پاورپوینت کامل نهضت دعای فرج ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نهضت دعای فرج ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نهضت دعای فرج ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نهضت دعای فرج ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
فرامرز سهرابی
شاید بتوان گفت، جامعترین بیان برای تعریف دعا، »طلب به معنای عام« است که طلب تکوینی و سؤال و درخواست فطری را شامل میشود. در واقع دعا، طلب خلق از خالق هستی و ایجاد ارتباط با او از طریق زبان سر، زبان قلب و زبان تکوین است. در نظام هستی، توجه خاصّ خداوند متعال بر بندگان، زمانی است که آنها از آمادگی، قابلیت و استعداد لازم برخوردار باشند. استعداد پذیرش عنایت خاص الهی، وقتی شکل میگیرد که آدمی به جایگاه فقر و نیازمندی خویش آگاهی یابد و خالق هستی و غنای محض را به خوبی بشناسد. قرآن کریم میفرماید: »یا أیّها النّاس أنتم الفقراء …لی اللّه واللّه هو الغنیّ الحمید«؛)۱( »ای مردم! شما به خدا نیازمندید، و خداوند بینیاز ستوده است.« شناخت مقام فقر خود و مقام غنای او، بسترهای لازم را برای ایجاد قابلیت و استعداد پذیرش عنایت خاصّ الهی، فراهم میسازد. از اینرو، دعا زبان گویای فقر و افتقار آدمی و زبان گویای عبودیت و فلسفه خلقت و آفرینش است. به همین دلیل، پیامبر اکرم ط سرافرازانه صلا میزند: »الفقر فخری و به أفتخر«؛)۲( و فقر خویش را ملاک افتخار مینامد. شناخت فقر و افتقار، به آدمی درجه افتخارآفرین میبخشد و قابلیت و عیار او را ارتقا میدهد؛ چون دعا، مرکز و ثقل کانونی توجه و عنایت حضرت حق به بندگان است.
استوارترین زبان پیوند با مستحکمترین تکیهگاه
آدمی پیوسته به »رکن اشدّ« و پایگاه و پناهگاه مستحکمتر میاندیشد تا به آن پناه آورد. همچنین، او »قول اسدّ« و گفتار استوارتر را میجوید تا با آن، پیوند و ارتباط برقرار کند و »خواندن و خواستن« خویش را به نمایش گذارد و به وسیله آن گفتار استوار، درخواست پشتیبانی و کمک نماید: »…لهی! لا رکن لی أشدّ منک فآوی …لی رکن شدید و لا قول لی أسدّ من دعائک فأستظهرک بقول سدید«؛)۳( خدای من! رکن و پایه و جایگاهی محکمتر از تو ندارم؛ پس به این جایگاه محکم پناهنده میشوم. گفتاری استوارتر از خواندن و خواستن تو ندارم؛ پس با استوارترین گفتار، از تو کمک و پشتیبانی میجویم. دعا، همان »قول اسدّ« و استوارترین گویش است که تنها با آن میتوان پیوند و ارتباطی با »رکن اشدّ« برقرار ساخت، درخواست پشتیبانی و کمک نمود و فقر و افتقار خویش را پاسخگو بود. آدمی پیوسته نیازمند محکمترین تکیهگاه بوده است تا به آن پناه آورد و درخواست پشتیبانی و کمک کند. او برای برآورده شدن این دو نیاز، یعنی »تکیهگاه« و »درخواست کمک«، باید استوارترین گویش و گفتمان را برگزیند و زبان گویای پیوند و ارتباط خویش سازد. دعا، استوارترین گویش و تنها گفتمان مسلطی است که میتوان با آن، به »استظهار« و کمکخواهی و پشتیبانخواهی چشم امید داشت. از اینرو، تنها سرمایه و ملک آدمی برای جلب رضایت و غفران خداوند متعال است: »یا سریع الرضا! …غفر لمن لایملک الّا الدعاء« )۴.( امام سجاد ظ میفرمایند: »ادعونی أستجب لکم …نّ الّذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنّم داخرین«؛)۵( فسمّیت دعاءک عبادت و ترکه استکباراً و توعّدت علی ترکه دخول جهنّم داخرین«؛)۶) (و تو فرمودی:( »مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر میورزند، به زودی خوار در دوزخ درمیآیند«. پس دعا و درخواست از خود را عبادت و ترک آن را استکبار نامیدهای و تهدید کردهای که ترک دعا، موجب دخول زبونانه در آتش دوزخ میشود.
