پاورپوینت کامل حوزه های علمیه؛ دیروز، امروز، فردا;در گفت و شنودی صمیمی با آیهاللّه فاضل بابلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حوزه های علمیه؛ دیروز، امروز، فردا;در گفت و شنودی صمیمی با آیهاللّه فاضل بابلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حوزه های علمیه؛ دیروز، امروز، فردا;در گفت و شنودی صمیمی با آیهاللّه فاضل بابلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حوزه های علمیه؛ دیروز، امروز، فردا;در گفت و شنودی صمیمی با آیهاللّه فاضل بابلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱

در جای جای ایران اسلامی عالمان فرهیخته و اساتید فرزانه ای را می توان یافت که با چشم پوشی از مزایای حضور در حوزه مقدسه قم، در گوشه ای از وطن اسلامی رحل اقامت افکنده و با تدریس و تربیت شاگردان و نشر معارف نورانی آل اللّه صلوات اللّه علیهم، رسالت خویش را در خدمتگزاری مکتب اهل بیت علیهم السلام به خوبی انجام داده اند. آشنایی با چهره تابناک این خادمان صدیق اسلام و قرآن، و آگاهی از تجربیات گرانسنگ و نصایح مشفقانه ایشان می تواند روشنی بخش مسیر حوزویان به ویژه طلاب و فضلای جوان در خدمت به مکتب اهل بیت علیهم السلام باشد. عالم ربانی و استاد عالی قدر، آیهاللّه شیخ محمدفاضل بابلی، مسئول حوزه علمیه فیضیه شهرستان بابل، از جمله این فرزانگان است که در این شماره افق حوزه، همراه با شما خوانندگان ارجمند در گفت وگویی صمیمانه میهمان نظرات، خاطرات و تجربیات ارزشمند ایشان گشته ایم.

أ با تشکر از فرصتی که به این گفت وگو اختصاص دادید، لطفا شمه ای از دوران زندگی و تحصیلات خود را بیان فرمایید؟

بنده، محمد فاضل هستم و در سال ۱۳۱۴ شمسی در شهر نجف اشرف متولد شدم. پدرم، حاج شیخ نجف علی فاضل استرآبادی، عالمی بزرگوار و زاهد بود که بسیاری از مجتهدین طراز اول نجف و ایران از شاگردان ایشان بودند و در زمان مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، در نجف، خارج فقه و اصول تدریس می کردند.

ما در دو مرحله به ایران هجرت کردیم؛ یکی سال ۱۳۲۶ شمسی بود، که دو سه سالی در ایران ماندیم و سپس مجدداً به نجف اشرف برگشته و بقیه دروس سطح و خارج را در آنجا فرا گرفتیم؛ مرحله دوم، سال ۱۳۵۴ بود که با خانواده به ایران هجرت کردیم. این دوران، مقارن با شکل گیری انقلاب اسلامی بود و بنده نیز در آن حضور و نقش داشتم؛ به گونه ای که منزل و مسجد ما در شهرستان بابل، پناهگاه جوانان و انقلابیون بود. بعد از انقلاب هم در اولین دوره مجلس شورای اسلامی حضور داشتم. از سال ۱۳۶۲ به تدریس و مدیریت در یکی از حوزه های علمیه روستاهای نزدیک بابل مشغول شدم که تاکنون ادامه داشته و الحمدلله موفقیت نسبی هم حاصل شده است.

