پاورپوینت کامل مدرسه فقهی نجف در دوره عثمانی(قسمت سوم) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدرسه فقهی نجف در دوره عثمانی(قسمت سوم) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدرسه فقهی نجف در دوره عثمانی(قسمت سوم) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدرسه فقهی نجف در دوره عثمانی(قسمت سوم) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
۷
تلاش در راه حذف خدمت نظام
تلاش بی امان عده ای از عالمان، خدمت اجباری طلاب حوزه نجف در سپاه عثمانی را لغو کرد. فقیه و مجتهد مرحوم «شیخ راضی نجفی»، یکی از این فعالان بود. او به دیدار «مدحت پاشا» والی بغداد (۱۸۶۹ ۱۸۷۲ م) رفت و توانست (در سال ۱۸۷۰م) از وی فرمانی بگیرد که براساس آن تمام ساکنان نجف به طور عام و طلاب حوزه علمیه نجف به صورت ویژه، از خدمت سربازی معاف شدند. البته این فرمان چندان دوامی نیافت و کارآمدی آن مقطعی و تحت تأثیر شرایط خاصی بود؛ چرا که ترکان عثمانی طلاب حوزه را به خدمت در نظام موظف کردند.
آنان عدم انجام خدمت نظام را براین امر مشروط کردند که طلاب در صورتی می توانند از خدمت نظام معارف شوند که در بغداد حضور یافته و توانمندی و شایستگی علمی خود را اثبات کنند.
از این رو، شیخ عبدالحسن راضی نجفی (۱۲۶۰ ۱۳۲۸ ق.) خود برای چندین سال مسئولیت این امر را بر دوش گرفته، طلاب حوزه نجف را با هزینه و مسئولیت خود به بغداد می برد و پس از اتمام امتحان، نزد خانواده بازمی گرداند.(۱)
پس از او شیخ احمد کاشف الغطاء همین نقش را ایفا کرد، به دلیل همین اقدام، «شیخ کاتب الطریحی» (متولد سال ۱۳۰۳ ق.) از این نقش شیخ احمد کاشف الغطاء نام برده، هنگام بازگشت از جلسات امتحان (در سال ۱۳۲۴ق.) قصیده ای در مدح او سرود که در بخشی از آن آمده است:
«لب ارجمندی ها شادمانه به خنده شکفت؛ و ستاره خوشبختی در افق درخشیدن گرفت.»
روزی که فرزند هدایت [یعنی] «احمد»، با یاران سپیده چهره خود به سمت «کرخ» (بغداد) روانه شد، فرزندان دانش گرد او فراهم آمدند و در آزمون به افتخار پیروزی نایل شدند. خصم را مبهوت کرد و در گفتار ناتوان نمود و پرنده اندیشه آنان به پرواز درآمد و از اندیشه بازماندند.
آنان در حالی که «احمد» را در میان داشتند، بازگشتند؛ همان گونه که ستارگان، ماه را در میان می گیرند. از گذشته، میان دو دولت عثمانی و قاجار، به وسیله جد او سامان و صلاح یافت و او در فخر و بزرگی برهمگان سرآمد شد».(۲)
بودجه حوزه، هزینه زندگی طلاب و استادان، ساخت مدارس، چاپ کتاب و رساله ها، خرید کتاب و… از حقوق شرعی، مانند خمس، زکات و درآمد موقوفات شیعی موجود در عراق، ایران و دیگر کشورهای اسلامی تأمین می شود.
هدایایی که شیعیان ثروتمند از کشورهای مختلف می فرستند، از دیگر منابع تأمین کننده بودجه حوزه است. البته زکات به تنهایی در تأمین نیازهای حوزه نقش چندانی ندارد، زیرا کسی که زکات می دهد، خود می تواند به صورت مستقیم زکات را میان مستحقان تقسیم کند و مهم ترین منبع تأمین نیازهای مادی حوزه خمس (یک پنجم درآمد مازاد برهزینه سال) است.
مسئله خمس تنها در مذهب شیعه امامی پذیرفته شده است. هریک از پیروان این مذهب «حساب سال» دارند و در صورتی که سال مالی او فرا برسد، مازاد (هزینه) سال خود را محاسبه کرده، خمس آن را به مرجع خود می پردازد. منبع این مازاد و در واقع منفعت، هرچه باشد فرقی نمی کند؛ از تجارت ملک، فرد، حقوق ثابت ماهانه و… باشد یا چیزی از این قبیل.
