پاورپوینت کامل حقوق متقابل انقلاب و حوزه ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حقوق متقابل انقلاب و حوزه ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حقوق متقابل انقلاب و حوزه ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حقوق متقابل انقلاب و حوزه ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
قرن ها بود که جوامع اسلامی راهی یک سان و یک نواخت را درمی نوردیدند، از این جهت که حکومت ها فارغ از جهت گیری های جزیی شان دارای ایده و نظرگاه خاصی شبیه به هم بودند و لااقل در دخالت ندادن احکام دین در قانون گذاری و اداره ی امور دنیوی وجه اشتراک داشتند. اگرچه ریشه ی انقلاب اسلامی سال ۵۷ را می توان در قرن هشت م هجری یا نهایتاً در سال ۹۰۷ هجری و زمان روی کارآمدن شاه اسماعیل جست وجو کرد، اما هیچ گاه نمی توان این ورودها در عرصه ی سیاسی و اجتماعی را برابر دانست.
به هر تقدیر انقلاب اسلامی در ایران رخ داد تا ظهور امید مکنون شیعه را که نه، بلکه تمامی انبیا و اولیای الاهی از آدم تاکنون را شاهد باشیم. لیکن در قدم نخست بایستی ابهت و عظمت این نفحه ی ربوبی را دریافت تا نوبت به مراحل دیگر رسد. ره بر انقلاب دراین باره به روشنی می فرماید:
«من گاهی این شک در ذهن م به وجود می آید که بعضی از ما معممان، عمق عظمت تشکیل حکومتی بر اساس دین، یعنی حکومت قرآن و احکام اسلامی و فقه آل محمد(ص) را درست متوجه نشویم. تشکیل این حکومت چیز بسیار عظیمی است. انسان وقتی وسط ماجرایی است، عظمت آن را حس و درک نمی کند» (۵/۵/۱۳۷۲).
اما به هرحال تا کسی این مهم را درنیافته، گو این که با سنگی سخن می گویی. لذا اگرچه این سخنان از سر صداقت و خلوص از قلبی آکنده از درد اسلام خارج شود باز هم در متحجرین حوزوی کارگر نخواهد افتاد. ایشان برای تبیین این مسأله ادامه می دهد:
«بعد از سال ۴۱ ه یعنی سال صلح امام مجتبی(ع) تا دوران تشکیل نظام جمهوری اسلامی، یک روز حکومتی بر پایه ی قرآن که شخص عادلی هم در رأس آن حکومت باشد تشکیل نشده بود. این شوخی است؟» (هم آن).
در این مقال جای صحبت از این مهم نیست، اگرچه برای کسی که مشتاق پژوهش است منابع درخوری وجود دارد. در گام دیگر بایستی خدمات متقابل حوزه و انقلاب را بررسی نمود؛ گرچه متأسفانه امروز در بین طلاب کثیری این اتوبان دوطرفه ی خدمات، به یک خیابان یک سویه تبدیل شده و فقط انقلاب را وام دار تلاش های خود می دانند و گاه طبل سهم خواهی را با زبان های مختلف می زنند. اما قرار نبود این طور شود.
«روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را برای فداکاری های بیش تر آماده کنند و در مواقع لزوم و ضرورت از آب رو و اعتبار خود برای حفظ آب روی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنه گان استفاده کنند» (صحیفه ی امام، ج۲۱، ص ۹۷).
اما آن خط انحرافی از هم آن سال های نخستین انقلاب شروع شده و تاکنون نیز ادامه داشته است.
حوزه و حکومت دو نهادند که یک دیگر را کامل می سازند: حوزه به عنوان دست گاه متفکر و اندیشه گر، و حکومت، دست گاه اجرا و عامل. حوزه بدون ابزار حکومت نمی تواند تعهد علمی و عملی خود را به درستی انجام دهد و حکومت اسلامی نیز جز در زیر سایه ی حوزه و پشتیبانی فکری آن نمی تواند به اهداف خود نایل آید. حکومت آن گاه هویت اسلامی می یابد که در اجرا و عمل کرد از قلم رو شریعت پا بیرون نگذارد و سرپیچی نکند، و حوزه نیز وقتی می تواند چیستی و هویت خود را بیابد که هم سو با همه ی تلاش ها و کاوش هاش در عرصه ی تفکر دینی، به منظور پیاده شدن هدف ها و احکام اجتماعی دین نیازهای نظام اسلامی را برآورد و پاسخ گوید و هم آن طور که ره بر معظم فرمودند: «ارتباط حوزه ی علمیه با نظام اسلامی، در تدوین اصول اساسی و پایه های مقررات اسلامی خلاصه نمی شود. بل که ربط این دو، در همه ی ابعاد، ربط منطقی و مبینی بر تعاون است. نظام اسلامی، حوزه ی علمیه را هم چون پشتوانه ی معنوی خود عزیز می دارد و حوزه ی علمیه، نظام اسلامی را مانند فضای مناسبی برای رشد و تکامل خود مغتنم می شمرد. هر یک، کمک و پشتیبان آن دیگری است؛ و این درک و احساس دوجانبه، باید روزبه روز قوی تر و واقعی تر گردد» (۲۴/۸/۱۳۷۱).