أ از چه اساتیدی بیشترین بهره را بردید؟

زمانی که در نجف اشرف بودم، از محضر۴۰ نفر از بزرگان بهره بردم، ولی حدود ۱۴ نفر از آنها بیشترین تأثیر علمی و معنوی روی بنده داشتند. من هر روز این چهل استاد را به اسم یاد می کنم و برای آنان طلب مغفرت و علو مقام می نمایم. یکی از اساتیدی که بیشترین استفاده را از ایشان بردم، شیخ عبداللّه کلاهی بود که در مدرسه آخوند خراسانی نجف حجره داشت و برای بنده زحمات بسیاری کشید. هم چنین مرحوم پدرم در ادبیات و منطق استادم بود. دیگری مرحوم آیهاللّه کوهستانی پدرخانم بنده بود که حق بزرگی بر بنده دارد. در نزد حاج میرزا حسن صافی اصفهانی و حاج شیخ غلامرضا باقری اصفهانی، لمعه را تلمذ کردم. از شهید مدنی تبریزی نیز لمعه را فراگرفتم و در درس اخلاق ایشان هم شرکت می کردم. نزد مرحوم حاج شیخ مجتبی لنکرانی مکاسب را خواندم. اندکی از درس های خارج را نزد آیهاللّه العظمی سید محمود هاشمی شاهرودی قدس سره تلمذ کردم و در محضر آیهاللّه حاج میرزا باقر زنجانی، یک دوره اصول و خارج فقه مکاسب خواندم. سپس به درس آیهاللّه العظمی خویی قدس سره منتقل شدم و حدود ۲۰ سال در دروس اصول و فقه ایشان حضور یافتم. بعد از این بزرگواران در درس خارج حج آیهاللّه العظمی حکیم قدس سره حضور یافتم و از درس های مرحوم آیهاللّه العظمی حاج سید عبدالاعلی سبزواری نیز بهره های زیادی بردم. در درس های رجال و حدیث مرحوم آیهاللّه حاج آقابزرگ تهرانی شرکت کردم و در مدت اقامت کوتاه خود در قم، اندکی از درس آیهاللّه العظمی محقق داماد، فیض بردم. در درس های اصول و فقه حضرت امام رحمهاللّه علیه در قم و نجف نیز شرکت می کردم؛ ایشان از نظر علمی و فکری در من بسیار نفوذ داشتند. هم چنین در درس منظومه سبزواری آیهاللّه حاج میرزا مسلم ملکوتی شرکت می کردم که ایشان نیز به بنده خیلی محبت داشتند.

أ اگر خاطره ای از اساتید و علمای گذشته آیات عظام کوهستانی، خویی و حضرت امام و … دارید بفرمایید؟

اساتید بنده از نظر علم، تقوا، عمل، زهد و سایر کمالات علمی و معنوی، از بزرگان بودند و هر کدام طراوت منحصر به فردی داشتند. مرحوم پدرم عالم خیلی عمیقی بود که بسیار زاهدانه زندگی می کرد، به طوری که هنگام وفات هیچ چیز برای ورثه به ارث نگذاشت اگر چه در استان، شخصیت محبوبی بود و اموال زیادی به دستش می رسید ویژگی ممتاز ایشان، همت والا در تربیت علمی و اخلاقی جامعه بود، به طوری که مثل ایشان ندیدم. با مردم ارتباط خوبی داشتند و از نزدیک به مشکلات مردم رسیدگی می کردند. در جلسات هفتگی علاوه بر یاد دادن مسایل و احکام، افرادی را نیز جهت تعلیم این مسایل تربیت می کردند. از فردی که ارتباط خوبی با پدرم داشت، سؤال شد: چرا با آقای فاضل رفت و آمد داری؟ گفت: او پذیرا است؛ چون یک شب مسئله ای برایم پیش آمد، با خود گفتم اگر کسی جوابگو باشد، آقای فاضل است. وقتی به منزل او رفتم خودش آمد و مرا به داخل خانه برد ایشان دم در، جواب هیچ کس را نمی داد و آن را بی احترامی به دیگران می دانست و احترام فراوانی به من کرد، بعد مسئله ام را پرسیدم و ایشان با خوش رویی جواب دادند و این گفت وگوی صمیمی تا نماز صبح طول کشید.

شخصی به نام حاج حسن ثاقب به نزد پدرم آمد و گفت: آق پسرم به مسایل دینی خیلی بی رغبت شده است. پدرم گفت: او را پیش من بفرست. گفت: او که شما را قبول ندارد و اینجا نمی آید. پدرم گفت: غروب یک قرص نان به او بده تا برای من بیاورد و او نیز همین کار را کرد. ایشان در اولین برخورد، رفتاری با آن جوان کرد که فردای آن روز خود آن جوان به تکاپو افتاد تا برای آقا نان بیاورد و به این بهانه دوباره ایشان را ملاقات کند. با تکرار این ملاقات ها، آن جوان منقلب گردید و به همه چیز پای بند شد. ایشان با دیگر جوانان نیز این گونه بود و آنها را طوری تربیت می کرد که همگی جوانان معتدلی بار می آمدند. خاطره دیگرم درباره مرحوم آیهاللّه کوهستانی است که سراسر زندگی ایشان خاطره است، همیشه به یاد خدا و اهل ورع و احتیاط بود. لباسی که می پوشید و خوراکی که می خورد، همه از کشت زمین خودش بود؛ چون رضاخان ملعون زمین های مردم را غصب کرده بود، مردم هم راضی نبودند، لذا از هر محصولی که از آن زمین های مشکوک به دست می آمد، پرهیز می کرد و حتی در عبور از جاده ها نیز احتیاط می کرد. ایشان بسیار سخاوتمند بود. اولین حوزه ای که در استان تأسیس شد، مدرسه آیهاللّه کوهستانی در سال ۱۳۱۲ بود و اکثر اهل علم استان مازندران، تربیت یافته این مدرسه هستند، ایشان حوزه را با درآمد شخصی اداره می کرد و همیشه بر طلبه ها نظارت داشت و از هر نظر مراقب آنها بود.