خمس به هر درآمد و منفعتی تعلق می گیرد، مگر «مهریه» زن که خمس بدان تعلق نمی گیرد. «هبه» و «هدیه» نیز مادامی که سال بر آنها نگذشته باشد، همین حالت را دارد و در غیر این صورت در شمار اموالی که خمس بدان تعلق می گیرد در می آید. «میراث» هم در صورتی که نداند «مورث» خمس آن را داده است یا خیر، خمس ندارد.
از نظر امامیه کسی که خمس داشته باشد، نمی تواند خود آن را به مستحق برساند، بلکه باید حداقل نیمی از آن را به مجتهد بدهد، زیرا خمس خود به دو بخش تقسیم می شود ؛ سهم سادات و سهم امام(ع).
الف. سادات بر نوادگان پیامبر(ص) و فرزندان علی(ع) و فاطمه (س) و دیگر هاشمیان اطلاق می شود، و سهم سادات به این عده تعلق می گیرد. از نظر علمای امامیه، کسی که سهم سادات بر ذمه دارد، خود می تواند آن را به سادات نیازمند بدهد و به گرفتن اجازه از مرجع تقلید نیاز ندارد.
ب. سهم امام(ع) بخش دوم خمس است که مجتهد خود هزینه کردن آن را برعهده گرفته است و آن را صرف امور حوزه های علمیه می کند.
در صورتی که به هر دلیل، حقوق شرعی و از جمله سهم امام(ع) به مجتهد و مرجع نرسد، او به اندازه نیاز حوزه از تاجران قرض کرده، پس از رسیدن وجوه، مطالبات وام دهنده را تأدیه می کند.
درصورتی که مرجع وام دار از دنیا برود، مجتهد دیگری از وجوه شرعی که بعدها خواهد رسید، بدهی مرجع متوفا را می پردازد.
بنابه گفته ها، مرحوم «سید ابوالحسن موسوی اصفهانی» با همین مشکل رو به رو شد ؛ در روزگار او حوزه علمیه نجف پنج هزار طلبه داشت که همگی با شهریه او گذران زندگی می کردند. سید بدرود زندگی گفت و دوازده هزار دینار بدهی از خود برجای گذاشت که دیگر عالمان و مجتهدان بدهی او را پرداختند. شایان ذکر است که دوازده هزار دینار در آن روزگار مبلغ بسیار زیادی بود.
شهریه ای که به طلاب داده می شد، براساس رتبه تحصیلی و به صورت فصلی یا ماهانه بود و هرگاه طلبه ای با مشکل مالی، بیماری، خرید خانه، اجاره مسکن، ازدواج و… مواجه می شد، مجتهد به اندازه ای که مشکل او را حل کند، به کمک وی می شتافت.
البته طلاب درآمدهای دیگری داشتند که کمک خویشاوندان، رؤسای عشایر (به خصوص در مورد طلاب عرب)، منابع مالی شخصی یا از طریق به دست آوردن مستقیم حقوق شرعی از صاحبان آن که به ارجاع به مجتهد نیاز نداشت، مانند زکات، کفارات و… از آن جمله بود.
سنت زیبایی هم بر حوزه و طلاب حاکم بود که اگر طلبه ای توان تأمین زندگی خود را از راهی جز گرفتن شهریه و حقوق شرعی داشت، از گرفتن شهریه صرف نظر می کرد، زیرا مجوز شرعی مصرف شهریه احتیاج طلبه بود و تنها به طلاب نیازمند و فاقد درآمد اختصاص داشت. طلاب و مجتهدان هم به همین صورت و زاهدانه گذران زندگی می کردند. در میان مجتهدان، بودند کسانی که حتی یک پول از وجوه شرعی هزینه خود نمی کردند، بلکه یک یا چند نفر از مقلدان مرفه او به قصد قربت و در راه خدا و به انگیزه دورنگاه داشتن آن مجتهد از مصرف صدقات، هزینه او را تأمین می کردند. برخی از این افراد خیّر و ثروتمند، به منظور پاسداشت مقام مجتهد هدایایی تقدیم او کرده، یا خانه ای برای وی می خریدند.
در برابر چنین نمونه های والایی که حوزه به خود می دید، بودند طلاب و مجتهدانی که راه مخالف پیموده، در راه مال اندوزی گام نهادند، تا با تقسیم آن میان یاران و شاگردان خود، به شهرت و نوایی برسند.
مدارس ایرانی نجف
شهر نجف پذیرای جمع زیادی از ایرانیانی بود که بدان سامان رفته بودند تا به طور دائم یا موقت در آن جا سکونت گزیده، به تحصیل و تدریس پرداخته بودند، گروهی نیز حرفه هایی چون زرگری، نجاری، آهنگری، تجارت، صرافی و… در پیش گرفته بودند.
