پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۲;روابط امام و آقای بهجت را کسی نمی توانست درک کند ۴۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۲;روابط امام و آقای بهجت را کسی نمی توانست درک کند ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۲;روابط امام و آقای بهجت را کسی نمی توانست درک کند ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرجع عالی قدر جهان تشیع در نگاه شاگردان و ارادتمندان;۲;روابط امام و آقای بهجت را کسی نمی توانست درک کند ۴۹ اسلاید در PowerPoint :
۴
روش آیه اللّه العظمی بهجت قدس سره در تدریس:
حدود ۱۲ سال به درس آقای بهجت می رفتیم درس فقه، مکاسب و طهارت؛ که خود درس گفتن ایشان هم از نظر علمی یک بحث مفصل دارد که سبک درسش با درس های سایر آقایان متفاوت بود. ایشان موضوع را می گفت و تمام مسایلش در این رابطه بیان می کرد، بدون این که بگوید کی گفته و کی نگفته و بدون این که بگوید من چی می گویم، او چی می گوید و بدون این که اصلا اسم ببرد از کسی، مطالب را می گفت می رفت، این شاگرد بود که می بایست برود مطالعه کند و جان بکند تا بفهمد که این آقا حرفی که گفته، از کی گفته و این اشکالی که داشته، به کدام یکی از آقایان بوده، اسم کسی را نمی برد، خود آدم باید می فهمید. سبک درسی ایشان در هیچ کدام از آقایان نبود. به قدری هم در نقل عبارات و مطالب و روایات دقیق بودند که انسان از دقت ایشان تعجب می کرد.
چند خاطره از ارتباط امام خمینی و آیه اللّه العظمی بهجت قدس سرهما:
آقای بهجت به خودم فرمود: «من مسایلی را از آقای خمینی می دانم در امور معنوی، که نه حالا می گویم و نه خواهم گفت، گفتنی نیست»، شخص آقای بهجت دو سه مرتبه این را گفتند. هرچی گفتیم آقا! خوب بفرمایید چی هست؟ ایشان فرمود: «نه گفتنی نیست، آقای خمینی مراتبی داشتند که گفتنی نیست.» بعد از پیروزی انقلاب، آقای بهجت بعضی اوقات از ایشان احوال پرسی می کرد، من هم می گفتم حالشان خوب است. دو سه مرتبه به من گفتند: «به آقای خمینی بفرمایید که فردا صبح دو تا گوسفند ذبح کنند و بدهند به فقرا»، من می آمدم به آقا عرض می کردم که آقای بهجت این جور گفتند. ایشان می فرمودند: «به فلانی بگو زود این کار را انجام بدهد.» یک قصابی بود که ما از او گوشت می گرفتیم، به ایشان می گفتم که آقا فرمودند دو تا گوسفند بکشید و همان جا خرد کنید و هر کس که می آید در دکان گوشت می خواهد بگیرد و می بینید ضعیف است؛ شما از گوشت آن دو تا گوسفند به فقرا بدهید. یک روز هم آقای بهجت به من گفتند: «فوری به آقا بگویید سه تا گوسفند بکشند»، این مربوط به آن زمان هایی بود که ساواکی ها می آمدند، می رفتند و منزل امام در خطر بود. هرچند امام خمینی سر سوزنی از این چیزها باک نداشت ولی در عین حال آقا می فرمودند که به قصاب بگو: زود، سه تا گوسفند بکشند و همین امروز بین فقرا پخش کنند. ارتباط این آقایان ارتباط تنگاتنگ عرفانی و سلوکی بود. هم امام آقای بهجت را می شناختند و هم آقای بهجت امام خمینی را؛ و ما متأسفانه هیچ کدام را نمی شناختیم! برای این که آن ها به قدری از نظر وضع علمی و سلوکی بالا بودند که ما همین یک ظاهری را متوجه می شدیم، که آقایان اهل ذکرند اما دو نوع ذکر، امام ذکر لفظی نداشت که مثلا بنشیند بگوید یااللّه یااللّه یااللّه، اما انسان متوجه می شد که دارد در دلش ذکر می گوید، ولی آقای بهجت نه، آقای بهجت اهل ذکر لفظی بود آن هم ذکر مخصوص با تسبیح؛ صدتا، هزارتا، دو هزارتا؛ گاهی می فرمود مثلا شما صدتا صلوات بفرست برای بعضی کارها، و از این جهت شاگردپرور بودند؛ ولی امام کتوم بودند. از امام در این مسایل سؤال هم می کردید، جواب نمی فرمودند. من یک روز از ایشان سؤال کردم که آقا این جمله ای که در عبارت دعای شعبانیه هست که: «الهی هب لی کمال النقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک»، یعنی چی؟ ایشان فرمودند: «انشاءاللّه بزرگ می شوی می فهمی»! به من چیزی نگفتند. آن وقت سنّمان کم بود، منتها بزرگ هم شدیم هنوز نفهمیدیم! آن ها فهمیدند راه هایی که آن ها رفتند ما نرفتیم، آن ها چیزی غیر از خدا برایشان مسئله نبود.