خاطره دیگر در مورد آیهاللّه میرزا مسلم ملکوتی است که انسان بسیار عالمی هستند و اطلاعات بالایی درباره علوم حوزوی دارند؛ به من نیز لطف فراوانی داشتند و دارند. وقتی در نجف از ایشان تقاضای درس خصوصی کردم، پذیرفتند. خانه ایشان بیرون نجف بود و فاصله زیادی با ما داشت؛ لذا این درس زیاد ادامه پیدا نکرد. آیهاللّه العظمی سید محسن حکیم نیز شخصیت بزرگواری بود که از لحاظ متانت و احاطه به مسایل اطراف، خیلی شبیه حضرت امام بود؛ ایشان همیشه قبل از شروع درس دو رکعت نماز می خواند. از ویژگی های آیهاللّه العظمی سید عبدالاعلی سبزواری هم می توان به امام جماعت بودن در همه نمازهای یومیه اشاره کرد؛ همیشه نوافل ظهر و عصر را می خواند و علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات به انجام مستحبات و ترک مکروهات نیز همت داشت.

أ خاطراتی از حضور طلاب و علمای گذشته در مدرسه فیضیه بابل را بیان فرمایید؟

این مدرسه حدود ۱۲ طلبه شهید دارد که در میان آنها شهید سید حسین رضاپور و شهید گلیکانی، ممتاز بودند؛ این دو نفر در ادب، اخلاق، نماز شب خواندن و تواضع، سرآمد و از لحاظ علمی بسیار تلاش گر بودند؛ دیگر طلبه ها نیز از لحاظ درسی و اخلاقی خوبند. اکثر آنها هنگام سحر برای مناجات و اقامه نماز شب در مسجد مدرسه حضور دارند و در وقت سحر مسجد از حضور طلبه خالی نیست؛ این فضا نشان از همت والا و شایسته آنها دارد و ما را به آینده امیدوار می کند.

أ از سوابق تدریس و تألیفات خود بفرمایید؟

بنده در دوران تحصیل هر درسی را که می خواندم همان را تدریس می کردم. درس مطول را خصوصی می گفتم و سیوطی را به صورت رسمی از طرف مدرسه تدریس می کردم. در مجلس شورای اسلامی هم برای بسیاری از افراد، رسائل و تحریر می گفتم. در مورد تألیفات نیز باید بگویم که خیلی ذوق نوشتن، نداشته و ندارم و زبانم روان تر از قلمم می باشد، ولی با این حال کتابی به نام دعا و نیایش نوشته ام که چاپ شده است. شرح طهارت لمعه کتاب دیگری بود که بسیار روی آن زحمت کشیدم. رساله کوچکی هم راجع به اربعین حسینی نوشته ام؛ چون از برخی افراد شنیده بودم که در روز ۲۰ صفر جز ورود جابر به کربلا اتفاقی نیفتاده و آمدن اهل بیت علیهم السلام افسانه بوده است لذا بنده در آن کتاب مستندات آمدن اهل بیت علیهم السلام را آورده و افسانه بودن آن را رد کرده ام. کتاب کوچکی هم درباره نوروز نوشته ام که چاپ شده است و در آن گفته ام که نوروز به عنوان یک روز ملی معتبر است، اما یک عید اسلامی نیست. انگیزه تألیف این کتاب تعدیل کردن توجه به این مراسم ملی بود، چون به قدری اوج گرفته بود که اعیاد اسلامی، مانند قربان و غدیر که بسیار پیش خداوند عزیز هستند، تحت الشعاع آن قرار گرفته بودند و کم کم به فراموشی سپرده می شدند. اخیرا هم کتابی تاریخی تحلیلی در مورد عاشورا نوشته ام که تقریبا در حال اتمام است. در این کتاب حرف های تازه ای دارم که ممکن است بعضی ها قبول نکنند؛ الان نیز در حال بازنگری و اصلاح آن هستم. مقالاتی هم دارم که در بعضی مجلات چاپ شده است و در موضوعات گوناگون اسلامی هستند.

