پاورپوینت کامل نامه آیهاللّه آصفی به شیخ یوسف قرضاوی;بدعت چیست و فرقه ناجیه چه کسانی اند؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نامه آیهاللّه آصفی به شیخ یوسف قرضاوی;بدعت چیست و فرقه ناجیه چه کسانی اند؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نامه آیهاللّه آصفی به شیخ یوسف قرضاوی;بدعت چیست و فرقه ناجیه چه کسانی اند؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نامه آیهاللّه آصفی به شیخ یوسف قرضاوی;بدعت چیست و فرقه ناجیه چه کسانی اند؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint :
۱
آیه الله شیخ محمدمهدی آصفی در نامه سرگشاده ای به دکتر شیخ یوسف قرضاوی به اظهارات تفرقه افکنانه اخیر وی پاسخ گفت.
متن این نامه به نقل از خبرگزاری ابناء، وابسته به مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، تقدیم خوانندگان گرامی افق حوزه می شود.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
جناب آقای قرضاوی یکی از علما و مبلغین مسلمان است که عرصه های گوناگون اسلامی، وی را به پی گیری امور مهم امت و تلاش و حضور فعال در صحنه می شناسد. وی پیشینه ای مملو از فعالیت دارد و در دوران سختگیری بر اخوان المسلمین حتی رنج زندان و تبعید نیز کشیده است. جناب شیخ، از بارزترین مبلغان و علمای اخوان المسلمین است و از روزی که با شیخ حسن البنا راه دیدار کرد و تحت تأثیر او قرار گرفت، به تبلیغ و دعوت پیوست.
ما او را از منادیان تقریب، وحدت و مبارزه با اختلافات فرقه ای می شناسیم که هم چنان پیرو راه استاد خود شیخ حسن بنره است که از اولین رهبران و مؤسسان جنبش تقریب در مصر به شمار می رود.
اما در این روزها تغییراتی را در سخنان و گرایش های او می بینیم که از او سراغ نداشتیم. سخنانی که برخلاف گذشته نشان از حرص شدید ایشان به تقریب و تفاهم مسلمانان ندارد.
آخرین چیزی که از او خواندیم، گفتگوی او با روزنامه المصری الیوم است که در آن تصریح می کند: معتقدم که شیعه یک گروه ساختگی و در نتیجه یک فرقه ضاله است. و می گوید: بین اهل سنت و شیعه خطوط قرمزی مانند سب صحابه یا تلاش برای نشر مذهب تشیع در کشورهایی که کاملاً سنی نشین هستند وجود دارد و نیز بیان می کند: شیعه هزینه های میلیونی بلکه میلیاردی برای گسترش مذهب خود می کند و نیروهای مجربی در این زمینه دارد؛ در حالی که اهل سنت هیچ مصونیت فرهنگی در برابر این هجوم فرهنگی ندارد و… .
من در رویکرد جدید آقای قرضاوی تفاوت هایی را با گذشته و نیز مبانی فکری وی یافتم؛ گذشته ای که در آن، برای تفاهم و نزدیکی میان مذاهب تلاش می کرد؛ و مبانی ای که بر مکتب شیخ حسن بنا و شیخ محمود شلتوت رحمهما اللّه بنا شده بود. این رویکرد با آن دو پیشینه منافات دارد.
البته تفاهم بین مذاهب اسلامی به معنی توافق کامل بین آنها در اصول و فروع نیست؛ هم چنان که اختلاف در اصول و فروع نیز تا زمانی که در دایره اجتهاد در فهم کتاب و سنت باشد، نباید باعث شود که یکی از ما دیگری را به بدعت و گمراهی متهم کند.
بدعت در دین
نمی دانم تعریف آقای قرضاوی از بدعت چیست؟
و نمی دانم که ایا می توان هر کس را که در فهم کتاب و سنت با شخص دیگری اختلاف نظر دارد را متهم به بدعت گری کرد؟ اگر چنین باشد، مجتهدان و صاحب نظران نیز می توانند یکدیگر را متهم به بدعت گذاری کنند، چرا که هر یک از آنان مطلبی را از ایات و روایات برداشت می کند که با برداشت دیگری مطابقت ندارد. هم چنین به خاطر اختلاف در معیارهای جرح و تعدیل احادیث، یکی به روایتی عمل می کند و روایت دیگر را رها می کند و دیگری بر عکس او عمل می نماید.
بنابراین، هر مذهبی می تواند مذاهب اسلامی دیگر را در اصول و فروع بدعت گذار بخواند. حتی هر یک از فرقه های اهل سنت نیز می تواند فرقه های دیگر را بدعت گر بداند.
البته فکر نمی کنم که آقای قرضاوی چنین تعریفی از بدعت را قبول داشته باشد.
درباره اختلاف در فهم کتاب و سنت نیز باید گفت که اختلاف در اجتهاد نیز داخل در بدعت نیست.
شیعه امامیه هم به جز کتاب و سنت منبع دیگری ندارد. اجماع هم نزد شیعه، یک نقش ثانوی است و کاشف از سنت است و به خودی خود مانند کتاب و سنت یک دلیل کامل نیست.
