پاورپوینت کامل آقای گنجشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آقای گنجشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آقای گنجشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل آقای گنجشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

پرونده ای برای سعید صادقی و عکاسی جنگ

من که اعتقادم بر این است – بر فرض محال – اگر سعید صادقی به شکل انسان آفریده نمی شد، بی شک به شکل یک گنجشک می آمد روی زمین. از آن گنجشک ها که زیر باران مانده اند و تمام بال شان خیس شده و یک گوشه ای رنجور و معصوم نشسته اند و می لرزند. این سه کلمه را عامدانه و گزینشی نوشته ام. «رنجور». «معصوم». «لرزان». برای من که بارها سعید صادقی را دیده ام و با او به گفت وگو نشسته ام و برای ام از دردها و رنج ها و آرمان های اش گفته، او بیش تر به گنجشکی در قامت انسان می ماند تا چیز دیگر. حتی وقتی سیگار دست اش می گیرد و برای ات از آن روزها می گوید و دود سفید سیگار را حلقه می کند توی هوا، باز مهربان است. سعید صادقی چشم های جنگ است. حافظه ی تصویری هشت سال دفاع مقدس. باید او را فهمید. او ره گذری نیست که تازه امروز آمده باشد و انقلابی شده باشد؛ سعید صادقی فرزند انقلاب است. من که می گویم فرزند دل شکسته ی انقلاب. توی این زمانه حکم پرنده ای را دارد که افتاده باشد گوشه ی قفس. از خودش که بپرسی می گوید حجم این قفس از وقتی شکل گرفت که قطع نامه ی پانصد و نود و هشت امضا شد. برای ات ساعت ها از آن روزهای غم گین حرف می زند. جوری با حسرت و آه از رفقای شهیدشده اش می گوید که خودت می فهمی چه قدر از حضورش توی این دنیا گله دارد.

نمی دانم. شاید یک جایی، یک گوشه ای از یک سنگر خواب اش برده بود و قافله ی شهدا آرام و آهسته از کنارش عبور کرده بود و رفته بود. برای من سعید صادقی مصداق آدم هایی است که دل شان لک زده است برای پرواز. همان جامانده های قافله ی شهدا. عکاسی که عکس فروشی نکرد. عکاسی که برای نگاتیوهای اش احترام زیادی قایل بوده و است. سعید صادقی آدم رُک و روراستی هم هست. با کسی تعارف ندارد. با هیچ کس. خیلی نترس است. شاید خیال کنید نترسیدن با گنجشک بودن یک جا جمع نمی شود. اما در بی تعارفی اش همین بس که سال ها پیش، در دیدار مقام رهبری با عکاس های دفاع مقدس، گلایه اش را آن چنان بی پرده و معترضانه نسبت به تبعیض در چیدمان دعوت شده ها به مسئولان مربوطه اعلام کرد که فقط لب خند رهبر می توانست جلسه ی آشفته ی آن روز را ختم به خیر کند. همین چند وقت پیش در مراسم اختتامیه ی جشن واره ی ربع قرن دفاع مقدس، سعید صادقی برای گرفتن جایزه اش روی سن رفت، اما حاضر نشد از پله های مجاور سن پایین بیاید. آن قدر ماند تا حرف اش را تا به آخر به آدم های کله گنده ی روی سن زد. حالا چه گفت بماند! سعید صادقی اگر گنجشک هم که باشد، از آن گنجشک ها است که دل شیر دارند. واقعاً گنجشک نترسی است. ملاحظه کار و مصلحتی نیست. اصلاً اهل این که هندوانه بخواهد زیر