پاورپوینت کامل شاخصه های نظام مطلوب حوزه در مصاحبه با جناب آقای آیت الله محمد مهدی آصفی ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شاخصه های نظام مطلوب حوزه در مصاحبه با جناب آقای آیت الله محمد مهدی آصفی ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاخصه های نظام مطلوب حوزه در مصاحبه با جناب آقای آیت الله محمد مهدی آصفی ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شاخصه های نظام مطلوب حوزه در مصاحبه با جناب آقای آیت الله محمد مهدی آصفی ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
۲
با تشکر و سپاس از وقتی که در اختیار هفته نامه پگاه حوزه قرار دادید، برای شروع لطف کنید اجمالی از زندگی خود را بیان بفرمایید تا خوانندگان ما با حضرتعالی بهتر و بیشتر آشنا شوند.
متقابلاً من هم از تشریف فرمایی شما و عنایت و محبتی که به بنده داشتید تشکر می کنم. بنده حوالی سال ۱۳۱۶ در نجف اشرف ودر یک خانواده روحانی متولد شدم. پدرم «مرحوم آیت الله شیخ علی محمد آصفی» از علمای معروف نجف بود که آثار و تألیفاتی در فقه، قرآن و اصول دارد که برخی از آن ها چاپ شده است. مادرم نیز از یک خانواده روحانی است. پدر ایشان مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بروجردی از تلامیذ میرزای نائینی و مرحوم آقاضیا از علما و فقهای مبرّز نجف بودند و آثار منتشر شده ای در فقه واصول دارند.
بنده از ابتدای جوانی مشغول دروس طلبگی در نزد اساتید معروف آن روز نجف شدم. دروس سطح را که اصطلاحاً پایه می گویند، در نجف خوانده و هم چنین دروس خارج را نزد اساتیدی چون حضرت آیت الله حکیم، مرحوم امام، مرحوم آیت الله خوئی، آیت الله شیخ حسین حلّی، آیت الله میرزا باقر زنجانی و دیگران گذراندم، ولی بیشترین تحصیلات بنده، هم در فقه و هم در اصول، نزد آیت الله خوئی بوده است. سپس در اثر گرفتاری هایی که در عراق برای بنده به وجود آمد و در نتیجه تعقیب رژیم بعث، مدتی در عراق به حالت اختفا به سرمی بردم تا شخصی مسیری را فراهم کرد که توانستم از عراق خارج شوم و کارهای علمی خود را در حوزه علمیه قم ادامه دهم. در قم هم شاید حدود ۱۰ سال پیش از انقلاب، در محضر مرحوم آیت الله گلپایگانی و مرحوم آیت الله آقا میرزا هاشم آملی درس می خواندم.
درس های دانشگاهی را نیز تا سطح فوق لیسانس در رشته فقه دانشگاه بغداد گذراندم. کتاب هایی هم نوشتم که شاید حدود ۴۵ کتاب مطبوع دارم. عموم کتاب ها به عربی نوشته شده که بعضی از آن ها به فارسی، انگلیسی، فرانسوی، اردو، ترکی و کردی هم ترجمه شده. بعضی از این کتاب ها هم مکرّراً در مراکز مختلف ایران، عراق و بیروت به چاپ رسیده است. این کتاب ها بیشتر در مسائل قرآنی و مسائل عمومی فکری اسلامی بوده است.
در مسائل قرآنی ۱۲ مجلّد کتاب که شامل یکسری مسایل در مورد قرآن است، با عنوان «فی رحاب القرآن» (در گستره قرآن) که بعضی از مجلّدات آن به فارسی ترجمه شده است و مکرّراً به چاپ رسیده است، تألیف کردم و هم چنین نوشته های دیگری نیز در زمینه قرآن دارم. در زمینه فقه هم کتابی تألیف کردم که «ملکیه الارض فی الاسلام» نام دارد و حدود ۳۰ سال پیش آن را نوشتم و بر مبنای آن کتاب هم دو اجازه اجتهاد از مرحوم آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین و مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی دارم و درفقه و اصول تدریس هم دارم.