أ در مورد سوابق تبلیغی و مبارزاتی پیش از انقلاب اسلامی خود بفرمایید؟

شرایط نجف طوری بود که به مسئله تبلیغات خیلی ضعیف رسیدگی می شد. بنابراین به فکر چاره افتادیم و بنده به دوستان گفتم که وسیله نقلیه ای تهیه کنیم و شب های جمعه برای تبلیغ و ارشاد دینی مردم به روستاهای اطراف نجف برویم. مرحوم آیهاللّه حکیم به این کارها توجه زیادی داشت، لذا پیش ایشان رفتیم و خواسته خود را مطرح کردیم. ایشان پذیرفتند و ماشینی در اختیار ما قرار دادند و بدین ترتیب کارمان را شروع کردیم. مردم از این جریان بسیار خوشحال شدند و استقبال خوبی کردند؛ ما نیز راضی بودیم تا این که فشار حزب بعث بر روحانیت شروع شد و این کار تعطیل گردید. وقتی هم که به ایران آمدیم و در بابل ساکن شدیم، پیشنهاد کردیم که دست به دست هم دهیم و با همکاری خیّرین بابل به فقرای شهر کمک کنیم؛ بنده پیشنهاد کردم که اول وضع متکدیان شهر را بررسی می کنیم، اگر نیازمند بودند کمکشان کنیم و اگر نیازمند نبودند جلوی فعالیت آنها را بگیریم. این کار را شروع کردیم و موفقیت خوبی هم به دست آوردیم. از کارهای فرهنگی دیگری که پیش از انقلاب در بابل انجام دادیم، تشکیل گروه امربه معروف و نهی از منکر بود. این گروه با گشت زنی در سطح شهر و برخورد محترمانه و مؤدبانه با مردم، ناهنجاری های ظاهری جامعه در مورد حجاب و … را متذکر می شدند که فواید زیادی در پی داشت. از دیگر کارهای بعد از انقلاب یک کار امنیتی بود؛ وقتی شب ۲۲ بهمن ۵۷، رئیس شهربانی به روحانی ها پیام داد که بیایید و اسلحه ها را تحویل بگیرید، ما بعد از اطمینان از عدم توطئه آنان، رفتیم و مراکز مختلفی را که تجهیزات نظامی داشتند تحویل گرفتیم و مصمم شدیم که امنیت شهر را حفظ نموده و از دروازه های شهر مراقبت و از بازارها حفاظت کنیم. لذا بعد از تحویل تجهیزات، از مراکز مربوطه درخواست نیرو کردیم که اوضاع شهر را کنترل کنند تا بدین وسیله از ورود و خروج اسلحه و اقدامات ضد امنیتی توسط گروه های ضد انقلاب جلوگیری گردد و شهر به هرج و مرج کشیده نشود؛ که به حمداللّه این کارها صورت گرفت، وقتی هم کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد، برای فعالیت از همین سلاح ها استفاده کردند. کار فرهنگی دیگری که شروع کردیم، تأسیس مدرسه غیرانتفاعی خواهران به صورت رایگان بود که از خواهران دیپلمه شناخته شده دعوت می کردیم تا در دوره دوساله احکام، نهج البلاغه، اخلاق و تفسیر شرکت کنند. این دوره ها دو بار تشکیل شد و اکثر افرادی که در این دو دوره تربیت شدند، در نهادهای مختلفی که به این گونه نیروهای خوب و فعال نیاز داشتند، مشغول گردیدند. در جریان انقلاب، خانه و مسجد محله ما، پناهگاه انقلابیون بود. من خودم خیلی تند نبودم، اما آنچه لازم بود که مردم بدانند به آنها می گفتم؛ به همین علت ساواک چندین بار به من هشدار داد که به مسجد نروم، اما بنده قبول نکردم و گفتم، اگر شما درب مسجد را ببندید نمی روم، ولی به نفع شما است که این کار را نکنید، چون مردم بیشتر جری می شوند و این برای شما خوب نیست. چندین بار هم ساواک مرا احضار کرد تا بالاخره یک بار رفتم و چند ساعتی نیز در بازداشتگاه بودم تا این که آزادم کردند. بسیاری از مواقع، سربازان فراری را پناه می دادیم و به متحصنین رسیدگی می کردیم، البته همه این برکات، ثمره و نتیجه تلاش های آیهاللّه روحانی بود. ایشان خیلی شجاع و صریح عمل می کردند، و برای همین چندین بار دستگیر و زندانی شدند، و حتی ایشان را به زندان های تهران بردند؛ ما نیز سکوت نکردیم و برای آزادی ایشان هر کاری از دست مان برمی آمد، انجام دادیم؛ مثلا چندین روز بازار را تعطیل کردیم؛ وقتی دربار حکومت از ما خواست که بازار را باز کنیم، گفتیم تا ایشان آزاد نشود، بازار تعطیل است. آنها بر ادامه زندان و آزاد نکردن آیهاللّه روحانی پافشاری می کردند ما نیز در مقابل تهدید می کردیم و… . بعد از انقلاب هم طراحی راهپیمایی ها در خانه ما انجام می شد، به طور کل، روحانیت بابل منسجم و متحد بودند و شهرستان بابل کمترین آشوب های بعد از انقلاب را داشت.

