پاورپوینت کامل نگاه نگران به فرهنگ ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاه نگران به فرهنگ ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاه نگران به فرهنگ ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاه نگران به فرهنگ ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
پراکنده و شتاب زده درباره ی سازمان فرهنگی در جمهوری اسلامی
پیش از این گفتیم که بوروکراسی فرهنگی نمی تواند موفق به ایجاد معنا و تثبیت ارزش ها گردد. چون عرصه ی فرهنگ، عرصه ی معطوف به حقیقت است و میدان بوروکراسی بر گرد کارآیی می چرخد. این است که در بوروکراسی فرهنگی همیشه شاهد نوعی نارضایتی در عاملان و مخاطبان ایم. مخاطبان آن چه را می خواهند، نمی یابند و عاملان راه برای شکستن حدود بوروکراسی می جویند. از این جهت است که ناکارآمدترین انواع بوروکراسی در جامعه ی ما، بوروکراسی فرهنگی است. البته این جا ملاحظه ای را باید دخیل آورد؛ گاهی بوروکراسی فرهنگی تنها به ارایه ی خدمات به عاملان و مخاطبان می پردازد و اجازه می دهد عاملان با اِعمال خلاقیت و شناخت نیاز مخاطب، روش های متنوع و نوبه نویی به کار بندند و دگرگاه قواعد و ضوابط و هنجارهای خود را در سطوح گوناگون به عامل و مخاطب تحمیل می کند. پیش از این هم اشاره کردیم که هرچه سازمان فرهنگی راه انعطاف و مدارا را در مدیریت فرهنگی بپیماید توفیق بیش تری می یابد. از این رو اگر از بوروکراسی فرهنگی سخن می گوییم، نوعی تصلب، قالب محوری، کلیشه سازی و سخت پیکری را در سازمان مراد می کنیم. با این حال مشکل ما در جمهوری اسلامی تنها تقابل کارآیی و حقیقت در ساختارهای عریض و طویل فرهنگی نیست. اگر ساختارها در اعمال فرهنگی خود رعایت تخصص و ریزبینی و نکته سنجی و هدف داری و اثربخشی را داشتند می توانستیم وضعیت بهتری را در عرصه ی فرهنگ تصور کنیم. در ادامه ی نوشته ی پیشین، حال، نکاتی پراکنده درباره ی سازمان فرهنگی در جمهوری اسلامی عرضه می داریم.
ناتخصص گرایی
این که سازمان فرهنگی در فعالیت خود رعایت تخصص ندارد را بسیار شنیده ایم. در این جا سعی می کنیم به زوایای مختلف این مسأله اشاره ای کنیم. وقتی می گوییم که سازمان فرهنگی تخصص گرا نیست چه منظوری داریم؟ به اطراف خود و مسایل فرهنگی مان و نحوه ی مواجهه ی سازمان فرهنگی نگاهی بیاندازیم. مثلاً از سازمان فرهنگی در جمهوری اسلامی انتظار می رود که برای حجاب کاری کند. سازمان فرهنگی هم از عامل خود می خواهد برای حجاب اقدامی کند و عامل هم از مخاطب می خواهد حجاب را رعایت کند! در بادی امر به نظر می آید این یک روند عادی و سالم است. مثال دیگری می زنیم، تا کژراهی این روند معلوم شود. از سازمان اقتصادی در جمهوری اسلامی انتظار می رود برای مسأله ی فقر و اختلاف میان غنی و فقیر فکری کند. سازمان اقتصادی مطالعات فراوان انجام می دهد، مسأله را به اجزای گوناگون تقسیم و تفکیک می کند، آن دسته از مسایل را که می تواند دخالت کند و تغییر دهد شناسایی می کند، سیاست های مناسب را اتخاذ می کند، به بخش های پایین دستی وظایف لازم را محول می کند و نهایتاً مجموعه ای از سیاست ها و قواعد را اعمال می کند. مثلاً تصمیم می گیرد یارانه های دولتی را هدف مند کند. میان آن انتظار کلی و این سیاست فاصله ی زیادی از جهت کلیت، شمولیت، وضوح، هدف داری و تخصص وجود دارد. این وظیفه ی ذاتی سازمان است که برای تحقق و نیل به اهداف کلی، سیاست ها و راه بردهای جزیی تری تدوین کند، سیاست ها و راه بردهایی که نقاط کوچک تری را هدف گرفته اند. درواقع مجموعه ی این اهداف کوچک و جزیی است که سازمان را به تحقق آن هدف کلی نزدیک می کند. تخصص در ساختار و سازمان دقیقاً به همین معنا است. یعنی شرحه شرحه کردن یک فعالیت، سپردن هر جزء به یک بخش، و نهایتاً مجموعه ای هم آهنگ از فعالیت ها. حسن تخصص گرایی با این وصف، آن است که نخست هدف کلی را دست رس پذیر می نماید. دوم فعالیت های تعریف شده به واسطه ی نقاط مشخص هدف گرفته قابل سنجش خواهند بود و سوم آن که فعالیت ها امکان نظارت می یابند.
