پاورپوینت کامل «روح» حوزه بررسی رابطه امام و روحانیت در گفتگو با حضرت آیت الله محمد یزدی ۷۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «روح» حوزه بررسی رابطه امام و روحانیت در گفتگو با حضرت آیت الله محمد یزدی ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «روح» حوزه بررسی رابطه امام و روحانیت در گفتگو با حضرت آیت الله محمد یزدی ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «روح» حوزه بررسی رابطه امام و روحانیت در گفتگو با حضرت آیت الله محمد یزدی ۷۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

به نظر شما، امام خمینی، روحانیت را براساس چه معیار و ضابطه ای طبقه بندی می کرد؟

در طول تاریخ ما به ندرت به افرادی چون امام (رضوان الله تعالی علیه) بر می خوریم. وقتی انسان فی الجمله شرح احوال شخصیت های بزرگ و علما و فقهای اسلام را در طول غیبت کبرا بررسی می کند، افراد انگشت شماری را می یابد که چنین تشخصات و امتیازاتی داشته باشند؛ البته هر زمانی چنین افرادی بروز و ظهور داشته اند، یک سری عوامل درونی و بیرونی در بروز شخصیت ها و توفیقاتشان نقش داشته است؛ اما نباید از خصلت های فردی، شخصی و درونی غافل بود، زیرا گاهی مشاهده می شود که در یک زمان و در شرایط یکسان، تعداد زیادی از مراجع بزرگ بوده اند؛ ولی در بین آنها، تنها یک یا دو یا سه نفر، این خصوصیات در آنها تجلّی بیشتری یافته است؛ گرچه شرایط عمومی و بیرونی آنها یکسان بود، اما این گونه تحرک ها را تنها همین تعداد معدود داشته اند، و این مسئله به میزان زیادی با خصوصیت های شخصی این افراد ارتباط داشت که از لحاظ درونی چنین بودند. پس نمی توان گفت که تنها عواملی بیرونی یا تنها خصوصیات فردی مؤثر بود. به هر حال، افرادی چون امام (رضوان الله تعالی علیه) کم بودند؛ اما ایشان کم نظیر است. طبعاً شرایط زمانی و علل دیگری نیز موجب شده است که ایشان به این توفیق بزرگ، یعنی تأسیس حکومت اسلامی دست یابند.

در مجالس درس امام، من توفیق شرفیابی به محضر ایشان را یافتم. گاهی پس از درس، تعدادی از شاگردها سؤالاتی داشتند و ما می رفتیم و در حلقه نزدیک تری پرسش ها را مطرح می کردیم؛ به تدریج، یا همین تماس های پس از درس، رابطه را نزدیک تر کرد. این رابطه موجب می شد که گاهی مطلبی را خدمت ایشان عرض کنیم یا ایشان مطلبی را بیان بفرمایند و ما استفاده کنیم.

در این زمینه می توان به چند موضوع اشاره کرد که نشان از طبقه بندی و سطح نگاه حضرت امام نسبت به روحانیت است. داستان های بسیاری وجود دارد که نشانگر طیف بندی روحانیت در نظر حضرت امام است و اینکه چگونه با این طیف ها برخورد می کردند که به دو مورد اشاره می کنم.

روزی شخصی به من گفت : چرا آقای خمینی برای روضه هایشان از من دعوت نمی کنند؟ شما که با ایشان رفت و آمد دارید، از ایشان بپرسید. وی از کسانی بود که توقع می رفت، برای روضه خوانی از او دعوت شود. این مسئله به گونه ای تقریباً رسمی شده بود که همیشه در بین علمای بزرگ، وقتی روضه خوانی داشتند، سعی می کردند، از اشخاص مختلفی دعوت کنند. دقیقاً به یاد ندارم که در کجا؛ ولی می دانم وقتی این مطلب را از امام پرسیدم، ایشان با نگاهی به من فرمودند: «کسی که زبانش در اختیار خودش نیست، بنده مجوز شرعی برای ترویج او ندارم». این سخن امام، این سؤال را در ذهنم ایجاد کرد که مگر این آقا چه گفته است که این نکته در ذهن امام مانده است؟