دعا، شاخص عبودیت و استکبار
دعا، عبادت و عبودیت است و ترک آن استکبار. انسان باید موضع خود را نشان دهد که کدامیک از عبودیت و استکبار را برمیگزیند. هریک از این دو، شاخص خود را دارد؛ »دعا«، شاخص عبودیت و »ترک دعا«، شاخص استکبار است. داستان انسان، داستان عبودیت و استکبار او را نشان میدهد. انسان برای دستیابی به هدف آفرینش، هرچه زودتر باید شاخص استکبار، یعنی »ترک دعا« را رها سازد و به شاخص عبودیت، یعنی »دعا« رو آورد؛ او باید گفتمان مسلط و استوارترین گویش خود را سامان دهد و زبان گویای فلسفه آفرینش و عبودیت، یعنی دعا را بگشاید و نجوا سر دهد. دعا، فرهنگ و زبان رخنهناپذیر و قول سدیدی است که فقر و افتقار ما و غنای او را به صحنه میکشاند و با چنین جریان معرفتی، به استظهار، کمکخواهی و پشتیبانیطلبی رو میآورد. تا انسان به افتقار و اضطرار خویش نرسد، همواره در فضای آلوده استکباری، انانیت و خودپرستی دست و پا میزند و در »خوض« و فرودستی میخزد؛ همچنانکه داستان انسان کنونی چنین است. از این رو، امام حسین ظ در روز عرفه و در سرزمین عرفات و آگاهی، چنین میآموزد: »و أوقفنی علی مراکز اضطراری«؛)۷) (خداوندا(! مرا بر ریشههای اضطرار و مراکز ضرورت و بیچارگی خود آگاه ساز!
جایگاه افتقار و اضطرار
در تحلیل فرآیند رفتار و عمل انسان، تصور آن است که عمل او پس از معرفت، شکل مییابد و رفتارها به جریان میافتند؛ در صورتی که بارها شاهد بودهایم که بین معرفت و عمل، فاصله ایجاد میگردد و شناختها به عمل راهیاب نمیشوند. این مسئله، وجود حلقهای مفقوده بین شناخت و عمل را نشان میدهد؛ همچنانکه انسان میداند آب در کوزه است، ولی چون تشنه نیست، به سراغ آب نمیرود؛ اما وقتی عطش را در خود حس کند و تشنه باشد، با احتمال اینکه در چند کیلومتری او آب هست، به سمت آن حرکت میکند. پس درک نیاز و افتقار و اضطرار، حلقه واسطی است که در مرحله عمل به آن نیاز داریم. )۸( دلیل اینکه انسان به عجز و توسل میرسد، همین درک و اضطرار است؛ وگرنه یأس و ناامیدی در انسان خانه میگرفت. انسان میداند که راهی وجود دارد، ولی او ناتوان است؛)۹( همچنانکه در دعا با این عبارت فاخر روبهرو میشویم: »مکنّ الیقین فی قلبی… و اغلبه علی رأیی و عزمی«؛)۱۰) (خداوندا(! یقین را در قلب من جایگزین فرما… و آن را بر رأی و عزم من غلبه ده! نکته همینجاست که یقین و باور، بدون درک اضطرار و ضرورت، تأثیرگذار نیست؛ همچنان که آیه را ملاحظه میکنید: »و جحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً وعلوّاً«؛)۱۱( و با آنکه دلهایشان بدان )آیات الهی( یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. بنابراین، یقین و باور و یا شهود و برهان کارگشا نیست، بلکه اضطرار به خدا و حجت، حتی در ظرف احتمال و گمان تأثیرگذار است. از همینرو، پس از آنکه درخواست کردم که یقین را در قلب من جایگزین فرما، تقاضایی دیگر دارم: »و اغلبه علی رأیی و عزمی«؛ میخواهم که آن یقین، بر رأی و عزم من غلبه یابد و مرا به درک نیاز و اضطرار برساند. پس درک نیاز، افتقار و اضطرار، حلقه واسطی است که هم در مرحله دینشناسی و هم در مرحله عمل، به آن نیاز داریم.)