برای آموزش فرزندان این عده که باید به زبان مادری بخوانند و بنویسند، چاره ای اندیشیده شد. مراجع دینی و افراد معتبر و وجیه ایرانی به این امر پرداخته، در کنار احداث مدارس علوم دینی، مدارس ابتدایی ای تأسیس کردند که یکی از این مدارس «مدرسه علوی» بود که در سال ۱۳۲۶ ق. و با نظارت «ملا محمد کاظم خراسانی» تأسیس شد. پس از تأسیس این مدرسه، بنیان «مدرسه مرتضویه» نهاده شد.
شایان ذکر است که پس از سفر «ناصر الدین شاه قاجار» به عراق در سال ۱۸۷۰ق. حاکمان ایرانی آشکارا اشتیاق خود را نسبت به عتبات مقدسه کربلا، نجف، کاظمین و سامرا ابراز نموده، توجه خود را نسبت به ایرانیان ساکن آن سامان معطوف داشتند.
همه ساله ده ها هزار ایرانی به منظور زیارت یا تحصیل علوم دینی و نیل به مرتبه اجتهاد، آهنگ عتبات مقدسه می کردند. بخشی از این افراد برای چندین سال و حتی بیش از بیست سال، در عتبات سکونت می گزیدند و عده ای نیز به دور از چشم حاکمان ترک محلی، به طور دائم در آن جا ماندگار می شدند؛ البته حاکمان ترک نیز چندان توجهی به این پدیده نشان نمی دادند و برای آنان مهم نبود که این روند مهاجرت، برآینده عراق فرجام قومی و امنیت ملی چه تأثیری خواهد گذارد.
با آغاز قرن حاضر (بیستم)، دولت ایران بر فعالیت های فکری و علمی خود در عراق افزود و در شهرهای نجف، کربلا، کاظمین، بصره و بغداد مدارسی دولتی ایرانی تأسیس کرد. در دوره قیمومیت انگلیسی ها بر عراق، و نیز در دوره حکومت ملی، شمار این مدارس فزونی گرفت. پیش از این و در اواخر روزگار عثمانی ها، چهار مدرسه دولتی ایرانی در عراق آغاز به کار کرد که نام آنها به این ترتیب است:
۱. مدرسه ابتدایی پسرانه «برادری» در سال ۱۹۰۵ م. در کاظمین.
۲. مدرسه «حسینی» در سال ۱۹۰۸م. یا ۱۹۰۹م. در کربلا.
۳. مدرسه ابتدایی «علوی» در سال ۱۹۰۹م. در نجف.
۴. مدرسه ابتدایی «شرافت» در سال ۱۹۱۳م. در بغداد.
نوشته ها و نویسندگان عرصه فقه و اصول
کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام»، اثر «شیخ محمد حسن باقر» (متوفای سال ۱۲۶۶ق.) دایره المعارفی فقهی است که از نظر احاطه بر اقوال، ادله و مناقشات عالمان و نیز به دلیل داشتن تفریعات فقهی منحصر به فرد، بسیار دقیق و فراگیر و از این نظر ارزش خاصی دارد. چاپ اول این کتاب در شش جلد و سنگی بوده است. مؤلف کتاب در گردآوری و نگارش جواهر، از منابع و مصادر فقهی جامعی استفاده کرده است که المدارک، المسالک، مفتاح الکرامه، جامع المقاصد، الریاض و شرح لمعه از آن جمله است.(۳) بنابر آنچه مؤلف جواهر در مقدمه کتاب آورده، هدف وی از نگاشتن شرحی بر «شرایع الاسلام» محقق حلی، تنها گردآوری و ضبط اقوال فقها در مسائل فقهی و وجوه آن برای استفاده شخصی بوده است.
از آنجا که خط مرحوم صاحب جواهر چندان خوب و مطلوب نبود، شماری از شاگردان او کتاب را گرفته و تصحیح نمودند و مطالبی بر آن افزودند. «حسن قفطان» یکی از این شاگردان بود. محور استنساخ و بازنویسی کتاب جواهر «شیخ محمد الخمایسی» بود. یک نسخه از این کتاب نیز توسط «شیخ حسین قمشی» و با دقت کامل نگاشته شد. این نسخه، کار نسخه برداری و انتشار و کتاب را برای افرادی که به امر نسخه برداری مشغول بودند، آسان کرد.
