پاورپوینت کامل پیام حضرت آیت اللّه جوادی آملی به کنگره بین المللی اندیشوران فلسفی ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیام حضرت آیت اللّه جوادی آملی به کنگره بین المللی اندیشوران فلسفی ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیام حضرت آیت اللّه جوادی آملی به کنگره بین المللی اندیشوران فلسفی ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیام حضرت آیت اللّه جوادی آملی به کنگره بین المللی اندیشوران فلسفی ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
حکیم متأله، علامه جوادی آملی در پیامی به کنگره بین المللی اندیشوران فلسفی تصریح کردند: «سخن نهایی در صبغه علوم را، فلسفه مطلق ارائه می نماید. آنچه قابل تقسیم به دینی و غیر دینی است، فعل انسان است که بعد از دریافت اصل آزادی در قبول و نکول حق از خدای سبحان یا در راه صحیح گام برمی دارد و یا بیراهه می رود که یکی دینی و دیگری غیر دینی است، حتی کاربرد اشیاء و نیز به کارگیری فنّ علمی که چون در ردیف کار بشرند به دو قسم ایمان و کفر، صَلاح و طَلاح و صدق و کذب و بالاCخره عدل و جور منقسم اند. غرض آن که، استعمال علم و بهره وری از آن، می تواند غیر دینی باشد، لیکن خود علمِ صائب که شرح کار خداست، اصلاً غیر دینی نخواهد بود، بلکه فقط دینی است.» به گزارش روابط عمومی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء، این کنگره روز یک شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۹ با حضور شخصیت هایی از کشورهای مختلف جهان در تهران برگزار شد که پیام حضرت آیت اللّه جوادی آملی به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی، ضمن انتشار به صورت کتاب، در اختیار مهمانان کنگره قرار گرفت و هم چنین در این کنگره بین المللی قرائت شد. بر اساس این گزارش، متن کامل پیام بدین شرح است:
بسم اللّه الرَّحْمن الرَّحیم و …یاهُ نَستعین
حمد ازلی خدای سبحان را سزاست که هستی محض است و هستی هر موجودی تجلّی اوست. تحیت ابدی پیامبران الهی به ویژه حضرت ختمی نبوت صلی اللّه علیه وآله را رواست که بهترین تجلیات پروردگارند. درود بیکران اولیای آفریدگار مخصوصاً حضرت ختمی امامت مهدی موجود موعود را به جاست که برترین آیت خدای هستی بخش اند. به این ذوات قدسی تولّی داریم و از معاندان آنان تبرّی می کنیم.
مقدم اندیشوران فلسفی خصوصاً مهمانان بزرگوار جمهوری اسلامی ایران را گرامی می داریم و از برگزارکنندگان این کنگره عظیم تقدیر می نمائیم و از اصحاب بیان که با ایراد مقال مخاطبان را بهره مند کردند حق شناسی می شود و از صحابه بنان که با ارائه مقاله مطالعه کنندگان را بهره دادند تشکر می شود. امید است حقیقت جهان هستی که همگان در جست وجوی روی او یا گفت وگو نَعْت او یا رُفت و روی راه او یا شست و شوی کوی اویند، جامعه کنونی جهانی را از جهل علمی و جهالت عملی برهاند و به جمال دانش درست و جلال بینش راست رهنمون شود.
لازم است چند نکته کوتاه به این همایش والا اهدا شود، شاید در پژوهش فیلسوفانه صاحب نظران، همانند ره آورد عارفانه صاحب بصران، سهم مؤثر داشته باشد.
