پاورپوینت کامل جامعه دوباره بسیجی می سازد ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جامعه دوباره بسیجی می سازد ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه دوباره بسیجی می سازد ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه دوباره بسیجی می سازد ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

رابطه ی نسل های انقلاب در گفت وگو با دکتر حمیدرضا جلایی پور

زمان نسخه ی اولیه ی این گفت وگو برمی گردد به حدود هفت هشت سال پیش. دوران رونق اصلاحات و اصلاح طلبی. آن زمان طرف گفت وگوی ما یکی از چهره های شاخص و نام دار جریان اصلاح طلب بود و هفته ای و گاه روزی نبود که در مطبوعات رنگ رنگ آن جریان، مطلبی، مصاحبه ای، مقاله ای از او منتشر نشده باشد. جلایی پور یکی از چهره های شاخص و پیش گام نسل جدید مطبوعات اصلاح طلب بود. از مدیرمسئولی روزنامه ی متفاوت و حرفه ای «جامعه» گرفته تا ریاست شورای سیاست گذاری اسلاف آن روزنامه یعنی «نشاط»، «توس»، «عصر آزاد گان» و…. این گفت وگو در یک عصر تابستانی و در یکی از کلاس های دانشکده ی علوم اجتماعی دانش گاه تهران انجام شده است. دانشکده ای که امروز محل کار اصلی دکتر جلایی پور است؛ به عنوان عضوی از هیأت علمی اش. این مصاحبه البته قرار بود در سوم این شماره ی هابیل منتشر شود. آن زمان ولی ایشان پیش نهاد کرد که به جای آن مقاله ی «چهار الگوی تغییرات اجتماعی در ایران» را منتشر کنیم. چندی پیش که دوباره مصاحبه را به ایشان دادم، گفت که باید اصلاح شود، با چنین استدلالی که «آدم هر روز تغییر می کند. چه برسد که این حرف ها مال هفت هشت سال پیش است». چند روز بعد نسخه ی ویرایش شده را از ایشان گرفتم، تغییرات بسیاری با نسخه ی قبلی یافته بود. گرچه خوبی این تغییرات این بود که – به تعبیر ایشان – انگار همین امروز مصاحبه شده است. اما دست کاری ها و خط خطی های فراوانی که با مداد سیاه در نسخه ی اولیه اعمال شده بود، از یک چیز حکایت می کرد: شدت و عمق تغییرات در این هفت هشت سال. مسأله ای که درست مضمون و دغدغه ی اصلی همین گفت وگو است؛ علت یابی تغییرات و تطورات نسل دوم انقلاب.

من سال ۵۴ دانشجو بودم. زمان ما مختصات خاص خودش را داشت. یک موقعیت ویژه ای بود. بدین معنا که نیروهای فکری تأثیرگذار بر نسل ما، همه به انقلاب کردن توصیه می کردند. آن موقع اصلی ترین مفهوم مطرح در گروه های دانش جویی، انقلاب بود. انقلاب به چه معنا؟ نه به معنای یک کار غیرمعقول؛ بلکه به این معنا که بالاخره کشور باید پیش رفت کند و مشکلات مردم باید حل شود. و این از راه هایی مثل انتخابات یا نظام حزبی یا مماشات با دست گاه پهلوی امکان پذیر نیست و یک انقلاب لازم است.

در مورد همین انقلاب هم دو جور نسخه پیچی می کردند: یکی نسخه پیچی «سازمان مجاهدین خلق» آن زمان بود که می گفتند گروه های انقلابی – دانش جوها و روشن فکران – باید متشکل شوند و از طریق یک مرکزیت سیاسی، نظامی، ایدئولوژیکی، آرام آرام و منطقه به منطقه کشور را تصرف کنند و نهایتاً مرکز را آزاد سازند. ولی بعدها امام خمینی به شیوه ی دیگری انقلاب را رهبری کرد. خصوصاً پس از کودتای مارکسیستی در درون سازمان مجاهدین خلق. امام می گفت انقلاب با یک بسیج مردمی علیه حاکمیت پهلوی. پس از سال ۵۴، خصوصاً از سال ۵۶ به بعد، اغلب دانش جویان طرف دار انقلاب مردمی امام خمینی بودند. و این مسأله در آن شرایط یک موضع خیلی مهم و درستی بود. به طوری که اگر کسی غیر از این می گفت، مورد تمسخر واقع می شد. انقلاب به عنوان تنها راه حل و یک حرف راستین مطرح بود که حول و حوش آن ایدئولوژی انقلابی شکل گرفت. ایدئولوژی انقلابی ای که در گوشت و پوست و خون همه ی جوان ها رفته بود. من یادم است آن موقع بحث که می شد این گونه بود که توی جوان یا زحمت می کشی و جامعه را آزاد می کنی و یا شهید می شوی.