بعدها متوجه شدم که این آقا در زمان آیت الله بروجردی به منبر رفته و در حضور دیگر مراجع عظام وقت، همچون مرحوم خوانساری، صدر، آملی، فیض، مرعشی و عده بسیار دیگر، در تعریف و تمجید از مرحوم آیت الله بروجردی، عبارتی را به کار برد که تحقیر یا توهین به دیگر مراجع تلقی می شد. او ظاهراً از این آیه استفاده کرده بود : «یا ایتها النمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنکم سلیمان و جنوده – و هم لایشعرون»(سوره نمل،آیه۸). مفهوم این آیه می توانست این باشد که وقتی ایشان (آیت الله بروجردی) آمده، باید همه به خانه هایتان بروید. این سخنان نوعی تحقیر و توهین به سایر مراجع تلقی گردید. همین امر موجب شد که امام درباره او چنین بفرماید.

یکی از ملاک های مورد نظر امام خمینی این بود که وقتی فردی روحانی، مطلبی را می گوید، باید جهات شرعی آن را کاملاً رعایت کند. شاید شنیده باشید که ایشان از زمان ورود به قم، با دوستانشان بسیار به جمکران می رفتند. من این خاطره را به صورت مستقیم، از یکی از هم دوره ای ها و دوستانشان شنیدم که زمانی که به جمکران می رفتیم ، گاهی صبح می رفتیم و عصر باز می گشتیم و ظهر در آنجا نهار درست می کردیم و می ماندیم. وقتی دور هم می نشستیم، اگر غیبت یا صحبتی پیش می آمد، ایشان وقتی می دید نمی تواند ما را محدود کند، از جلسه خارج می شد. نخست ما را نهی می کرد و می گفت : این بحث ها چیست که می کنید؟ بعد که می دید، ما گوش نمی کنیم، بلند می شد و بیرون می رفت. امام مقید بود که در مجلس غیبت ننشیند و همین که چیزی را غیبت تلقی می کرد، از جلسه بیرون می رفت.

زمانی همان آقا از کربلا آمده بود و قرار شد که با امام به ملاقات ایشان برویم. منزل آن آقا در ابتدای خیابان امام (پیش از اینکه این خیابان جدید احداث شود) بود. در ابتدای این کوچه، سر خیابان مسجدی است که دربی به خیابان دارد و یک درب به کوچه فرعی. منزل آن آقا در کوچه فرعی بود و اگر از درب اصلی مسجد می رفتیم و از درب فرعی خارج می شدیم، راه نزدیک تر می شد. اتفاقاً روزی که قرار شد، ما در خدمت امام به آنجا برویم، روزی بارانی و کوچه گلی بود. با درشکه در خدمت ایشان تا درب اصلی مسجد رفتیم و با آقا زاده آن آقا داخل مسجد شدیم و از درب فرعی خارج شدیم.

امام وارد شدند و دیدند اینجا مسجد است و از آن درب بیرون رفتند. وقتی دیدنشان انجام شد، امام در بازگشت، وقتی خواستیم از همان راه بیاییم که نزدیک تر باشد، فرمودند : مسجد را راه قرار ندهید. سپس راهشان را گرفتند و مسیر دورتر را انتخاب کردند.

این تعبیر در اسلام، درباره مساجدی که دو درب دارند، وجود دارد که تا حد امکان نباید، محل عبور و مرور قرار داده شوند. مسجد را نباید راه قرار داد، چون تعدد درب های مساجد، برای دسترسی آسان نمازگزاران است؛ نه نزدیک کردن راه عابران. این ماجرا نشانه توجه به جزئیات در روش امام است.