۱۲( زمانی که انسان به مرحله درک نیاز و افتقار و اضطرار رسید، آغاز بلوغ و قابلیت اوست که در همین حال، زبان گویای او گشوده میشود و دعا از عمق وجودش جاری میگردد. دعا، ترجمان و زبان اضطرار آدمی، جریان عبودیت، و جاری شدن انسان مفتقر و مضطر است. امام صادق ظ میفرمایند: »علیکم بالدّعاء ف…نّکم لاتقرّبون بمثله…«؛)۱۳( بر شما باد به )ملازمت( دعا، زیرا با هیچ چیز مانند آن، به خدا نزدیک نمیشوید. دعا زبان افتقار، اظهار اوج نیاز به درگاه خداوند و بهترین عنصر پیوند و تقرب به سوی اوست. دعا، فلسفه خلقت و عبودیت، و ثمره عبودیت، تقرب به حضرت حق است. نیاز اساسی انسان نیز همین به آغوشکشیدن قرب او و غنودن در آستان رضوان معبود است. دعا، جریان معرفتی و آگاهی اندیشه و دل است، نه لقلقه زبان، دغدغه انسان جاری است که نیاز اساسی و لذت عالی و برتر خویش را نشانه گرفته است؛ همچنانکه امیر سخن، حضرت علی ظ میفرمایند: »لا یقبل اللّه عزّوجلّ دعاء قلبٍ لاهٍ«؛)۱۴( خداوند، دعای غافلدلان را به هدف اجابت نمیرساند. همین جریان معرفتی انسان جاری، محبوبترین اعمال در نزد خداوند متعال در روی زمین است؛ همچنان که امیرمؤمنان ظ چنین فرمودهاند: »أحبّ الاعمال …لی اللّه عزّوجلّ فی الارض الدّعاء«؛)۱۵( محبوبترین کارها در زمین برای خداوند عزوجل، دعاست. به همین جهت، خود آن حضرت اینچنین بودند و امام صادق ظ درباره آن حضرت میفرمایند: »و کان امیرالمؤمنین ظ رجلاً دعّاءً«؛)۱۶( و امیرالمؤمنین ظ مردی بود که پیوسته بسیار دعا میکرد.
دعا، عالیترین مرتبه عبادت
سدیر میگوید: »به امام محمدباقر ظ عرض کردم: کدام عبادت بهتر است؟ فرمود: »چیزی نزد خداوند عزوجل بهتر از این نیست که از او درخواست گردد و از آنچه نزد اوست، خواسته شود، و کسی در نزد خدای عزوجل مبغوضتر از آنکس نیست که از عبادت او تکبر ورزد و از آنچه نزد اوست درخواست ننماید.«۰)۱۷( شاخص »افضل عنداللّه« بودن هرچیز در نزد خداوند، »سؤال« و »طلب« نمودن است از هر آنچه در نزد او وجود دارد، و شاخص »ابغض الیاللّه« بودن، در استکبار ورزیدن از عبادتش و »سؤال« و درخواست ننمودن است از هر آنچه در نزد او وجود دارد. دعا، به سبب داشتن دو عنصر »سؤال« و »طلب« از چیزهایی که نزد اوست، به مقام افضل عبادت توصیف میشود. »خواستن و جستوجو« کردن از هر آنچه در نزد اوست، آدمی را به برترین عبودیت میرساند. و استکبار ورزیدن از عبادت او، یعنی »سؤال« و نخواستن از هر آنچه در نزد اوست، آدمی را به مبغوضترین اشخاص در پیشگاه خداوند متعال میرساند.
