پاورپوینت کامل خاطراتی از واعظ شهیر، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کافی(ره) ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاطراتی از واعظ شهیر، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کافی(ره) ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطراتی از واعظ شهیر، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کافی(ره) ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطراتی از واعظ شهیر، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کافی(ره) ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
صدای ماندگار
صدای دلنواز و نوای جانفزای آن عالم واعظ و شرح اشتیاق و درد هجرانش، برای آسمانیان و زمینیان آشنا و جانگداز بود و هنوز هم در مهدیه تهران طنینافکن است. نام و یاد مرحوم کافی با آن حزن غریب و یمن قریبش، هنوز در نهاد عاشقان اهلبیت علیهم السلام و خاصه محبان امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف جاری و ساری است. به پاس قدردانی از آن منبرهایی که منبع انتشار نور معارف اهلالبیت علیهم السلام بود، خبرگزاری حوزه، با حجت الاسلام والمسلمین محسن کافی، فرزند ایشان گفتوگو کرده است. این گفتوگو در ذیل تقدیم خوانندگان ارجمند افقحوزه میشود.
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، لطفا خودتان را معرفی کنید؟
با سلام متقابل و تشکر از شما، اینجانب محسن کافی فرزند دوم مرحوم کافی و فرزند اول روحانی ایشان هستم. در سال ۱۳۴۲ متولد و حدود هشت ماه قبل از وفات پدرم در حوزه علمیه مشهد طلبه شدم و تا سال ۶۵ در همانجا ادامه تحصیل دادم و بعد از آن وارد حوزه علمیه قم شدم.
* درباره خاندان بزرگوارتان بیشتر توضیح دهید.
پدرم مرحوم حاج شیخ احمد کافی در سال ۱۳۱۵ در خانوادهای از قشر متوسط جامعه متولد شدند؛ پدر ایشان فرهنگی غیر روحانی بودند و پدر بزرگ ایشان مرحوم آیت الله میرزا احمد کافی از علمای برجسته یزد بودند و بر اثر کرامتی که از امام رضا علیه السلام میبینند ساکن مشهد میشوند.
چه کرامتی؟
مرحوم میرزا احمدکافی از بزرگان و علمای یزد بودند؛ مردم آنجا کاروانی تشکیل میدهند تا به مشهد مشرف شوند و از ایشان هم تقاضا میشود که کاروان را همراهی کنند، اتفاقاً ایشان چشمدرد شدیدی هم داشتند، ولی با اصرار مردم به سمت مشهد حرکت میکنند و با ورودشان به مشهد نابینا میشوند و این مسئله ایشان را خیلی منقلب و ناراحت میکند و به زحمت به حرم امام رضا علیه السلام مشرف میشوند و با حالت انقلاب و انکسار قلب میگویند: «همه نابینا میآیند و بینا میروند، اما من چرا بینا آمدم و نابینا میروم؟!» سر بر دیوار حرم میگذارد و در بین خواب و بیداری، شخصی به ایشان میگوید: میرزا احمد دستت را باز کن! ایشان دستشان را باز میکنند. بستهای میان دست ایشان گذاشته و به ایشان امر میشود، محتویات این بسته را به چشمانت بمال! و بعد از انجام این دستورالعمل، بینایی ایشان به کرامت ثامنالائمه علیه السلام بازگردانده میشود و پس از آن ایشان دیگر به یزد برنمیگردد و تا آخر عمر در کنار مضجع امام رئوف علیه السلام زندگی میکنند. به برکت این کرامت رضوی چشم ایشان تا آخر عمر دچار ضعف نگردید و حتی از عینک هم استفاده نکردند و بزرگانی مانند حضرت آیت الله مرواید رحمت اللهعلیه از ایشان استفادهها بردند.
* مرحوم کافی چگونه وارد حوزه علمیه شدند و در کجا تحصیل کردند؟
ابتدا نزد مرحوم میرزا احمد کافی (پدربزرگشان) که استاد خیلی از بزرگان مشهد بودند درس میخواند و در سن دوازده سالگی وارد حوزه مشهد میشود و بالاخره در سن ۱۸ سالگی به عتبات عالیات هجرت میکند و در نجف توفیق شاگردی شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی؛ آیت الله راستی کاشانی و… را پیدا میکند. ۵ سال در نجف از علمای آنجا کسب فیض میکنند و در سن ۲۳ سالگی، بهخاطر مشکلاتی که پدر ایشان در عرصه کسب و کار داشتند، با اجازه مراجع وقت نجف و آیت اللهالعظمی خویی، به ایران برمیگردند و با بیت آیت الله شاهرودی وصلت میکنند و ساکن قم میشوند، ۲ الی ۳ سال در قم و در نزد آیت الله میرزا ابوالفضل تبریزی و دیگر بزرگان قم تحصیل میکنند و سطوح عالیه را نیز در قم تدریس میکردند.