امام همچنین به درس و بحث و کار علمی طلاب توجه بسیار داشتند. من در یک ماه رمضان، برای تبلیغ به یکی از شهرهای استان کرمان رفته بودم. میزبان ما فرد نسبتاً ثروتمندی بود که مجموعه ای را از مسجد، مدرسه و کتابخانه، تجدید بنا کرده بود. در یکی از شب های پایانی ماه او به من گفت: می بینید که این شهر هیچ کس را ندارد. وضع مذهبی اینجا هم روشن است. من به شما پیشنهاد می کنم که بیایید و در این شهر بمانید.

آن زمانی من تازه سطح را تمام کرده بودم و چند سالی بود که به درس خارج امام می رفتم. امام هم آن زمان، هنوز موقعیت اجتماعی چندان مطرحی نداشتند. آن فرد به من گفت : من تمام ثروتم را نصف می کنم و نیمی از آن را به شما می دهم؛ به شرطی که در اینجا بمانید. من طبق روحیه طلبگی، دلم می خواست به تحصیلاتم ادامه بدهم و گفتم که نمی توانم اینجا بمانم. اصرار بسیاری کرد و بحث های زیادی در گرفت. تا آنجا که به من گفت: در قیامت جلوی شما را می گیریم و… سرانجام گفتم: من از استادم می پرسم ، اگر ایشان اجازه دادند، می آیم و می مانم؛ اگر نه، نمی توانم بمانم. او گفت: استاد شما کیست؟ گفتم: حاج آقا روح الله خمینی. گفت: من به ایشان علاقه دارم و حرف ایشان را قبول می کنم.

نمی دانم او چگونه در میان اساتید و علمای معروف قم، ایشان را می شناخت و به ایشان اظهار علاقه می کرد. من به قم بازگشتم و درس و بحث ها شروع شد. در یک فرصت مناسب نزد امام رفتم و موضوع را با ایشان مطرح کردم که من ماه رمضان در فلان جا بودم و جریان به اینجا رسید. من هم گفتم که از حضرت عالی سؤال می کنم و اگر شما اجازه فرمودید، می روم. امام فرمودند: «نخیر. حوزه برای امثال شما خرج کرده است تا به اینجا رسیده اید و بر شما واجب است که در ایام تحصیلی در حوزه بمانید و در ایام تعطیلی در بین مردم باشید؛ نه در ایام تحصیل. باید بروید کنار مردم؛ اما در ایّام تعطیلی، و به هنگام تحصیل باید در حوزه بمانید. هر دوی اینها برای شما واجب است. شما ماه رمضان و مواقع تعطیلی، هر کجا می خواهید بروید؛ اما واجب است در ایام تحصیلی در حوزه باشید».

شاهد دیگر اینکه در اوایل شکل گیری و تثبیت مرجعیت امام، یکی از آقایان کمی به ایشان نزدیک شده بود و کم کم خود را از اطرافیان ایشان جا می زد که در یک نوبت امام خیلی صریح به وی متذکر شد که شما چرا درس و بحث ات را رها کردی؟ چرا بیشتر وقت ها اینجا هستی و نمی روی دنبال درس و بحثت؟ با اینکه بنده خدا با نهایت اخلاص و علاقه، برای کمک به حضرت امام در بیت می ماند. آن طلبه فاضل، از شاگردان ایشان و از هم دوره ای های ما بود که اکنون حیات دارند.

بنابراین، براساس نمونه های مختلفی که ارائه کردم، نظر ایشان درباره روحانیت این بود که هم پایه های علمی آنها باید رشد کند، و هم در زمینه تهذیب، تربیت و جهاد با نفس و علاقه به معنویات باید تقویت شوند. درس اخلاق ایشان و شاگردان دوره های اول ایشان معروف هستند. جمله طنز ایشان که در برابر طلبه هایی که خوشگذرانی می کردند، خوشگذرانی را به معنای تنبلی به کار می بردند. نظر امام این بود که وقتی طلبه به حوزه می آید، باید رشد علمی و روحی داشته باشد. در سخنرانی های رسمی نیز بارها به این نکته اشاره کردند که اگر مهذب نشده باشید، قدرت برای شما خطرناک است. نخست باید نفس خود را تهذیب کنید، سپس مسئولیتی را بر عهده بگیرید.

