پاورپوینت کامل انشاء الله تا آخر عمر روحانی باشی! ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انشاء الله تا آخر عمر روحانی باشی! ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انشاء الله تا آخر عمر روحانی باشی! ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انشاء الله تا آخر عمر روحانی باشی! ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۷۲

یقه ی سفت و محکم «لباده» فرو می رفت گردنم. وارد جلسه که شدم خیلی ها متعجّب شدند. خیلی ها هم خیال کردند از آنهایی هستم که همه جا هستند، حتی جایی که هیچ ربطی بهشان ندارد، حتی جایی که بهتر است نباشند. امّا آنهایی که می شناختنم می دانستند که اینطور نیست، البته اگر با آن شکل و لباس می شناختنم. بعضی ها با تردید نگاهم می کردند، بعضی ها هم برایشان تفاوتی نمی کرد. یکی دو نفر از آن خنده ها کردند که مثل درفش دل آدم را سوراخ می کند. چند نفر هم از آن لبخندهای مهربانانه ایی که حسابی آدم را دلگرم می کند. خیس عرق شده بودم، هم به خاطر هیجانی که داشتم و هم به خاطر لباسی که پوشیده بودم.

یقه ی سفت و محکم «لبّاده» فرو می رفت در گردنم. برای اینکه جلوی لبّاده صاف و سکّه بایستد باید صاف می نشستم و غوز نمی کردم. رأی را نوشتیم و تحویل دادیم. هیئت مدیره انجمن هنرهای تجسمی انتخاب شدند. جلسه که تمام شد بعضی از بچه ها دورم را گرفتند. گفتند که خیلی بهم می آید و گفتند که از دوباره دیدنم خوشحالند و گفتند از اینکه جا نزده ام و هنوز هستم، حتی با این لباس خوشحالند و خیلی چیزهای دیگر.

پدرم کار خاصی نمی کرد. البته شاید خاص نبود کارهایش ولی تا آنجا که می شد خالص بود. روحانی ساده ایی که خوب منبر می رفت و دلچسب و گرم روضه می خواند. از خانه سکینه سلطان، هر دوازدهم ماه گرفته تا بیت حضرات آیات. برایش هم فرقی نمی کرد که آخرش چه می شود، حقیقتا این طور بود. نشد در موردش با کسی صحبت کند یا خدای ناکرده چانه بزند. او کارش را می کرد و بقیه اش مهم نبود. همیشه می گفت، «من کارم را می کنم بقیه اش با آقا».

پدرم روحانی خوبی هم بود برای کاروان های زیارتی. حدود پنجاه سفر تشرّف به حج واجب و عمره، حسابی با تجربه اش کرده بود. همه می گفتند برای حاجی کم نمی گذاشت. از بس بی ریا و خاکی بود همه دوستش داشتند، اخلاق رمز موفقیت پدرم بود، چیزی که حالا کم پیدا می شود.

پدرم استاد حوزه نبود، مجتهد نبود، مسئولیتی در اداره کشور نداشت، امّا به معنای واقعی با مردم زندگی کرده بود، مثل یک روحانی واقعی، تشییع جنازه ی عجیبی داشت، شب تولد اربابش به خاک سپرده شد، شب سوم شعبان.

خیلی حسرت داشت مرا در لباس روحانیت ببیند. امّا من نمی توانستم تصمیم بگیرم. آنقدر قوی نبودم که شرایطش را قبول کنم. آنقدر انگیزه نداشتم که حاشیه هایش را تحمل کنم. هنر و ادبیات حسابی مشغولم کرده بود. کمتر احساس طلبگی می کردم با این که درسهایم را هم می خواندم. امّا نمی دانستم چه رمزی در این لباس خوابیده اگر کسی مَحرمَش باشد. فقط می دانستم که مسئولیت بزرگی است. می دانستم محدودیت های ز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.