* بیشک مهدیه تهران از باقیاتالصالحات ایشان است، این مرکز فرهنگی دینی چگونه شکل گرفت؟
ایشان به علت قریحه خوبی که در وعظ و منبر داشتند، برای مجالسی به تهران دعوت میشوند و به تهران میروند؛ اوایل در منزل استیجاری که در تهران داشتند، دعای ندبه و منبر وعظی دایر میکنند و با استقبال زیاد مردم روبرو میشود و کمکم جمعیت زیاد، موجب اذیت همسایگان میشود. لذا به فکر ایجاد پایگاهی برای این کار میافتند، لذا تصمیم به فروش منزلی که در تهران تهیه کرده بودند، میگیرند تا زمین مهدیه را خریداری کنند. بازاریان تهران که متوجه مسئله میشوند مانع شده و با کمک آنان زمین مهدیه خریداری و ساخته میشود و کمکم توسعه مییابد، بهطوری که در سال ۱۳۵۷ مساحت مهدیه به ۵۰۰۰ متر مربع میرسد.
* در مورد خطابهها و منبرهای مرحوم کافی بفرمایید.
ایشان یک مبلغ کمنظیر بودند. به لحاظ عشقی که به منبر و تبلیغ داشتند، به یک منبر و دو منبر اکتفا نمیکردند و تا زمانیکه وقت اجازه میداد منبر میرفتند. در ماه مبارک رمضان گاهی شش منبر داشتند و درباره کثرت منبر ایشان و هنر ایشان در منبر و وعظ مطالب زیادی نقل شده است که مجال سخن نیست؛ اما همه این امور از برکات و عنایاتی است که اهلبیت علیهم السلام در حق ایشان داشتند.
* ماجرای عنایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مرحوم کافی چه بود؟
ماجراهای زیادی از ایشان نقل شده است. در پنج سالی که در نجف بودند، رسم بود که طلبهها پنجشنبهها پیاده به کربلای معلی مشرف میشدند. گروهی از این طلاب به سرپرستی آیت الله مدنی راهی کربلای معلی میشدند و ایشان از مرحوم کافی میخواستند در بین راه زمزمهای داشته باشند؛ مشهور است، اواخر که ایشان در نجف بودند، نذر داشتند چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بروند و توسلاتی به ساحت قدس امام زمان علیه السلام داشته باشند و این کار را ادامه میدادند، یکی از دوستان ایشان هم که این سیره را داشت میگوید: در چهارشنبه چهلم، مرحوم کافی با حالت خاصی از مسجد بیرون آمد؛ از او سؤال کردم: آیا حاجتی گرفتی؟! ایشان در جواب فرمودند: وقتی آمدی ایران میفهمی! ایران که آمدم دیدم این آقای کافی آن کافی سابق نیست! البته ایشان برای کسی نقل نکرده است که خدمت حضرت رسیدهام؛ اما بزرگان حدس زدهاند که حضرت عنایتی به ایشان داشتهاند.
* از منبر مرحوم کافی خاطره و مطلبی دارید؟
دو سال پیش آیت الله ناصری اصفهانی خاطرهای برای من نقل کردند و گفتند: در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم. وقتی برگشتم دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد اصفهان شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند. مردم دولتآباد به من گفتند: شما از دوستی خودتان استفاده و از ایشان درخواست کنید که منبری هم در اینجا داشته باشند. من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند: آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام میشود تا دولتآباد چقدر راه است؟ گفتم: حدود چهل دقیقه. گفتند: من ساعت سه و نیم نیمه شب میآیم و منبر میروم! آیت الله ناصری میفرمود: من با تعجب و بهتزده گفتم: کسی آن موقع شب نمیآید! بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولتآباد تشریف بیاورند و منبر بروند، من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبروریزی شود! ساعت ۱۱ شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است و در نهایت مرحوم کافی آمدند و ساعت سهونیم شب منبر رفتند و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد از منبر بین دو تا سه ربع، استراحت میکردند و بعد میرفتند و خوابهای ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود؛
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 