پاورپوینت کامل نشست علمی «رابطه هست و باید از منظر فیلسوفان مسلمان و غربی» ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نشست علمی «رابطه هست و باید از منظر فیلسوفان مسلمان و غربی» ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشست علمی «رابطه هست و باید از منظر فیلسوفان مسلمان و غربی» ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نشست علمی «رابطه هست و باید از منظر فیلسوفان مسلمان و غربی» ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

۸

در ادامه سلسله نشست های تخصصی همایش روش شناسی در علوم اسلامی، نشستی با عنوان «رابطه هست و باید، از منظر فیلسوفان مسلمان و غربی»، با حضور اساتید و کارشناسان، چندی پیش در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.

در این نشست حجه الاسلام والمسلمین معلمی با بیان این که در میان اندیشمندان مسلمان، فقط اشاعره، رابطه «هست و باید» را نپذیرفتند، گفت: معتزله، امامیه، فلاسفه، متکلمان و فقها معتقدند که باید های اخلاقی و دینی، تابع مصالح و مفاسد اخلاقی هستند و همین هم درست است.

وی با اشاره به این که در میان اندیشمندان، این بحث وجود دارد که آیا، باید و نباید اخلاق را انشاء بدانیم یا إخبار، متذکر شد: وقتی آنها را انشاء بدانیم، هیچ موقع انشاء از اخبار استنتاج نمی شود. یعنی باید ها و نباید ها از واقعیات به دست نخواهند آمد. تمام کسانی که در این مناقشه کردند که آیا می شود باید را از هست استنتاج کرد، این را پیش فرض گرفتند و گفتند « باید» یا انشاء محض است یا ابراز احساس. مثلاً وقتی تعجب می کنید و می گوئید «عجب»؛ این هیچ گزارشی از واقعیت نیست و فقط اظهار تعجب است و وقتی می گوئید «باید به عدالت رفتار کرد» هم یک ابراز احساس شماست نه بیان واقعیت. بنابراین اگر «باید» فقط بیان ایجاد احساس و انشاء محض باشد، مسلماً پل و ارتباطی میان «هست و باید» و «واقعیت ها و ارزش ها» به وجود نمی آید. مثلاً اشاعره یا ایمان گرایان که معتقدند: «هر چه خدا بگوید خوب است، خوب است و هر چه خدا بگوید بد است، بد است. خدا اگر بگوید عدالت بد است، بد می شود و اگر بگوید عدالت خوب است، خوب می شود» در این جا ارزش اخلاقی به هیچ واقعیتی مرتبط نیست و فقط به اراده خداوند مرتبط است؛ اما اگر گفتیم: اساسا «باید اخلاقی»، انشاء نیست و یا انشاء محض نیست، بلکه انشاء مبتنی بر واقع است که اصولیون معتقدند و می گویند: باید و نبایدهای شرعی تابع مفاسد و مصالح اند؛ یعنی اگر خدا می گوید باید نماز بخوانی، به خاطر این است که نماز انسان را از فحشا و منکر باز می دارد «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» و این نماز، اثر تکوینی بازدارندگی دارد؛ یعنی بایدها و نبایدهای اخلاقی انشاء محض نیستند بلکه انشاء مبتنی بر واقع هستند.

این محقق حوزوی به دیدگاه های علمای شیعه پیرامون رابطه « باید و هست» اشاره کرد و گفت: مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری معتقدند که رابطه بین بایدها و هست ها، ضرورت ادعایی، مجازی و جعلی است. به عنوان مثال، در جمله «علی باید غذا بخورد»، مؤلفه های «علی، غذا خوردن و سیر شدن» را داریم. مرحوم علامه می فرماید: چون علی فاعل مختار است، رابطه علی و غذا خوردن، امکانی است؛ یعنی ممکن است فعل غذا خوردن از وی صادر شود و ممکن هم هست که صادر نشود، چون او فاعل مختار است. لذا غذا خوردن بالضروره از علی صادر نمی شود.

