پاورپوینت کامل مهم ترین عامل رفاه جامعه، وحدت و هم آهنگی است; بیاناتعلامه جوادی ا~ملی در جمع عزاداران حسینی (علیه السلام) ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مهم ترین عامل رفاه جامعه، وحدت و هم آهنگی است; بیاناتعلامه جوادی ا~ملی در جمع عزاداران حسینی (علیه السلام) ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهم ترین عامل رفاه جامعه، وحدت و هم آهنگی است; بیاناتعلامه جوادی ا~ملی در جمع عزاداران حسینی (علیه السلام) ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مهم ترین عامل رفاه جامعه، وحدت و هم آهنگی است; بیاناتعلامه جوادی ا~ملی در جمع عزاداران حسینی (علیه السلام) ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۶

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه رب العالمین و الصلاه و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بیته الاطیبین الانجبین سیما بقیهاللّه فی العالمین بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء الی اللّه

موضوع سخن مبانی قرآنی نهضت حسینی علیه السلام بود. اصل موضوع تشریح شد که مقصود چیست و روشن شد که منظور همتایی، هم آوایی و هم آهنگی قرآن و عترت است، یعنی آنچه را که سالار شهیدان سلام اللّه علیه انجام داد طبق رهنمود قرآن کریم است و آنچه را که قرآن کریم هدایت کرد حسین بن علی بن ابی طالب سلام اللّه علیهما انجام داد. آیاتی که در جریان کربلا مطرح هست از یک نظر به چهار بخش تقسیم می شود: بخش اول، آیاتی است که خود حسین بن علی سلا م اللّه علیه به این آیات استدلال کردند و قیام خود را مطابق آن آیات دانستند و آن آیات را بر جریان خویش منطبق کردند. بخش دوم، آیاتی است که مربوط به دشمنان سالار شهیدان است؛ و می توان آنچه کفار و منافقان علیه انبیای گذشته و خاتم انبیا علیهم السلام داشتند را بر آن ها منطبق کرد و آن ها را مشمول این بخش دوم از آیات دانست. بخش سوم و چهارم که در کلمات حضرت نیامده یا در تاریخ و مقتل نیامده، آیاتی است که می توان جریان سیدالشهداء را مطابق با آن دانست، و آیاتی است که جریان حکومت اموی را مطابق با آن دانست. جمعاً آیاتی که در این بخش مطرح است، چهار گروه و چهار طایفه اند که بخشی از این آیات، قیام حسینی سلا م اللّه علیه را تبیین می کند، بخشی از این آیات مقاومت بی جای حکومت اموی، رفتار ظالمانه حکومت اموی و مانند آن را تشریح می کند. تصریح به این چهار طایفه برای آن است که آن کسی که عهده دار تدوین این مطالب است این چهار بخش از آیات قرآن کریم را به طور جامع استقثا و ارائه کند، اما آن عنصر محوری دیگر که این نهضت را سامان می بخشد گرچه صریحاً در سخنرانی سالار شهیدان نیامده است، اما آن مضمون و محتوا در بیانات نورانی حضرت ظهور کرده و آن، عبارت از این است که این مطلب، حرف همیشه انبیا بود و حرف روز هم هست، یعنی امروز هم که شما جریان داخل و خارج کشورهای اسلامی را ارزیابی می کنید، می بینید این یک وضع أسف بار جامعه بشری است که رهبران الهی با این وضع أسف بار مبارزه می کنند.