موانع دعا
میسّر بن عبدالعزیز میگوید: )حضرت صادق ظ( به من فرمود: »ای میسر، دعا کن و مگو که کار از کار گذشته است )و دعا اثری ندارد.( همانا نزد خداوند عزوجل، منزلت و مقامی است که به آن جز از طریق خواستن و مسئلت نمودن، نمیتوان رسید و اگر بندهای دهان خود را ببندد و لب به درخواست نگشاید، چیزی به او نبخشایند. پس درخواست کن تا به تو داده شود. ای میسر، هیچ دری نیست که کوبیده شود، جز اینکه زود است که به روی کوبنده گشوده گردد«.)۱۸( مفهوم نادرست »ان الامر قد فرغ منه« )کار از کار گذشته است و دعا دیگر اثری ندارد(، یکی از مسایلی است که در مقابل دعا کردن قد میکشد و مانع از دعا کردن میشود؛ این از تولید مفاهیم شیطان است که با این دستگاه اندیشه، میخواهد انسانها را از دستیابی به کلیدواژه »عبودیت«، یعنی دعا، باز دارد و آنان را به باتلاق ناامیدی فرو برد. این همان اندیشهای است که یهود و بعضی از حکما را هم به گرداب خود درافکنده است یداللّ؟ه مغلولت ؟)۱۹( و دست خدا را بسته میدانند، و ربوبیت حضرت حق را محدود و کوتاه میپندارند. قرآن درباره اعتقاد یهود میفرماید: »وقالت الیهود یداللّ؟ه مغلولت غلّت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء«؛)۲۰( یهود گفتند: دست خدا ؟ با زنجیر ؟ بسته است!! دستهایشان بسته باد و به سبب این سخن، از رحمت ؟ الهی ؟ دور شوند؛ بلکه هر دو دست ؟ قدرت ؟ او گشاده است؛ هرگونه بخواهد میبخشد. از روایتهای فراوانی که درباره این آیه به ما رسیده، چنین استفاده میشود که آیه، به تفکر و اعتقادی اشاره دارد که یهود درباره موضوع قضا و قدر و سرنوشت و تفویض داشتند. آنان معتقد بودند که خداوند در آغاز خلقت، همه چیز را معین کرده و آنچه باید انجام گیرد، انجام گرفته است؛ به گونهای که حتی خود خداوند هم نمیتواند تغییری در آن به وجود آورد)!۲۱( در صورتی که قرآن لحظهای برنامه آفرینش و تدبیر الهی را تعطیلبردار نمیداند: »کلّ یومٍ هو فی شأنٍ«؛)۲۲( خداوند متعال هر زمان در شأن و کاری است و در هر لحظه و زمانی بر اساس حکمت و نظام احسن، خلق جدید و پدیده و حادثه تازهای رخ مینماید و تدبیر میشود. آری، خالقیت و ربوبیت او، هستی را پر کرده و هیچ مکان و زمانی و چیزی را خالی نگذاشته است؛ بنابراین، نیاز پیوسته و افتقار و اضطرار ما به او، روشن میشود و از طرفی دیگر، پردههای تیره ناامیدی کنار میرود. بر این اساس، باید دعا کرد و نگفت: »کار از کار گذشته«، زیرا: »انّ عنداللّه عزّوجلّ منزلت لاتنال الّا بمسئلت «؛ در نزد خداوند عزّوجلّ، منزلت و جایگاهی است که جز با خواستن به آن نتوان رسید.
