پاورپوینت کامل اندرونی ۶۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اندرونی ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اندرونی ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اندرونی ۶۶ اسلاید در PowerPoint :
۳۹
سفر به خیر مسافر!
مهدی بختیاری
سلام!
نوشته ی بی ادبانه اما تأمل برانگیز شما را از ابتدا تا انتها خواندم. امثال شما قابل احترام هستید. زیرا حداقل حماقت را فضیلت نمی دانید و خوب بلدید ادای فکرکردن را در بیاورید و تظاهر به تجدیدنظرطلبی در کلیشه ها و تابوهای رایج نمایید و همواره خود را مورد تهدید کهنه پرستان و نگهبانان وضع موجود (با عنوان احمقانه ی کیهانی و جمهوری) نشان دهید. در چنین زمانه ای البته حضور چون شمایانی غنیمت است. داعیه ی «عبور از آوینی» البته فی نفسه خطا نیست و می تواند نمایان گر مراتبی از کمال فکری باشد. اما مسأله بر سر نسل شماست. بی شک نسل شما با توجه به آن چه در مکتوب خود آورده اید به هیچ وجه در جای گاهی نیست که چنین دعاوی گزافی را بیان کند. چرا که کم ترین استفاده و بهره برداری مطلوب از ساحات فکری آوینی توسط همین نسل صورت گرفت. امثال شما تمام توان خود را مصروف بازی با سآیه ی دنیوی او نمودید و طبیعی ست که امروز گذر زمان شما را از این اسباب بازی دل زده کرده است و در باید در پی ملعبه ای دگر باشید. (مصادیق این بازی های کودکانه در نوشته ی شما به خوبی بیان شده است.) طی این سالیان امثال شما بدون این که هیچ تلاش مؤثری برای رسیدن به شانه ی آوینی به انجام برساند برای هم قواره شدن با او، اینک اراده کرده اید که پاهایش را قطع کنید.
از کدام «عبور» سخن می گویید؟ فعل «عبور» در نسبت به مکانی است که فعل «رسیدن» و «استقرار» بر آن واقع شده باشد. نه آن که تا رسیدن و حتا یافتن آن فرسنگ ها باقی باشد. برای بشر اهل «صیرورت» عبورکردن و گذشتن، امتیازی ارزش مند است. اما برای شما… نمی دانم شاید شما در مراتبی از سلوک نظری و عملی باشید که حشراتی چون ما را پر پرواز به آن نباشد. اما یقیناً عمومیت با شما تیزپروازان ساحت حکمت نیست و باید مراعات احوال دیگران را مقدم داشتن.
برای چون شمایانی دیگر «آوینی شهید چون دیگر شهدا الی الابد چونان ستارگانی راه نمای مسافران شب این جاده» نیست. چراکه شما این جاده را (کدام جاده؟) به اتمام رسانده ای و شاه راه دیگری در پیش رو دارید که ماه و ستارگان دیگری را می طلبد. البته این جمله ی پایانی شما را نباید به جد گرفت. [بل که باید] همانند حضرت روح الله بر آن تحشیه زد که: «این نیز شعاری بیش نیست». راستی مرا ببخشید، شما لابد از امام هم عبور کرده اید. سفر به خیر مسافر!
برادران «از خمینی و آوینی گذشته»ام!
مهدی بختیاری
این بار با حسن ظن پاسخ تان را می دهم. ولی پنهان هم نمی کنم و شما هم فهمیده اید که این جانب اساساً به زمره ی شما خوش بین نیستم. تجربه ی حضور بیش از یک دهه در عرصه ی فرهنگ و تاریخ مقاومت به این حقیر ثابت کرده است که عبور از برخی خط قرمزها با داعیه ی تحول طلبی و کلیشه زدایی هرچند صادقانه در این عرصه، سقوط آزاد هول ناکی را به ورطه های غیرقابل پیش بینی انحراف به هم راه خواهد داشت. خدا بر من نبخشاید اگر مخلف گشایش افق های جدید در این طریق باشم. لیکن ایمان قلبی دارم که طی این مسیر جز با اساتید و پیران راه میسر نخواهد شد و اگر هم اخباری از دارودسته ی شما نداشتم، با مطالعه ی فحوای مکتوبات تان در جریده ی مذکور قادر بودم که کنه آن را دریابم و صد البته بدیهی است که این دریافت بر تجارب شخصی استوار است، نه قوانین لایتغیر آسمانی. امید دارم که شمایان مصادیق جدیدی بر قواعد تجربی من نباشید. باید پاسخ سئوال تان را گرفته باشید برادران «از خمینی و آوینی گذشته»ام. هابیل شما با رنگ و لعابی چشم گیر در این وانفسای کج سلیقه گی آن قدر چشم ام را نواخت که بی هیچ تورقی، بهایش را بپردازم. اما بدون آن که قصد جسارت داشته باشم عارض ام که مطالعه ی آن برای ام دردآور بود. دریغ از…
ولی باز هم تجربه مرا از نگارش آن چه در سینه دارم باز می دارد. چراکه جوانان و جوان سرانی چون شما را تنها تیغ آخته ی زمانه به طریق خواهد آورد. آن هم اگر پروردگار عالمیان ترحم نماید.