یکم: فلسفه، امامت همه علوم را به عهده دارد، زیرا حوزه هر علمی را وسعت معلوم آن تبیین می کند. هر کدام از دانش های تجربی و ریاضی و انسانی مانند حقوق، روان شناسی، جامعه شناسی و نظایر آن، محدودند، ولی فلسفه که درباره ازل و ابد و مجموع آن ها یعنی سرمد، بحث می کند، از قلمرو علوم یاد شده وسیع تر است و چون تمام معلوم ها جزء جهان به شمار می آیند، علوم متعلّق به آن ها نیز تحت زعامت علمی است که عهده دار شناختِ جهان بی کران است، زیرا اثبات هستی موضوعات علوم و تبیین نظام علّت و معلول که هیچ دانشی بدون آن سامان نمی پذیرد، همگی از مباحث گران سنگ فلسفه مطلق محسوب می شوند. بنابراین، رهبری کاروان علوم به عهده قافله سالار آن ها یعنی فلسفه کلی است.
اگر فلسفه مطلق که هدایت همه دانش ها را متکفّل است، مصون از آسیب خطا باشد، تمام علوم را که تأمین کننده تمدن ناب اند، از گزند اشتباه محفوظ می کند و چون فیلسوف، سالک اصلی این راه است، اگر از هرگونه خطیئه سالم باشد، راه فلسفه را که پیمودن از بدیهی به نظری و سفر از مجهول به معلوم است، به طور صحیح طی می نماید. بنابراین، آزاد گی فیلسوف از هر رِجس و رِجزی، مهم ترین دل مایه ره یافت درست وی به اسرار هستی است و این حریت از هر وهم و خیال و رهایی از هرگونه ساده اندیشی و کوته نگری، سبب تمایز مرز علم جزئی با فلسفه از یک جهت و امتیاز اقلیم وسیع فلسفه از محدوده فلسفه مضاف از جهت دیگر خواهد بود. متفکری که خود را رهن طبیعت می پندارد و از تجرّد روح خود غافل است، هرگز جهان بین نخواهد بود و اگر نام فلسفه را بر زبان براند، فکر غیرفلسفی خواهد داشت. کرم درون گندم، آسمان و زمین محدود دارد و هرگز از درخت و باغ و باغبان آگاه نیست «زمین و آسمان او همان است » لذا می گوید: «ان هِی …ِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ ونَحْیا» (مومنون/۳۷)، «و مَا یهلِکنَا الاَّ الدّهرُ» (جاثیه/۲۴.)
دوم: فلسفه الهی، جهان بینی ویژه ای است که قضایای ممکن را به ضروری و قضایای ضروری را به ازلی منتهی می بیند، چنان چه قضایای نظری را با ارجاع به بدیهی مبین می کند تا همانند قضایای بین کارآمد باشد. قضایای ازلی، اصلی ترین مبدأ معرفتی اند که بدون آن ها، قضایای ضروری ذاتی آسیب می بینند و با گزندپذیری قضایای ضروری ذاتی، سایر قضایا فرو می ریزند و در نتیجه سقف علم با حبوط مبادی و ارکان اساسی خود هبوط می کند. فلسفه الهی، این نَضْد علمی را حراست می نماید و صدق قضایای ضروری ازلی را در پرتو تطابق با هیچ موجود امکانی به نام عقل کلّی، نفس الاCمر و مانند آن نمی داند، بلکه مطابق آن را علم ازلی خداوند می داند که از نقصِ امکان منزّه و از عیبِ غیر ازلی بودن مُبرّاست و اصل امتناع جمع دو نقیض که مرجع تمام تحلیل های منطقی و فلسفی است، به طوری که حتی امتناع رفع دو نقیض به امتناع جمع دو نقیض تبیین می شود و نه تعلیل، یعنی در هر رفع دو نقیض جمع دو نقیض تنیده است. (الهیات شفا، مقاله یکم، فصل۸) ورود در این عرصه نامحدود، صدر مشروحی می طلبد که از کمند زمان و زمین برهد و از سمند مادّه و مدّت آزاد شود و از شرق و غرب همانند شمال و جنوب آزاد گردد:
باز پَرْ از شَید سوی عقل تاز کی پَرَد بر آسمان پَرّ مجاز
آهن از داود مُومی می شود موم در دستت چو آهن می بود
(مثنوی مولوی، طبع کلاله، ص۱۴۸)
غرض آن که، بدون قضایای ضروری ازلی، یقین به حقیقت پایدار میسّر نیست و اثبات آن در پرتو ثبوت موجود ضروری ازلی است تا وصف ذاتی او به نام علم ازلی مطابق قضایای ضروری ازلی باشد و آن موجود فقط خداست که فلسفه الهی عهده دار تبیین وجود اوست. نتیجه آنکه: ۱. وجود خدای ازلی منشأ موجودات است. ۲. علم خدای ازلی، منشأ علوم و معارف یقینی. یعنی هر چیزی از جهت وجود مُستنِد به هستی خداست و از لحاظ معرفت متّکی به علم اوست که علم وی عین ذات اوست.