از زمان مرحوم آیت الله حائری، یک سری برنامه ها، تحت عنوان اصلاحات در حوزه های علمیه آغاز شد. نظر ایشان این بود که حتی آموزش زبان خارجه نیز در حوزه آغاز شود، ولی فشارهایی وجود داشت که هزینه حوزه علمیه باید صرف تعلیم فقه بشود. چنین مشکلاتی در آن زمان به وجود آمد. در زمان آیت الله بروجردی نیز مشکلاتی سر راه اصلاحات بود. اساساً دیدگاه امام در مورد اصلاح ساختار حوزه چه بود و چه برنامه ای برای برون رفت از این معضلات داشتند؟

برای پاسخ به این پرسش باید به چند مسئله توجه کرد: یکی جریان فداییان اسلام که در زمان مرحوم آیت الله بروجردی اتفاق افتاد و نظر امام در این باره کاملاً گویاست. خود ما هم در متن جریان بودیم که چند جمله ای درباره اش عرض می کنم. مسئله بعدی، ماجرای برگزاری امتحانات در حوزه است که از سوی ایشان مطرح شد و بحث هایی پیش آمد. یکی هم جریان درس فلسفه و برخوردی که با مرحوم علامه پیش آمد. تاریخ تقریباً زوایای جریان فداییان اسلام را روشن کرده است.

من با اینکه یک طلبه مجرد ساکن فیضیه بودم و تازه به درس خارج می رفتم، کتاب حکومت اسلامی فداییان اسلام را با عنوان «راهنمای حقانیت»، در حجره داشتم. من یک دور آن کتاب را به دقت خوانده و به آنها علاقمند شده بودم. شاید نخستین جزوه کوچکی که از بحث حکومت اسلامی، پیش از پیروزی انقلاب و در جریان مبارزات انقلابی نوشتم، در نسخه های محدودی منتشر شد، برگرفته از همان کتاب بود.

فداییان اسلام از نظر روش و کار، مورد علاقه امام بود و ما به هیچ وجه، نقد و انتقاد شدیدی از ایشان، علیه آنها نشنیدیم؛ ولی روزی دیدیم که برخوردی جدی با این مجموعه می شود و آنان را تار و مار می کنند. داستان وصیت نامه مرحوم واحدی را من از نزدیک شاهد بودم که آن را در مدرسه فیضیه می خواند. جمعیت بسیار زیادی هم حضور داشتند. عصرها معمولاً در فیضیه جمعیت زیادی گردهم می آمدند. طلبه ها همه در آنجا حاضر می شدند و درس و بحث ها را تعطیل می کردند و تقریباً می خواستند برای نماز آماده شوند. مرحوم واحدی وصیت نامه مفصلی خواند که در اصطلاح به سنگ انقلاب معروف است: «حجر الانقلاب».

وصیت نامه خوانده شد و آن جلسه تقریبا ً با آرامش به پایان رسید؛ ولی پس از آن، هر وقت هر یک از آنها خواستند که آنجا صحبتی کنند، به نوعی جلسه به هم زده شد. بعدها ما می پرسیدیم که چرا و از کجا جلسات آنان را به هم می زنند؟ گفتند: به مرحوم آیت الله بروجردی چنین القا کردند که این گروه آمدند تا حوزه را به هم بزنند و باید با آنها برخورد شود و ایشان به چند نفر دستور دادند که چنان کنند.

ما در طبقه فوقانی، بین فیضیه و دارالشفا حجره داشتیم و از ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.