هابیلیسم
محمد یاسر رجبی
از مهدی بختیاری شنیدم که دار و دسته ای در اصفهان پیدا شده اند که از امام و شهدا طلب کارند و تیغ حملات به اصطلاح تجدیدنظرطلبانه ی خود را به سوی شخصی به نام «امام زاده مرتضا» کشیده اند و قس علی هذا… پیش از آن که به وبلاگ مشعشع شما مشرف شوم با جریده ای آشنا شدم که نام اول شهید حق و حقیقت، جناب «هابیل» (سلام الله علیه) را بر خود داشت. مطالعه ی این نشریه مرا واداشت که به نسب شناسی شما روی بیاورم و ردتان را در اصفهان و تا حدودی دانش گاه تهران پیدا کنم. ولی مسلم آن بود که این بار هم اصفهان منشأ خیرات و مبرات به سوی انقلاب اسلامی شده است. من نمی دانم چرا این شهر و حتا استان هم واره وظیفه ی ریختن آتش تهیه ی اکثر فتنه ها و مزاحمت ها را برای انقلاب برعهده می گیرد! از بلوای سپاه قهدریجان و نجف آباد و سیدمهدی هاشمی گرفته تا شلوغ کاری های جناب طاهری تا جلسات پرسروصدای سروش تا… بگذریم.
جناب مظاهری!
مقاله ی غیرمستدل و درعین حال وقاحت بار شما درباره ی شهید آوینی را خواندم. زیرکی جوان سرانه تان از آن جا پیدا بود که در پایان نوشته ی خود پیش آپیش با نسبت دادن تمام منتقدین و مخالفین به یک جناح خاص سیاسی، راه را بر هرگونه انتقاد بی طرفانه از خود بسته اید. عجب استدلال علمی و روشن فکرانه ای! نوشته ی شما مرا به یاد حکایتی از برادرِ حاتم طایی انداخت. این نجیب زاده ی عرب که انتظار داشت پس از مرگ برادر میراث دار آوازه ی نیک و شهرت خیر او شود، زمانی که با بی اقبالی جماعت به خودش پس از مرگ برادرش مواجه شد جهت کسب نام و نشان به فعلی بی سابقه دست یازید و کاری کرد که عرب تا پیش از آن سراغ اش را نداشت و البته توانست از هم این راه شهرتی دست و پا کند. او به کنار چاه زمزم رفت و در مقابل چشم همه گان این چاه مقدس را ملوث نمود. بدیهی بود که فعلی چنین برای عربی که منشأ این چاه را بهشت برین الاهی می دانست فراموش ناشدنی بود و فراموش هم نشد. البته احدی هم به سبب خون و نسب جناب «طایی» نتوانست بر ایشان خرده بگیرد.
جناب مظاهری!
قصد بی ادبی نداشتم، هرچند که می دانم در این کنآیات بی ادبی آشکاری نهفته است. علی ای حال امیدوارم به جای اشتغال ذهنی به این مطاعن به اصل مطلب توجه کنید. من نه اهل جدل مکتوب هستم و نه توانایی حروف چینی در ابعاد کلان را دارم که بتوانم جواب در خور مطلب شما را آن گونه که باب میل ام باشد بدهم. می دانم که به احتمال قوی از آن دسته عزیزانی هستی که انتقادات و خرده گیری های چون منی، به جای آن که راه صلاح و اصلاح را بر تو بگشاید، تو را در مسیرت ثابت و راسخ تر خواهد نمود. چراکه آن را دلیلی بر اعتنا و اعتبار خود خواهی دانست. اما با این وجود نمی توانم این چند خط را تقدیم ات نکنم.
جناب مظاهری!