دعا، مغز عبودیت
سؤال و خواستن و دعا، همان »مخّ العبادت « و مغزافزار عبودیت است و عبودیت، همان راز و رمز خلقت و فلسفه آفرینش به شمار میآید. بنابراین، انسان باید به اوج نیاز، افتقار و اضطرار خود به خداوند متعال برسد و از استکبار و انانیت و اومانیسم و خودمحوری، رها شود؛ تا از طریق دعا و خواستن، به عبودیت و فلسفه آفرینش راه یابد و به منزلت و جایگاه رفیع خود در نزد خداوند نایل گردد. آدمی »عبد« است و به دنبال »معبود« خویش؛ دعا، تنها ملک و سرمایه او برای رسیدن و تقرب به معبود است: ؟ …غفر لمن لایملک الّا الدّعاء ؟)۲۳( هرچه در این راه بکوشد و به »میزان الاعمال«)۲۴( یعنی امیرالمؤمنین و کان امیرالمؤمنین دعّاءً ؟ نزدیک شود و با آن مقیاس، به خواستن خویش افزاید، مراحل و منازل دستنایافتنی در نزد خدا را درمییابد و به آستانه آن رهنمون میشود. از اینرو، تا انسان ملک و سرمایه خود را به جریان نیندازد، به او هیچ ندهند و بهرهای به دست نیاورد: و لو انّ عبداً سدّ فاه و لم یسأل لم یعط شیئاً؛ پس باید خواست و سرمایه را به کار گرفت تا مشمول عطا و بخشش گردید »فسئل تعط«. نکته آنکه کوبندهای نیست، دری را بکوبد و آن باز نشود: یا میسّرانّه لیس من بابٍ یقرع الّا یوشک أن یفتح لصاحبه؛ کوبش درب و خواستن، دریچههای منازل دستنایافتنی در نزد معبود را میگشاید. کوبش در و خواستن و دعا، زبان افتقار پیوسته عبد است و ترجمان اضطرار مستمر آدمی به آفریدگار و مربی هستی. هرگاه کوبه درب صدا کند، اجابت شود و درب را باز کنند؛ »أجیب دعوت الدّاع …ذا دعان«؛)۲۵( درخواست دعاکننده را اجابت میکنم، آنگاه که دعا کند. در جای دیگر نیز میفرماید: »ادعونی أستجب لکم«؛)۲۶( بخواهید و بخوانید مرا تا استجابت کنم شما را؛ همانگونه که در جای دیگر میفرماید: »أمّن یجیب المضطرّ …ذا دعاه ویکشف السّوء ویجعلکم خلفاء الأرض أالهٌ مع اللّه قلیلاً ما تذکّرون«؛)۲۷( بنابراین گام نخست، ایجاد اضطرار و درک اضطرار است و سپس بر زبانراندن، درخواست نمودن و ترجمان آن افتقار و اضطرار؛ یعنی دعا، أمّن یجیب المضطرّ …ذا دعاه. گرفتار و درماندهای که نیاز و افتقارش را به خدا دریافته است و حس میکند و تنها راه نجاتش را خداوند متعال میداند و بس، زمانی که لب بگشاید و دعا که زبان نیاز اوست را آغاز کند، از او کشف سوء میشود و گرفتاریهایش برطرف میگردد و به خلافت زمین دست مییابد. باید مضطری باشد و دعا کند تا خداوند متعال او را اجابت نماید و خواستهاش را برآورد. رسیدن به اضطرار و درک افتقار ما به خداوند متعال، حرف اول است. سپس خواستن و دعا که زبان اضطرار است، جریان مییابد و عبودیت آدمی را به نمایش میگذارد و خداوند در سایه همین دعا و عبودیت مضطر، خواستههایش را اجابت میکند و گرفتاریها را از او برطرف میسازد و او را به خلافت زمین میرساند. کشف سوء و برطرفشدن گرفتاریها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 