با توجه به این که حضرتعالی سطح های مختلف آموزشی حوزه را تجربه کرده اید؛ هم سبک آموزشی حوزه علمیه نجف وهم سبک حوزه علمیه قم، اصولاً شاخصه مطلوب آموزش و پرورش یک طلبه را در چه چیزی می بینید؟ و در عین حال در تهذیب حوزوی برای خودتان چه شاخصه هایی ملاک بود؟
همیشه آموزش بایددر کنار پرورش باشد. این یک قاعده عمومی است. در هر تخصصی آموزش باید در کنار پرورش باشد؛ به هر اندازه که قدرت علمی انسان بالا می رود، به همان اندازه باید قدرت روحی و تهذیب نفس او بالا برود. این یک قاعده است و خلاف این قاعده نتایج تلخی برای انسان داشته است، امّا پرورش در خصوص طلاب علوم دینیه که خود را برای تربیت جامعه آماده می کنند و نقش اساسی و عمده آینده آن ها تربیت جامعه است، اهمیت مضاعفی دارد، چون یک محصل علوم دینی خود را برای تربیت نسل های آینده آماده می کند و چنین کسی، تا خود از مراحل عالی پرورش و تزکیه و تهذیب نفس بهره نبرده باشد، نمی تواند چنین نقشی را به نحو مطلوب ادا کند. از این رو برای پرورش در کنار آموزش یا همراه آموزش در حوزه، از ابتدا برنامه های مخصوصی مطرح بوده که تا امروز هم هست.
همیشه در کنار و همراه علما، فقها و مدرسین حوزه که وظیفه آموزش در حوزه را به عهده داشتند مربیّانی هم بودند که نقش پرورش را به عهده داشتند. البته چون در حال حاضر، حوزه ها توسعه پیدا کرده، شاید تقارن و توازن این دو معنا کنار هم دیگر محسوس نباشد. ما وقتی به روزگار پیشین حوزه مراجعه می کنیم، می بینیم که همیشه علما و مدرسینی بودند که وظیفه آنها تدریس و آموزش بود و در کنار آن ها مربیانی بودند که وظیفه آن ها پرورش بود.
پرورش ساختن است و ساختن سازندگی است و سازندگی به استادی نیاز دارد که گام به گام همراه انسان باشدو مراحل مختلف تکامل روحی و تهذیب نفس طالب علم را ملاحظه کند و همیشه نقاط ضعف روحی او را به او تذکر دهد و بتواند او را به مرحله ای برساند که ممکن باشد، به نفس خود اعتماد کند. برای حوزه های علوم دینی در کنار علمایی که وظیفه تدریس دارند، وجود مربیانی این چنین یک ضرورت است. البته همیشه مربی بوده است و در عرف حوزه هم چنین بوده است که مدرسین در هفته وقت مخصوصی را برای پرورش، تربیت و موعظه اختصاص می دادند، ولی این مقدار کافی نیست. دست یک طلبه همیشه باید در دست یک مربی باشد که گام به گام همراه و مراقب او باشد و نقاط ضعف او را تذکر دهد. بزرگان حوزه ما غالباً چنین مربیانی داشتند. از جمله این مربیان در حوزه علمیه نجف، می توان مرحوم علامه آیت الله قاضی(رحمه الله) را نام برد که برای علامه طباطبایی (قدس الله نفسه) صاحب تفسیر المیزان حکم مربی را داشتند.
در حوزه ها برای پرورش دو قسم کار انجام می شود. یک قسم برنامه های عملی است که امروز هم در حوزه علمیه قم متعارف است. طلاب علوم دینی در سال چند روز را به اعتکاف می گذرانند و مساجد جامع قم، مملو از طلاب علوم دینی می شود. گاهی شمار معتفکین حوزه علمیه به چندین هزار نفر می رسد که بسیار برنامه خوب، سازنده و مفیدی است. دیگر التزام و تعهد به نماز شب و نوافل شبانه و… است. این ها بهترین برنامه های سازنده برای یک طلبه است. در نجف هم برنامه های دیگر و از نوع دیگر متعارف بود. به غیر از اعتکاف تردد شب های چهارشنبه به مسجد سهله و شب را به تهجّد گذراندن متعارف بود.
آیا شما از آن ایام نجف و ایام تحصیلتان خاطره ای دارید که جنبه لذت بخش تری به مصاحبه ما بدهد و این مطلب را برای خوانندگان ما عینی تر کند؟ طلابی که همزمان با شما بودند و احیاناً بعضی از آن ها امروز مراجع و بعضی لااقل در طبقه بالای فضلای ما قرار می گیرند؛ چگونه تهذیب می کردند و خود را پرورش می دادند و پرورششان را در ارتباط با آموزش تکامل می دادند.
این حالت ها عادتاً کمتر دیده می شوند. چون چنین افرادی مقیّد هستند که دیده نشوند و خود را به دیگران نشان ندهند و عادتاً از این که دیده شوند یا این که کسی از حالات روحی آن ها مطلع شود، دوری می کنند، ولی مواقعی بود که ناخواسته دیده می شدند. شب های جمعه درحرم حضرت امام حسین (علیه السلام) در کربلا یا در حرم امیرالمؤمنین در نجف یا مسجد کوفه و یا مسجد سهله، افرادی که التزام و تعهدی نسبت به نوافل و تهجّد و دعا وتضرّع داشتند، قهراً دیده می شدند و حالت های سرشار از شوق، شور، عشق، زاری و تضرّع داشتندکه بسیار لذت بخش بود.