نمی توان از «امام زاده» عبور کرد. «امام زاده» واسطه ی فیض ازلی و ابدی به خلق عدمی و فانی است. نه فیلسوف و اندیش مند یا سیاست مداری که با گذر زمان بتوان از آن عبور نمود. شهید آوینی اگر «امام زاده» است که در حد من و تو نیست داعیه ی عبور از او را داشته باشیم، که چنین امری به معنای اعلام بی نیازی ما به فیوضات غیبی خواهد بود و… گمان نکنم شما از آن جماعت بی نیاز به منابع فیض باشید. ان شاءالله. شهید آوینی اگر اندیش مند، فیلسوف، یا به زعم شما شخصیتی فکری و فرهنگی است تنها از سوی کسانی قابل عبور است که بر ابعاد و زوایای اندیشه ی وی اشراف و تسلط داشته باشند. در تمامی ۱۲ مقاله ی مندرج در جریده ی «هابیل» [پاطوق شماره ی ۱۱] چنین اطلاع و سوادی مشاهده نمی شود و این مسأله را به خوبی می توان از پاورقی ها و به قول جماعت آکادمیک «رفرنس»های مقالات خصوصاً مکتوب وقاحت بار شما تشخیص داد. مفروضاتی که تنها مستند اتقان آنان ذهنیات شخصی و جاه طلبانه ی شماست.
جناب مظاهری!
بنده شما را مخالف خود نمی دانم که به شما انتقاد کنم. اساساً معتقدم شما در آن مکتوب کذایی جز بی احترامی و دعاوی بی بنیاد چیزی مطرح نکرده اید که بتوان به نقد آن پرداخت. مگر کار برادرِ حاتم طایی قابل انتقاد بود؟ «انتقاد» بر فعلی واقع می شود که ذاتاً در عدم ریشه نداشته باشد وگرنه به عدم که انتقادی وارد نیست. … مقاله ی دیگری هم از شما خواندم که بیش تر نشان گر تکبر حیرت انگیز و خودشیفته گی عجیب شما بود. خدا ان شاءالله عاقبت شما را ختم به خیر کند و روزی شاهد برافراشته شدن پرچم «قابیل» از اردوگاه مدعیان «هابیلیسم» نباشیم.
همیشه آرمان خواه باشید
سمیه طبری
دانش جوی مهندسی IT و علوم قرآنی اصفهان
با عرض سلام به هابیلی های جبهه ی فرهنگی
به قول خودتان هابیل «اولین نشریه ی غیردولتی…» است. با اولین بودن یا نبودن اش کاری ندارم، چون کلمه ی غیردولتی بودن نشریه مرا وادار به خواندن هابیل کرد. پیش شماره را خواندم. صحبت زیاد دارم. ولی در این جا فقط نکات و تجربیاتی را که در ذهن حقیر می گنجد را نه از باب گلآیه و انتقاد و نه از باب وجه شعاری آن که از باب تذکر می نویسم. در پیش شماره چون عنوان شده بود نشریه غیردولتی است انتظار مطالب دیگری را داشتم. دنبال مطالب ناب و دست نخورده ای بودم که در مجلات و کتاب های دولتی ندیده باشم. ولی متأسفانه بعضی از مطالب آن عمدتاً مباحثی بود که می توانستی در یک نشریه ی دولتی نیز آن ها را پیدا کنی. پس چه فرقی کرد نشریه ی شما با یک نشریه ی دولتی؟!
نمی دانم معیارتان برای یک نشریه ی غیردولتی چیست؟ البته با آن سرمقاله ای که سردبیر نوشته بود تصورم بر این است که گام خوبی برداشته شده. ولی مهم این است که در حد شعار باقی نماند و در ادامه ی طی این مسیر به عمل بیانجامد. اگر منظور و هدف شما از غیردولتی بودن، مستقل بودن و به قول شما خود را از رانت و یارانه محروم کردن است، آن یک بحث جدا است، ولی اگر بحث محتوای نشریه باشد یعنی می خواهید مطالبی عنوان شود که عمدتاً نمی توانند در نشریات دولتی به خاطر بوروکراسی و نوع نگاهی که یک نهاد دولتی دارد مطرح شوند یک بحث دیگر است. و به قول سردبیر در این وضعیت نویسنده یا هنرمند باید به تبصره، قانون و خط قرمزها و مناطق ممنوعه احترام بگذارد و هر راستی را نگوید. ولی باید گفت مح
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 