سوم: فلسفه مطلق، به اندازه توان بشر از ثبات و کلیت و اطلاق برخوردار است، لذا می تواند ترازوی حق و باطل و صدق و کذب علوم دیگر باشد، زیرا در فلسفه الهی، نسبیت حقیقت نفی می شود و اطلاق آن ثابت می گردد، هرچند شناخت اشخاص می تواند نسبی باشد و تحول های جزئی که در کشف حقیقت رخ می دهد نه تنها در اصول کلی آن رخنه ایجاد نمی کند، بلکه در مطالب جامع مربوط به بخش تحول یافته علوم جزئی نیز دگرگونی پدید نمی آید؛ مثلاً قانون علیت و معلولیت که از مسائل اصلی فلسفه الهی است، آن طوری که در این فلسفه مطرح است، با تحول های فراوان علل و معلول یا دگرگونی شناخت آن ها هرگز متغیر نخواهد شد، حتی قانون نیازمندی حرکت به مُحرک و احتیاج آن به مبدأ و منتهی، زمان و مسافت و نیز متحرک با تحول شگرفی که در زبان و زمان عده ای از بزرگان دانش تجربی و ریاضی با کوشش میدانی آن ها به ساحت علم بشری عرضه شد، به طوری که حرکت از آسمان به زمین آمد و سکون از زمین به آسمان رفت و توهّم زمین محوری رخت بربست و دانش شمس مداری جامه مقبولیت در بَر کرد، ولی هیچ رخداد تازه ای در قانون حرکت که در حکمت متعالیه با نگاه فلسفی مورد بررسی قرار می گیرد، ظهور نکرد و نه قبض بطلمیوس مایه انقباض حرکت جوهری و مانند آن شد و نه بسط کپرنیک و ریاضی دانان دیگر پایه انبساط قانون حرکت به ویژه حرکت جوهری شد.
غرض آن که، اصول کلی فلسفه الهی ثبات است نه ساکن. لذا تحول زمانی یا زمینی و یا سپهری، نه در ضلالت ثبات اصول وی ثلمه ای پدید می آورد و نه در اطلاق آن آسیب نسبیت نفوذ می کند. چنین معرفتی که در صدر معارف بشری نشسته است، دانش های سودمند فراوانی را رهبری می کند و در ظل آن ها تمدن ناب را بهره جوامع انسانی می نماید و شایان فراگیری و گسترش است تا به زعامت آن، همه علوم سامان پذیرند. آری عقل سَرَه و برهان یقین آور برتر از هر شمس و قمر است چنانچه بزرگ حکیم الهی ایران زمین، میرمحمدباقر محقق داماد (۱۴۰۱-۹۷۰ ه.ق) چنین نقل فرمود: «لو صوّر العقلُ لاظَلَمت عنده الشمسُ ولو صُوَّرَ الجهلُ لاضائت عنده الظلمت » (صراط مستقیم،ص۷.) اگر عقل تصویر شود و به صورت محسوس درآید، خورشید نزد او تاریک خواهد بود و اگر جهل تصویر شود و به صورت محسوس درآید، تاریکی نزد او روشن خواهد بود. البته هجرت به کوی فلسفه الهی که مهبط ثبات و معدن اطلاق مافوق است، در حوصله هر سالک نیست.