با توجه به تجربه چندین ساله حضرتعالی، کدام یک از این افراد را با توجه به آشنایی ای که داشتید و تا امروز که آن ها را می شناسید، موفق تر دیدید؛ آن هایی که بیشتر به تهجّد و به این مسائل پرورشی اهمیت می دادند یا آن ها که صرفاً مسائل آموزشی را در رأس قرار می دادند؟
این دو مسلک وجود داشته است. البته اصحاب هر دو مسلک معتقد هستند که در یک سطح بالایی مسائل پرورشی و تهذیب نفس باید در کنار مسائل آموزشی و تعلیمی باشد. این دو گروه در این امر اختلافی ندارند، ولی یک مسلک معتقد است که اولویت برای یک طلبه همیشه مسائل علمی، مطالعات و تحقیق در علوم است و بیشتر وقت طلبه باید صرف چنین برنامه هایی شود و برنامه های تهذیبی در کنار آن قرار داشته باشد.
مسلک دیگری هم در کنار این مسلک وجود داشته که معتقد است، اولویت برای یک طلبه باید مسائل مربوط به تهذیب نفس باشد و تهذیب نفس همیشه در اولویت قرار دارد؛ البته نه به معنی تضعیف کارهای تحقیقی، علمی و پژوهشی. بنده خود بیشتر به مسلک دوم متمایل هستم؛ هر چند خود تهذیب نشده ام و آن تهذیبی که برای یک طلبه لازم است نیافتم، ولی عقیده با داشتن و نداشتن منافات ندارد. به اعتقاد من یک طلبه همیشه باید مسائل تهذیب نفس و تکامل روحی خود را در اولویت قرار دهد و این کمال را می تواند از دو راه تحصیل کند.
یکی برنامه های عملی که بسیار مفید و سازنده هستند؛ از قبیل نماز شب، گریه و زاری، و خلوت کردن با خداوند در شب ها و قرائت قرآن در نیمه شب ها که روشنی بخش دل ها و توانبخش عقل ها است، سینه ها را فراخ و منشرح می کند، عقل ها را نیرومند و توانا می کند. البته این بدین معنا نیست که یک نفر محصل علوم دینیه به دلیل پرداختن به مسائل تهذیب نفس، در مسائل علمی و تحقیقی کوتاه بیاید. مسائل علمی و تحقیقی برای یک نفر محصل علوم دینیه بسیار مهم است. در جامعه به روحانی عالم می گویند؛ عالم یعنی دانشمند. برای این که یک طلبه دانشمند و عالم شود، باید توان علمی خود را بالا ببرد، ولی به حسب تجربیاتی که ما دیدیم، افرادی که به خود توجه داشتند و خود را ساختند، عمر آن ها آثار و برکاتی داشته است که این آثار و برکات در عمر اصحاب مسلک اول نبوده است.
همین «شیخ اعظم شیخ انصاری» قدس الله نفسه که صاحب آن همه نوآوری دراصول فقه است و مکتب اصولی این عصر را ایشان پایه گذاری کرده؛ آن چه امروز در اصول داریم، از مکتب ایشان داریم که توسعه و تحقیق یافته، ولی پایه های مکتب را آن بزرگوار بنا نهاده. وقتی انسان به حالات ایشان مراجعه می کند، به صورت آشکار می بیند که ایشان به نقش تربیت روح و پرورش روح اهمیت فوق العاده ای می داد، ولی در عین حال، یک محقق و یک عالم زحمتکش به تمام معنا بوده. کلمات فقها را کاملاً دیده بود و عالمی محقق و نواندیش و مجدد در اصول و فقه بود. این موازنه شرط اساسی موفقیت یک طلبه علوم حوزوی است.
در مورد مسائل آموزشی چند مطلب را تذکر می دهم؛ یکی این که دوره ما با دوره پیش از ما تفاوت کلی دارد. به علمای دین خیلی نیاز داریم و طلاب علوم دینی باید خود را سریع به مرحله ثمربخشی و فایده بخشی و خدمت برسانند. از این رو مرحله تحصیل را باید سریع بگذرانند و با آن طول و تفصیلی که علمای قبل تحصیل می کردند، نمی توان امروز کار کرد. جامعه ما خیلی نیاز دارد. نیروهای حوزه باید خیلی سریع برای خدمت به جامعه بسیج شوند.