ما از آن نسل هستیم. حالا ممکن است نسل امروز این حرف را زیاد متوجه نشود. مثلاً بعضی وقت ها می گویند که آن موقع آدم های انقلابی، آدم های عاقلی نبودند. نه، اتفاقاً خیلی هم عاقل بودند. انقلابیون – چه مذهبی و چه غیرمذهبی – عموماً دانش جویان دانش گاه ها بودند. حالا نسل شما شاهد سی سال گذشت از این موضوع است. دیگر آن انگیزه ها و آن فضاها را شاهد نبوده و بیش تر نتیجه ی کار را می بیند. این جا است که دو نسل با دو فضای متفاوت تحلیلی و به قول امروزی ها با دو فضای متفاوت «گفتمانی» روبه رو شده اند. شاید یک سری مشکلات از همین دو فضای متفاوت ناشی می شود.

حالا نسل انقلاب باید روشن کند که چه کرده است. هم نسل های ما، الآن چند جور به این مسأله پاسخ می دهند: یک عده می گویند که آقا ما ایثار کردیم و به نظر من درست هم می گویند و نباید مسخره کرد. این ها فرزند زمان خودشان بودند. ایثار کردند. جنگ برای ما به عنوان توطئه ای برای سرکوب کردن انقلاب بود و در ادامه ی انقلاب محسوب می شد و به همان نیتی که در تظاهرات برای انقلاب شرکت می کردیم، به جنگ هم رفتیم. اما حالا جوان ها می گویند خب ایثار کردید، خیلی ممنون! بعد چی؟ این جا با یک چالش روبه رو می شویم. یک عده از هم نسل های ما ول کن نیستند! مرتب می گویند ایثار کردیم. اگر هم این طرف و آن طرف جنازه ای پیدا کنند، می آورند و در شهر می گردانند که بگویند ما ایثار کرده ایم. ولی واقعاً به لحاظ ارتباط صحیح با نسل جدید باید به این سوآل بیش از این پاسخ داد. باید بگوییم چه کار کردیم و ارزیابی کنیم. و اگر محصول کارمان خوب نبوده، بپذیریم. چه اشکالی دارد؟ یک نسل تجربه ای کسب کرده، خب حالا از تجربه ی آن نسل (ضعف ها و دست آوردها) باید استفاده کرد و باید در فضای عمومی امکان نقد و بررسی صادقانه فراهم باشد. این تجربه ای می شود برای نسل های آینده.

ارزیابی خود من این است که ما به لحاظ اقتصادی، حرف زیادی برای گفتن نداریم. یعنی نمی توانیم بگوییم در این سه دهه، ایران را مالزی کرده ایم. (و در همین سه دهه هم مالزی، مالزی شد.) این کار را نکردیم. دوست داشتیم مردم اخلاقی تر و مؤمن تر بشوند. به زبان ملموس تر، نماز خوان هامان بیش تر شوند، که ظاهراً در این کار هم موفق نبودیم. و این به نظر من همان بحثی است که: با دولت هر کاری نمی شود کرد. یعنی با دولت، فرض کنید می شود امنیت برقرار کرد؛ ولی یک عقیده ی مذهبی خاص را نمی شود به وسیله ی دولت تحمیل کرد. نتیجه ی عکس می دهد. اما با نهادهای مدنی می شود اتفاقاً از ارزش های دینی هم دفاع کرد. و من احساس می کنم در این بُعد هم کارنامه ی خیلی درخشانی نیست.

ولی روی دادی که در حال وقوع است و چون هنوز خوب نتیجه نداده، مشکل است که زود ارزیابی کنیم، بررسی نتایج سیاسی ناشی از انقلاب یا همان فرایند دموکراتیک شدن جامعه است. من همیشه گفته ام که اگر این مطالبات دموکراتیک دوم خرداد و حالا جنبش سبز (که همان گشایش سیاسی جمهوری اسلامی است یا نظامی که برای هفتاد میلیون نفر باشد) تحقق پیدا کند، نسل ما حرف مهمی برای زدن خواهد داشت و می تواند مدعی شود که ما جامعه را به طرف مردم سالاری کشانده ایم. فکر می کنم این نیرویی که بعد از انقلاب و مخصوصاً بعد از جنگ آزاد شد، در حال جلو آمدن است و به آرامی در حال پیش روی است. من به این روند خوش بین ام. ولی شاید نسل جدید به این شکل برای اش ملموس نباشد. مشکل این جا است که یک نسلی آمده، ایثار کرده، حرکتی را آغاز کرده، یک عده شان شهید شده اند، یک عده شان هم چسبیده اند به همان حرف ها و ایثارشان را به رخ نسل جدید می کشند، یک عده شان هم نه، واقع بین تر اند و حوزه ی نقد را شروع کرده اند، یک عده شان مخالف این نقد هستند و…؛ خلاصه این مسایل فضایی را فراهم آورده است که نسل جدید نتواند با نسل قبلی خوب ارتباط برقرار کند. البته بخشی از نسل جدید هم این رابطه را برقرار کرده. برای همین هم در حرکت اجتماعی برآمده از نتایج انتخابات ۸۸، عده ی زیادی از خانواده ها را من می دیدم که پدر و مادر و بچه ها با هم در روی دادها شرکت می کردند.