نیاید جز ز مَه رویی، طواف برج ها کردن
که مادون را رها کردن نباشد کار هر دونی
(دیوان شمس تبریزی، ص۹۴۹)
چهارم: فلسفه مطلق، همه علوم را الهی یا الحادی می کند، زیرا تمام دانش ها هم مسبوق به فلسفه مطلق اند و هم مصبوغ به صبغه آن و هیچ علمی نسبت به اسلامی بودن و نبودن لا بشرط و بی تفاوت نیست، چه این که هیچ دانشی در ایمان و کفر خودکفا نخواهد بود، چون سرشت هر دانشی را فلسفه مطلق که سرنوشت ساز است، رقم می زند. تنها علمی که در الحاد یا الهی بودن خودکفاست، فلسفه است که هویت وی با قلم خودنویس نوشته می شود. یعنی امّ الکتاب که کتابت هر کتاب و کتیبه ای استنساخ شده از اوست، همانا صحیفه کامل فلسفه مطلق است که در آغاز پدیدآمدنش نه ملحد است و نه موحّد، زیرا هنوز درباره صدر و ساق هستی فحصِ بالغ به عمل نیاورد که آیا مبدئی برای نظام کیهانی هست: «جهان را صانعی باشد خدا نام» و یا نیست. آیا پدیده های هستی ازلی و خودساخته اند و یا مصنوع آفریدگار حکیم ازلی اند؟ لذا فلسفه قبل از بلوغ به نصاب پژوهش نسبت به الهی و الحادی بودن بی طرف است، هرچند با کوشش مستمر، به یکی از دو طرف گرایش می یابد و سرانجام به همان طرف معین مُنتَقِد می شود. اگر کژراهه رفت و گَرد بیراهگی گِرد چشم او را گرفت و جهان بینی ناب را از بینایی غبارگرفته او ربود، خدایی را که با صد هزار جلوه از مکمن غیب هستی برون آمد تا با صد هزار دیده تماشا شود، با یک دیده هم نمی بیند و صدای دل نوازش را اصلاً نمی شنود و پیام دل پذیرش را ابداً دریافت نمی کند و جهان را عَبث و خود را یاوه و دیگران را بیهوده و مرگ را پایان راه و مُردن را پوسیدن می پندارد نه از پوست به درآمدن. چنین فلسفه ای سر از الحاد درآورده و تمام علوم را ملحد می کند، زیرا علوم جزئی عهده دار اثبات یا نفی خدا نیستند، بلکه در این مطلب مهم، تابع فلسفه مطلق بوده و با الحاد متبوع خود همگی ملحد می شوند و موضوعاتِ مسائل خود را بدون خدا می پندارند و علم را منحصراً محصولِ ذهن بشر می شمارند و هندسه مطالعاتی آن ها، خواه درباره زمین و خواه درباره آسمان، افقی است، یعنی فلان موجود معین، قبلاً چنان بود و اکنون چنین است و پیش بینی می شود که در آینده نزدیک یا دور به فلان صورت یا وضع درآید؛ بدون آنکه از مبدأ فاعلی آن سخنی به میان آید. و در این راستا هیچ فرض درستی از اسلامی بودن علم مطرح نخواهد بود، هرچند ممکن است شخص دانشور در اثر خصوصیتی که دارد، موحّد و مسلمان باشد. و اگر راهی صراط مستقیم شد و از آسیبِ چپ و راست مصون و از گزند ارتجاع محفوظ و از آفت تندی و کندی زیان بار، سالم و از اُفتِ ایستایی به جای رشد ایستادگی در امان بود، خداوند بالا و پستی و آفریدگار هرچه هستی است را می بیند و مترنّمانه هم نوا با حکیم متأله فردوسی فردوس منزلت چنین می گوید: «ندانم چه ای هرچه هستی تویی»، حرف «یاء» در این مصرع، مصدری است نه خطاب؛ یعنی هویت ناشناختنی تو، تمام حقیقت هستی است و چون حقیقت هستی بسیط و نامتناهی است و در اثر بساطت تجزیه ناپذیر و در اثر عدم تناهی اکتناه ناپذیر خواهد بود، لذا حضرت استاد امام خمینی قدس سره همانند حضرت استاد علامه طباطبایی قدس سره، معرفت ذاتِ محضِ خدای سبحان را ناممکن دانسته و درباره آن فقط به یقین به انطباق مفهوم موجود مطلق بر مصداق عینی بدون دسترسی عینی به آن مصداق بسنده نمودند و کاروان خداشناسی را به معرفت اسمای حسن و صفات عُلیای آن بی کران دعوت کرده، بلکه از مسیر و مصیر آنان خبر می دادند. چنین فلسفه، از تکاثرِ الحاد رهیده و به کوثر الهی شدن رسیده و آغاز و انجام جهان امکان را صُنع آفریدگار حکیم می داند و نظام آفرینش را هدف مند می شناسد و مرگ را هجرت از مرحله دنیا به مرتبه برتر یعنی آخرت می شمرد و مردن را از پوست طبیعت به درآمدن و پوستینِ فاخر برزخی پوشیدن تلقی می کند و برای تمام دانش، بینش، روش و پرورش خویش حساب مضبوط قائل است.
