پاورپوینت کامل درآمدی زیبایی شناسانه به امر خشن مقدس ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل درآمدی زیبایی شناسانه به امر خشن مقدس ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درآمدی زیبایی شناسانه به امر خشن مقدس ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل درآمدی زیبایی شناسانه به امر خشن مقدس ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۰
karbalaeeloo@habil-mag.com
یک مقایسه ی گذرا بین سوره های مکی و مدنی قرآن ما را به این نتیجه می ر ساند که بر ساختار و محتوای سوره های مکی، زیبایی شناسی خشونت حکم فرما است. نگارنده مایل است این جنبه از هنر قرآن را مطالعه کند. معمولاً وقتی کلمه ی «هنر آسمانی» (یا «هنر دینی» مثلاً) به گوش مان می خورد فکر می کنیم الزاماً با یک هنر آرام و ملایم و سرشار از ایده ها و رفتارهای لطیف مواجه ایم. جهانی به اصطلاح گل و بلبلی در فضایی باغ مانند، جایی شبیه بهشت موعود. آثار این تلقی در نگارگری ایرانی (هنر مینیاتور) و تذهیب دیده می شود. این تلقی از کجا آمده و در ذهن هنرمندان نشسته است؟ چرا نمی توان در حیطه ی هنر آسمانی با هر تعریفی که دارد، از هنری کوبنده، آشوب گر و خشن سخن گفت؟ چرا نمی توان در هنر آسمانی به دنبال ارضای ذوق خشونت خواه انسان رفت؟ اگر آسمان جایی است که از آن «آب» لطیف و نرم و نازک فرو می ریزد، چرا نتوان پیش درآمد آن را که توفان و تندر و رعد و درخش است نیز فرادید گذاشت و درباره اش سخن زیبایی شناسانه گفت؟ چرا از خشونت رعد و درخش چشم می پوشیم و فقط طراوت باغ را می بینیم؟ مگر غرشِ رعد و آذرخشِ برق، آسمانی نیست و پیش درآمد ریزش آب های آسمانی نیست؟
ما می دانیم که به لحاظ تاریخی سوره های مکی بر مدنی مقدم اند. این بدان معنا است که وظیفه ی اولین مواجهه ی دین اسلام با کفار مکه برعهده ی این آیات بوده است. بنابراین اولین ضربات را از قرار همین آیات بر ساختار جاهلیت فرود آورده اند. ما از این پس به دنبال پاسخ این پرسش خواهیم بود: چرا بر زیبایی شناسی سوره های مکی، خشونت حکم فرما است؟
خشونت
«خشونت» یک مفهوم مقایسه ای (comparative) است. یعنی رفتار یا حالت چیزی به خودی خود، موصوف به خشونت نمی شود؛ بل که آن را با چیزی دیگر و اثری که بر آن می گذارد می سنجند. اگر اثر شیء الف بر ب طوری باشد که وضعیت جاری آن را درهم بریزد، می گوییم شیء الف خشن است. مطابق این تحلیل وقتی می گوییم ساختار مواجهه ی سوره های مکی با مخاطبان اش خشن است، منظورمان این است که این آیات برای درهم کوبیدن ساختار باورهای موجود جاهلی ساخته و پرداخته شده بودند. گویا لحن، محتوا و موسیقی این آیات همه برای تاختن بر جاهلیت سامان یافته اند.
