پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۳;تکیه کلام آیهاللّه العظمی بهجت(ره) عمل به مسلمات شرع بود. ۶۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۳;تکیه کلام آیهاللّه العظمی بهجت(ره) عمل به مسلمات شرع بود. ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۳;تکیه کلام آیهاللّه العظمی بهجت(ره) عمل به مسلمات شرع بود. ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۳;تکیه کلام آیهاللّه العظمی بهجت(ره) عمل به مسلمات شرع بود. ۶۸ اسلاید در PowerPoint :
۶
بعد فقهی تحت شعاع بعد عرفانی و اخلاقی:
ایشان احتراز داشتند از این که بعد غیرفقهی و علمی شان شناخته شود و لذا از مسایل علمی عرفانی و بحث های نظری اصلاً هیچ اظهاری نمی کردند. مطلبی هم که دلالت داشته باشد بر این که خود ایشان یک کمال معنوی دارند، چیزی می دانند، از گذشته کشف می کنند، از حال از آینده، جداً خودداری و کتمان می کردند. آن سال هایی که ما خدمتشان می رسیدیم کاملاً محسوس بود که ایشان سعی دارند هیچ امر غیرعادی که از همه علما انتظار می رود، از ایشان انتظار نرود و ایشان به عنوان دیگری شناخته نشوند. هیچ امری که دلالت داشته باشد بر یک جهت غیرعادی برای ایشان، ابراز نمی کردند. اشارات بعیدی از کلام هایشان می شد استفاده کرد. یک چیزهایی ما خودمان حدس می زدیم اما هیچ ابرازی از طرف خود ایشان نمی شد. طوری هم برخورد می کردند که اصلاً جرأت نمی کردیم، یک سؤال عرفانی از ایشان بپرسیم و اگر هم چیزی عرض می کردیم جوری جواب می دادند یا یک کلیاتی بیان می کردند که معلوم نشود با خود ایشان ارتباط دارد، ولی ما چیزهایی که از ایشان شنیده بودیم و از دوستانی که قبلا در نجف داشتند، می دانستیم که ایشان مقاماتی دارند اما از خود ایشان هیچ شاهدی نداشتیم و این جریان بود تا این سال های اخیر که مواردی از ایشان ظاهر شد. گویا مأموریتی داشتند که اظهار کنند و الا در آن سال های قبلی یعنی بیش از پنجاه سال قبل اباء داشتند از این که عنوان دیگری غیر از فقیه به ایشان اطلاق بشود.
بهره معنوی و سیاسی اجتماعی از استاد:
ما چند نفر مقید بودیم که هر روز زودتر از وقت درس خدمت شان شرف یاب شویم بلکه از ارشادات معنوی ایشان به یک نحوی استفاده کنیم، ایشان هم تشریف می آوردند و پیش از درس و به طور متفرق مطالبی در قالب حدیثی یا داستانی از اساتید از بزرگان نقل می کردند، ابتدا فکر می کردیم انتخاب این موضوعات اتفاقی است بعدها با دوستان حدس زدیم که بیان این احادیث و داستان ها جهت دار است، یکی از دوستان ما می گفت اتفاقاً من حس می کنم که ایشان وقتی یک مطلبی را نقل می کنند من را مخاطب دارند قرار می دهند، به جهتی به من مربوط است منتها به زبان یک حدیث یا داستان این گونه مسایل زیاد اتفاق می افتاد گاهی اوقات وقتی داستانی نقل می کردند بخصوص هم یک نگاه خاصی به طرف می کردند، بعدها کم کم ما باور کردیم که این ها جهت دار است و اتفاقی چیزی نقل نمی کنند. گاهی اوقات هم مطالبی را می فرمودند که ناظر به جهات اجتماعی و سیاسی بود مثلاً به مسایل اشاره می کردند که بعداً مربوط می شد به جریان نهضت روحانیت و حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه و گاهی هم به مسایل ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و مسایل شیعه مطالبی را بیان می فرمودند. خودم گاهی تعجب می کردم که ما سنی نیستیم که آقا این مطالب را برای ما بیان می کنند، کسی درباره اش شک ندارد. ته دلم این جور می گفتم و نمی فهمیدم سرّ این که ایشان این قدر به این مطالب تکیه می کنند چیست. بعدها در این دهه های اخیر کاربرد آن فرمایشات ایشان برایمان روشن شد. مثلاً گاهی می فرمودند که خوب است اگر یک وقت با برادران اهل تسنن ارتباط پیدا کردید این جوری بحث کنید، نیایید بحث