اصل اول این است که مهم ترین عامل رفاه جامعه، وحدت و انسجام و هم آهنگی است. جامعه ای که ارباً اربا باشد، فاصله طبقاتی در آن جامعه باشد، خواه طبقات فرهنگی، فکری و خواه طبقات مالی، سیاسی؛ آن جامعه یکسان نیست و همیشه در زحمت است. هم زیردستان در صدد یک فرصت مبارزه و قیام اند، هم زبردستان همواره مثل شیطان زندگی می کنند. شیطان را قرآن کریم به عنوان خنّاس معرفی کرده است. خنّاس، آن دزدی است که برای ترس از دستگیری یک پا جلو و یک پا عقب آماده فرار است، هرگز مثل دوست نیست که روی دو پا بایستد. کسی که آماده فرار است، با دو پا به یک سَمت حرکت نمی کند، یک پا جلو، یک پا عقب آماده گریختن است، این حالت را می گویند خنّاسی. شیطان که در درون جان ما وسوسه دارد، اگر کسی بیدار و متنبّه شد، به خدا پناهنده شد، می بینید این وسوسه ها کلاً رخت بر می بندد، در یکی از زوایای ذهن و نفس پنهان می شود و دیده نخواهد شد. این حالت خنّاسی برای ابلیس هست، این حالت برای هیئت حاکمه ستم هست که یک پا در درون مملکت دارند، یک پا در بیرون مملکت، همین که اوضاع آشفته شد، فوراً فرار می کنند. کشورهایی که به بیگانه وابسته اند، این چنین اند. این عدم هم آهنگی و عدم انسجام، مهم ترین آفت جامعه است؛ لذا ذات اقدس اله، در سوره مبارکه »حشر« فرمود: ما برای انسجام و هم آهنگی، به این جامعه خون تزریق کردیم؛ و آن، »مال« جامعه است. اگر »اموال و ثروت های عمومی« در تمام مدار ۳۶۸ درجه جامعه بگردد، و هر کسی به اندازه ظرفیت و استعداد و لیاقت و شایستگی خود، دسترسی به اموال عمومی داشته باشد، نه جای گله است، نه جای اعتراض و قیام. فرمود: ما این اموال را طرزی توزیع کردیم، کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَینَ الاCَغنیاء منکم، حشر/ ۷؛ این ثروت را از آن جهت دولت می گویند که تداول می شود و دست به دست می گردد. فرمود: مال در نظام اسلامی باید مثل خونی باشد که به تمام رگ ها و جریان ها برسد، مبادا در دست یک گروه خاصی تداول کند. اگر ثروت در اختیار یک گروه خاصی باشد، تجارت های مهم در همان نیم منحنی دور می زند، آن کالای سنگین را می خرد، این بهای سنگین را می دهد؛ مثل نظام سرمایه داری کاپیتال غرب که این چنین است. یک کسی دویست کشتی می خرد، ده هزار اتومبیل می فروشد، پانصد هواپیما می خرد، بقیه مردم جزو کارگران و عمله اینهایند. چند تا سرمایه دار بیشتر در غرب نیست، تجارت آن ها هم خرید یک اتومبیل و دو اتومبیل نیست، پنج تا شرکت می خرند، ده هزار اتومبیل می خرند، چهارصد تا کشتی می فروشند، پانصد تا هواپیما می خرند. این ثروت، در یک منحنی خاصی دور می زند، بقیه کارگرند. در نظام سرمایه داری غرب این چنین است. نظام دولت سالاری شرق هم که فروپاشیده شد، همین طور بود. فرمود: ما این مال را که به منزله خون بدن جامعه است، طرزی تنظیم کردیم »کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَینَ الاCَغنیاءِ مِنکُم«؛ بلکه »بَینَکُم« باشد، نه »بَینَ الاCَغنِیاءِ مِنکُم«. الا~ن چون بحث در مسایل اقتصادی و تعدیل ثروت و توزیع ثروت و ناهماهنگی طبقاتی اقتصادی نیست، این آیه را فقط به عنوان اشاره مطرح کردیم که رأساً از حریم بحث ما جداست. منظور طرح آیه این بود که ذات اقدس اله فرمود: این خون باید در رگ های همه جاری بشود که هیچ عضوی فلج نشود. آن که خون به او نمی رسد، عضو فلج است. عضو فلج با اعضای سالم هم آهنگ نیست، یعنی وقتی دست راست فلج بود، هماهنگ با دست چپ نیست، دوتایی نمی توانند یک کالا را