توسعه یافته است! یعنی برای استعمار کشورهای توسعه نیافته الگو سازی شده است تا این کشورها با پای خودشان به سمت آن الگوهای خود ساخته حرکت دهند. آنها اکنون حتی از مقیاس توسعه خارج شده و جهانی سازی می کنند؛ یعنی ما در مقیاس جهانی فرهنگ سازی می کنیم تا این فرهنگ، بر جهان حاکم شود و اهل فرهنگ، کارشناسان، متخصصان و تمام کسانی که فرهنگ تخصصی و فرهنگ های بنیادی را می دانند؛ هنگامی که می خواهند تصمیم بگیرند، براساس همان الگوهای تصمیم گیری تصمیم بگیرند. در واقع در تلاش برای ایجاد یک وحدت فرهنگی در جهان اند. وحدت، نه به معنی وحدت بسیط، بلکه فرهنگ را بر محوری که خود می خواهند هماهنگ می کنند.
دشمنان ظرفیت فرهنگی ما را در این مقیاس می دانند. اکنون بیش از هزینه ای که در حوزه علمیه صرف می شود، در امریکا برای اسلام شناسی سرمایه گذاری صورت می گیرد. نخستین جایی در دنیا که به صورت کمی، بیشترین کتاب در مورد اسلام نوشته می شود، امریکا است. البته این چنین نیست که آنها دغدغه معرفی اسلام به جهان را داشته باشند، بیشتر این فعالیت، به محافل قدرت و کانون های صهیونیستی وابسته است. این امر به دلیل آن است که ظرفیت ما را می شناسند و می خواهند آن را کنترل کنند.
ظرفیت اندیشه های اسلام در حد یک تمدن است. اصلی ترین کانون تمدن نیز کانون فرهنگی آن است و فعال ترین کانون فرهنگی در دنیای اسلام، حوزه علمیه قم است. این قضیه، همان است که در روایات فرموده اند: علم از نجف غروب می کند و در قم طلوع می کند و از قم حجت بر همه جهان تمام می شود. ۳ اگر تولید فرهنگ مذهبی ما، به نقطه ای برسد که بتواند، مبدأ هدایت فرهنگ نظری و تجربی شود؛ یعنی فلسفه ها و علوم را هدایت کند تا تولید علم دینی براساس آن صورت گیرد، این فرهنگ باید به گونه ای باشد که هر کسی فرهنگ اسلام را مطالعه کند، تأیید کند که از این فرهنگ، یک زندگی سعادتمندانه بر محور معنویت و خداپرستی حاصل می شود؛ به گونه ای که ضامن سعادت، عدالت، کرامت، امنیت و معنویت انسان است. در غیر این صورت، اگر ادعای عدالت دینی بی ساز و کار اجرایی آن طرح و بیان شود، گفتاری در حد شعار خواهد بود. بنابراین باید در فرهنگ حوزه و در تفقه دینی، بالندگی ایجاد شود و شیعه این ظرفیت را داراست. گاه چنین پنداشته می شود که وقتی می گوییم مثلاً راجع به ساز و کار شهری حرف دارد، چنین برداشت می شود که اسلام باید بگوید: آسفالت خیابان باید چگونه باشد، در صورتی که این برداشت ناشی از سادگی علمی است! انیشتین که نظریه نسبیت را مطرح کرد، همه مفاهیم و اطلاعات را تحت تأثیر یک نظریه قرار داده، با یک نظریه، همه مفاهیم را عوض کرده است و مدل زندگی بشر را تغییر داده است؛ برای مثال معنی ارتباطات عوض شد. اساساً جملات استراتژیک، مسیر حرکت بشر و خطوط تمدنی را تغییر می دهد. غالب فرمایشات معصومان (ع) جملات استراتژیک است. مطالب روزمره و جزئی خیلی کم دیده می شود؛ اینکه چگونه ما باید این ها را فعال کنیم به معرفت های به روز و کارآمد تبدیل کنیم، باید در پیرامون آن تامل، تحقیق و پژوهش شود. البته فرهنگ مذهبی باید به مسائلی که ایجاد می شود، پاسخ بگوید؛ اما مهم تر از پاسخ گویی، فرهنگ مذهبی باید رهبری موضوعات و رهبری زیست بشر را به عهده بگیرد. فرهنگ مذهبی به عنوان نقطه کانونی فرهنگ در جهان، می تواند برای همه جهان، از جمله برای دولت دینی، تصمیم سازی کند. دولت دینی هم بر محور همین فرهنگ تصمیم می گیرد. لزومی ندارد که تصدی گری مشاغل در همه سطوح، به وسیله حوزه و روحانیت باشد. لزومی ندارد که وقتی حوزه می خواهد فعال شود، فیزیک را هم یاد بگیرد، این کار حوزه نیست؛ حوزه باید فرهنگی تولید کند که جهت دانش فیزیکی را تغییر بدهد.