بعضی می گویند اگر کسی شیوه علمای سلف را در تحصیل پیش نگیرد، دچار ضعف بنیه علمی می شود و نمی تواند در خدمت جامعه باشد؟!
این مطالب در یک صورت صحیح است و در صورت دیگر صحیح نیست. اگر مقصود خوب و عمیق درس خواندن و خوب تحصیل کردن باشد، درست است. اگر مقصود تفصیل دادن درس باشد، صحیح نیست. برای مثال نحو را عرض می کنم. چون در مقدمات بهتر می توانم شاهد بیاورم. سابقا ما شاهد بودیم که علوم دینیه مقدمات را با تفصیل فراوانی می گذراندند؛ وقت زیادی را به نحو، صرف، منطق، معانی و بیان اختصاص می دادند و برای نحو چندین کتاب می خواندند. ولی امروز اگر یک محصل بخواهد، این چنین پیشرفت کند، باید مقدار زیادی از عمر خود را صرف علوم مقدمات بکند که معلوم نیست تا چه اندازه برای او مفید است؛ به این معنا صحیح نیست. آن طول و تفصیل دادن مقتضای آن زمان بود. چون فرصت بیشتری بود. اما امروز فرصت کمتری برای یک محصل علوم دینیه در تحصیل وجود دارد و نیاز است که هر چه زودتر از مرحله تحصیل به مرحله خدمت منتقل شود و انجام وظیفه کند.
مطلب دوم این است که به هر صورت ممکن پس از علوم پایه، رشته ها باید از یک دیگر تفکیک شود، زیرا قطعا همه محصلین علوم دینیه به مرحله فقاهت و اجتهاد نمی رسند و این جامعه توقعات زیادی از روحانیت دارد و نیاز جامعه چند جانبه و متعدد است و طلاب علوم دینیه که برای آینده جامعه اسلامی ما درس می خوانند، باید در رشته های متعدد از هم دیگر جدا و تفکیک شوند.
چرا این حرکت پرارزش در نجف شروع شد، ولی در قم ادامه پیدا نکرد؟ به نظر شما که در هر دو حوزه نجف و قم حضور داشته و حتی در دانشگاه های بغداد بودید، چرا چنین حرکت مثبتی، با توجه به طرفداران زیادی که دارد، هنوز آن انسجام خاص خود را حتی پس از ۲۰ سال تحول انقلاب در ایران پیدا نکرده است؟
البته الان در حوزه علمیه قم تا اندازه ای رشته ها از هم تفکیک شده اند. رشته علوم قرآنی، رشته تبلیغ، رشته کلام، رشته فلسفه و… وجود دارد، ولی هنوز به حد مطلوب نرسیده اند. یک محصل علوم دینی و یک طلبه، به اصطلاح ما وقتی به مرحله کارشناسی می آید، باید تخصصی کار کند. پیش از مرحله کارشناسی که همان علوم پایه باشد، مراحل عمومی را همه طلاب باید بگذرانند که همان مرحله سطح است. منتهی مرحله سطح باید مقداری محدود و مرتب شود، ولی وقتی یک محصل علوم دینی به مرحله کارشناسی می رسد، حوزه باید در آن مرحله، طلاب و فضلا را به مقتضای نیازهای جامعه امروز از هم تفکیک کند. مانند تبلیغ، تدریس، علوم قرآن و تفسیر، فلسفه، کلام، عقاید و از همه بیشتر، روحانیونی که در شهرها و مراکز و روستاها عهده دار محراب و منبر هستند که خود، کار بسیار مشکل و سختی است و به تخصص و آمادگی ویژه ای نیاز دارد. علمایی که در جامعه بیشتر با مردم در ارتباط هستند، به آمادگی های کاربردی ویژه ای نیاز دارند تا بتوانند وظیفه دینی خود را به نحو مناسبی انجام دهند. این ها باید دوره های تخصصی و کارشناسی را در سطح های مختلف، متناسب با محیط و مرکز مسئولیت خود پشت سر بگذارند؛ آمادگی هایی که یک روحانی و امام جماعت روستا لازم دارد، با آمادگی هایی که یک روحانی و امام جماعت در مرکز شهر لازم دارد متفاوت است. مسؤلیت روحانی و عالم مسئولیت دشوار و پرمشقتی است، هر چند ظاهر آن اداره محراب و منبر است، ولی مسئولیت های سنگینی دارد که نظیر آن کمتر در میان مقام ها و موقعیت ها دیده می شود. یک روحانی که در مرکز یا شهر یا محله یا روستا، اداره محراب و منبر را به عهده می گیرد، باید دوست و رفیق مردم آن محل باشد. مسائل شرعی را به آن ها تعلیم بدهد. تفسیر و حدیث و قرآن را برای آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 