پاورپوینت کامل مقاله ی میهمان;جمهوری شعری ایران ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مقاله ی میهمان;جمهوری شعری ایران ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مقاله ی میهمان;جمهوری شعری ایران ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مقاله ی میهمان;جمهوری شعری ایران ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

شناخت پیشینه ی شعری هر عصر یا مقطعی خاص از هر دوره جهت شناخت کم و کیف هم آن شعر و گمانه زنی در راستای تعیین تأثیر آن بر شعر اینده ضرورتی اجتناب ناپذیر است. پژوهش گر و منتقدی که در بررسی جریان های شعری از پیوسته گی تاریخی آن ها غفلت ورزد، در جست آرهای خود و شناخت سنت و تشخیص آن از نوآوری ها راه به خطا خواهد برد و احتمالاً نوآوری را با بازآفرینی نوآوری های شکست خورده اشتباه خواهد گرفت. او باید به تاریخ تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتا اقتصادی مقطع مورد مطالعه اش واقف باشد. چرا که به قول «نیما»: «در هیچ جای دنیا آثار هنری و احساسات نهفته و تضمین شده ی در آن عوض نشده اند مگر در دنباله ی عوض شدن شکل زنده گی های اجتماعی».

از سوی دیگر از آن جا که در بررسی و نقد تحولات و جریانات شعری برای تعیین فاصله ی هنرمندان دوره های مختلف، بیش تر بر تفاوت ها تکیه می شود و شباهت ها مورد اشاره ی جدی قرار نمی گیرند، گمان خلق الساعه بودن سبک ها و نحله های جدید پیش می اید که طبعاً صحیح نیست. گسستی که اگر در سیاست ممکن باشد، در ادبیات یک غلط فلسفی است.

شعر «نیما» و پس از او، پاسخ به نیازهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی هر دوره از دوره های حیات خود بود. شعر سیاسی حاصل از دموکراسی رقیق دهه ی بیست، شعر سیاسی و حزبی دهه ی سی و چهل، و بعد شعرِ شکست در دهه ی چهل و پنجاه هرکدام پاسخ های بزرگ و روشن سئوالات پیچیده ی دوران نوزایی سیاسی، اجتماعی دهه های خود بودند.

«شعر شکست» که زمینه را برای دوران خالی از حدت و تنش شعارگونه آماده کرد، درعین حال عرصه را برای تأمل درباره ی خود شعر، آفرینش تئوری های شعری و به دنبال آن سرایش شعر در چهارچوب های تئوریزه شده مهیا ساخت. در هم این راستا بود که در یک دوره ی زمانی کوتاه ده پانزده ساله، «شعر موج نو»، «شعر حجم»، «شعر کلاسیک»، «شعر ناب» و… به عنوان تجسم عینی امواج و جریانات مذکور پشت سر هم ایجاد شدند و گاه به هم آن سرعت و شتابی که پدید آمدند، از یادها فراموش گردیدند.

به طور کلی سه نوع شعر در سال های منتهی به سال پیروزی انقلاب اسلامی در فضای ادبی کشور سروده و عرضه می شد. اگرچه هر کدام از این شعرها خود زیرشاخه ها و زوایای متعددی آفریده می شد:

۱. شعر سیاسی و اجتماعی سمبلیکی که به دلیل لورفتن نشانه ها و نمادهای اش پتانسیل هنری خود را از دست داده بود و تا حد بیانیه هایی صریح، شعاری، عصبی و غالباً حماسی، امیدبخش و تهییج کننده سقوط نموده بود. این شعر حاصل اولویت یک ساحت البته عمده و فراگیر از حیات در ذهن هنرمندان آن روزگار بود. «در حقیقت معرفت در روندی ساده و مستقیم به اندیشه ای مبدل می شد که با ساحت معینی از زنده گی روزانه درگیر بود. این ساحت هم آن ساحت سیاست بود که می توانست همه چیز را در برگیرد. … در نتیجه اندیشیدن را جز در بعد سیاسی محقق نیابد و حتا تنها اندیشه ی سیاسی را اندیشه بینگارد.» در چنین محیط سیاست زده ای شعر نیز از آفت مصون نماند. بدین ترتیب که بسیاری از شاعران می خواستند وحدتی واقعی بین نظریه ی ادبی و عمل انقلابی به وجود آورند و طبعاً شعری شعارآلود، حاصل زبانی این نیت بود. چنان چه خواهیم گفت با وقوع انقلاب اسلامی این وضعیت تداوم بیش تری هم پیدا کرد.