چنین فلسفه ملکوتی هستی موضوعات تمام علوم را مخلوق خدا می داند و قانون علیت و معلولیت را در کمال عمق و دقت به رابط و مستقل مستند می کند و جامت خلقت خدا را بر پیکر هر موجود امکانی مشاهده می کند و اختیار و اراده انسان را نیز از بهترین بخشش های خدا به بشر می یابد تا از این رهگذر، فرد و جامعه به اختیار خویش نه بیراهه بروند و نه راه کسی را ببندند. ثمر شیرین این شجره، اسلامی شدن تمام علوم است یعنی به استناد این فلسفه الهی، همه علوم اعم از تجربی، نیمه تجربی، تجریدی و شهودی و به تعبیر رایج طبیعیات، ریاضیات، الهیات و اخلاقیات و عرفانیات را دینی می نماید، به طوری که هیچ علمی در هیچ عصر و مصری مطرح نبوده و نخواهد شد مگر آ نکه الهی متولد می شود و الهی می ماند. و آنچه علم صائب نبود، اصلاً متولّد نشد و نمی شود و گمانِ علم، چیزی را که علم نیست علم نمی کند و تبیین این مطلب را در مطاوی نکته پنجم می توان جستجو نمود.
پنجم: فلسفه مطلق، اگر الهی باشد زندگی آموخته با فرهنگ اصیل و آمیخته با تمدن ناب و آویخته به دامن بی دامنی آفریدگار جهان و اندوخته عدل و مهرورزی و گریخته از خونریزی و ناامنی را به جامعه بشری ارزانی می دارد. زیرا انسان موجودی است که با فکر و اراده زندگی می کند و این دو ویژگی بدون علم پدید نمی آید و علم خواه به معنای دانستن چیزی باشد که با یک قضیه هم حاصل می شود و خواه به معنای مجموع موضوع و مسائل و مبادی و اغراض باشد که علم خاص نام دارد مانند علم طب، علم نجوم و نظایر آن، فقط اسلامی خواهد بود و معنای دینی بودن علم، تنها به آن نیست که یک گزاره یا چند قضیه در متون مقدس مطرح شود و شواهد نقلی آن را بیان کند مانند علم فقه، تا دینی بودن آن ثابت گردد، بلکه دینی بودن علم گاهی معنای جامع آن مراد است و زمانی از آن معنای خاص اراده می شود. معنای خاص آن، چنانچه اشاره شد، روشن است که گزاره ای با همه مبادی و لوازم و ملزومات و ملازمات آن در متن منقول دینی مطرح گردد و عالمان دین به پژوهش درباره آن بپردازند و اجمال آن را تفصیل و ابهام آن را تبیین و عام آن را تخصیص و اطلاق آن را تقیید و تعارض آن را علاج، آن گاه نتیجه پژوهش ویژه را به صورت فتوا بیان نمایند و معنای جامع و عام آن این است که تمام اشیاء و اشخاص جهان اعم از مجرّد و مادی، موجود ح
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 