بردارند یا بگذارند، اگر جامعه ناهماهنگ بود، فلج است؛ و از جامعه فلج، کاری ساخته نیست. ذات اقدس اله، جامعه فلجِ جاهلیتِ عرب را که ناهماهنگ بودند برخی ظالم، برخی مظلوم، بعضی غنی، بعضی فقیر، بعضی محروم، بعضی متمتّع و مانند آن؛ به وسیله قرآن، این جامعه را منسجم کرده و مکرّر این نعمت را به یاد مردم حجاز انداخت، فرمود: اذْکُرُوا نِعمَهَ اللّهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنعمته إِخوَاناً، آل عمران/ ۱۰۳؛ شما قبلاً اختلاف داخلی داشتید، جنگ، نزاع، زد و خورد و غارتگری داخلی داشتید و این را قرآن کریم منسجم کرد و به وحدت تبدیل نمود، متحد و منسجم شدید. این اصل اول. اصل دوم، قرآن وقتی می تواند عامل انسجام باشد و مکتب وقتی می تواند عامل اتحاد باشد، که خود متّحد باشد؛ یعنی قوانین اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی او، این بخش های گوناگون هماهنگ باشد؛ که وقتی شما از بیرون این مکتب را نگاه می کنید، جایی برای نقد نباشد، و اگر از درون ارزیابی کنید، می بینید همه بخش های این مکتب، هم آوای اند. از بیرون هم که نگاه کنید، می بینید هم صدای اند. تا کتاب و مکتبی، آغاز و انجامش منسجم نباشد و خودش متحد نباشد، هرگز توفیق برقراری انسجام و اتحاد را نخواهد داشت. این اصل دوم. برای این اصل دوم، ذات اقدس اله، آیه نازل کرد و فرمود: لَو کَانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اختلافاً کثیراً، نساء/۸۲؛ فرمود: درست است این کتاب در طی ۲۳سال نوشته شده، گاهی در هجرت، گاهی در وطن، گاهی در جنگ، گاهی در صلح، گاهی در سرّا، گاهی در ضرّا، گاهی در تنهایی، گاهی در جمع، گاهی در عرش، گاهی در فرش، گاهی در معراج، گاهی در زمین؛ اما تمام آیات این قرآن کریم، باهم هم آهنگ اند. اگر کتابی نوشته غیر خدا بود، حتماً در آن اختلاف بود؛ زیرا یک مؤلف در طی ۲۳سال در شرایط گوناگون بخواهد سخن بگوید، گاهی سهو دارد، گاهی نسیان دارد، گاهی اشتباه دارد، گاهی غلط فکر می کند، نه معصوم است، نه یادش است که در ۲۳سال قبل چه گفته، نه آن قدر مقتدر است که در حال نشاط و غضب یکسان سخن بگوید؛ مگر انسان که عصبانی شد، با انسانی که خوشحال است، در دو حال متعدّد و متناقض، یکسان سخن می گوید؟ کسی که خیلی خوشحال است و کسی که خیلی عصبانی است در هر دو حال برابر حق سخن بگوید، این کار معصوم است. بسیاری از کتاب ها را می بینیم، کتاب های علمای ابرار و طراز اول اسلام را می بینیم، که این ها اگر چند سال چند تا حرف زدند، با هم هماهنگ نیست و تجدید نظر کردند، اختلاف رأی پیش آمد، تکاملی در آن ها پیش آمد، حرف جدیدی گیرشان آمد، مطلب تازه ای را فهمیدند و ارائه کردند که با گذشته فرق دارد. می گویند مرحوم علامه و امثال علامه، که آرای این ها به اندازه کتاب های اینهاست، یعنی این ها چندین کتاب نوشتند و در هر کتابی یک رأی خاص ارائه کردند. آنکه یکدست سخن می گوید، خداست و خلیفه خدا؛ لَو کانَ مِن عندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فیه اختلاَفاً کثیراً، این اصل آیه؛ »لکن التالی باطل فالمقدم مثله« یعنی هیچ اختلافی در صدر و ساقه قرآن نیست، پس این کتاب، کتاب الهی است، این هم اصل دوم. بنابراین، چون کتاب خودش متحد است، یعنی بخش های عقاید، اخلاق، فقه و حقوقش منسجم است، این کتابی که آغاز و انجامش یکدست است، می تواند مردم را به یکدستی و وحدت دعوت کند و موفق بشود؛ وگرنه کتابی که مطالبش همگون نیست، هرگز توفیق ایجاد وحدت نخواهد داشت؛ این هم اصل دوم.