خشونت حق
قرآن ساختار مواجهه ی حق با باطل را این گونه بیان می کند: «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق» (الانبیاء: ۱۸) بل که حق را بر سر باطل می اندازیم تا آن را بکوبد و آن گاه باطل از میان می رود. این آیه در مقام رد این پندار کفار بوده است که خدا زمین و آسمان را از روی سرگرمی یا بازی (لهو و لعب) ساخته است. حقیقت این است که چنان نبوده است. خدا به لهو اشتغال ندارد، بل که حق را بر سر باطل می کوبد. با این آیه می توان در مورد رفتار حق به یک قاعده رسید: «ساختار مواجهه حق با غیرحق خشن و درهم کوبنده است.» قرآن برای تعبیر از این نوع مواجهه از واژه ی «دمغ» استفاده کرده است و لغت شناس بزرگ ابن منظور دمغ را این گونه معنا کرده است: القهر و الأخذ من فوق، دمغ کما یدمغ الحق بالباطل. (ابن منظور ۱۹۹۶، ذیل ماده ی دمغ) طبق قاعده ی فوق «حق» از هر سنخی باشد در مقابل باطل خصلت درهم کوبنده گی دارد. حتا در جهان باورها نیز ساختار مواجهه ی معرفت حقانی با باورهای شبهه آلود باطل این گونه است و بیش تر به یورش شبیه است تا یک مواجهه ی آرام و مبتنی بر گفت وگو که امروزه ارمغان عقلانیت انتقادی (critical rationalism) شمرده می شود. در یکی از مهم ترین متون عرفان عملی آمده است:
یجب التسلیم للعلم تقلیدا حتی یهجم الیقین الذی به یکشف الشبه من جانب الحق. فإن وارد الحق یقذف به علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق [ترجمه: تسلیم از روی تقلید واجب است تا از جانب حق، آن یقینی که شبهه ها با آن کنار می روند، یورش آورد.] (کاشانی [بی تا]: ۱۲۲)
چنان که می بینیم در این جا نیز معرفتی که از جانب حق بر جان شخص وارد می شود، در واقع بر او «هجوم» می آورد و شالوده ی جاافتاده ی باطل آمیز آن را به هم می ریزد. این گونه نیست که ما در مواجهه با حق بتوانیم آن را به گونه ای میانه روانه و آهسته جذب کنیم و سپس در فضایی انتقادی به بررسی خطاها و باطل های موجود در باورها و آموزه های خودمان بپردازیم. سوره ی الانبیاء سخن را با اشاره به همین نکته می آغازد: «ما یأتیهم من ذکر من ربهم محدث الا استمعوه و هم یلعبون.» (الانبیاء: ۲) همیشه حق سراغ مردم آمده ولی ایشان چنان سرگرم و غافل اند که آن را درنمی یابند. چرا؟ زیرا اگر حق را دریابند باید کوبش آن بر ساختار باطل را نیز دریابند. باید جدیت و اجتناب ناپذیری آن را احساس کنند. درحالی که پنهانی نجوا می کنند و بهانه می آورند و پیامبر را به خواب نماشدن و شعر و جنون متهم می کنند. نتیجه ی این غفلت در امت های پیشین «هلاک» بود.
از جاهایی که بر این حالات یورش آمیز تأکید شده سوره ی العادیات است. در این سوره ابتدا با سوگندهایی مواجه می شویم که همه به نوعی بر عنصر یورش تأکید دارند:
«و العادیات ضبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صبحا، فاثرن به نقعا فوسطن به جمعا…»
سوگند به آن هایی که نفس زنان می تازند، به افروزندگان جرقه های آتش، به یورش آورندگان سپیده دم، که غبار می پراکنند و جمع را می شکافند…
چرا این حالات امور (state of affairs) چنان مهم شده اند که سوگند به آن ها خورده شده است؟ آیا جز این است که مصادیق مواجهه جدی حق اند که بر باطل می تازند و آن را درهم می کوبند؟ بله، به فراخور موقعیت ها و جای ها، «یورش حق» تفاوت و تنوع می یابد؛ ولی ساختار مواجهه با باطل یک سان است: تاختن، افروختن و غبارپراکندن و جمع را شکافتن و در یک کلمه «دمغ»، چیزی که قرآن در آن قاعده ی یادشده ی بالا از آن سخن گفته است. و چنان که از ابن منظور آموختیم دمغ یعنی گرفتن امر باطل با قهر و چیره گی و از میان برداشتن آن.
سوره های مکی از آن جا که اولین مواجهه ی حق با ساختار جاافتاده ی جاهلیت حجاز بود، از ساختار و محتوایی کوبنده و خشن برخوردار شدند. بسامد بالای سوگند در این سوره ها نیز از همین منظر قابل بررسی است. چه، سوگند یکی از تکنیک های تأکید بر محتوای سخنی است که ارایه می شود. و چون مخاطب قرآن در مکه هنوز در ساختار جاهلیت می اندیشید و احتمال انکار از سوی او در مورد آیات حق وجود داشت، قرآن تأکید بر محتوای سخنان خود را غلظت بخشیده است.