خلافت امیرالمؤمنین را مطرح کنید، بحث را از اینجا شروع کنید، بگویید که همه اهل تسنن در مسایل فقهی به چهار نفر مراجعه می کنند «ابوحنیفه، شافعی، مالک و ابن حنبل» و به شواهد تاریخی که خود اهل تسنن هم بیان کردند، این ها یا مستقیماً شاگرد امام صادق علیه السلام بودند مثل خود ابوحنیفه و یا مع الواسطه و هر کدامشان درباره امام صادق علیه السلام بیانات جالبی دارند، مانند اعتراف به فقاهت و اعلمیت ایشان «و مارأیت أفقه من جعفر بن محمد» و از این جور تعبیرها. شما از این شاگردهای امام صادق علیه السلام تقلید می کنید، حال اگر تقلید از این شاگردها جایز باشد، از استادی که خود این شاگردها به فضل او اعتراف کردند، تقلید نمی شود کرد؟! ما شیعه ها از امام صادق علیه السلام تقلید می کنیم، شما از ابوحنیفه، از شافعی و … تقلید می کنید، بسیار خوب چرا اجازه نمی دهید ما از امام صادق علیه السلام تقلید کنیم؟ این چه مجوزی دارد؟ آیا پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمودند که نباید غیر از این چهار نفر تقلید کرد؟! این گونه طرح بحث موجب می شود که آن هایی که اهل انصاف باشند و واقعاً غرضی در کارشان نباشد، تصدیق کنند که بله می شود این کار را کرد، کما اینکه شیخ شلتوت این کار را کرد و عمل به فقه شیعه را جایز دانست، بلکه بعضی قوانین مصر در زمان شیخ شلتوت که رابطه تقریب بین المذاهب الاسلامیه را مرحوم آیه اللّه العظمی بروجردی تأسیس کرده بودند، با ارتباطی که با آن ها برقرار کردند، بر اساس فقه شیعه تنظیم شد؛ مثل مسأله طلاق. اهل تسنن سه طلاقه را در یک مجلس جایز می دانند آن ها بر طبق قانون شیعه آمدند گفتند طلاق باید در سه مجلس انجام بگیرد. آیهاللّه العظمی بهجت فرمودند: از این منطق وارد بشوید که ما شیعیان می گوییم از استاد این امام های شما تقلید می کنیم. تا آن ها منطقاً هیچ دلیلی بر رد مذهب ما نداشته باشند و ناچار باشند بپذیرند که کار صحیحی می کنید شما، وقتی این کار صحیح شد و مذهب شیعه به عنوان یک مذهب رسمی شناخته شد، آن وقت – کتاب های ما – آزاد می شود، اگر این کار بشود ما پیشرفت می کنیم و الان مانعی که هست، این است که کتاب های ما را مطالعه نمی کنند. وقتی این کتاب ها مطالعه شد کم کم به حقانیت مذهب ما پی می برند و اقلاً این دشمنی ها دیگر برداشته می شود. این یکی از راه کارهای کلی بود که ما از ایشان یاد گرفتیم؛ ولی هم چنان این سؤال برایمان باقی بود که ایشان گاهی دلیل می آوردند که واقعاً حق با حضرت علی علیه السلام بوده است و چند تا از این داستان ها مثلاً از شرح ابن ابی الحدید و نهج البلاغه نقل می کردند که در کتاب های خود آن ها است جاهای دیگر هست، ما می گفتیم آخر ما که شکی نداریم، برای چی این ها را برای ما بیان می کنند؟! و حالا متوجه می شویم که ایشان پیش بینی می کرد که یک روزی این مسایل مورد حاجت هست و کسانی در ایران مثلاً در حدیث «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه»، تشکیک می کنند که معنای مولا دوست است! ایشان آن وقت نقل می کردند که این معنا ندارد که چنین حادثه ای، با این همه تشریفات و مقدمات، فقط برای این باشد که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله بفرمایند من او را دوست دارم، شما هم دوستش داشته باشید! ایشان پنجاه سال پیشتر کأنه امروز را می دید و به ما توجه می داد که روی این ها کار کنیم، اما جوری حرف می زدند و بیان می کردند که ما به هیچ وجه نمی توانستیم بفهمیم که ایشان دارد می بینند یک روزی را و این ها را می گویند. چه حوادث روزمره ای که گاهی اشاره می کردند یعنی اشاره ای که ما حدس می زدیم که ایشان اطلاع دارند و دارند اشاره می کنند ولی بعدها این سال های اخیر دیگر کراماتی از ایشان روزمره ظاهر می شد که دیگر جای شکی در این ها باقی نگذاشت.