۲. شعر تئوری زده ی نشأت گرفته از امواج و جریانات نظریه پرداز ادبی که هم آن گونه که به راحتی می شد حدس زد، سرانجام به سکوت (شکست!) تئوریسین ها انجامید. سکوتی که با وقوع انقلاب اسلامی بیش از آن چه به نظر می رسید به طول انجامید. چرا که انقلاب، حداقل در نخستین مرحله، شعر را در خدمت آرمان های اش می خواست. اما این شعرها آرمانی جز رسیدن به مختصات و مشخصات تئوریسین های خود نداشتند و در نهایت می توانستند شعرهایی برای مخاطبین خاص (جمعی و فقط جمعی از شاعران) به حساب ایند.

۳. شعر رمانتیک سوار بر موج سکس که خنثا و بی تأثیر، عقبه ی بی رمق شعر آن روزگار را تشکیل می داد. شعری که وارث بی تاج و تخت شعر رمانتیک دهه های قبل محسوب می شد، اما از قدرت غیرقابل انکار تصویرسازی آن هم کم تر بهره ای داشت. غالب نشریات عمومی و عامه پسند آن روزگار محل اشاعه ی این آثار بودند. حال آن که شعرهای دو نوع قبلی در معدود نشریات روشن فکرانه یا در کتاب هایی با تیراژ بسیار پایین منتشر می گردید.

در این میان نمی توان از صداهای ماندگاری چشم پوشید که در این دشوارترین سال های شعر معاصر، غم گنانه و شجاعانه راه شعر خویش را به دور از هر افراط و تفریط، آهسته و پیوسته پیمودند و به پیش تاختند:

• «شاملو»ی بزرگ که هیچ گاه کم نیاورد؛ نه در برابر شعارسرایان و نه در برابر تئوریسین ها. • «اخوان» که هم چنان محافظه کارانه سنت «نیما» را ادامه می داد.

• «سهراب سپهری» که بدون کرنش در برابر هیچ نیش و کنآیه ای تا قله ای که برای اش مقدر بود رفت و در اوج ساکت شد.

• و تک شعرهای درخشانی از «طاهره صفارزاده»، «محمدرضا شفیعی کدکنی»، «علی موسوی گرمارودی»، «منوچهر آتشی»، «اسماعیل نوری علاء»، «نعمت میرزازاده»، «حسین منزوی» و…

«انقلاب اسلامی» تمام ارکان ایران را لرزاند. این تغییر بنیادین در تمام مظاهر و پدیده های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم آن گونه که «نیما» گفته بود تغییرات وسیع و ژرفی را در شکل آثار هنری از جمله شعر به وجود آورد. به عبارت دیگر می توان از جمله قاطع ترین نتایج وقوع انقلاب سیاسی ایران را در انقلاب ادبی ایران مشاهده کرد.

اولین و بزرگ ترین تأثیرات (دست آوردهای!) وقوع انقلاب اسلامی بر شعر معاصر ایران، پیدایش یک «جمهوری شعری» بود. مردمی که مشاهده نمودند با حضور همه جانبه در صحنه های انقلاب توانسته اند یکی از بزرگ ترین رفرم های قرن را تشکیل دهند، خودآگاه و ناخودآگاه در تمام صحنه ها حضور پیدا کردند. یکی از وسیع ترین و درعین حال مستعدترین صحنه ها برای این حضور، صحنه ی هنر و به خصوص ادبیات و باز هم به خصوص شعر بود. و این «به خصوص» آخری به دلیل نفوذ ریشه داری است که شعر، طی قرن ها در عمیق ترین لآیه های دل و جان این مردم داشته است.

