پاورپوینت کامل روایتِ روایت فتح;بررسی کتاب های روایت فتح به مثابه ی یک اُبژه; فرهنگ و سبک زندگی بچه مذهبی های امروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روایتِ روایت فتح;بررسی کتاب های روایت فتح به مثابه ی یک اُبژه; فرهنگ و سبک زندگی بچه مذهبی های امروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روایتِ روایت فتح;بررسی کتاب های روایت فتح به مثابه ی یک اُبژه; فرهنگ و سبک زندگی بچه مذهبی های امروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روایتِ روایت فتح;بررسی کتاب های روایت فتح به مثابه ی یک اُبژه; فرهنگ و سبک زندگی بچه مذهبی های امروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

mazaheri@habil-mag.com

۱.

آغاز داستان به سال های پایانی دهه ی هفتاد برمی گردد. آن گاه که متولیان مؤسسه ی روایت فتح که در سایه ی شهرت و محبوبیت شهید سیدمرتضا آوینی به اعتبار و وجهه ی قابل قبولی دست یافته بود، بر آن شدند تا قلم روی کاری خود را از انحصار محصولات صوتی تصویری به تهیه و انتشار محصولات نوشتاری گسترش دهند. حاصل این تغییر رویه، انتشار کوتاه مدت نشریه ی «مستند» و تولید و انتشار مجموعه کتاب هایی با محوریت خاطرات جنگ، رزمندگان و شهدا بود که به تدریج وارد عرصه ی ادبیات و تاریخ مقاومت شدند و دیری نپایید که با استقبال مخاطبانِ خصوصاً جوان این عرصه قرار گرفتند.

۲.

بی تردید یکی از دلایل این استقبال را باید ناظر به فرم جذاب، شکیل و بدیع این مجموعه کتاب ها دانست. فرمی که با فهمی درست از ذایقه ی کتاب خوان ها، در جزیی ترین موارد هم با نوآوری و تدقیق در معیارهای زیبایی شناسانه هم راه بود؛ از قطع جذاب پاره ای کتاب ها تا جنس (مقوای فابریانا) و طراحی ساده اما حرفه ای جلدها و حتا رسم الخط و صفحه آرایی داخلی. اهمیت این مسأله آن جا است که آن زمان و کمابیش هنوز هم عموماً کتاب های با درون مایه ی مذهبی و انقلابی، در ابتدایی ترین و غیرحرفه ای ترین شکل به مخاطب عرضه می شدند و ناشران مذهبی و انقلابی کم تر تلاشی در جهت رعایت معیارهای حرفه ای چاپ کتاب می نمودند. گو این که تنها درون مایه است که باید غنا داشته باشد و پرداختن به ظواهر امری دور از شأن و در بهترین حالت کاری عبث است. این باور که هنوز هم می توان دامنه اش را تا آداب و عادات اجتماعی سنت گرایان مذهبی پی گرفت، البته هماره با ناخوشنودی نسل جوان و تحول خواه مذهبی مواجه می شد و می شود.

۳.

نوآوری دیگری که در گسترش دایره ی مخاطبان این مجموعه کتاب ها، آن هم در روزگاری که همه از کاهش آمار کتاب خوانی شکوه می کنند مؤثر بود، فرم بیانی نوینی است که در آن ها به کار رفته است. فرم کوتاهه نویسی در بیان خاطرات جنگ که تا حد زیادی کسالت ناشی از شباهت خاطرات را می زداید و از مرارت زیاده گویی های معمول در آن ها می کاهد. بیان داستانی و آمیزش واقعیت های تلخ و خشن جنگی با تخیل داستانی نیز بر جذابیت ادبیات این کتاب ها افزوده است. تا آن جا در سال های اخیر و به واسطه ی همین استقبال از کتاب های روایت فتح، کمابیش فرم ادبی این کتاب ها هم به مثابه ی یک گزینه ی تضمینی و درعین حال سهل و ممتنع برای استفاده و الگوگیری دیگر نویسندگان و ناشران فعال در عرصه ی ادبیات دفاع مقدس رواج یافته است.

۴.