سخنران این نشست افزود: از سوی دیگر، به صرف رابطه امکانی، فعل تحقق نمی یابد؛ زمانی فعل از فاعل تحقق می یابد که این رابطه امکانی، تبدیل به رابطه ضروری شود. ما برای ضروری کردن روابط امکانی، یک مکانیزمی به نام مجازگویی البته مجاز سکاکی نه مجاز مشهور داریم. یعنی وقتی شما می گویید «علی شیر است»، شیر را مجازاً در غیر ماوضع له بکار نمی برید، بلکه به معنای این است که «علی مصداق شیر واقعی است منتها مجازاً»، یعنی به جای این که طبق نظر مشهور، شیر را در معنای مجازی انسان شجاع به کار ببرید، علی را مجازاً مصداق حیوان مفترس و شیر قرار می دهید. علامه می فرماید: این کار را انجام می دهیم، چرا که اثر دارد و اثرش هم این است که مخاطب را به سمت کاری برمی انگیزاند یا از کاری باز می دارد. چه بسا حقایقی که باعث جنگ شده اند و چه بسا مجازهایی که باعث صلح شده اند. ما همان کار را در اینجا هم انجام می دهیم. یعنی مصداق رابطه علی و فعل غذا خوردن را که یک رابطه امکانی است، مجازاً مصداق ضرورت ضرورتی که از رابطه میان هر علتی با معلولش به دست می آید قرار می دهیم، یعنی رابطه هر علت با معلولی از طرف علت به معلول، ضرورت بالغیر است. یک ضرورت دو طرفی هم داریم به نام ضرورت بالقیاس، یعنی بالقیاس الی وجود العله التامه، وجود معلول ضرورت دارد. این ضرورت بالقیاس را در تکوینیات مشاهده می کنیم، حتی در رابطه فعل و نتیجه هم دیدیم، مثلاً: در گزاره های غذا خوردن علت سیرشدن است، مجازات مجرم علت برقراری امنیت اجتماعی است، اجرای عدالت علت برقراری نظم اجتماعی می شود؛ پس هر فعلی یک نتیجه تکوینی دارد که معلولش است. بنابراین رابطه ضرورت بالقیاس که در مصادیق واقعی است را به طور مجازی بین فعل و فاعل قرار می دهیم (که بین فعل و نتیجه به طور تکوینی وجود دارد) و به جای این که بگوییم: ممکن است من غذا بخورم، بگویم: من باید غذا بخورم، یعنی رابطه امکانی را مجازاً مصداق این ضرورت قرار می دهیم و این رابطه، یک رابطه جعلی می شود.

حجه الاسلام والمسلمین معلمی گفت: مرحوم شهید مطهری و علامه طباطبائی معتقدند که این بایدها و جعل ها همین طوری جعل نمی شوند بلکه براساس واقع جعل می شوند؛ یعنی نخست درمی یابیم که مثلا: غذا خوردن علت سیر شدن است و من هم خواهان سیر شدن هستم، پس باید بین خودم و غذا خوردن «باید» ی جعل بکنم تا این جعل باعث شود که من به آن فعل ترغیب شوم و این ترغیب هم باعث شود که آن فعل را انجام دهم تا تحقق آن فعل باعث تأمین نیازهای بدنم شود. پس علامه و شهید مطهری تصریح می کنند که «باید جعلی»، از مقدمات استنتاج نمی شود، اما «باید» اول از مقدمات کشف می شود و جعلی نیست بلکه کشفی محض است.

وی در همین زمینه به نظرات آیه اللّه مصباح یزدی هم اشاره کرد و گفت: ایشان می گویند به جای این که براساس ضرورت بالقیاس بین فعل و نتیجه، یک استنتاج به این طویلی بکنید، خود همان ضرورت را اینجا بگذارید و بگویید: غذا خوردن علت سیرشدن است و من خواهان سیرشدن هستم پس باید غذا بخورم: این هم یک ضرورت بالقیاس است و نیازی ندارد پروسه استنتاج را این قدر طولانی کنیم.

وی ادامه داد: به نظر آیه اللّه مصباح، اینگونه اشکال شد که ضرورت بالقیاس بین فعل و نتیجه را خود علامه فهمیده بودند اما به دو دلیل آن را در نتیجه نگذاشتند. یکی به خاطر این که ایشان دنبال رابطه فاعل و فعل می گشتند ولی شما رابطه فعل و نتیجه را مطرح کردید. در حالی که دنبال رابطه فعل و نتیجه نبودیم، پس چیز جدیدی اضافه نشده است.