أ چه تفاوت های میان طلاب گذشته و حال وجود دارد و به نظر حضرتعالی طلاب جوان امروز به چه امری باید بیشتر اهتمام داشته باشند؟

تفاوت ها طبیعی است، ولی بنده وضع کنونی را نسبت به ۵۰ سال پیش، رو به رشد می دانم. صبر و استقامت و تحصیل طلبه های امروزی بهتر شده، هر چند بازدهی کم شده است. ما اصلا نباید مقایسه کنیم، بلکه باید به وظایف خود عمل کنیم، اهتمام امروز طلاب نیز باید در جهت رفع نیازهای روحی و معنوی مردم باشد. به نظر من وظیفه روحانیت بیشتر از هر صنفی است و برای انجام شایسته این وظیفه خطیر باید خود را مجهز به علوم اهل بیت علیهم السلام کنند. مسئولیت یک روحانی بیشتر از پزشک یا مهندس است، زیرا او مسئول بهداشت و آسیب های اجتماعی مردم است. در این مسئله، پزشک یا مهندس در صورتی مسئولند که افراد به آنها رجوع کنند، ولی روحانی نباید منتظر بماند که مردم به او رجوع کنند، بلکه باید خودش همیشه مسایل و مشکلات مردم را رصد کند و جویای امور روزمره آنان باشد؛ به همین علت باید مجهز به سرمایه های علمی باشد تا بتواند جامعه پیرامون خود را نیز مجهز کند.

أ اخلاق در حوزه را چگونه ارزیابی می کنید و به نظر شما چه تفاوت هایی میان درس اخلاق در حوزه گذشته و حوزه کنونی وجود دارد؟

بنده وضعیت اخلاق در حوزه امروز را مناسب نمی دانم و دروس اخلاق متداول را هم ضروری نمی دانم، چرا که اخلاق امری است فرا درسی. فضای حوزه باید طوری باشد که طلبه ها به سمت اخلاق و معرفت رهنمون شوند و این فضا باید از طرف کادر مدرسه اعم از مدیر، معاون، اساتید و … فراهم شود؛ به گونه ای که هیچ عنصری از عناصر فضاساز اخلاقی مدرسه به خودش اجازه ندهد که دیر به نمازش بیاید و یا در انجام عبادات سستی کند و یا کارهایی انجام دهد که زیبنده روحانی نیست، چون طلاب از عوامل مدرسه الگو می گیرند و رفتار کادر علمی، آموزشی و اداری مدرسه در آنها تأثیر می گذارد.