اتفاق بدیع دیگری که با انتشار کتاب های روایت فتح رخ داد ورود نسل جدیدی از نویسندگان جوان به عرصه ی ادبیات پای داری است. نویسندگانی که اغلب به پاره ای نشریات نوآور و مخصوص جوانان نسب می بردند. با ادبیات و ذایقه ی جوانانه ای که گرچه آن روز هنوز چندان معمول نبود، اما امروز دیگر خود را به عنوان فرمی رایج تثبیت نموده است.

۵.

کتاب های روایت فتح، اما بیش و پیش از آن که جریان ساز باشند خود محصول مجموعه جریاناتی محسوب می شوند که در نیمه ی دوم دهه ی هفتاد، با شتابی چشم گیر تحولات اجتماعی فرهنگی وسیعی را در جامعه موجب شدند. تحولاتی با این وجه اشتراک که جمله گی امضای «جوانان» را پای خود داشتند. جوانانی تربیت یافته در فضای پس از جنگ و در دوران موسوم به سازندگی و با ذایقه ، سلایق، ارزش ها، ادبیات و در یک کلام فرهنگ متفاوتی از نسل پدران و مادران خود. بنابراین ظهور پدیده ی کتاب های روایت فتح را باید در راستای پیدایش و گسترش «فرهنگ جوانان» و به تبع ظهور «سبک زندگی مؤمنانه ی جدید» (مدل شهر تهران) ارزیابی کرد.

کوه که می رفتیم باید تله اسکی سوار می شدیم. روی همین تله اسکی ها داشتم حافظ قرآن می شدم. من را می برد پیست موتورسواری. می رفتیم کایت سواری. اگر قرار به فیلم دیدن بود، من را می برد فیلم های نبرد کوبا و انقلاب الجزایر. برایم کتاب زیاد می آورد. مخصوصاً رمان های تاریخی. با هم می خواندیم شان.

مدق به روایت هم سر شهید [اینک شوکران ۲]، مریم برادران، تهران: روایت فتح، ۱۳۸۴: ۲۱

۶.

«فرهنگ جوانان» بیان گر احساس جوانان است که آشکارا با احساس بزرگ سالان تفاوت دارد (فرای هولد ۱۳۷۹: ۷۱) و حامل این فرض است که تمامی جوانان در علایق و مشغولیات یک سانی در اوقات فراغت شریک اند و جمله گی در شکلی از طغیان علیه بزرگ تران شان درگیرند. ظهور این نوع فرهنگ متمایز، با افزایش خودمختاری آن ها و نیز افزایش حس انزوای آن ها رابطه ی مستقیم دارد.(شوکر ۱۳۸۴: ۲۴۳) فرهنگ جوانان به عنوان بخشی از فرهنگ عمومی جامعه، به همان میزان توسعه یافته و مستقل می شود که گروه جوانان، به عنوان گروه سنی و اجتماعی مستقل در جامعه پذیرش شوند. این مفهوم هم چنین ناظر به شکل و محتوای خاصی از فرهنگ مادی و به ویژه معنوی است. فرهنگی که تجلی نوع خاصی از استقلال، احساس زندگی و ارزش های ویژه ی نسل جوان است و ویژگی های آشکاری را در قلم روهای مختلف زندگی اجتماعی از جمله رفتار، ورزش، تفریح، اخلاق، ادبیات، موسیقی و حتا زبان شامل می شود.(شفرز ۱۳۸۳: ۱۸۹-۱۹۰)

۷.

سبک زندگی عبارت است از مجموعه ای از صورت های بیانی نو و بدیع که به صورت نمونه های خاص (زبان، مد، حرکات بدنی، موسیقی و…) تجلی می یابند.(شفرز ۱۳۸۳: ۱۹۸) سبک زندگی را هم چنین می توان به مجموعه ای کمابیش جامع از عمل کردها تعبیر کرد که فرد آن ها را به کار می گیرد زیرا نه فقط نیازهای جاری او را برآورده می سازند، بل که روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران تجسم می بخشند.(گیدنز ۱۳۸۳: ۱۲۰) به اعتقاد برخی جامعه شناسان مانند ورث، سبک زندگی مفهومی است که با شهر و شهرنشینی (در معنای نوین و امروزی اش) ملازمت دارد، (بیرو ۱۳۷۶: ۹۰۴) و (گیدنز ۱۳۷۸: ۵۹۹) و در کنش متقابل با محیط زندگی شکل می گیرد.(فیالکوف ۱۳۸۳: ۶۳)

۸.