بزرگ ترین مشوق در پرداختن به مسایل سیاسی و اجتماعی:
وقتی که نهضت حضرت امام رضوان اللّه علیه و نهضت روحانیت شروع شد و در حضور مرحوم آیهاللّه العظمی گلپایگانی رضوان اللّه علیه کماندوها به مدرسه فیضیه و طلبه ها حمله ور شدند و بعضی ها را از بالای پشت بام مدرسه فیضیه پرت کردند، مرحوم آقای بهجت ضمن اظهار حساسیت و تأسف نسبت به این مسایل، اصرار می کردند که سعی کنید این حوادث را ضبط کنید، بنویسید، و ممکن است چندی بگذرد و این حوادث فراموش بشود یا تحریف بشود و مؤکداً اصرار می کردند که نگذارید این ها فراموش بشود و خود ایشان هم در مقام محکوم کردن این جور کارها و زشتی و عظمت گناه و فجایعی که انجام می گرفت، به صورت های مختلف یک نوع مسئولیتی برای خودشان می دانستند که این ها را زنده نگه دارند. روز به روز جریانات مبارزات داغ تر می شد و مزاحمتی که برای روحانیون و منبری ها و زندان و تبعید پیش می آمد، به این مناسبت ها ایشان هم اشاراتی می فرمودند یا اشاره ای که مثلاً چه باید کرد، گاهی حرف های خیلی ساده ایشان می توانست فتح بابی باشد برای یک نوع فعالیت و بعضی از دوستانی که در درس ایشان شرکت می کردند، به خاطر همین تأکیدات ایشان رفتند سراغ فعالیت های اجتماعی و سیاسی، بخصوص در بخش کارهای تبلیغاتی و فرهنگی.
عنایت و توجه خاص حضرت امام به آیه اللّه العظمی بهجت رحمه اللّه علیه:
مرحوم آیهاللّه مشکینی رضوان اللّه علیه زمانی که رئیس مجلس خبرگان بودند، می فرمودند: که ما بارها از حضرت امام راجع به مسایل اخلاقی سؤال کردیم که به کی مراجعه کنیم؟ ایشان می فرمودند به آقای بهجت مراجعه کنید. عرض می کردیم ایشان نمی پذیرند و ابا دارند از این که مثلاً به این عنوان شناخته و مطرح بشوند. باز امام می فرمودند: «به ایشان مراجعه کنید، اصرار کنید.» کس دیگری را ایشان به این عنوان معرفی نکردند. بنده هم از مرحوم آقا مصطفی رضوان اللّه علیه شنیدم که حضرت امام رضوان اللّه علیه نظر خاصی به آقای بهجت داشتند و گاهی برای بعضی حاجاتشان و مشکلاتشان به ایشان ارجاع می دادند. مرحوم آقامصطفی راجع به مقامات معنوی ایشان نقل می کردند که امام معتقدند آقای بهجت خیلی مقامات عالیه معنوی دارند و حتی در ذهنم هست که این تعبیر را کردند که ایشان موت اختیاری دارد، این داستان را افراد موثقی نقل کردند حالا یادم نیست آقامصطفی نقل کردند یا کس دیگری که یک وقتی امام متوجه شده بودند که ایشان از لحاظ مسایل مادی و این ها در تنگنا هستند، آن وقت، مرحوم امام با مرحوم آقای بروجردی رابطه خیلی نزدیکی داشتند و از آقای بروجردی یک هدیه ای را برای آقای بهجت گرفته بودند، وقتی آورده بودند، آقای بهجت قبول نکردند و بعد ایشان هم نگران شده بودند که من از آقای بروجردی کمک گرفتم حالا بروم پس بدهم، زشت است، سوء تفاهم می شود، چه کارش بکنم؟ بالاخره یک راهی به نظرشان رسیده بود که از مال خودشان به آقای بهجت تقدیم کنند و هدیه ای را که از آقای بروجردی گرفته بود خودشان بردارند. بالاخره آقای بهجت هدیه امام را که از مال شخصی شان بود، قبول کرده بودند؛ اما آن هدیه که از وجوهات بود را نپذیرفتند، این نقلی است از آن وقت. مؤید حرف هایم همان فرمایش مرحوم آقای مشکینی بود که ما هرچه خواستیم که حضرت امام رحمه اللّه علیه یک استاد اخلاقی معرفی کنند، غیر از آقای بهجت کسی را معرفی نفرمودند.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 