روابط امام و آقای بهجت را کسی نمی توانست درک کند که چی هست. در اوج مبارزات که با شاه درافتاده بود و می گفت شاه باید برود شاه غلط کرده و … یکی از آقایان به آیهاللّه بهجت عرض کرد: آقا! آقای خمینی اینجور صحبت می کند، اینجور کار می کند، شما احتمال نمی دهید خیلی تند می رود؟! آقای بهجت تأملی کردند و فرمودند: «آقا! شما احتمال نمی دهی آقای خمینی کند می رود؟!» ببینید جمله را، از کسی نشنیدید تا حالا؛ آقای بهجت احتمال می داد که آقای خمینی کند می رود، در راه خدا و در راه مبارزه و حکومت اسلامی خیلی باید از این تندتر می رفت؛ منتها چون امام در دست گرفته بود پرچم انقلاب و نهضت را، شخص دیگری به خودش اجازه نمی داد دخالت کند. آن وقت در ضمن صحبت ها و درس ها هم آقای بهجت بعضی اوقات می فرمودند که «آقای خمینی را خدای متعال حفظ می کند،» این جمله خیلی برای من جالب بود. امام را در شبی که گرفتند و از قم بردند، می خواستند اعدام کنند، ولی با دعای عده ای این مشکل برطرف شد. آیه اللّه بهجت در همان ایام به من فرمود: «آقای خمینی را خدا حفظ می کند». یک روز آقای بهجت من را خواستند و فرمودند: «یک نامه کوچکی دارم که این را می خواهم بنویسم بدهم به شما، که ببری پیش آقای خمینی.» ایشان نامه را نوشتند و در پاکت گذاشتند و من پاکت را بردم جماران به امام دادم. امام باز کردند و خواندند و دو مرتبه فرمودند: «سلام برسانید به ایشان، سلام مرا برسانید و بگویید که چشم انجام می دهم»، چی بود و چی شد، من اطلاع ندارم. امام هر نامه ای که می آمد می گذاشتند جلویشان یا یک طرف که بردارند، اما این نامه را در جیبشان گذاشتند. رابطه این ها این جوری بود، یک دفعه دیگر هم ایشان فرمودند: «شما بروید به امام بگویید، که مسئله نفت را حل کنید»، اما چی بود، من دیگر اطلاع ندارم، خودشان می دانستند که چی می خواهند بگویند. این ها معلوم می شود که ایشان هم در امور سیاسی دخالت داشت و هم در امور معنوی و علمی. من رفتم خدمت امام عرض کردم که آقای بهجت سلام رساندند و گفتند مسئله نفت را حل کنید، امام چند لحظه ای فکر کردند و لبخندی زدند، بعد گفتند: «سلام ما را برسانید و بگویید که از راهنمایی تان استقبال می کنم».
راه سلوک از نگاه مرجع عارف:
ایشان می فرمودند: «راه سلوک یک چیز است و اگر کسی بخواهد به خدا برسد؛ یک کار باید بکند»، گفتم: آقا! یک کار که خیلی آسان است؟! «گفتند: فقط ترک معصیت بکنند و از واجبات هرچی می توانند انجام دهند» می فرمودند: «اگر کسی در راه عرفان، معصیت خدا را ترک کرد، به یک مقاماتی می رسد؛ و اگر کسی معصیت بکند، هرچی هم دعا بخواند، نماز بخواند و اوامر را انجام بدهد، مثل این می ماند که یک سر سوزن آتش بیاید و همه این خرمن را بسوزاند. راه سلوک این است که انسان از معصیت کناره بگیرد، چشمش، زبانش، قلبش و دست و پایش معصیت نکند».
یک خاطره زیبا از رهنمود آیه اللّه العظمی بهجت جهت بازسازی گنبد حرم مطهر کریمه اهل بیت علیهم السلام:
من حدود پانزده سال است که از طرف آقای خامنه ای تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها را دارم. پنج شش سال قبل، یک روزی نگاهم افتاد به گنبد، گفتم بروم بالای پشت بام گنبد، ببینم چه خبر است! رفتم بالا، متوجه شدم که این پوسته روی گنبد که طلایی است، از پوسته زیری، یک مقدار فاصله گرفته و ممکن است خراب بشود، خیلی نگران شدم، آمدم معاون اداری مالی را خواستم و گفتم که این گنبد را شما به یک نفر بگو برآورد کند و ببیند که اگر تمام این را برداریم و از نو طلا کنیم و درست کنیم، چقدر خرجش است؟ چقدر زمان می برد؟ و چقدر طلا می خواهد؟ ایشان با یکی از استادهای فن مهندسی رفتند بررسی و ارزیابی کردند؛ گزارش دادند که۲۴۰ کیلو طلا و ۲۵ تن مس می خواهد، حدود ۴۰۰، ۵۰۰ میلیون تومان هم دستمزد دارد و چهار سال هم کار نیاز دارد تا این را برداریم و از نو به تمام معنا با فن امروزی طلا ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 