پربی راه نیست اگر انقلاب اسلامی را انقلابی جوان ارزیابی کنیم. چه، بار عمده ی مبارزات بر دوش جوانانی بود که متأثر از آموزه های رهبران انقلاب و با گذر از تردیدها و محافظه کاری های پدران و مادران خود به عرصه ی مبارزه قدم نهاده بودند. این روی کرد خود در سایه سار برداشت جدیدی از اسلام و تشیع میسر شد که آن جوانان پذیرایش شده بودند. در این برداشت، تشیع یک مکتب بود؛ یک ایدئولوژی که ادعا می کرد برای زندگی این دنیا هم برنامه دارد و حرفی برای گفتن. تشیعی که به تبعیت از قیام عاشورا و قرائت حماسی سیاسی از آن، نمی توانست ظلم را برتابد و سکوت و انفعال را توجیه کند. از این رو صفاتی چون سرخ (رنگ خون) را پذیرا می شد. این برداشت درست در نقطه ی مقابل برداشت سنتی از اسلام و تشیع بود که دین داری را کمابیش در عمل به فرایض و احکام عبادی فردی می دانست و چندان برای بعد اجتماعی آن وجهی قایل نبود. سیاست را آلاینده ی دین می پنداشت و مبارزه با شاه شیعه را برنمی تافت. جوانان انقلابی در جبهه ی داخل با این برداشت سر ستیز داشتند. اسلام و تشیعی که آن را به القابی چون متحجر، سیاه و شاهنشاهی متهم می کردند.

۹.

پس از پیروزی انقلاب و گذر از دوران پر آشوب دوسه سال اول هم باز نقش آفرینی برعهده ی جوانان قرار گرفت. انقلاب نوپا در داخل و خارج با بحران مواجه شده بود. در داخل خطر گروهک های سیاسی و ضدانقلاب و استقلال طلبی برخی قومیت ها و در خارج محاصره و کارشکنی ابرقدرت ها و نهایتاً جنگ تحمیلی. انقلاب جوان تر از آن بود که به حال خود بتوان واگذاشت اش. باز جوانان وارد عرصه شدند. کمیته های انقلاب، سپاه پاسداران و جهاد سازندگی را بنیان نهادند، سفارت آمریکا را تسخیر کردند، و جسورانه مدیریت جنگ را در دست گرفتند.

۱۰.

از سوی دیگر ضرورت و نیاز زمانه، زودهنگام آنان را به عرصه ی مدیریت کشور کشاند. دولت جوان میرحسین موسوی، دولتی بود آرمان گرا و انقلابی که شاه بیت سیاست هایش فقرزدایی و کسب استقلال و خودکفایی به شمار می رفت. دولتی که سرمایه داری جهانی را نظامی استثمارگر می دانست و با سرمایه داری داخلی و ورود بخش خصوصی به عرصه ی اقتصاد کلان هم مخالف بود و در مقابل به نوعی اقتصاد کنترل شده ی دولتی اعتقاد داشت. اقتضای این سیاست ها تحمیل یک دوران ریاضت و زندگی هم راه با زهد و سادگی و پرهیز از تجمل بود.

۱۱.

جوانان نسل اول و دوم انقلاب جوانی نکردند. یعنی اساساً فرصتی برای این کار نیافتند. زمانه ی انقلابی تقدیر دیگری را برای آنان رقم زده و زودهنگام آنان را بر مسند بزرگان و بزرگ سالان نشانده بود. بی که فراغتی و فرصتی برای لذت ، خوشی و شیطنت جوانی در اختیارشان باشد. جوانی هم مانند بسیاری مفاهیم دیگر در قاموس انقلاب معنایی دیگرگون یافته بود. جنگ که تمام شد، جوانان د ی روز به خانه ی شهر برگشتند و تازه آن هنگام بود که فراغتی حاصل شد تا واقعیت بدان ها رخ بنماید. چنان که پیش تر به پدران و مادران و دیگر هم نسلان غیرانقلابی آنان نمایانده بود.