شایان ذکر است که مرحوم صاحب جواهر سی سال از عمر خود را صرف تألیف این اثر نمود.(۴)
علی رغم این که کتاب جواهر از نظر فراگیر بودن از اهمیت فراوانی برخوردار است، اما از نظر ترتیب و روش، کاستی هایی دارد. از همین رو این کتاب در محیط حوزه به نقد و ارزیابی گذاشته شد.
چشمگیرترین مواردی که در این کتاب باید مد نظر قرار گیرد، این است که بخش هایی از مباحث این کتاب به تحقیق، تدقیق، توضیح و تنظیم در ارائه ادله و مناقشه آن و ارائه اقوال و ادله آنها نیاز دارد.
مسئله دیگری که باید در این کتاب مورد تجدید نظر قرار گیرد و رفع اشکال شود، مواردی است که مؤلف، از منابع فقهی مورد استفاده در تألیف این اثر اقتباس کرده، اما به مصدر آن و یا حتی به اصل اقتباس آن اشاره نکرده است.
نباید از حق گذشت که صاحب جواهر خود گفته است که این کتاب را به عنوان یادداشت های فقهی نگاشته است، به همین دلیل سبک نگارش را آن گونه که باید و به شیوه نویسندگان رعایت نکرده است.(۵)
او که مراتب عالی دانش و اجتهاد را کسب کرده بود، متواضعانه آنچه از جواهر را که می نگاشت، به «شیخ مهدی ملاکتاب» می داد، تا آن را تصحیح و موارد زاید و مغایر سیاق کتاب را حذف کند. به صاحب جواهر نسبت داده اند که گفته است: «هرگاه شیخ مهدی نزد من می آید، خود را با داشتن «جواهر» پادشاه می بینم و چون از نزد من برود، خویش را چون گنجشک می بینم».(۶)
اگر این سخن درست باشد، به همان اندازه که بر کمک گرفتن صاحب جواهر از همقطار خود دلالت دارد، نشانگر تواضع علمی او است.
یکی از متخصصان در علوم دینی و صاحب نظر و خبره در امور حوزه علمیه نجف اشرف، یعنی «شیخ محمد حرزالدین»، نویسنده کتاب «معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء» می گوید: «تمام موضوعاتی که در علوم عقلی به جواهر اضافه شد، از «شیخ ملاباقر ترک» (متوفای ۱۲۷۳ ق) است؛ ملاباقر در ریاضیات و فلک به مراتب کمال دست یافته بود.(۷)
شایان توجه و یادآوری است که مجتهد باید بر تمام علوم و معارف اصلی و فرعی که اجتهاد به آنها بستگی دارد، احاطه داشته باشد.
حرزالدین افزون بر موارد یاد شده، به مطلبی اشاره می کند که بیان گر آگاهی و اطلاع اندک صاحب جواهر از علوم عقلی است؛ این ماجرا بدین شرح است: «یکی از سرآمدان علوم عقلی به نجف آمده، به دلیل آوازه بلند صاحب جواهر و جایگاه علمی او، در جلسه خصوصی او حضور یافت و در لابه لای مناقشات و گفت وگوهای علمی در طی مسئله ای مربوط به «مساحت» از صاجب جواهر پرسید: «پهنای سرزمین شما چه قدر است؟»
پیش از این که ناتوانی صاحب جواهر در این دانش آشکار شود، «شیخ ملا علی خلیلی» (متوفای ۱۲۹۷ ق) پاسخ وی را داد. سئوال کننده از این پاسخ در شگفت شد؛ چرا که بر این باور بود که اگر شاگردِ صاحب جواهر به چنین پایه ای از دانش رسیده باشد، خود شیخ جایگاه بس بلندتری دارد. او پرسش دوم و سوم را مطرح کرد و شیخ ملاعلی خلیلی پاسخ داد. او در این هنگام روند پرسش های خود را تغییر داد.»(۸)
وی همچنین آورده است: شیخ عرب «شیخ راضی نجفی» در جلسه درسی صاحب جواهر و در حالی که او درس می گفت، اشکالی مطرح کرد و استاد پاسخ داد. مجددا اشکال دیگری مطرح کرد و این بار نیز پاسخ شنید. اشکال های شیخ راضی و پاسخ استاد همچنان ادامه داشت تا اینکه جلسه درس به پایان رسید و شاگردان رفتند. در این هنگام صاحب جواهر با صدای بلند گفت: «خداوندا، اگر او با این کار در صدد بود که مرا خاموش کند، او را از نجف بیرون بران!»
