پاورپوینت کامل در جست وجوی قطعه ی گم شده ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در جست وجوی قطعه ی گم شده ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جست وجوی قطعه ی گم شده ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در جست وجوی قطعه ی گم شده ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

تهران، ۱۳۴۲، بعدازظهری تابستانی

آقای بیننده، بیست و پنج ساله، مکانیک شرکت راه آهن. او که تازه ازدواج کرده است، امشب تصمیم دارد به همراه «عیال» به سینما برود. حمام می رود، اصلاح می کند، پیراهن سفید و شلوار مشکی می پوشد، و با عیال از خانه بیرون می زند. عیال دو قدم عقب تر از او راه می آید و زیرچشمی قد و بالای «آقای شان» را دید می زند. فیلم، داستان جوانی است که می خواهد انتقام خواهرش را بگیرد. آقای بیننده و عیال خیلی اهل سینما نیستند. این فیلم را هم به خاطر آن که بخشی از آن در راه آهن فیلم برداری شده تصمیم گرفته اند که ببینند. آقای بیننده توی صندلی فرو رفته و بیش تر حواس اش به عیال است. آخرهای فیلم، جوان داستان به خانه ی زنی رفته و قرار است شب را همان جا بماند. زن روی تخت نشسته، حرف می زند و آرام با لباس اش ور می رود. جوان پشت به زن ایستاده و توی فکر است. زن به او می گوید: «بیا اینو باز کن!» جوان برمی گردد و او را نگاه می کند. آقای بیننده روی اش را برمی گرداند به سمت عیال. عیال نگاه اش را می اندازد پایین.

فیلم که تمام می شود، آقای بیننده و عیال راه می افتند توی خیابان. آقای بیننده پا به پای عیال راه می رود و گاهی دست اش روی شانه ی عیال می رود و دوباره سر می خورد و پایین می افتد. عیال دل اش غنج می زند و کمی هم تعجب کرده که چرا آقای شان توی خیابان این کارها را می کند!

نُه ماه بعد، آقای بیننده پشت درِ اتاق عمل نشسته، به زمین خیره شده و سبیل تابیده اش را می جود. پرستاری از اتاق عمل بیرون می آید. آقای بیننده سرش را بلند می کند و او را نگاه می کند. پرستار می گوید:

– هردوتاشون سالمن آقا! مبارکه!

– بچَم.. . پسره دیگه؟

پرستار می خندد: بله آقا! پسره.. . اسمشو چی میذارین؟

آقای بیننده به دیوار رو به رو خیره شده، لختی پرستار را منتظر می گذارد و می گوید: «قیصر».

* سی سال بعد

آقاقیصر، حالا مرد جوانی است که چند وقتی است ازدواج کرده. او و خانم اش آپارتمان کوچک دوخوابه ای دارند، و هر دو کارمند بایگانی راه آهن هستند. نزدیک خانه ی آن ها هیچ سینمایی نیست و آن ها هم خیلی اهل سینمارفتن نیستند. در عوض، هر شب که از سر کار برمی گردند، دست و رویی می شویند، یکی تلویزیون روشن می کند و دیگری چای درست می کند. تلویزیون هر شب سریال می گذارد، اما آن ها سریال دوشنبه ها را خیلی دوست دارند. داستان سریال، داستان دختر جوانی است که یکی از هم کلاسی های دانش گاه اش عاشق او است، اما یکی دیگر از هم کلاسی ها پیش قدم می شود و از او خواستگاری می کند. آن ها ازدواج می کنند، اما بعد از مدتی درمی یابند که دختر نازا است و بچه دار نمی شود. آقاپسر، مثل دخترها چمدان اش را جمع می کند و می رود خانه ی بابا و چند وقت بعد هم طلاق و طلاق کشی. این بار نوبت هم کلاسی دیگر اوست که سراغ اش بیاید و آن ها با هم ازدواج کنند. قسمت آخر سریال، این دو سوار ماشین می شوند و برای ماه عسل می روند شمال. راوی با صدای کلفتی روی تصویر ماشین آن ها می آید و می گوید: «چند سال بعد، دردی شاد مریم را فراگرفت و… آن ها عاقبت صاحب فرزند شدند.» قطره ی اشکی از گوشه ی چشم آقاقیصر که پای تلویزیون دراز کشیده، لیز می خورد و می افتد روی متکایی که به آن تکیه داده است. خانم اش تلویزیون را خاموش می کند و می رود آش پزخانه که شام بیاورد.

چند سال بعد، قیصر از بایگانی اداره ی راه آهن مرخصی ساعتی می گیرد و شتابان خودش را به بیمارستان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.