حجه الاسلام والمسلمین معلمی به دیدگاه خودش پیرامون ارتباط هست ها و بایدها پرداخت و بیان داشت: به نظر ما ضرورت موجود در نتیجه من باید غذا بخورم یک ضرورت بالقیاس بین فعل و فاعل است که از ضرورت بالقیاس در مقدمه مذکور استنتاج شده است نه ضرورت بالقیاس بین فعل و نتیجه که علامه هم قبول دارد. با کنار هم نهادن ضرورت بالقیاس بین فعل و نتیجه در مقدمه اول یعنی غذا خوردن علت سیر شدن است با مقدمه «من خواهان سیرشدن هستم»، ضرورت بالقیاس دیگری استنتاج می شود که من از آن به ضرورت بالقیاس بالغیر، یعنی ضرورت بالقیاسی که از ضرورت بالقیاس دیگری استنتاج می شود، تعبیر می کنم، لذا اگر به این نظر معتقد باشیم هم مشکلی که در فرمایش آیه اللّه مصباح بود حل می شود و هم بیان می کند که راه مرحوم علامه و شهید مطهری ضرورتی نداشت، زیرا شما اگر وجداناً و واقعاً فهمیدید که غذا خوردن علت سیر شدن است و شما هم خواهان سیر شدن هستید، منطقاً باید غذا بخورید. این ضرورت، معقول ثانی فلسفی، است و معقولات ثانی فلسفی محسوس نیستند؛ یعنی لازم نیست که فقط هر چه را دیدید باور کنید. پس ما یک ضرورت بالقیاس در مقدمه اول داریم، مقدمه دوم را هم به آن ضمیمه می کنیم و به طور مستقل نتیجه میِ گیریم که باید غذا بخورم. تبیین منطقی و معرفت شناسی آن هم این است که این «باید» در نتیجه، اصلاً انشاء، جعل و ابراز احساسات نیست بلکه یک امر واقعی است.

در بخش دیگر این نشست حجه الاسلام والمسلمین جوادی نیز در تبیین رابطه میان «باید و هست» به نظر دیوید هیوم در این زمینه اشاره کرد و گفت: به نظر هیوم، هر نوع استنتاجی که مقدماتش از نوع هلیه بسیطه و مرکبه است، نهایتاً به «باید و نباید» منتهی نمی شود و ما نمی توانیم از هست ها نتیجه ای در قالب بایدها و نبایدها بگیریم؛ یعنی با نگریستن به امر واقع، چیزی در حوزه اخلاق کشف نمی شود و فرق فضیلت ها و رذیلت ها را نمی توان دید. و حتی نمی توانیم با عقل مان درکشان کنیم؛ یعنی نمی توانیم بین نسبت های امر واقع بگردیم و بگوییم، این این طوری است، این هم اینطوری است، پس این فضیلت است و آن رذیلت است؛ بنابراین از نگریستن به امر واقع، نمی شود چیزی را در حوزه اخلاق درک کرد. پس در کل مفاهیم ارزشی (چه از نوع فضیلت و چه از نوع رذیلت) در امر واقع نیستند و با نگاه به عالم و تعمق در کائنات، چیزی از مفاهیم ارزشی به دست نمی آید، پس ارزش ها و ضد ارزش ها از دانش ها به دست نمی آیند، چون وقتی شما چیزی را خوب می نامید یا بد می نامید، خوب و بد، اسم واکنش های شما نسبت به امر واقع است نه اسم امر واقع. به عنوان مثال وقتی شما می بینید که کسی را می کشند یا کتکش می زنند، از این صحنه و این نگاه، بدی کشف نمی شود بلکه بدی در نوع واکنش شما به آن صحنه خوابیده است. اگر طبیعت و احساسات شما نسبت به این کار، منفی است آن را بد می نامید، ولی اگر احساسات شما نسبت به آن مثبت است، آن را خوب می نامید. بنابراین راهنمای ما نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها، در این عالم و دانش های موجود در آن نخوابیده، بلکه ما راهنمائی را باید از جای دیگری بگیریم.

استاد حوزه علمیه قم در ادامه تبیین نظرات هیوم پیرامون رابطه «باید و هست» متذکر شد: از «جی ادوارد مور»، اصطلاحی است به نام «مغالطه طبیعت گرایانه» که خیلی خلط می شود. مغالطه طبیعت گرایانه غیر از باید و هست است. گاهی هیوم، اندیشه شهود گرائی و جی ادوارد مور را که بانی و پردازنده مغالطه طبیعت گرایانه است، متهم به ارتکاب مسئله باید و هست می کند و می گوید: مور هم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.