شیخ راضی پس از این به گونه ای ناچار شد که نجف را به قصد مزرعه ای که در شهر «سماوه» داشت، ترک کند. او مدت هفت سال در آن جا اقامت گزید و پس از وفات صاحب جواهر و با درخواست اعیان و عالمان عرب به نجف بازگشت.(۹)
همچنین شماری از عالمان و فاضلان عرب از نجف کوچ کرده، به قبایل خویش بازگشتند و در آن جا سکونت گزیده، برخی دیگر به شام، مصر و هند نقل مکان کردند؛ این هجرت ها در زمان صاحب جواهر و دوران ریاست علمی او بر حوزه نجف صورت گرفت.
تمام آنچه بدان اشاره شد، چیزی از ارزش و جایگاه علمی کتاب جواهرالکلام در عرصه فقه و از منزلت والای علمی و دینی مؤلف آن، به عنوان یکی از مراجع بزرگ شیعه در سده نوزدهم میلادی نمی کاهد.
از شخصیت های علمی و از مراجع برجسته این دوره، «شیخ مرتضی انصاری» (۱۲۱۴ ۱۲۸۱ ق) بود. او مقدمات علوم دینی را در دزفول خواند و چون به بیست سالگی رسید، همراه پدرش «شیخ محمد امین»، به قصد زیارت عتبات مقدسه آهنگ عراق نموده و وارد کربلا شد. در آن روزگار زعامت علمی کربلا در اختیار «سیدمحمد مجاهد» (متوفای ۱۲۴۲ ق) مؤلف «المناهل» و «شریف العلمای مازندرانی» (متوفای ۱۲۴۶ ق) مؤلف «التقریرات» بود.
سید محمد مجاهد که نبوغ و آینده درخشان را در چهره شیخ مرتضی انصاری می دید، از او خواست تا در کربلا بماند و به تحصیل علوم دینی بپردازد. شیخ مرتضی قبول کرد و مدت چهار سال در کربلا ماند و از محضر علمی سید مجاهد و شریف العلماء کسب فیض کرد. زمانی که والی عثمانی «داود پاشا» (۱۸۱۶-۱۸۳۱ م) در سال ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶م. کربلا را محاصره کرد، شیخ انصاری به کاظمین هجرت کرد.(۱۰)
در یکی از سفرها به ایران، اعیان و عالمان اصفهان از او خواستند تا در اصفهان بماند. او در پاسخ گفت: «گم شده ای در عراق دارم؛ اگر آن را پیدا نکنم، نزد شما باز خواهم گشت».
او در سال ۱۲۴۹ ق. به عراق بازگشت و در نجف اقامت گزید. در آن روزها ریاست علمی نجف در اختیار «شیخ علی جعفر کاشف الغطاء» و «شیخ محمد حسن باقر» (صاحب جواهر) بود. پس از درگذشت کاشف الغطاء در سال ۱۲۵۳ ق، شخصیت علمی شیخ انصاری جلوه گر شد و پس از وفات صاحب جواهر در سال ۱۲۶۶ ق. مرجعیت مطلق شیعیان به او رسید.(۱۱)
شیخ انصاری فقیه و اصولیِ متبحر و مدرسی برجسته و کامل بود؛ عالمان و استادان بزرگی در مکتب او شاگردی کردند. وی نحو، صرف، منطق، معانی و بیان را به خوبی و بی هیچ کاستی فراگرفته بود. ویژگی تدریس و روش استدلالی شیخ او را از دیگران متمایز می کرد. زبان آوری، شیوایی در سخن، مهارت در تقریر آرای محققان و تفکیک آرای نوآوران، از مطالب تکراری و منقول و با بیان روشن و حجت رسا به آنها استدلال کردن، از شاخصه های علمی اوبود. در هر رأی و مسئله، رأی و اندیشه ای داشت و جز در موارد نادر به نقل اقوال پایبند نبود. ملکه حفظ و موهبت سرعتِ بداهه و انتقال، ذهنی حاضر و مستعد، و قدرت برتر و پیروز در جدل و گفت وگو را یک جا در خود جمع کرده بود.(۱۲) کتاب فقهی «مکاسب» و کتاب اصولی «رسائل» از معروف ترین آثار او است.
بیشتر مؤلفات و رسائل اصول او، دارای عبارت های سخت و ساختار پیچیده بود، به گونه ای که فهم آن برای بسیاری از طلاب علوم دینی سخت می نمود و این به دلیل تعقید عبارات، پیچیدگی اسلوب و گستردگی بحث و تفریعات آن بود که سال های زیادی را برای فراگیری می طلبید. با این همه حوزه علمیه نجف د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 