مسأله این است که سازمان فرهنگی در جمهوری اسلامی نمی تواند این فاصله ها را به درستی طی کند. لذا در تشخیص موضوعات و اعمال سیاست ها راه خود را گم می کند. و از سوی دیگر نمی توان اقدامات او را از جهت اثربخشی سنجید. سازمان، حجاب را نابه سامان ارزیابی می کند، اما در اعمال سیاست ها و قواعد همین انتظار و هدف کلی را «قلمبه» دخیل می کند؛ مأموران انتظامی خود را در خیابان ها می فرستد تا به زنان تذکر دهند که حجاب خود را رعایت کنند. آیا می توان مدعی شد که سازمان فرهنگی مسأله را به خوبی شناسایی کرده است؟
ناتخصص گرایی تنها به مواجهه با مسایل خلاصه نمی شود. روند سیاست گذاری در سازمان فرهنگی، روندی غیرتخصص گرا است. مثال دیگری می زنیم. در بند سوم سیاست های «کلی» ابلاغی رهبری برای برنامه ی پنج ام توسعه، انتظارات از دولت این چنین ذکر شده: «تقویت قانون گرایی، انضباط اجتماعی، وجدان کاری، خودباوری، روحیه ی کار جمعی، درست کاری، قناعت، پرهیز از اسراف و اهتمام به ارتقای کیفیت در تولید»[۱]. و دولت در بند سوم لایحه ی برنامه ی پنج ام همین عبارت را به همین کلیت و وسعت می آورد: «به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجازه داده می شود با هم کاری دست گاه های ذی ربط، به منظور تعمیق ارزش ها، باورها و فرهنگ مبتنی بر هویت اسلامی – ایرانی، اعتلای معرفت دینی و تقویت هنجارهای فرهنگی و اجتماعی و روحیه ی کار جمعی، ابتکار، قناعت و ترویج فرهنگ مقاومت و ایثار اقدام های زیر را انجام دهد:
الف – تهیه ی برنامه های اجرایی برای ترویج و توسعه ی فرهنگ نماز، زکات، امربه معروف و نهی ازمنکر
ب – تهیه ی برنامه های اجرایی در زمینه ی تقویت قانون گرایی، انضباط اجتماعی، اصلاح الگوی مصرف، وجدان کاری، خودباوری و تقویت نهاد خانواده
ج – تقویت و گسترش برنامه های آموزشی و علمی و تربیتی
د – حمایت مالی از طراحی، تولید، توزیع و صدور خدمات و محصولات فرهنگی، هنری و سینمایی، صنایع دستی و میراث فرهنگی
ه – حمایت مالی از گسترش سامانه های مبتنی بر خط و زبان فارسی و تاریخ هجری شمسی برای استفاده در تمامی نرم افزارها و سخت افزارهای دیجیتال
و – حمایت مالی از توسعه و راه اندازی مؤسسات فرهنگی و هنری و قرآنی»[۲].
به ساده گی قابل تشخیص است که دولت به خود زحمت بررسی موضوع را نداده و شقوق مختلف مسأله را نکاویده است. توجه نکرده است که ترویج «قناعت» و «فرهنگ مقاومت و ایثار» چه تفاوتی با هم دارد، هرکدام مربوط به کدام حوزه از فعالیت های انسانی می شود، برای ترویج هرکدام چه اقداماتی را باید اندیشید و چه برنامه ها و دستورالعمل هایی می تواند به تحقق این انتظار یاری رساند.
گرچه منطق ذاتی سازمان مدرن تخصص گرایی است، اما سازمان فرهنگی در نظام ما نمی تواند این منطق را پیاده کند. چرا؟
فرهنگ
فرهنگ، لایه لایه است. سطوح مختلف دارد. برخی سطوح اساساً از دست رس دخالت دولت خارج است. و در برخی سطوح دیگر، تنها امکان تغییرات سطحی را دارد. در برخی سطوح تغییرات در یک دوره ی کوتاه مدت قابل شناسایی است. در برخی سطوح تغییرات دوره های طولانی تری را طلب می کنند. در برخی سطوح تغییرات محسوس و قابل سنجش اند. در برخی سطوح تغییرات پنهان اند. در برخی سطوح دولت باید به کارآیی و ثمربخشی تأکید کند و از فعالیت های بی هوده پرهیز. و در برخی موارد دولت باید فقط کار کند و منتظر ثمرات نماند.