در این سوره ها ما با فهرستی از اموری مواجهیم که خصلت خشن ظهور حق و مواجهه ی آن با باطل را به وضوح نشان می دهند و جالب این است که وقتی یادی از این امور خشن به میان می آید معمولاً به دنبال آن برای تهویل، این عبارت می آید که «و ما ادراک ما…» (= و تو چه می دانی که فلان چیست؟) از آن جمله است:
• القارعه (کوبنده): در اثر این کوبنده گی، مردم مانند پروانه های پراکنده و کوه ها هم چون پشم زده شده می شوند. (القارعه: ۱-۵)
• الحطمه (شکننده): آتشی است که می شکند و بر دل های مردمان می تابد. (الهمزه: ۴-۷)
• الطارق (زننده): ستاره ای است شکافنده ی تاریکی ها. (الطارق: ۱-۳)
• الطامه (درزیرگیرنده): مثل سیل که چون بزرگ و چیره است همه چیز را زیر می گیرد و دفن می کند. (النازعات: ۳۴)
• الحاقه (فروآینده ی ضروری): چیزی که ثبت شده است که ضرورتاً می افتد و می آید. (الحاقه: ۱-۳)
جذابیت خشونت حق
تا این جا به این نتیجه رسیدیم که چون ساختار مواجهه حق با باطل ملازم با چیره گی و کوبنده گی است، پس خشن است. زیبایی شناسی براساس همین ملازمه بین حقیقت و خشونت می تواند یک ذوق را به رسمیت بشناسد و آن مبتنی بر لذتی است که از خشونت ویران گر می برد. این لذت بی گمان لذت حسی یا خیالی نیست، بل که لذتی عقلی است. چرا؟ چون پیش شرط آن، آگاهی از این نکته است که «حق ظاهر شده و بر باطل چیره شده است». آگاهی از حق یک آگاهی عقلانی است و بالتبع لذتی نیز که نفس از آن می برد، هرچند آن را در یک سری صورت های حسی یا خیالی ویران گرانه و درهم کوبنده ببیند ولی هم چنان عقلی است. علاقه به ویرانی حاصل از ظهور حق شبیه علاقه ای است که در میان عرفا به امر «فنا» وجود دارد. در هر دو مورد، ظهور یک حقیقت، باعث خردشدن و کوبیده شدن امر باطل می شود و عارف یا شخصی که به ویرانی علاقه مند است، هردو از یک سنخ لذت بهره دارند منتها در مراتبی مختلف. حق از آن حیث که هیچ وجه امکانی و فقری در او نیست، بی کران و مطلق است. لذا در مقابل موجودات محدود و مقید که مشوب به باطل اند، فراگیرنده و کوبنده و زننده و زیرگیرنده است. پس هر نوع مواجهه ی با آن به ویرانی باطل می انجامد. تماشای ویرانی پس از ظهور حق، نیز خود به لذتی عقلی می انجامد. عقل خود به محدودیت خویش خودآگاه است و ذاتاً طالب چیزی است که او را ویران و فانی در خویش کند. به صورت تفصیلی می توان این چنین گفت: عقل از دو گزاره ی زیر آگاه است:
۱. من موجودی محدود و ناقص هستم.
۲. حق موجودی نامحدود و کامل است.
این دو گزاره او را به این آگاهی ویژه می رساند که مواجهه ی خودش را با حق خواستار باشد. حتا اگر به فنای او در کامل بینجامد. ابن عربی از همین رو وصول به حق را ویژه ی سالکانی می داند که «شجاعت» خطرکردن معطوف به ویرانی و فنای خویش را داشته باشند. (قیصری ۱۳۷۵: ۱۰۶۸) عقل اگر خودش باشد و خودش، در مورد حق به نحو تنزیهی می اندیشد. تنزیه عقلی یعنی این که حق هیچ کدام از حدود و نواقص موجودات امکانی را ندارد. بنابراین باید همه ی چیزهای مربوط به ممکنات را از او سلب کرد. از آن طرف نیز وقتی قرار باشد حق حضور یابد، جایی برای ممکنات باقی نمی ماند و با حضور او سرنوشتی جز فنا و ویرانی ندارند. به این تصویر قرآنی از قوم عاد پس از وزش تندباد هفت شب و هشت روز نگاه کنید: «می دیدی که مردم هم چون تنه های پوسیده و خشک نخل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 