مرجعیت سیاسی و دینی اهل بیت علیهم السلام
از دیدگاه کتاب و سنت
شیعه از حدیث معروف غدیر، مرجعیت سیاسی امام علی علیه السلام را پس از پیامبر صلی اللّه علیه وآله می فهمد. حدیث غدیر هم از روایت های پیامبر صلی اللّه علیه وآله است و نیز از احادیث متواتر یا دست کم مستفیضه است که سندهای صحیح بسیاری در کتب شیعه و سنی دارد.
شعیه از حدیث ثقلین که همگی بر آن اتفاق نظر دارند، مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام در اصول و فروع را می فهمد.
نیز از ایه تطهیر به ضمیمه روایات بسیار، که روایات صحیحه هم در آن است، از پیامبر اعظم صلی اللّه علیه وآله رسیده است که منظور از اهل بیت در ایه شریفه، فقط رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند.
و خداوند آنان را از هرگونه پلیدی پاکداشته است. دروغ نیز از بزرگ ترین پلیدی هاست، پس آنان در هرچه در اصول و فروع می گویند، راستگویند. این مقدار از عصمت — عصمت از دروغ — کافی است تا بدانیم که مرجعیت سیاسی و دینی بعد از پیامبر صلی اللّه علیه وآله با اهل بیت علیهم السلام است.
اهل بیت علیهم السلام خود تصریح می کنند که از صنف مجتهدان نیستند تا برای استخراج حکم شرعی از کتاب و سنت، ابزارهای اجتهادی را بکار گیرند، بلکه آنان سخن پیامبر صلی اللّه علیه وآله را سینه به سینه منتقل می کنند؛ پس اگر در اصول یا فروع، به چیزی حکم کردند، این حکم از روی اجتهاد نیست، بلکه برگرفته از میراث سخنان پیامبر صلی اللّه علیه وآله است که به آنان رسیده است، و بعد از آنکه خداوند در قرآن آنان را به صراحت از پلیدی دروغ، مبّرا دانست، هیچ مسلمانی نمی تواند آنان را در این مسئله تکذیب کند.
نظر شیعه در این سه نقطه که بیان شد دلالت ایه تطهیر، حدیث غدیر و حدیث ثقلین — روشن است. نظر آنان بر مرجعیت سیاسی و دینی اهل بیت علیهم السلام است که در این زمینه صدها کتاب نوشته اند و نظرات خود را با ادله بیان کرده اند. کتاب هایشان هم منتشر شده و در دسترس می باشد.
گذشته از این مطالب، چه آقای قرضاوی با این ادله اقناع شود یا نشود، استدلال شیعه بر مرجعیت سیاسی و دینی اهل بیت علیهم السلام با استفاده از کتاب و سنت، روی اصول و شیوه های علمی است همان شیوه ای که دیگر مجتهدان در فتوا دادن از آن استفاده می کنند، چه مجتهدان دیگر نظر آنان را بپذیرند چه نپذیرند، و عدم پذیرش نظر یک مجتهد از سوی مجتهدان دیگر به معنی عدم شرعیت فتواهای وی نیست و آن را از دایره کتاب و سنت خارج نمی کند. کمترین چیزی که می توان گفت، این است که استناد شیعه در مرجعیت سیاسی و دینی اهل بیت علیهم السلام، به خود اهل بیت علیهم السلام از روی اصول علمی مشهور و معروف است و این اصول تنها با عدم اقناع آقای قرضاوی، تغییر نمی کند.
الان در صدد استدلال و اثبات نیستم، بلکه از باب تذکر نکاتی را ذکر می کنم.
فرقه ناجیه نجات یافته
چگونه به خود حق می دهد که بگوید فقط اهل سنت فرقه نجات یافته اند، و به شیعه اهل بیت علیهم السلام چنین حقی نمی دهد؟ با اینکه شیعه به سخن صریح پیامبر صلی اللّه علیه وآله تمسک کرده اند، سخنی که همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که درباره پیروان اهل بیت علیهم السلام است. به حدیث ثقلین تمسک کرده اند که مسلم و ترمذی در صحیح هاشان آن را روایت کرده اند و این حدیث، تصریح در مرجعیت سیاسی و دینی اهل بیت علیهم السلام دارد و شیعه نیز از آموزه های اهل بیت علیهم السلام پا را فراتر نمی نهد.
ایا صحیح است که وقتی در فهم کتاب و سنت، اختلاف نظر پیدا کردیم، همدیگر را به بدعت گذاری و گمراهی و هلاکت، متهم کنیم؟
چرا مقصود از فرقه نجات یافته، همه گروه هایی نیستند که تمسک به کتاب و سنت می کنند حال با هر اجتهادی؟ با اینکه مقصود از بدعت و گمراهی و هلاکت، خروج از پیروی کتاب و سنت و رویگردانی از آن است.
اما با شیوه ای که آقای قرضاوی در استدلال به فرقه نجات یافته در پیش گرفته است که دیگران را نفی می کند، با این شیوه سنگ روی سنگ بند نمی شود.