ازاین رو انقلاب و نظام حقی بس بزرگ بر حوزه دارد و آن این که این نهضت جز با ره بری روحانیت انقلابی هرگز بدین مرحله از استقلال دست نمی یافت؛ هم آن گونه که امام فرمودند: «من با یقین شهادت می دهم که اگر افرادی غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند، امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمریکا و جهان خواران و جز عدول از همه ی معتقدات اسلامی و انقلابی چیزی برای مان نمانده بود» (صحیفه ی امام، ج۲۱، ص۲۸۸).
اما سال ها بود که حوزه و روحانیت از موج تحول یابی و نوگرایی که در دنیا و به تبع در سرزمین های اسلامی ایجاد شده بود و می رفت که همه ی سرمایه ها و اندوخته های قرون رنج و طاقت فرسا را برباید، غریب بود و سرگردان و حیران به این سو و آن سو نظر می کرد و برنامه ای که ناظر به این نیازها باشد را نداشت و برخوردهای سلبی آن به مراتب بیش از برخوردهای ایجابی بود. او دیگر به سختی می توانست زبان روز را بفهمد و بدان تکلم کند. و این حق بسیار بزرگ تا ابد بر دوش حوزه سنگینی خواهد کرد که این انقلاب بود که حوزه را از خموده گی و رخوت و سستی و دور باطلی که گرفتارش بود نجات داد و به کالبدِ لت و پار شده ی آن روحی حماسی دمید و این خلاءها را پُر نمود.
طلبه ای که تا دی روز با کوچک ترین نسیمی، عبای محافظه کاری و ترس را به صورت سیلی خورده ی ایام می کشید، امروزِ انقلاب، باید راست قامت در برابر توفان عواصف به متحجرین و مغالطه کاران درونی و شیاطین خارجی خط و نشان کشد.
«انقلاب، روحانیون را به میدان زنده گی و آشنایی آورد. چه طور ممکن است شما مدافع قلعه ای باشید اسم تان این است که مدافع و پاس بان این قلعه اید اما به اتاقی رفته باشید و در را هم روی خودتان بسته باشید و ندانید که پشت دیوار قلعه و پای خندق ها و در یک کیلومتری آن، تا چه رسد در پنج فرسخی آن چه می گذرد! مگر می شود شما مدافع این قلعه باشید؟ وضع ما این طوری بود.. .. امروز نسبت به گذشته از این جهت خیلی خوب شده است. این تأثیر انقلاب بوده است. یک تأثیر انقلاب این بود که ما را وارد مسایل سیاسی و مسایل زنده گی کرد و روحانیت را به صورت مجموعه وارد صحنه های گوناگون نمود» (آیت الله خامنه ای، ۱۸/۲/۱۳۷۲).
انقلاب اسلامی به آمال تاریخی علمای شیعه عینیت داد و در گستره ای بسیار وسیع و ژرف و باورناکردنی و غیرقابل پیش بینی و محال به انطباق مقوله ی شریعت و حکومت پرداخت. اگر آرزوی دیرینه ی علمای عصر مشروطه این بود که فقهای منتخب، اجازه ی نظارت بر قوانین مصوب مجلس شورای ملی را داشته باشند، که آن هم با هزاران مشکل و نقص جز در مجلس دوم محقق نشد؛ اما در انقلاب اسلامی علاوه بر تحقق این آرمان در قالب شورای نگه بان قانون اساسی، شرایط به گونه ای رقم خورد که فقیهی عادل و جامع الشرایط در رأس امور قرار گرفت تا به مسیر حرکت کلیه ی دست گاه های قانون گذاری و اجرایی و قضایی نظارت کامل داشته باشد و تا از اصول اساسی اسلام حراست کند.
با این بیان کوتاه در باب خدمات متقابل، می پردازیم به: حقوق متقابل حوزه و انقلاب.
حق حوزه بر انقلاب
دراین باره متأسفانه آن اندازه که باید، سخن به میان نیامده و به نظر حقیر بسیاری از خلط ها و مغالطه هایی که عده ای از طلاب فرصت طلب و سوءاستفاده گر می کنند (و انقلاب را حق انحصاری خود دانسته و هم چو زمینی می دانند که از سلف خود به ارث رسیده و در آن می چرند و پروار می شوند) این است که هنوز تعریف درستی از این حق صورت نگرفته و آن گونه که شایسته است مورد توجه واقع نشده، حدود و ثغورش بررسی نگردیده و مبهم مانده است:
آیا اصلاً از برای حوزه حقی بر انقلاب است یا نیست؟ اگر هست دایره ی این حقوق چه چیزهایی را شامل می شود و گستره ی آن تا کجاست؟ آیا این حقی مادی است یا معنوی یا هر دو؟ آیا انقلاب متکفل قدر و منزلت روحانیت در جامعه است یا خیر؟ آیا انقلاب مسئول آینده ی کاری حوزه است یا خیر؟ آیا انقلاب باید بستر اجرای خروجی ها و کشف های علمی حوزه را آماده کند یا این که حوزه باید اقبال و پذیرش انقلاب را به این سمت سوق دهد، و یا این حرکتی است دوسویه؟ و سوآلاتی از این قبیل که هم بسیارند و هم از توان علمی و فکری نویسنده خارج است تا از عهده ی آن برآید. که این عرصه جولان گه عقاب های تیزپرواز آسمان علم است! به هم این سبب این مبحث را در هم این جا پایان می دهیم.