۱۲.

در سال های پس از پایان جنگ تحمیلی و به تبع اجرای سیاست های توسعه محور دولت سازندگی، با ظهور طبقه ی شهری جدیدی در جامعه مواجه شدیم که سبک زندگی و ارزش های دیگر و متفاوت از الگویی که در دهه ی اول انقلاب توسط حاکمیت تبلیغ و ترویج می شد، پیدا کرده بودند. این تفاوت که دامنه اش گاه به تعارض هم کشیده می شد، در مصرف گرایی و رواج زندگی تجملاتی و مرفه بیش ترین نمودها را داشت. از بین گروه های سنی مختلف، جوانان اصلی ترین مخاطب این فرهنگ جدید محسوب می شدند: جوانان نسل سوم.

۱۳.

گسترش این تغییر و تحولات، بسیاری از روی کردهای سفت و سخت و نیز رسمی و کلیشه ای گذشته خصوصاً در عرصه ی سبک دین داری را دست خوش دگرگونی ساخت. به تبع سیاست های اقتصادی دولت جدید، سطح عمومی زندگی مردم تغییر یافته بود. این سطح زندگی جدید، خود اقتضائات و «اخلاق» خاص خود را داشت و ارایه ی تعریف جدیدی از دین و دین داری هم یکی از اجزای لاینفک این اخلاق بود.

۲

منوچهر گفت «فقط یک چیزی توی دنیا هست که می تواند تو را از من جدا کند؛ یک عشق دیگر، عشق به خدا، نه هیچ چیز دیگر.» فرشته بغض اش را قورت داد. دستش را زیر سرش گذاشت و گفت «قول بده زیاد برایم بنویسی.» اما منوچهر از نوشتن خوش اش نمی آمد. جنگ هم که فرصت این کارها را نمی گذاشت. آهسته گفت «حداقل یک خط.» منوچهر دست فرشته را که بین دست هاش بود را فشار داد و قول داد که بنویسد؛ تا آن جا که می تواند.

مدق به روایت هم سر شهید [اینک شوکران ۲]، مریم برادران، تهران: روایت فتح، ۱۳۸۴: ۲۳

۱۴.

تلفیق این اخلاق جدید شهرنشینی با فرهنگ نوپدید جوانان، بستر مناسبی برای شکل گیری و نضج خرده فرهنگ های متفاوت در بین جوانان فراهم ساخت. خرده فرهنگ هایی که در عین تکثر یک وجه اشتراک داشتند و آن نمایندگی جوانانی بود که دیگر نمی خواستند صرفاً «مخاطب» رسانه هایی باشند که تبلیغ استانداردهای فرهنگ پیشین (فرهنگ والدین، بزرگ ترها و سنتی ها) را وجهه ی همت خود قرار داده بودند. رسانه هایی که دایماً از اباحه گرایی، دین گریزی و بی توجهی نسل جوان به ارزش های جامعه گلایه می کردند و هماره آنان را به جهت متفاوت بودن و سربه راه نبودن مورد سرزنش قرار می دادند.

۱۵.

بی تردید یکی از مهم ترین این خرده فرهنگ های جوانان را باید ناظر به جوانان مذهبی طبقه ی متوسط و بالای شهرنشین (با محوریت تهران) دانست. نخستین نشانه های پیدایش این خرده فرهنگ که امروز داعیه ی تثبیت خود به عنوان نمونه ی آرمانی دین داری جوانان امروز ایرانی را دارد، در واپسین سال های دهه ی هفتاد و در بین بچه مذهبی های طبقه ی بورژوا و مرفه پایتخت پدیدار شد و آرام آرام به مدد امتیازات رسانه ای خود توانست دامنه ی نفوذش را تا جوانان دیگر شهرها هم بگستراند. شناخت این خرده فرهنگ کلید فهم بسیاری مسایل اجتماعی مبتلابه امروز جامعه ی ایران است و این شناخت تنها وقتی میسر می شود که بتوانیم قرائت و برداشت این خرده فرهنگ و اعضایش را از دین و در مرحله ی بعد از انقلاب اسلامی فهم کنیم.

۱۶.