این نکته را هم بگویم که نسل جدید در معرض امواج سهمگین جهانی شدن است؛ جریانی که زمان ما تازه شروع شده بود. آن موقع سطح ارتباطات، نوار کاست بود. مثلاً امام در نجف سخن رانی می کرد؛ ما بعدها نوارش را گوش می کردیم. الآن برای نسل شما فضای باز اطلاع رسانی جهانی همیشه مهیا است. مطبوعاتی که الآن هست، آن موقع به شکل شب نامه در اختیار ما بود. نوشته های شخصیت های انقلابی به صورت دست نوشته جابه جا می شد. این مسأله تفاوت دیگری است که خیلی تعیین کننده است. یکی از ویژه گی های این امواج این است که اقشار دانش جویی را چند تکه می کند. در صورتی که زمان ما افکار انقلابی، همه ی دانش جوها را یک پارچه می کرد. آن موقع شاه بود و ضدشاه. یک هم چو دوقطبی ای بود. امروزه خیلی تنوع در میان دانش جویان هست.

البته ممکن است نسل جدید زیاد این تفاوت ها را نفهمد. ببینید در جریان انقلاب در همین دانش گاه ها، عده ای از دانش جویان آماده بودند در اجرای فرمان رهبر انقلاب خون خودشان را بدهند. در مقابل عده ای هم مخالف آن ها بودند و آماده بودند مبارزه ی مسلحانه کنند. لذا آن بخش خاکستری دانش جویی کم بود. الآن تحول مهم محیط دانش جویی این است که آن بخش خاکستری زیاد شده و آن بخشِ «مرگ بر» کم شده است. آن موقع شخصیت های سیاسی، سازمان های متمرکز سیاسی و روحانیت خیلی تأثیرگذار بودند. الآن غیر از نهادهای دولتی و روحانیتی، نهادهای مدنی، رسانه های ارتباطی و محافل اجتماعی نیز تأثیرگذار اند. این تحول به طور تدریجی در این سی سال اتفاق افتاده و نسل جدید مثل ماهی در آن زنده گی می کند. ولی شاید خوب لمس نکند. حالا من نمی دانم این را می شود گسست نامید یا نه؟ ولی اگر این فرایندی که از زمان اصلاحات شروع شده و همین گفت وگوهایی که در دانش گاه ها در حال شکل گیری است ادامه یابد و در راه آزادی بیان و مطبوعات مانع ایجاد نشود، من فکر می کنم این فاصله کم تر خواهد شد و دو نسل حرف هم دیگر را خواهند فهمید.

• صبرتان خیلی زیاد است!

بله، اصلاً یکی دیگر از تفاوت های نسل ما و شما این است که تفکر انقلابی زمان انقلاب، یعنی طلب کردن یک تغییر سریع. ولی امروز، دوره ی اصلاح است. اصلاح هم تدریجی است و نتایج کوچک هم دارد. اتفاقاً جالب است. از آن جا که این نسل هم در این سی سال، حرف های انقلابی شنیده، در دوره ی اصلاحی هم انتظار روش انقلابی دارد. در صورتی که روش اصلاحی، تدریجی است و البته آثارش ماندگار است. ولی در تجربه های انقلابی، پیروزی یا شکست زود به دست می آید؛ اما زود هم تمام می شود. در دوره ی اصلاحی، آن جمعیت خاکستری که خواهان زنده گی مدنی اند خیلی مهم است. حتی جوانان معترض فعلی در کنار زنده گی خود اعتراض می کنند. درصورتی که در دوره ی ما عمل انقلابی تمامِ زنده گی بود.

• آیا دستاوردهای انقلاب هم زودگذر بوده است؟ آیا می توان گفت ارزش های اول انقلاب تغییر کرده اند و با ارزش های امروزی تفاوت دارند؟ و اساساً آیا ارزش های انقلاب اسلامی نهادینه شده اند یا نه؟

یکی از مباحث مطرح در جامعه شناسی، بررسی نتایج انقلابات است. گیدنز مقایسه ای می کند بین چین، که حدود نیم قرن پیش با یک انقلاب مواجه شد، و هند که انقلابی پیش رو نداشت. و در مجموع نتیجه می گیرد که انقلابات به طور بلندمدت آثار خیلی تعیین کننده ای دارند و از این نظر محصولات بیش تری نصیب چین شده است، نسبت به هند. البته این نتایج بلندمدت انقلاب ها است. ولی نتایج کوتاه مدت اغلب انقلاب ها پرهزینه بوده است. (این ارزیابی که من گفتم شامل ارزیابی کسانی می شود که اساساً روی کرد منفی به انقلاب ندارند.) در مورد انقلاب ما هم همین طور است. اگر امروز در جامعه ی ما مردم سالاری نهادینه شود می توان امیدوار بود که انقلاب ما در کوتاه مدت هزینه داشته (ماجراهای خونین تثبیت دولت پس از انقلاب و جنگ)؛ ولی در بلندمدت چشم انداز مثبتی دارد. ما که هنوز امیدواریم.

این نکته را هم بگویم. این موضع که کسانی می آین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.