پاورپوینت کامل نهادهای سنتی و مدرن، ره بری زمان و مکان ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نهادهای سنتی و مدرن، ره بری زمان و مکان ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نهادهای سنتی و مدرن، ره بری زمان و مکان ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نهادهای سنتی و مدرن، ره بری زمان و مکان ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
۱. رضاخان در دوره ی سلطنت خود زمینه ی تغییرات مهمی را فراهم آورد و قصد داشت فلسفه ی تاریخ ایران را واژگون کند. از میان نهادهای مدنی که او ساخت، از همه مهم تر «دانشگاه تهران» بود. دانشگاه به عنوان نهاد آموزش دانش جدید، قرار بود نخبه گان تازه ای را تربیت کند که جانشین نخبه گان قدیم می شدند. پیش از رضاخان نیز مدارس جدید در عهد ناصری شکل گرفته بود، اما هرگز چنان که باید و شاید در نظام اداری کشور به کار گرفته نشده بودند و دیگر آن که دوام و گسترش آموزش در آن مدارس به وسعت و انسجام دانشگاه تهران نبود. دانشگاه تهران می کوشید «عالمی نو» تعریف کند و «آدمی نو» بسازد. این «عالم نو» از یک سو پایی در تاریخ ایران باستان (پیش از اسلام) داشت و از سوی دیگر پایی در تاریخ اروپای مدرن (پس از روشن گری)؛ و آن «آدم نو» هم آن روشن فکران و کارگزاران تازه ای بودند که قرار بود نظام جدید را اداره کنند.
در دورانی که دانشگاه تهران اولین سالیان حیات خود را سپری می کرد، در مسافتی نه چندان دور، در قم حوزه ی علمیه ای شکل می گرفت که شاه پهلوی با شرط دوری از سیاست گمان کرده بود می توان آن را تحمل کرد. در آینده ای نه چندان دور که رضاخان از این نهاد احساس خطر کرد، گمان می کرد راه اصلاح از حذف حوزه می گذرد. پس در آغاز به خلع لباس روحانیت دست زد و سپس از آنان (روحانیون) در امر آموزش و قضاوت خلع ید کرد. آموزش های سنتی را به سرزمین گرم و خشک قم، تبعید و در تهران نهال آموزش های مدرن را آب یاری کرد. این دو نهاد به سرعت از هم فاصله گرفتند. علمای دین به تبعیت از مسیحیت، «روحانی» نامیده شدند که تنها به کار آخرت می آمدند و به دنیا کاری نداشتند. مدرنیسم وارداتی پهلوی رابطه ی تکاملی سنت و تجدید را قطع کرد.
محمدرضا پهلوی هم از هراس مشروطه خواهان (نهضت ملی)، راه و روش پدرش را در برخورد با مشروعه خواهان (که چندان دل خوشی از نهضت ملی نداشتند) پیش گرفت. اگر در گذشته ائتلاف رضاشاه و روشن فکران، نهاد روحانیت را هدف گرفته بود و اگر در عصر نهضت ملی عدم ائتلاف روشن فکران و روحانیان با رضاشاه آن ها را پیروز ساخته بود، اکنون محمدرضا پهلوی احساس می کرد که نه نیازی به روشن فکران مشروطه خواه دارد و نه نیازی به روحانیان مشروعه خواه. به ویژه که این دو جریان در ستیز با هم به سر می برند. چنین بود که هر دو نهادی که در عصر رضاخان پا گرفته بودند (دانشگاه تهران و حوزه ی قم) به عنوان اپوزیسیون حکومت شناخته شدند.
امام خمینی در ابتدا سعی کرد با یادآوری رابطه ی سنتی حکومت و روحانیت، از آخرین شاه ایران بخواهد قدرت ناشی از این رابطه را از دست ندهد: «من به شاه مملکت نصیحت می کنم این قوه را از دست ندهند… . می گویند، آخوند چیزی نیست! چه طور آخوند چیزی نیست؟ می گوید من با آخوند کار ندارم! آخوند با تو کار دارد. نصیحت از واجبات است. ترک ش از کبایر است. از شاه گرفته تا این آقایان، تا آخر مملکت همه را باید علما نصیحت کنند.»[۱]
اما سرانجام کار به ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ رسید و بر امام خمینی مسلم شد که محمدرضا پهلوی به راه پدرش می رود. این امر زمانی مسجّل شد که طرح دولت پهلوی برای ایجاد نهادی به نام «دانشگاه اسلامی» فاش شد. ظاهراً محمدرضا قصد داشت کار ناتمام بنیان گذار سلسله ی پهلوی را در حذف حوزه با تبدیل آن به دانشگاه الاهیات و حذف آخرین نهاد آموزش علوم قدیم، کامل کند و این هم آن خطری بود که هش دار امام را سبب شد: «مگر می شود با دانشگاه اسلامی، اسلام را شکست داد. مگر می گذاریم شما دانشگاه اسلامی درست کنید. ما تفسیق می کنیم آن که وارد شود در آن دانشگاه؛ دین ملت از بین خواهد رفت. مگر این ها می توانند که اسلام و مسلمین و علمای اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند. غلط می کند آن وزارت فرهنگی که دخالت در امر دیانت و اسلام می کند. مگر ما می گذاریم این مطالب بشود؛ مگر خمینی بمیرد. نعوذ بالله مراجع اسلام همه خدای نخواسته از بین بروند. وقتی رفتیم ما دیگر تکلیفی نداریم؛ لکن ملت اسلام هست؛ ملت اسلام باز زنده است.»[۲]
پس از پیروزی انقلاب، امام از هم آن ابتدا نسبت نهادهای تولید علم و نهادهای اداره کننده را تعیین کننده می دانست و دعوت به وحدت حوزه و دانشگاه از نخست ین حرف های ایشان بود: «من بزرگ ترین پیروزی را آشتی بین دانشگاه و مدارس علمی می دانم. اگر ما هیچ پیروزی پیدا نکرده بودیم الا هم این معنی که بین دانشگاه و طبقه ی روحانی نزدیک کردیم و تفاهم حاصل شد [مطلوب بود].»[۳]
امام خمینی در ابتدا مخالف حضور روحانیت در دولت بود و ترجیح می داد دولت تحت نظارت روحانیان قرار گیرد؛ نه آن که آنان رسماً در آن دخالت کنند. ازاین رو حتا خود نیز از پذیرش مسئولیت سر باز زد. سعی کرد اقتدار روحانیت به عنوان عوامل مشروعیت هم چنان حفظ شود. اما پس از روی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 