این که سازمان فرهنگی چنین توجهی به فرهنگ ندارد می تواند ناشی از آن باشد که فاقد الگویی نظری از فرهنگ و فعالیت فرهنگی است و یک تعریف مشخص و واضح از فرهنگ ندارد. گرچه فرهنگ ذاتاً به دلایل متعدد تعریف گریز و تقیدناپذیر است، اما اگر سازمان فرهنگی بخواهد برای فرهنگ کاری کند، چاره ای جز تعریف و تقیید برای فرهنگ نیست. برای آن که رابطه ی میان تعریف از فرهنگ و نحوه ی فعالیت فرهنگی را نشان دهیم، مدلی نه چندان ناآشنا از فرهنگ ارایه می دهیم.
اگر فرهنگ را مجموعه ای از باورهای اساسی، ارزش ها، هنجارها و الگوهای رفتاری، نمادها و مصنوعات بدانیم، می توانیم نوعی نظام طولی میان این اجزا تصور کنیم:
باورهای اساسی در فرهنگ راجع است به بنیادی ترین معانی که در دل و جان مردمان یک قوم جاری است. اعتقاد به خدا، رستاخیز، و جهانی دیگر از این جمله اند. این باورها و معانی به ساده گی قابل تغییر نیستند. هر فعال فرهنگی هم نمی تواند در این عرصه فعالیت کند. این عرصه، میدان فعالیت انبیا و برگزیده گان الاهی است. میدان تذکر است و گاهی عمر نوحی و هزاره ای تبلیغ و تذکر می شود. اما قومی به مجموعه ای از باورها ایمان نمی آورد و برای خود عذاب الاهی می خرد. هر نوع فعالیتی در این جا جواب نمی دهد. تنها روش تذکر است. و هر کسی هم نمی تواند فعالیت کند. تنها کسی که از عمق جان اش به آن باورها باور دارد می تواند و آن قدر که باور دارد تذکرش اثر می گذارد. و البته اگر این باورها جان مردمی را فراگیرد دیگر نیازی به هیچ فعالیت و سازمانی در فرهنگ نیست.
سطح دوم، سطح ارزش ها است. این جا عرصه ی اصلی ترین اصول اخلاقی است. ارزش صداقت، ارزش ایثار، ارزش قناعت، ارزش عفت، ارزش عدالت… . گرچه این ارزش ها را آن باورهای اساسی پشتی بانی می کنند، اما قومی می تواند آن باورها را نداشته باشد و این ارزش ها را داشته باشد. این جا هم عرصه ی فعالیت انبیا است؛ اما گاهی مصلحان اجتماعی هم در این عرصه دخالت دارند. با این حال فعالیت در این عرصه نوعی شور و شعور می خواهد که از عهده ی قهرمانان اخلاق برمی آید و گاهی راه این فعالیت خون می طلبد. از سازمان فرهنگی جز تبلیغ و تذکر در این عرصه کاری بر نمی آید.
سطح سوم، سطح هنجارها و الگوهای رفتاری است. این سطح را گرچه سطح نخست و دوم تقویت و راه بری می کنند، اما بسیار می شود در قومی دو سطح قبل وجود دارد، لکن میان هنجارها و الگوهای رفتاری و ارزش ها و باور شکافی عمیق هست. مردمی چون ما به ارزش نظم باور داریم، اما در رفتارهای اجتماعی خود رعایت نظم و انضباط را نداریم. نظم شکنی رفتار عمومی است و خود تبدیل شده است به یک هنجار. در این سطح است که سازمان فرهنگی موظف است با نگاهی دقیق و افقی واقع بینانه، برای اصلاح الگوهای رفتاری چاره بیاندیشد. گاهی باید آموزش داد. گاهی باید قانون وضع کرد و تنبیه در نظر گرفت. گاهی باید قوانین و ساختارهایی که به فاصله ی میان هنجار و ارزش دامن می زنند را اصلاح کرد. و گاهی هم باید میان فعال/ سازمان فرهنگی و مخاطب تفاهم و گفت وگویی برقرار شود. این جا وقتی است که فعال فرهنگی تلقی اش از تطابق ارزش و هنجار چیزی است و تلقی مخاطب چیز دیگر. مثلاً فعال/سازمان فرهنگی عفت را مساوی و مناسب با نوعی خاص از رفتار (مثلاً در پوشش) می داند و مخاطب عفت را در نوعی دیگر از رفتار. و البته مساوی کردن این تلقی ها در مخاطب و فعال/ سازمان به ساده گی به دست نمی آید.
سطح دیگر، سطح نمادها است. این سطح مادی ترین سطح فرهنگ است که در پوشاک و خوراک و مناسک و مراسم و آداب و رسوم و مسکن و معماری و مصنوعات هنری و صور تجلی می یابد. میان ای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 