انقلاب اسلامی، دموکراسی یا حداقل نوعی دموکراسی را برای ایران به ارمغان آورد که به تدریج به تمام شئون جامعه ی ایرانی هدیه شد. تمام هنرها از جمله شعر نیز مانند دیگر شئون از این هدیه بهره مند گردیدند. اگر پیش از آن تنها روشن فکران جامعه در نقش مصلحانه و پیامبرگونه ی خود در شیپور شعر می دمیدند، حالا شاعرانی از هر قشر و گروه اجتماعی نقش اصلاح و راه بری شاعر را وانهاده و به شعر از دیدگاه خود (که در ابتدا با دیدگاه های جمعی نزدیکی ها و بل که اشتراکات زیادی داشت) نظر می انداختند. به راحتی می شد پیش بینی نمود که نتیجه ی این حضور پر تعداد علاوه بر کمیت بالا، کیفیت پایین شعر ایران در سال های پایانی دهه ی پنجاه باشد.

«انقلاب حرکتی بود که از اساس جریان لجام گسیخته ی مدرنیسم را لجام زد، یعنی با وجود آن که در باطن خود می تواند متعهد به تحول باشد، حرکتی بود سنتی. این انقلاب سنتی، در همه ی آحاد و ابعاد خویش به پیدایش (مجدد) سنن انجامید.» پس ناسنجیده نیست اگر از تغییر گفتمان نو حاکم بر شعر ایران به عنوان یکی از بارزترین نتایج تشکیل «جمهوری شعری» ایران نام ببریم. بدین ترتیب با پیروزی انقلاب، قوالب کلاسیک که مدت های مدید در حاشیه ی شعر ایران جا داشتند، فرصت را مغتنم شمردند و بر علیه متن مسلط نو شوریدند و خود به متن مسلط بدل گردیدند. ماهیت سنتی و بنیادگرایانه ی انقلاب اسلامی، این عکس العمل انفعالی و البته افراط گرا نسبت به بی تفاوتی بخش عمده ی شعر نو آن روزگار را نسبت به ارجاعات مهم سیاسی و اجتماعی معاصر باعث گردید و تشدید نمود. گویی بسیاری از شاعران، خودآگاه و ناخودآگاه قوالب نو را در این قصور مقصر تشخیص دادند و به هم این دلیل حتا بعضی از نوسرایان نیز به سرایش شعر کلاسیک روی آوردند. در این بین، غزل، مثنوی، چهارپاره، دوبیتی و رباعی با اقبال بیش تری روبه رو گردیدند.

«بر من سحری بگذر، از خاک جدایم کن

بر من نظری افکن، یک باره طلایم کن

این پیکر خونین را از بستر خون بردار

برگیر مرا بر دوش، هم دوش خدایم کن

سرتاسر این آفاق گل بر سر گل رسته است:

من خون شهیدان ام، آلاله صدایم کن»

(منصور اوجی)

«در حنجره ی شهید ببری خفته است

در بغض گلوش تیره ابری خفته است

افتد چو ز بعد غرش و باریدن

گویی به زمین کوه ستبری خفته است»

(منصور پای مرد)

از سویی آبش خور مطالعاتی کلاسیک و فقدان تجربه ی نوسرایی در میان شاعران غالباً جوان این جمهوری نوپا را می توان از دلایل تغییر گفتمان حاکم بر شعر ایران برشمرد. شاعرانی که به دلیل عدم حضور در مجامع روشن فکری، با شعر نو که نقل خاص آن مجالس بود، تقریباً غریبه بودند و هنوز شعریت را تنها در اشعار شاعران کلاسیک بزرگ تاریخ ادبیات ایران جست وجو می کردند.

و از سوی دیگر بدون تردید توجه شاعران به توسعه ی طیف مخاطب عام و سهولت ارتباط این طیف از مخاطبان با شعر کلاسیک، بر رونق مجدد این قوالب مؤثر واقع گردید. مخاطبینی که همانند شاعران نوظهور آن دوره، برخوردهای معدود و محدودشان با شعر تنها در حوزه ی شعر کلاسیک اتفاق افتاده بود.

«با بیرق خون بیا به میدان نبرد

در هم بشکن سپاه دشمن ای مرد!