أ چه توصیه ای برای مبلغین، خصوصا مبلغین طرح هجرت دارید؟

تبلیغ، رسالت اصلی روحانیت است که درس و تحصیل مقدمه تبلیغ اند. برای این که طلبه ای در تبلیغ زبانی و قلمی خود مؤفق باشد، باید عملکرد او از لحاظ علمی و عملی، تبلیغ باشد تا تبلیغات غیر عملی او نیز تأثیرگذار گردد. مبلغ باید طبق سیره انبیای الهی مانند یک چوپان، با حوصله باشد و در کار خود تلاش نماید و برای این که از تبلیغ سرخورده نشود، از مخاطبین، انتظار تربیت یافتگی، احترام و اجرت نداشته باشد. روحانی خوب مانند شمع روشنی است که خودش باید ذوب شود تا مردم پروانه وار دور شمع وجود او جمع شوند و روحانی اگر این گونه باشد، مردم جانشان را هم فدای او می کنند. مصداق بارز در این مطلب، رفتار حضرت امام بود که به خاطر مردم مصائب بسیاری را به جان خریدند. مردم هم متقابلا پاسخ خوبی دادند و خودشان را فدای حضرت امام کردند. مبلغ باید برای یاد دادن احکام و آموزه های اهل بیت علیهم السلام مصرّ باشد و سختی های مسیر را تحمل نماید و فقط به انجام رسالت الهی خود فکر کند.

أ حوزه های امروز را چگونه ارزیابی می کنید و چه تفاوت هایی با گذشته دارد؟

می توان گفت که وضع طلاب به تناسب شرایط امروز فرقی نکرده است و شاید بتوان گفت که طلبه امروز ساده تر از طلاب ۵۰ سال پیش زندگی می کند؛ وقتی طلبه امروز وارد حوزه می شود به تمام خوشی های اطراف خودش پشت می کند و در حجره های محقر ساکن می شود و از فضاهای تفریحی فراوان چشم پوشی می کند، در حالی که طلبه های گذشته اگر در آن گونه حجره ها ساکن می شدند و از تفریح باز می ماندند، چیزی را از دست نمی دادند، چون وضع رفاهی و معیشتی طلاب در آن زمان با وضع معیشتی اجتماع و خاستگاه آنها تفاوتی نداشت و طلبه وقتی وارد حوزه می شد به هیچ چیزی پشت نمی کرد و از هیچ رفاهی چشم پوشی نمی نمود. پس واضح است که کار طلبه امروز با ارزش تر از کار طلبه دیروز است. لذا چون گذشت و ایثار طلبه های امروز بیش از گذشته است و نظارت بیشتری هم روی آنها می شود، باید بازدهی درسی آنها نیز بالاتر باشد؛ به طور کلی می توان گفت که وضع مالی طلبه های امروز بهتر از دیروز نیست ولی از نظر رسیدگی و نظارت بهتر است و نیاز به تقویت دارد.

أ از نظر حضرتعالی ویژگی های برجسته یک طلبه خوب در زمان کنونی چیست؟

از نظر درسی، طلبه برجسته آن است که بیش از گفته های کلاس، اطلاعات داشته باشد؛ یعنی باید آنچه استاد می گوید، یاد بگیرد و مازاد بر آن را از دیگر اساتید بیاموزد، متن کتاب ها را خوب بفهمد و از شرح و حاشیه دیگر کتاب ها، چیزهای اضافی بر متن یاد بگیرد. از نظر اخلاقی نیز باید سرآمد بوده و ملتزم و مشتاق به واجبات و مستحبات خصوصا نماز شب باشد. از خواندن قرآن، مباحثه کردن، نوشتن مطالب مفید و مطالعه خسته نشود و همیشه کتابی به همراه داشته باشد که در مواقع لزوم مطالعه کند. به امور مالی قانع باشد. ساده زیست بوده و از رفاه و آسایش گریزان باشد و به امور مادی طمع نکند. برای خدمت رسانی به مردم آماده بوده و در این راستا مصمم و خستگی ناپذیر باشد و هیچ موقع آرام نگیرد. در مواجهه با مسایل پیرامون خود صبور و حلیم باشد.

أ نیازهای تبلیغی و وظایف طلاب را چه چیزهای می بینید؟

وظایف و نیازهای طلاب به مسئولیت آنها بستگی دارد. با توجه به این که طلاب امروز، علمای آینده و مدیران امنیت و حقوق جامعه هستند، وارثان انبیای الهی اند و باید بدانند که انبیا به چه چیزهایی مجهز بودند و چه وظیفه و نیا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.