جوانان عضو این خرده فرهنگ که مایلم در این جا آن ها را «بچه مذهبی های امروزی» بنامم هویتی دوگانه دارند: از یک سو در فرهنگ شهری بزرگ شده و با مظاهر زندگی مدرن خو گرفته اند؛ و از سویی به دین (و پاره ای شان: نیز به انقلاب اسلامی) احساس علقه می کنند. پایی در دنیای امروز دارند و پایی در دنیای سنت. دستی بر زمین و چشمی بر آسمان. و طرفه آن که به هر دوی این هویت ها هم پابندند و علاقه مند. نه حاضرند به جانب داری از تعصب دینی از امروزی زیستن چشم پوشند و نه مایل اند به اقتضای زندگی مدرن از علقه های دینی خود صرف نظر کنند.

۱۷.

اما فارغ از تمایلات این جوانان، دین و زندگی مدرن هرکدام ارزش ها و اقتضائاتی دارند که گاه قابل جمع با یک دیگر نیستند و کار به تعارض کشیده می شود. آن جا دیگر نمی توان از تلفیق سخن گفت و هیچ کدام طرفین هم حاضر به عقب نشینی از موضع خود نمی شوند. در نتیجه کنش گر فردی تنها مخیّر است بین دو گزینه، دو راه، دو انتخاب. و راه سومی هم نیست. اما حتا اگر بپذیریم که مصادیق این تعارض معدود و محدود است سئوال این است که با این تعارضات چه باید کرد؟ این سئوالی است که پس از انقلاب اسلامی انقلابی که برخی آن را به مثابه ی بزرگ ترین و مؤثرترین گام در راستای جمع دین و مدرنیت محسوب می کنند همه ی شهروندان و خصوصاً جوانان لاجرم بدان پاسخ داده اند.

۳

رفتم همان آرایش گاه که برای عروسی رفته بودم. از آن طرف هم یک راست رفتم عکاسی. برایم نوشتی عکس را که دیده ای، هزار دفعه صورت ام را بوسیده ای و گفته ای «چه قدر خوشگل شدی ژیلا!» خوشگل تو بودی، عزیز دوست داشتنی من!

فکوری به روایت هم سر شهید [آسمان ۲]، زهرا مشتاق، تهران: روایت فتح، ۱۳۸۲: ۴۳

۱۸.

اما به نظر می رسد پاسخی که بچه مذهبی های امروزی به این سئوال می دهند با نمونه ی مشابه دهه ی اول انقلاب یعنی پدران و مادران شان آشکارا متفاوت است. با کمی اغراق می توان ادعا کرد بچه مذهبی های آن روز در این قبیل تعارضات، اغلب جانب دین را می گرفتند و به هر دلیل اعم از اخلاص و ایمان قوی یا جبر زمانه و فرهنگ عمومی، از پاره ای لذات و خوشی هایی که آن ها را مادی و بهره های دنیای فانی می نامیدند، چشم پوشی می کردند. به عنوان مثال در فضای انقلابی آن زمان، انقلابی که رهبران اش پابرهنه گان و زاغه نشینان را صاحبان اصلی آن می نامیدند، طبیعی بود که تجمل و گرایش به آن امری مذموم تلقی شده و در مقابل ساده زیستی، قناعت و زهد ارزش محسوب شوند؛ منافع شخصی به نفع منافع جمعی کنار گذاشته شده و ازخودگذشته گی و ایثار تبلیغ شود و به سرمایه داران لقب زالوصفت و به مرفهان لقب بی درد اعطا گردد.

۱۹.

از سوی دیگر در آن مقطع به دلیل توجیه و تبیین انقلاب کردن و چندی بعد جنگیدن، برداشت اسلام انقلابی یکه تاز میدان بود. برداشتی که مشخصاً در ادبیات رهبران فکری و سیاسی انقلاب از امام خمینی تا دکتر شریعتی و شهید مطهری تبلیغ و تبیین می شد. در این برداشت، اسلام دینی است صددرصد سیاسی که برای حل مشکلات مردم و اداره ی جامعه برنامه داشته و داعیه ی حکومت دارد. گستره ی مخاطبان انقلاب هم بسیار فراتر از مرزهای ایران بوده و همه ی مردم جهان و مستضعفان عالم را در بر می گیرد. ادبیات حاکم بر بیان و منش دین داران، ادبیات انقلابی، اعتراضی و حماسی است. دغدغه ی اصلی، عدالت خواهی و مبارزه با ظلم و ظالمان است؛ از ظلم داخلی (جنگ فقر و غنا) تا ظلم خارجی (نبرد جهان اسلام و استکبار جهانی). به تبع این روی کرد انتظاری هم که از جوانان انقلابی و مؤمن می رود این است که هماره برای مبارزه آماده باشند و در دو جبهه ی جهاد اکبر و جهاد اصغر بجنگند.