لزوم جریان دین حداکثری در عقلانیت و تجربه
تمام تلاش حوزه باید بر تعبد به دین استوار باشد. اگر بنا شد که گرایشهای فکری دیگر بر این نهاد فرهنگی حاکم شود و تعبد به دین از بین برود، هیچ ارزشی ندارد، زیرا این مسئله به کاتالیزوری برای پروتستان اسلامی تبدیل می شود؛ یعنی تغییر مذهب به تبع شرایط جدید رخ می دهد، فرهنگ مذهبی جامعه به نفع تجدد تغییر می کند؛ تجدد حاکم می شود و دین هم به پیروی اضطراری آن مبدل می شود؛ یعنی به گونه ای ماشین امضای آن می گردد. حوزه های علمیه در طول این سالها، همه تلاششان این بود که کلمه ای به دین نیفزایند. تعبد به دین داشتند و بر محور تعبد، از دین دفاع می کردند و جلوی هجوم سیاسی و فرهنگی دشمن را می گرفتند. این تعبد باید حفظ شود؛ البته این تعبد نباید به تحجر تبدیل شود. چرا که تعبد، تحجر نیست.
در یک معنای عام، تعبد بندگی خداست، بندگی خدا، تحجر نیست، و هر چه هم به پیش برویم، این بندگی باید کمال بیابد. تحجر این است که ما با ظرفیتی از تعبد، اصطلاحاتی تولید کردیم؛ اما این اصطلاحات را برابر و مساوی با دین بگیریم و برای کمال پذیری آن تلاش نکنیم که تعبد، کمال پیدا کند. طبیعی است که با یک ادبیات، اصطلاحات و قواعد، صرفاً ظرفیتی خاص از عبادت واقع می شود، و بیشتر از آن عبادت واقع نمی شود؛ اگر ما ظرفیت عبادت را به این ادبیات منحصر کرده و بگوییم، سطح عبادت، همین است و بالاتر از این دیگر تکاملی صورت نمی گیرد، تحجر است، تحجر، نه تعبد است و نه تجدد. تحجر، یعنی محدود کردن عبادت در یک ظرفیت خاص، یعنی تلاشی که در طول تاریخ انجام گرفته و ظرفیتی از اعتقادات درست شده و تنها به همان حد قانع باشیم؛ اما آیا اعتقاد به خدا همیشه باید در این قالب باشد؟ چنان که پس از رنسانس، وقتی می خواستند اندیشه دینی را به حاشیه برانند، عقلانیت مذهبی غرب را متقاعد کردند که دین، بیش از این ظرفیت ندارد، و مخصوص خلوت انسان است.
