پاورپوینت کامل حوزه، فلسفه را از حالت ایستایی خارج کرد ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حوزه، فلسفه را از حالت ایستایی خارج کرد ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حوزه، فلسفه را از حالت ایستایی خارج کرد ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حوزه، فلسفه را از حالت ایستایی خارج کرد ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، در راستای پیگیری مطالبات مقام معظم رهبری از حوزه های علمیه پیرامون تحول در ابعاد مختلف علمی و فرهنگی، گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین حسین عشاقی اصفهانی – از اساتید و پژوهش گران حوزه که آثاری چون تعلیقه ای بر نهایت الحکمه، جنبه معرفت شناسی، ۸۷ برهان صدیقین و. .. را در کارنامه علمی خود دارد و بر نظریه جدیدی در فلسفه متمرکز شده ـ انجام داده که حاصل این گفت وگو تقدیم خوانندگان ارجمند افق حوزه می گردد.

به عنوان اولین سؤال با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در بحث تولید علم، نظر شما راجع به تولید علم فلسفی چیست؟

فلسفه زیربنای علوم است، به خاطر این که فلسفه از اصل هستی، صرف نظر از تعینات خاص او بحث می کند البته بر اساس دیدگاه معروفی که در این زمینه هست، اصل هستی موجودات، اعم از حقیقی و اعتباری و احکامی که مربوط به این جنبه مورد بحث و گفت وگوی فلاسفه می باشد، به لحاظ این که موجودات به نحوی با هستی و تحقق، یا به نحو «هلّیه بسیطه» یا به نحو «هلیه مرکبّه» در ارتباط هستند؛ پس همه علوم در هر حوزه ای، نوعی ارتباط وسیع با بحث های فلسفه دارد، لذا این که ما چه فلسفه ای داشته باشیم و چگونه درباره مسایل فلسفه بیندیشیم در نوع گرایش های علمی ما در هر زمینه ای یک تأثیر قابل توجه و عمیقی خواهد داشت.

آیا می توانید به نمونه هایی از این موارد اشاره کنید؟

مثلاً فرض کنیم، کسی گرفتار بحث های فلسفه الحادی است و معتقد به فلسفه الهی نیست. کسی که در مبنای فلسفی، این نوع گرایش را دارد، طبیعتاً در هر نوع فضایی بیندیشد و فکر کند و به هر چیزی توجه کند، این الحاد در آن تفکر تأثیر خودش را می گذارد، لذا در مباحث فلسفه غرب هر پدیده ای را که بررسی می کنند، هیچ اشاره ای به ارتباط آن واقعیت با پدیدآورنده جهان هستی نمی کنند و این ارتباط را در کلام آنها مشاهده نمی کنید، به نظر آن ها توجیهات علمی، زمانی علمی است که بر اساس روابط مادی باشد که خدا در آن ها نیست و نظریه ای که بخواهد بر اساس دیدگاه الهی بررسی شود، به نظر ایشان اصلاً علمی نیست؛ از این رو علوم امروزه عموماً سکولار هستند و مبانی الهیاتی ندارند.

ورود اندیشه الهی در فلسفه چگونه خود را نشان می دهد و چه اثری دارد؟

اگر زیر بنای اصلی علوم، فلسفه الهی باشد، در مباحث بعدی هم الهی می اندیشیم، این گونه نیست که در مسایل و مباحث علوم جزئی، فقط به روابط مادی توجه کنیم، البته این روابط مادی باید در حد خود مورد توجه واقع بشود؛ اما این که باید هر رابطه ای را بر اساس روابط مادی، توجیه علمی و عقلی کنیم درست نیست و بر اساس فلسفه الهی کاملاً مردود است. این فلسفه الهی هم خودش شعبی دارد و به صورت های گوناگون یافت می شود.

چگونه فلسفه الهی داشته باشیم؟

در فلسفه، مباحثی چون الهیات مشّایی، اشراقی، عرفانی و الهیات حکمت متعالیه داریم، انسان اگر در مباحث فلسفی به هر یک از این ها توجهی نشان داد و مبنای الهیاتش قرار گرفت، به همان اندازه در مباحث بعد تأثیر دارد. فلسفه مشایی در حقیقت، وجود خدا را در کنار موجودات دیگر توجیه فلسفی می کند، لذا خداوند را هم یک موجودی در کنار سایر موجودات می داند و از جهتی نیز قائل به حقایق متباینه هستند و هر وجودی را از وجود دیگری متباین و جدا می دانند و نهایتاً در وجود علّی و معلولی یکی مستند به دیگری است. در الهیات مشّایی نیز خدا در کنار موجودات دیگر است، منتها تکیه گاه آن ها هم هست و در همین اندازه پدیده های علم را می توانیم الهی بدانیم؛ اما در حکمت صدرایی، این الهی بودن بیشتر خودش را نشان می دهد، چون آن تباینی که در فلسفه مشّا مطرح است، اینجا وجود ندارد، بلکه تباین به یک کثرت تشکیکی تبدیل می شود و در کثرت تشکیکی، هر وجودی در جایگاه خاصی وجود دارد و با سایر وجودات به نوعی متفاوت و مغایر است، اما در عین حال که این تغایر هست، ولی همه، مراتب یک هستی محسوب می شوند و تنزلی از آن مرحله عالی هستی به حساب می آیند و آن مرتبه علّی در حقیقت، وجود حق است؛ اگر بر اساس، فلسفه الهی صدرایی بخواهی از این مطلب تحلیل عقلی و فلسفی ارائه بدهی، باید بگویی: اولاً این وجود به نوعی با حضرت حق متفاوت، اما تنزل یافته همان وجود حق است که آن در قله است و این در دامنه و مراتب متوسطه و نازله می باشد. این الهیات نسبت به «الهیات مشایی» الهیات قوی تری را ارائه داد و البته، الهیات عالی تر هم داریم و چنانکه در فلسفه هایی که متأثر از عرفان نظری هستند، همین معنی که در فلسفه الهی صدرایی به صورت تشکیکی مطرح است در این جا رتبه عالی تری پیدا می کند و پدیده های عالم و موجودات عالم در حد مراتب هستی حق، آن طور که در فلسفه صدرایی هست وجود ندارد، بلکه عالم و موجودات همه تجلیات و جلوه ها و ظهوراتی از حقیقت خداوند می باشند.