مردانه به پیش چشم نامرد بشوی

با سرخی خونِ خویشتن گونه ی زرد»

(نصرالله مردانی)

بالاخره سکوت جریان ها و امواج شعری در برابر فراگیری و گسترده گی حادثه ی بزرگی چون انقلاب اسلامی، به دلیل ادبیات سکوت شان در برابر هر حادثه ی خارجی، فرصت را برای کلاسیک سرایان فعالی فراهم آورد که مسئولیت های اجتماعی سیاسی خود را از مسئولیت ادبی خویش مهم تر می دانستند. فرصتی برای تغییر گفتمان نو حاکم بر شعر ایران طی چند دهه پیش از انقلاب اسلامی. سکوتی که عکس العملی افراطی در برابر سقوط شعر ایران طی سال های سیاست زده ی دهه های بیست و سی محسوب می شد. البته هم این جریان ها از سال های میانی دهه ی شصت و به طور جدی طی دهه ی هفتاد دوباره حرکت خود را، اما این بار با پشت سرگذاری تجربه ای بزرگ چون انقلاب اسلامی در عرصه ی جهان معاصر خود از سر گرفتند.

روی کرد مجدد به قوالب کلاسیک، اگرچه باعث گردید تا روند پیش روی قابل توجه شعر نو به عنوان مناسب ترین محمل بروز معاصر در شعر کند شود، ولی از طرفی به کشف ظرفیت های نامشکوف قوالب کهن شعر فارسی منجر گردید و از طرف دیگر به آشتی مجدد مردم با شعر فارسی کمک نمود و احتمالاً از گسست کامل مردم از شعر فارسی جلوگیری کرد و یا حداقل آن را تا مدت ها به تعویق انداخت. احیای این قوالب زمینه ی لازم برای نوآوری در آن ها را فراهم کرد و از طرف دیگر نشان داد که هنوز هم ظرفیت های نامشکوف زیادی در قوالب کلاسیک وجود دارد. هم این کشف های تازه باعث می شود که به راحتی بتوان مقایسه ی روی کرد به قوالب کلاسیک در جمهوری شعری ایران را با روی کرد ارتجاعی دوره ی «بازگشت» از ریشه بی اساس دانست.

«ای کبود شب وادی یله در خون بی تو

خفته در آغل گرگان گله در خون بی تو»

«عزیز نوسفر ما بهل که ما چه کس ایم

که بی تو با تو بیاییم، یا که در تو رسیم»

(علی معلم)

گفتنی است که شعر نو نیمایی در عرصه ی شعر نو به عنوان حلقه ی واسطه بین شهر کلاسیک و سپید در تعویق گسست گفته شده، تأثیر زیادی داشت. به عبارت دیگر این قوالب نیز در کنار قوالب کلاسیک هم چنان پر کاربرد ماند.

«یک دست بی صداست

دشمن به یک نهیب، ز جا در نمی رود

این گرگ پیرسال

آن آهوی جداشده از گله می درد

باید هزار دست و زبان هم نوا شوند

تا خصم کینه توز، ز میدان به در شود

باید هزار دست

هم راه و هم صدا

تا سحر بی کرانه ی شب بی اثر شود

تا بردمد ز مشرق امید، آفتاب»

(سیروس نیرو)

«ما هیچ گاه

از خوف آن چه پشت نقاب است

فارغ نبوده ایم

ما هیچ گاه

از مکر آن چه پشت نقاب است

ایمن نبوده ایم

تاریخی از نقاب پشت سر ماست

تاریخی از نقاب پشت سر ماست…»

(طاهره صفارزاده)

تشکیل «جمهوری شعری» ایران مصادف است با مرحله ی «تعلیق و تبلیغ» که مشخصه ی بارز ادبیات هر جامعه ی ملتهب انقلابی است. هم آن گونه که گفته خواهد شد در این مرحله بیش ترین اختلاط و تبادل بین شعر و مخاطب (و غالباً یک سویه، از طرف شاعر و اثر ادبی به سوی مخاطب) اتفاق می افتد و کاربردی ترین (مبتذل ترین!) وجه شعر رخ می نماید.