۲۰.

از اواسط دهه ی دوم انقلاب، به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی برداشت انقلابی و مبارزاتی رایج در دهه ی اول از اسلام آرام آرام رنگ باخت و در تناسب با تحول منش و سیاست حاکمان و به تبع تغییر سبک زندگی مردم، زمینه برای شکل گیری قرائت دیگری از اسلام مهیا شد. قرائتی که بچه مذهبی های امروزی کمابیش در بستر آن نشو و نما یافته و محصولات آن محسوب می شوند: اسلام غیرایدئولوژیک.

۲۱.

یکی از مهم ترین عواملی که در هنگامه ی انقلاب و جنگ، دین داری را سخت و به شدت مقید می ساخت، قرائت ایدئولوژیک از اسلام بود؛ یعنی دین به مثابه ی ایدئولوژی. ایدئولوژی را به بایدهایش می شناسند و نبایدهایش. در این روی کرد یا باید حسینی باشی یا زینبی؛ وگرنه یزیدی هستی. طیفی این میان نیست. جبهه بندی ها هماره دوگانه است. سفیدها و سیاه ها. درست مثل بازی شطرنج. اما در دین داری بچه مذهبی های امروزی کم تر می توان نشانی از روی کرد ایدئولوژیک یافت. به تبع منش نسبی نگری به مقولات و تعاملات اجتماعی که اقتضای زندگی امروزی است، دایره ی امر و نهی ها در این دین داری بسیار محدود شده است. تربیت شهری، تنوع و گسترش وسایل ارتباط جمعی و… هم سبب شده که روزبه روز نقاط تشابه و اشتراک جوانان دل بسته به مذهب با دیگر جوانان بیش تر و بیش تر شود و مرزهای صریح و قاطع پیشین بین این دو قشر رنگ بازد. یادمان باشد، این یک قاعده است؛ قاعده ای که مذهبی و غیر آن نمی شناسد: در «شهر» همه ی جوانان کمابیش سلایق و ذایقه ی مشابهی دارند و اوقات فراغت شان را مشابه هم می گذرانند. (: فرهنگ جوانان)

۴

باور نمی کردم خودت باشی جواد. چرا آن شکلی شده بودی؟ موهای شانه نزده، ریش نزده. این لباس تو بود که آن طور سیاه و چروک شده بود؟ خواستم شوخی کرده باشم. گفتم «خوب شد جنگ شد و ما کثیفی تو را هم دیدیم.» از بس که مرتب بودی. از بس همیشه بوی عطر می دادی. از بس شلوارهایت را خط اتو کشیده بودم. جواد، جواد، جواد. دلم می خواهد اسم ات را تا ته دنیا صدا بزنم.

فکوری به روایت هم سر شهید [آسمان ۲]، زهرا مشتاق، تهران: روایت فتح، ۱۳۸۲: ۳۹

۲۲.