توجه به این مبانی چه تأثیری در بالندگی فلسفه در حوزه های علمیه دارد؟

اگر ما به هر یک از این مبانی مختلف التزام داشته باشیم، قاعدتاً در مباحث بعدی خودش را نشان می دهد؛ لذا باید تولید علم فلسفی مان را در حوزه های علمیه از نظر توان علمی تحکیم کنیم. گاهی شنیده می شود: برخی می گویند فلسفه را نباید یاد بگیریم و حوزه محل بحث این مطالب نیست و آن را یک امر غیر لازم می دانند. اگر این گونه فکر کنیم این مباحث را چگونه باید توجیه کنیم؟ الآن فلسفه های الحادی با حجم انبوهی که در جامعه امروز ما سرازیر است، جوانان را به طرف خود می کشاند، شما چگونه می خواهید بگویید دین و حوزه های دینی به این هجوم فلسفی الحادی بی توجه باشد و صرفاً به یک سری مباحث نقلی بپردازد؟! قطعاً حوزه و عالمان دینی، باید به این هجمه انبوه و این شبیخون علمی توجه داشته باشند، لذا باید پایه و اساس فلسفه الهی را در حوزه ها تقویت کنیم تا بتوانیم با فلسفه های الحادی مبارزه کنیم.

ایران قرن ها مهد فلسفه و مباحث فلسفی بوده است. اگر امکان دارد، به سابقه فلسفه و مباحث فلسفی در ایران، خصوصاً بعد از ظهور اسلام و تولید علم فلسفه اشاره ای کنید؟

ایران واقعاً مجمع البحرینی برای دو تمدن بوده است. یکی تمدن ناشی از دین اسلام و دیگری ناشی از گرایش های مختلف فلسفی است. گرایش های فلسفی در ایران از دوران ایران باستان تا به امروز بوده است. وقتی تاریخ باستان ایران را مطالعه می کنیم به حکما و خسروانی برخورد می کنیم که شیخ اشراق، فلسفه آن ها را احیا کرد و نوعاً این حکیمان را حکمای برخاسته از دین زرتشت می دانند، البته در تاریخ زرتشت اختلاف است و تاریخ آن را از سه هزار سال تا هفت ـ هشت هزار سال احتمال داده اند. بعضی از ارسطو فیلسوف یونانی نقل می کنند که تاریخ زرتشت را پنج هزار سال قبل از تمدن یونان باستان می داند، اگر این گونه باشد، هفت هزار سال از قدمت تاریخ فلسفه ایران می گذرد و همواره تنور فلسفه ایران داغ بوده است و دائماً بحث های فلسفی از مهم ترین بحث هایی بوده که مورد توجه قرار گرفته است در دوره شکوفایی اسلام در ایران شکوفایی فلسفه نیز بیشتر شد و با شروع نهضت ترجمه، مباحث علمی یونان باستان و ایران باستان به عربی ترجمه گردید و این امر باعث شد، فلسفه رونق بیشتری بگیرد، اگر به تاریخ فلسفه نگاهی بیندازید، می بینید که فیثاغورث که پنج قرن قبل از میلاد مسیح زندگی می کرد، از یونان باستان به قصد فراگیری حکمت ایران باستان، به این سرزمین سفر می کند و باز درباره شخصیت فلوطین همین نکته در تاریخ ذکر شده است، فلوطین به همراه پادشاهی که قرار بود به قلمرو ایران حمله کند، حرکت کرد البته نه به هدف جنگ، بلکه برای این که همراه وی خودش را به ایران برساند و از منطقه اسکندریه مصر حرکت کرد و به ایران آمد تا حکمت ایرانی را یاد بگیرد و همه این ها نشان دهنده این مطلب است که واقعاً در دوره های ایران باستان و در دوره های متأخر، فلسفه در ایران رونق داشته است و دائماً مورد استقبال بزرگان سایر ملل بوده است و این ها نشان دهنده عظمت جایگاه فلسفه در ایران می باشد و در دوران ظهور اسلام این فلسفه رونق قابل توجهی دارد و گرایش های مختلف فلسفی در ایران به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.