ذات مقدس حسین بن علی سلا م اللّه علیه در کربلا این موضوع را کاملاً تبیین کرد؛ فرمود: می دانید جنگ شما با من، حمله شما علیه من و بچه های من، یک جنگ داخلی است، نه جنگ خارجی؛ نه من از کشور دیگر آمدم، نه شما از مغرب یا مشرق حجاز آمدید؛ همه ما در داخل حوزه اسلامی قرار داریم. همه ما به حسب ظاهر خدا، قیامت، وحی و نبوت و قرآن را قبول داریم؛ به اکثری مردم گفت، نه به اتاق فکر و جنگ امویان که آن ها نه به خدا معتقد بودند، نه به معاد؛ و نه برای اصول انسانی حرمت قائل بودند. به مردم کربلا که بخش وسیع این ها جزو مستمعان و مخاطبان علی بن ابی طالب سلا م اللّه علیهما در همین کوفه بودند. زن های آن ها در مجلس درس زینب کبری علیهاسلام اللّه، شرکت می کردند. مردم آن ها پای منبر علی بن ابی طالب سلا م اللّه علیهما بودند. استدلال حسین بن علی سلا م اللّه علیه با این مردم است نه با مردم شام، نه با اتاق جنگ شام که آن ها را هیئت حاکمه اموی تشکیل می داد که اصلاً به خدا و قیامت معتقد نبودند. به این مردم در کربلا فرمود: شما هم مسلمانید، من هم مسلمانم. این جنگ، جنگ داخلی است. می دانید این آتشی که الا~ن شما شعله ور می کنید، اصل این آتش از کجا جرقه زد؟ چه دست مرموزی این کربلا را به پا کرد؟ چه کسی شما را علیه من شورانده که فقط برای رضای خدا می خواهید من را بکشید؟! امام سجاد سلا م اللّه علیه فرمود: اکثری این مردم »کلٌّ یتقرّب الی اللّه عزوجل مه«، بحارالانوار/۲۲/۲۷۴؛ به این ها که جایزه نمی رسید؛ به برخی ها دو کیلو جو دادند که در توبره اسبشان بریزند! این ها نه برای جایزه آمدند، نه برای مقام، و نه برای منزلت، این ها فقط برای رضای خدا آمدند! برای این که بهشت بروند! جایزه را ابن زیادها و عمرسعدها گرفتند وگرنه این ها که از مسجد کوفه یا روستاهای اطراف آمدند، فقط برای رضای خدا آمدند! فرمود: می دانید منشأ این جنگ داخلی چیست؟ می دانید چه کسی شما را وادار کرده که این آتش مشتعل را مشتعل تر کنید؟ کسی که دشمن مشترک من و شماست »و حششتم علینا نار الفتن التی خبأها عدوّکم و عدوّنا«، بحارالانوار/۴۵/۷؛ فرمود: الا~ن شما بادبزن می زنید به آتش فتنه که این آتش را دشمن مشترک من و شما ایجاد کرد؛ نه شما با من مخالفید، نه من با شما مخالف. اکثری شما مسلمانید، به خدا و قیامت معتقدید، پای منبر پدرم علی بن ابی طالب نشسته بودید، سخنان زینب را زنان و دختران شما شنیدند؛ همه شما ما را به عنوان اهل بیت می شناسید، ما بیگانه نیستیم، شما را هم که از شام نیاوردند، من دوم محرم وارد کربلا شدم، از سوم تا دهم در ظرف این هشت روز، شما کربلا را پُر کردید، اگر کسی می خواست از شام بیاید که یک ماه، دو ماه در راه بود؛ شما اطراف من بودید، این جا جمع شدید. شما جزو مستمعان پای منبر پدرم بودید، می دانید چه کسی شما را این جا جمع کرد؟ می دانید چه کسی این جنگ داخلی را راه اندازی کرد؟ چه کسی این آتش را روشن کرد؟ »جفاها و عدوّنا« دشمن مشترک من و شما این جنگ داخلی را به راه انداخت. اگر او آتش فتنه را روشن نمی کرد، آن بیگانه به وسیله مزدوران داخلی اموی و مروانی این جنگ و آتش را روشن نمی کرد، شما برای رضای خدا به کربلا نمی آمدید. خوب، ابی عبداللّه سلا م اللّه علیه این ها را روشن کرد، فرمود: من تحلیل کنم، یک مقدار آرام باشید؛ چون حضرت سوار شتر شد تا آن ها بفهمند قصد حمله و جنگ نیست، شمشیری هم در کار نیست، گاهی هم قرآن را بالای سر می گذاشت ذات مقدس حسین بن علی، ولی این بار قرآن پیشاپیش خود، در جلوی خود روی شتر نگه داشت و فرمود: مردم من برای شما تحلیل کنم که بی خود به جهنم نروید، نه من دشمن شمایم، نه شما دشمن مایید؛ »و حششتم نار الفتن جفاها عدوّکم و عدونا«؛ دشمن مشترک من و شما؛ )این را شما در پرانتز عنایت کنید، ببینید کربلای حسین، حرف روز را می زند. این فلسطین محروم ارباً اربا شد به وسیله حماس و فتح، هر دو مسلمان اند، ولی آن بیگانه، بین این دو گروه اسلامی فتنه ایجاد کرد، به جان هم افتادند. در لبنان هم اکثراً مسلمان اند، اما آن کس که گاهی به عنوان طرح خاورمیانه بزرگ آتش روشن می کند، گاهی به عنوان طرح خاورمیانه جدید، او هم بین حماس و فتح اختلاف ایجاد می کند، هم بین دولت و ملت لبنان، و هم احیاناً ممکن است در ایران و امثال ایران؛ چه این که در عراق و افغانستان این فتنه را روشن کرد. آن آتش افغانستان هنوز خاموش نشد، این آتش عراق نیز هر روز مشتعل تر می شود؛ آن آتش فتح و حماس؛ و دولت و ملت لبنان گاهی روشن، گاهی خاموش است، این پرانتز بسته.( تا ما بدانیم این سینه زدن های شما، این عزاداری و پابرهنه شدن شما، این زنجیرزدن شما که ذات اقدس اله به برکت قرآن و عترت به همه شما مخصوصاً به جوان ها و نوجوان ها خیر و سعادت و فلاح و صلاح دنیا و آخرت مرحمت کند، حرف روز، نیاز روز، درمان و پاسخ روز است. حضور شما در حسینیه ها حرف روز است. شما در این مجالس می شنوید آنچه من در این شهر دیدم در مجالس شرکت کردم، در حسینیه ها، در تکایا این سخنران های مخصوصاً جوان، سخنان خوب، خوب حرف می زنند، حرف خوب می زنند، شما را با عظمت کربلا آشنا می کنند، تحلیل می کنند مسایل را، با قرآن و عترت آشنا می کنند. این جوان ها را که روشن اند، روشن تر می کنند که: حسین بن علی بن ابی طالب امام روز است؛ حرف او، حرف روز است؛ نهضت او، نهضت روز است. فرمود: مردم! شما که از شام نیامدید، از نقاط دوردست هم نیامدید؛ از کوفه و روستاهای اطراف کوفه آمدید. هم ما شما را می شناسیم، هم شما ما را می شناسید. پای منبر پدرمان همه با هم نشسته بودیم، زن های شما و دختران شما پای سخنرانی خواهرم زینب نشسته بودند، ما بیگانه نیستیم. آن دشمن مشترک که آتش جنگ را بین من و شما ایجاد کرد باید بشناسیم آن چه کسی است، یک؛ از چه راه وارد شد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.