حق انقلاب بر حوزه
این سخنان که بر زبان ها و قلم ها جاری شده و می شود همه از سر دل سوزی است و اگر بیش از این در ارایه ی راه کارها و عمل بدان تأخیر و تسویف صورت گیرد همه ی ما و شما بیش از این صدای خردشدن استخوان های حوزه را خواهیم شنید و درک خواهیم کرد که حوزه با این وضعیت در به ترین حالت «اگر زنده بماند منزوی خواهد شد» (آیت الله خامنه ای، ۸/۹/۱۳۸۶). در شرایط فعلی کشور، جامعه ی دانش گاهی مان ده ها سال از قافله ی جهانی عقب است، و حوزه ی علمیه مان نیز ده ها سال از دانش گاه هامان!
هم آن طور که گفتیم رسالتی که اکنون از سوی نظام اسلامی بر دوش حوزه و روحانیت قرار گرفته در هیچ زمانی از تاریخ نبوده است. در روزگاران پیشین حوزه با نیازهای دینی بسته و محدود مردمان مسلمان روبه رو بود. روشن نبود که کاوش ها و تلاش های حوزویان و عالمان آگاه در چه سطح و گستره ای در زنده گی عملی مردمان اثر می گذارد، ولی امروز درس و تحقیق و تبلیغ حوزویان می تواند در سرنوشت یک جامعه و ملت کارگر افتد. امروز اگر دست آورد علمی و فقهی و پژوهشی مدرسان، مبلغان، محققان، نویسنده گان و متفکران سازوارِ این زمان و برآورده کننده ی نیازهای جامعه باشد، به یقین می داند که بازتابی روشن در پیکره ی نظام می یابد. می داند که اگر لحظه لحظه های عمر خود را در استنباط و فهم دین به کار بندد به لحظه های عمر هزاران انسان رونق خواهد داد و به برکت آن باورها و ایمان هایی شادابی خواهند یافت. امروز فرصت ها برای حوزه و روحانیت زرین و بی مانندند.
امام با حرکت و جنبش اسلامی خود این بیداری و بینش را به متفکران جهان داد که تا زمانی که حاکمیت و مدیریت جامعه میان «معنویت» و «مادیت» موازنه برقرار نکند، مردمان هم چنان در آتش هواها، پستی ها، نفس پرستی ها و شهوت ها خواهند سوخت. اگر بخواهد این نفس پرستی ها و هواها و هوس های جمعی و اجتماعی به خِردگرایی انسانی و ارزش و مدنیت تکاملی و متعالی بدل شود، راهی جز این نیست که حکومت با دین آشتی کند و در مقام اجرا و عمل نسبت به فضیلت ها و ارزشهای وحیانی تعهد نشان دهد. حکومت وقتی می تواند چنین تعهدی را پذیرا شود که ساختار ایدئولوژیک داشته باشد. بر پای گاه تفکر دینی قرار یابد و فلسفه ی عملی آرمان های دین و نشان دهنده ی آیین ها و قانون های وحی باشد.
پیدایی چنین حکومتی که بتواند این بینش و اندیشه ی بلند را برتابد به پیش انگاره های فکری و نظریه ها و طرح های تخصصی و کارشناسی شده ی دین نیازمند است. دامنه ی این نیاز تنها به دایره ی فکر و نظر محدود نمی شود؛ بل که در عمل حضور واقعی آگاهان دینی را نیز در بدنه ی نظام می طلبد که ذیلاً بدان می پردازیم:
۱. طراحی هندسه ی معرفت دینی
حضرت امام ساختارهایی را که تا پیش از انقلاب، به غلط جزو باورهای اسلامی شده بود را شکست و باور داشت که احکام اسلامی تنها ناظر به رفتارهای فردی عبادی نیست، بل که اهداف اسلام بسیار والاتر از این سطوح است: «اسلام یک مکتبی است که برای انسان سازی آمده، و ما باید ببینیم که این انسان، که به قول بعضی ماهیتِ ناشناخته است، چه ابعادی دارد و چه احتیاجاتی دارد؟ و اسلام که برای انسان سازی آمده است، آیا جهت حیوانی این را فقط می خواهد بسازد، یا جهت معنوی او را می خواهد بسازد، یا انسان می خواهد بسازد؟ انسان مثل سایر موجودات نیست.. .. یعنی یک انسان می تواند سیر بکند از عالم طبیعت تا ماورای طبیعت، و از ماورای طبیعت تا مرتبه ی الوهیت سیر بکند تا برسد به این که آن جا را ادراک بکند. اسلام برای این انسانی که همه چیز است. .. تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به آن طور که هست بدهد. حظ طبیعت دارد، رشد طبیعی به او بدهد؛ حظ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛ حظ ر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 