امروزه دیگر نه از انقلاب و شورش و اعتراض خبری است و نه از جنگ و مبارزه و دفاع. ادبیات رهبران و حاکمان جامعه هم ادبیات ثبات و سازندگی و آبادانی کشور است. دیگر جامعه نیازی به فضای حماسه و شور و هیجان ندارد؛ بل که در مقابل بیش از هر چیز به آرامش نیازمند است. جبهه بندی ها و تقسیم بندی ها هم دست خوش تغییرات بسیار شده است و کم تر کسی از دوگانه ی مستضعف/ مستکبر سخن می گوید. کما آن که در اردوگاه رقیب هم فلسفه ی کمونیستی که داعیه ی عدالت داشت، سپر انداخته جای خود را به لیبرالیسم مبلغ آزادی داده است. در عرصه ی سیاست خارجی هم «صدور انقلاب» تنها به شعاری تاریخ مصرف گذشته مبدل شده و دولت ها از ضرورت دیپلماسی فعال و سیاست تنش زدایی سخن می گویند. به تبع، روی کرد جهان گرا هم بی مصرف مانده و وطن گرایی و میهن دوستی تبلیغ می شود. هم چنین با امواج شتابان واردات کالاهای مصرفی در سال های اخیر هم طبقات بالا و متوسط جامعه و خصوصاً جوانان لذت زندگی راحت و بی دغدغه را چشیده اند و دلیلی نمی بینند وقتی می شود خوب و راحت زندگی کرد، به خود سختی دهند. اقتضای توسعه ی اقتصادی جامعه هم سرمایه گذاری و رقابت است. بنابراین دیگر گذشتن از منافع خود (فرد) به نفع دیگری (جمع) چندان موضوعیتی نمی یابد. در زندگی جدید، فردیت ها هم به نسبت شکل گرفته و اساساً اجتماع از آن جای گاه والای پیشین خود نزول کرده است. در شهرها مردم از رفاه نسبی برخوردار شده اند و نیازهاشان از نیازهای اساسی و بنیانی به نیازهای ثانوی و مصرفی تبدیل شده است. و بالاخره آن که در ارتباط مسقیم با نحوه ی عمل حاکمان و مدیران اجرایی و نیز لایه هایی از روحانیان صاحب قدرت سیاسی، دیگر روی کرد عمیقاً سیاسی به دین چندان با رغبت مواجه نمی شود.

۲۳.

دین داری تابعی است از احوال زمانه و اجتماع. بر همین اساس پاسخی که جوانان مذهبی رشدیافته در چنین اجتماعی به سئوال «چه باید کرد؟» مذکور دادند، آشکارا متفاوت است از پاسخ پدران و مادران شان آن گاه که جوان بودند. اگر آنان به نفع دین حاضر می شدند چشم از لذت زندگی مرفه بپوشند، اینان چندان رغبتی به این کار نشان نمی دهند. (و اساساً مگر می توانند نشان دهند؟!) این الزاماً به معنای صرف نظر آنان از تقید به دین نیست. به معنای کاهش احساس معنوی و ایمانی ایشان نیز. بل که سخن از پیدایش نوعی دین داری است که «این» دارد و «آن» نیز هم. دینی عاری از چارچوب های سفت و سخت. دینی که منافاتی با امروزی بودن ندارد. دینی سهل و ساده، زیبا و دوست داشتنی، منعطف و متساهل، و به تبع: بی خطر.

۲۴.

از دیگر شاخصه های این دین داری توجه به نوگرایی است. مقوله ای که در عمل، مصادیقی یافت که تا چندی پیش از آن، بعضاً حتا ضدارزش محسوب می شدند. به عنوان مثال می توان به روی کرد مثبت بچه مذهبی های امروزی نسبت به مقوله ی آراستگی و زیبایی اشاره کرد. به خلاف مقطع پیشین که جوانان عموماً برای خاکی بودن و ساده و ارزان پوشی ارزش قایل بودند و از تنوع در لباس یا شیک پوشی، به اسراف و تجمل گرایی تعبیر و طرد می شد، بچه مذهبی های امروزی عموماً زیبایی، آرایش، شیک پوشی برای شان مهم است و اساساً بدن برای آن ها اهمیتی مضاعف یافته است. به لیست ارزش های جدید باید مواردی چون آزادی، شادی و هیجان را نیز اضافه کنیم.

۵

گفتی «ژیلا خانم! موسیقی دوست دارید؟» گفتم «من فقط موسیقی جاز گوش می کنم.» گفتی «ولی من عاشق موسیقی کلاسیک ام.» گفتی «ژیلا خانم! اهل ورزش هستید؟» گفتم « تا دل ات بخواهد. هم بسکتبال بازی می کنم هم والیبال.» … جبار برایت گفته که یک روز با بیژن و جبار شما رفتیم مسابقه ی کشتی غلام رضا تختی؟ من را نمی بردند. بیژن می گفت «زشت است. دختر را چه به کش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.