وی می گوید: حدیث فرقه نجات یافته، تصریح دارد که غیر از اهل سنت و جماعت، بقیه فرقه ها گمراه و هلک شده اند، زیرا حق یکی است و متعدد نیست.
اگر اهل سنت و جماعت، فرقه نجات یافته باشند، چنانکه آقای قرضاوی ادعا می کند، پس باید دیگر فرقه ها گمراه، بدعت گذار و هالک باشند و از جمله آن فرقه ها شیعه است، زیرا حدیث فرقه نجات یافته به این مطلب تصریح دارد.
اگر این سخن صحیح باشد، باید بدعت و گمراهی و هلاکت به دیگر فرقه های سنی نیز که با یکدیگر در اصول و فروع اختلاف دارند، سرایت کند.
اهل سنت در فقه و اصول، مذاهب متعدد دارند و بر یک مذهب واحد نیستند و اجتهادهای این مذاهب هم در فروع و هم در اصول متفاوت است.
اول اینکه چرا آقای قرضاوی فروع را استثنا می کند؟ حال آنکه حکم خداوند در فروع متعدد نیست، چنان که در اصول هم حق یکی است و اهل سنت در فروع اختلافات بسیار زیادی دارند.
دوم اینکه چرا اختلافات اهل سنت را در اصول نادیده می گیرد؟
بنابراین مسئله بدعت و بدعت گذاری به اهل سنت نیز سرایت می کند و فقط به شیعه منحصر نمی شود.
باید گفت که مسئله این گونه نیست و شایسته نیست مسئله ای به این روشنی از شما پنهان بماند.
هر کس که به کتاب و سنت — چه به نص و چه با اجتهاد تکیه کند، از فرقه نجات یافته محسوب می شود و هر کس از دایره کتاب و سنت خارج گردد و به صورت کلی یا جزیی از آن رویگردان شود، از گمراهان و هلک شدگان است. البته آن اجتهادی که بر پایه اصول علمی باشد، نه از روی هوا و هوس و شرایط سیاسی، آنگونه که خوارج و تکفیریان خون مسلمانان را هدر می دهند و در مقابل سخن صریح پیامبر مبنی بر حرمت خون مسلمانان مگر به حق، می ایستند. قتل بدون دلیل نیز داخل در حرمت است.
گسترش مذهب تشیع در محیط های سنی نشین
درباره گسترش تشیع در محیط های اهل تسنن که جناب قرضاوی ادعا می کند، ای کاش ایشان نمونه ای برای ادعای خود ذکر می کردند.
من فکر می کنم حجم این قضیه بسیار کمتر از آنی است که جناب قرضاوی را نگران کند و ایشان مبالغه کرده اند.
ای کاش ایشان خاطرات آن دسته از سنی هایی که شیعه شده اند را می شنیدند یا می خواندند، بسیاری از آنان در خاطرات شخصی خود، علت تشیع خود را بیان کرده اند. اگر ایشان این خاطرات را می خواندند، در می یافتند که آنان در اثر یک انقلاب درونی حرکت به سوی تشیع را آغاز کرده اند یا در پی علت دیگری بوده است و می توانستند صحت و سقم این نسبت های ناروا را که به این طایفه بزرگ اسلامی روا داشته شده، تشخیص دهند.
ایا تکفیر آنان صحیح است یا خیر؟ و چگونه توانستند با انبوه خرافات و بدعت های افسانه ای در زمانه علم و شناخت و عصر ارتباطات قیام کنند و استوار بمانند. بسیاری از سنیانی که شیعه شدند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که اولین تجربه تشکیل حکومت اسلامی در دوره معاصر است، شیعه شدند.
این انقلاب، نگاه های بسیاری را در جهان، به ویژه توجه مسلمانان را درباره هویت شیعه، به خود جلب کرده است، و نسبت های ناروای تاریخی را که درباره شیعه شنیده بودند، دوباره در ذهن آنان آشکار کرد؛ مانند تحریف قرآن، سجده در نماز برای تربت امام حسین علیه السلام نه بر تربت امام حسین علیه السلام، نسبت خیانت به جبرئیل امین علیه السلام درباره انتخاب پیامبر اعظم صلی اللّه علیه وآله ، در حالی که وحی برای علی علیه السلام نازل شده بود، حلال شمردن زنا به اسم متعه، نمازگزاردن به سوی مراقد اهل بیت علیهم السلام به جای قبله مسلمانان و از این دست اتهاماتی که پیش از انتشار گسترده کتاب های شیعی و معرفی ادبیات، فرهنگ، آموزه ها، سخنان و سیره اهل بیت علیهم السلام در جهان اسلام، به شیعه نسبت می دادند.
وقتی معارف شیعه به صورت گسترده منتشر شد، مسلمانان بدون واسطه به کتب اصیل شیعی، به فرهنگ و روایات اهل بیت علیهم السلام، سخنان آنان، فرهنگشان و دعاهایشان مراجعه کردند و به نتیجه ای کاملا متفاوت از آنچه می پنداشتند رسیدند. جناب قرضاوی آنان را متهم به شرکدر م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 