تبیین اینکه حکومت دینی و حاکمیت ارزش های اسلامی به این معنی است که عدالت و ظلم که تنها به زندگی فردی مربوط نیست، بلکه زندگی اجتماعی نیز عدل و ظلم دارد. این طور نیست که وقتی می خواهیم معامله کنیم، عدل و ظلم وجود، مثلاً می گوید که بیع عادلانه است، و ربا حرام است، اما در شکل اجتماعی آن بگوید که عدل و ظلم وجود ندارد، و برای مثال بانک های ربوی عادلانه هستند این طور نیست. اگر عدل و ظلم هست، همه جا هست؛ اگر ادعای ارزش های اجتماعی داریم و ادبیات دینی را در سطح فردی خلاصه نمی کنیم، دیگر آن ادبیاتی که ظرفیت عبادت را حدود می دانست، پاسخ گوی این ظرفیت اجتماعی نیست. بنابراین، اینکه ادبیات دینداری همین است و فقه اسلام در حد رساله علمیه است، نه بیشتر، تحجر است. البته اینکه این فقه، اسلامی است درست است و خلاف آن هم باطل است؛ ولی منحصر کردن دین به این مقدار، تحجر است؛ بینش کلامی باید توسعه بیابد. همان طور که پس از رنسانس، آنها کلام جدیدی درست کردند و با عقلانیت مذهبی جدید، غرب را متقاعد کردند که دینداری، مخصوص خلوت های انسان است و زندگی عمومی و اجتماعی جای عقلانیت خود بنیاد است، حوزه های علمیه در مقابل، باید کلام جدیدی بسازند که دین را به عرصه اجتماعی و حتی در مقیاس بین المللی بیاورد.
اگر گفته می شود که دین باید محور زندگی بشر باشد، عقلانیت مذهبی باید تغییر کند. تعریفی که از دین وجود دارد، تعریفی که از امامت وجود دارد، تعریفی که از ولایت انبیا و اوصیاءشان وجود دارد، پاسخ گوی این منزلت از دخالت دین – که مطلوب است نیست. کلام کنونی در جای خود محترم است، از دین دفاع کرده و اعتقادات ما را اثبات کرده است؛ اما در هنگام توسعه دین داری. لاجرم بیش از آن باید در مفاهیم و محتوای علوم دینی و کلامی توسعه صورت گیرد تا عقلانیت مذهبی را متقاعد، هماهنگ و تکامل ببخشد. باید نخست کلام توسعه پیدا کند تا براساس آن، درگام های بعدی، عقلانیت مذهبی جامعه متقاعد شود و فرهنگ سازی صورت گیرد و براساس آن، فرهنگ وفاق جمعی ایجاد کنیم. آن گاه عقلانیت مذهبی جامعه به جایی می رسد که می فهمد دین، برنامه سرپرستی خدا بر حیات بشر است و این سرپرستی، همه زندگی بشر را می پوشاند، اگر این کار صورت نگیرد و این مفاهیم از دین در حوزه، تولید نشود، جامعه از تکامل باز می ماند.
البته علوم موجود محترم است و در دوره خود، از دین دفاع کرده است؛ یعنی آن علوم، ذخیره ماست باید حفظش کنیم، و به آن بالندگی بدهیم؛ اما منحصر کردن ادبیات کلامی به ادبیات گذشتگان، به نام میراث فرهنگی، تحجر است. عقلانیت فلسفی را در حد فلسفه صدرایی نگاه داشتن، تحجر است. فلسفه صدرایی وظیفه خود را در قبال اسلام و تشیع انجام داده است، واقعاً در بسیاری موضوعات، سرآمد فلسفه های جهان است؛ اما آیا آخرین حد ظرفیت عقلانیت شیعه همین است؟ ظرفیت تعبد به آستان رفیع معصومان (ع) برای ایجاد یک عقلانیت نظری صرفاً همین است؟ آیا هوشمندی مذهبی جامعه در تحلیل نظری دستگاه خلقت، باید در حد فلسفه صدرایی خلاصه شود؟ همچنین اینکه بگوییم، ظرفیت عبادت، همان رساله عملیه است، صحیح نیست. رساله عملیه، سرمایه ارزشمند ماست؛ اما عبادت را در همه عرصه ها کفایت نمی کند. ذخایر قرآن و فرمایشات معصومان (ع) بسیار بیشتر از اینهاست. کدام فقیه در تاریخ ادعا کرده که من همه ظرفیت معارف را تفقه کرده ام؟ هیچ فقهی این را نفرموده است. خلاصه کردن ظرفیت اعتقادات، به کلام و فلسفه موجود، تحجر است. در عین اینکه اینها سرمایه های حوزه علمیه هستند و باید از آنها صیانت شود، باید در آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 