آرمان گرایی، مطلق نگری، ولع بیان، شعارسرایی و سطحی نگری، بی اعتنایی به تکنیک های پیش رفته ی نو و پیچیده ی شعری و بسنده کردن به آرآیه ها و شگردهای ساده ی زبانی، توجه تام و تمام به باورها و اعتقادات ملی و دینی از طریق به کارگیری تک بعدی اسطوره ها، چهره ها و نمادهای ملی و مذهبی بدون نفوذ در عمق زبان و ساخت اشعار، نشان دهنده ی این مرحله، و عصبیت، هیجان زده گی و عصیان (نه در حیطه برخورد با هنجارهای هنری زمانه، بل که در رویارویی و موضع گیری نسبت به حادثه های سیاسی و اجتماعی، اتفاقاً در قالب هم آن هنجارهای هنری پذیرفته شده و مألوف) و البته توجه به مقتضیات ژورنالیستی، رنگ و بوی خارجی آثار متعلق به این دوره می باشد.

«موجی دوباره

برمی خیزد

با گردباد شن

این ره روان فردا

تا کوچه های روشن و

هم وار

راهی دراز در پیش است.

وقتی که باد

روبنده ی حریر بیابان را

برمی دارد

از روی تپه ها

در جست وجوی دیده ی بیدارست.

ای دوست

با چشم های باز

سفر باید کرد

هر چند

موجی دوباره

برخیزد

با گردباد شن.»

(کاظم سادات اشکوری)

روایت، بستری بسیار مناسب برای هدایت این جریان ملتهب و خروشان می تواند باشد. آن هم روایتی خطی و ساده که با واسطه ی آرآیه های شعری به انعکاس تقریباً مستقیم و بی کم و کاست وقایع سیاسی، اجتماعی می پردازد. در این حالت شعر و نثر ادبی منظوم یا غیرمنظوم، پهلو به پهلوی یک دیگر حرکت می کنند و در مرزهای هم نفوذ می کنند.

«هفده شهریور آسمان و زمین

در گذر آدمی به هم می پیچد

خشم روان بر مدار شوق

می گردد

کوبه ی بیدار بر طلسم ستم

می کوبد

پای رهایی به آستان گشایش

ره می یابد

شهر نیاسوده از طنین شقاوت

دل به سحرخیزی امید

می سپرد

هفده شهریور

کوچه به کوچه عبور می کند

موج رگ و آفتاب

خیابان

خیابان

ساعت

ساعت

به سوی میدان جاری می شود»

(محمد مختاری)

این ها همه گی اضلاع نوعی ادبیات ملتزم و متعهد را در مراحل آغازین تکوین اش تشکیل می دهد یا به عبارت دیگر مبین بروز نوعی تعهد در ادبیات است.

از زاویه ای عامه پسندانه، رسالت و وظیفه مندی در موضع هنر چیزی نیست جز پرداختن (هرچه مستقیم تر) به ارجاعات بیرونی در اثر هنری؛ آن چنان که اثر هنری ایینه ی تمام نمای وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان معاصر خود باشد و احتمالاً گره گشای کمی ها و کاستی ها و افراط ها و تفریط های موجود. از این منظر (ابزارانگاری هنر) هنرمند هم آن گونه که در بخش وسیعی از شعر پیش از انقلاب دیده می شد، یک هنرمند مصلح و نجات بخش به حساب می اید (باید باشد!) و چه بسا بر برج عاج خویش پیامبرگونه به مخاطبین فرودست می نگرد و گاه خشم آلود آن ها را تحقیر می کند و به سخره می گیرد.

«… بسیاری از اشعار من به نام آن هاست. مردمی که یک زمان خوف انگیزترین عشق من بوده اند، مرا از گند و عفونت نفرت سرشار کرده اند. مردمی که تنها برای آن خوب اند که گروه بانی به خط شان کند و از ایشان برای پیش برد هوس های خویش قشونی ترتیب دهد. به ایمان و عقیده شان تف کند و… دیگر نه امیدی هست نه آرزویی. تنها آرزویی که برای من باقی مانده این

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.