پاورپوینت کامل حضرت زهراسلام الله علیها بر صحنه قیام ۸۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حضرت زهراسلام الله علیها بر صحنه قیام ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضرت زهراسلام الله علیها بر صحنه قیام ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حضرت زهراسلام الله علیها بر صحنه قیام ۸۰ اسلاید در PowerPoint :
اکنون خلافت را همچون اشتری مهار کرده و جهاز بر نهاده، در اختیار گیر! اما روز حشر بیگمان فرا خواهد رسید. و بدان که دادگرترین حاکم، خداوند و دادخواهترین مدعی، محمد و بهترین میعادگاه قیامت است و در آن روز، تباهکاران به زیان در خواهند ماند. از «خطبه زهراسلام الله علیها»
درآمد سخن:
قهرمان بزرگ تاریخ، به قصد کاری سترگ بهپا خاست بیآنکه کمتر تردیدی بهخاطرش راه جوید، یا از آن موقعیت خطرخیز، به ذره بیمی بهراسد. قابل تصور نبود که به تصمیم او وسوسه خللی بخلد، یا سایه هراسی بر او دست یابد، و به امنیت خاطرش چنگ زند.
اکنون او در اوج استعداد و قله توانایی، و در اجرای طرح و شیوه دفاعی خود، در نهایت پایداری و ثبات قدم بود. در این حال، هرکس او را بر سر دو راهه خطری میدید که راه تردیدی زمانگیر، و جستوجویی همهجانبه را بر او بسته بود، و جز این که یکی از آن دو را برگزیند، راه گریزی نداشت. و ناگزیر راهی را برگزید که پاینهادن در آن برای زن، به علت ضعف طبیعیاش و سختی و فراوانی دشواریها، نهتنها آسان نبود، بلکه علاوه بر همت و شجاعت، قدرت ادبی، ملکه سحر بیان و قوه خلاقهای میطلبید تا کلمات را به تمامی از معانی انقلابی پربار سازد. و مهارت هنرآفرینی میجست که به اعجاز هنر، درد و رنجها را تصویر، و وضع موجود را نقد و ترسیم کند، بهگونهای که در این نقد و ترسیم، روح حیات و معنی جاودانگی در قالب لفظ درآید، و یکایک حروف آن، لباس مجاهدی انقلابساز پوشد، و در تاریخ عقیده و ایمان، سندی ابدی سازد.
با همه این سختیها، این دشواری برای او آسان بود، زیرا آنچه در نفوس ضعیف قوت، و در طبایع ناتوان، توانی مصون از ضعف، میآفریند، ایمان و بیپروایی در راه خداست، که او از این هر دو به وجه احسن برخوردار بود. و از اینرو انتخاب این شیوه انقلابی، با طبع او کاملاً موافق بود، و با شخصیت او، که هسته اصلی آن را، عشق به پیروزی حق، و مبارزه در راه او تشکیل میداد، سازگاری تام داشت.
در اطرافش زنان چندی از نزدیکان و خویشان او، مانند ستارگان پراکنده، در صفوفی نامنظم گرد آمده بودند که همه آنها جوانب این مبارزه را اندیشیده و آماده پیکار بودند.
رهبر در میانشان، سرگرم ارائه طرح اقدامی بزرگ بود، و از تهیه مقدمات و لوازم کار، سخن میگفت. اما هرچه پیش میرفت، بر خویشتنداری و قوت قلبش میافزود، و نیروی حقیقتی را که بر وجودش حاکم بود، مضاعف میکرد، و صلابت و استواری قدمش در حرکت، انگیزهاش در احقاق حق از دست رفته، کوشش و شجاعتش در مبارزه، تهورش در آن موقعیت خطیر نیرو میگرفت.
گویی در آن لحظه، برای رویارویی با دشواریها، قلب «مرد بزرگ خود» را به عاریت گرفته بود که- العیاذبالله- دست قدرت قدر با او همانندی نداشت، و فاجعه وحشتی که خداوند حکیم بر او نوشته بود، چنان بود که در دل کوه سرکش، هراس میریخت، و بر جان سنگ سخت، لرزه میانداخت.
«او» در آن لحظه خطر، که در نقش سربازی مدافع، بهپا خاسته بود، همانند شبحی مینمود که، غمی تلخ از لکه ابری سیاه بر آن فرو باریده باشد. رنگش پریده، چهرهاش گرفته، قلبش پردرد، خاطرش مکدر، ارکانش فرو ریخته، جانبش ضعیف و تنش ناتوان به نظر میرسید، اما در عمق وجود و ژرفای اندیشه دوربینش، صبح شادی و بهجت میدمید، و چشمه طمأنینه میجوشید. لیکن هر دو حالت برای او، نه از آن بود که او دل به آرزویی خوش کرده، یا خاطر به لذت رویایی آسوده، و یا چشم به راه نتیجه خوشایندی سپرده باشد. بلکه این مسرت خاطر، حاصل رضایتی بود که از اندیشه توانایش برمیخاست، و از بشارتی، که از آینده قیامش میرسید، و این اطمینان خاطر، از آن بود که هر آن، پیروزی واقعی را در برابر چشم، مجسم میدید.
البته این همان معنایی نیست که قبلاً آن را نفی کردیم، بلکه مسأله وجه دیگری دارد، بدین ترتیب که بعض شکستها در عین شکست پیروزی بزرگی را در نهاد خود میپرورند، و اینجا نیز چنان شد، امتی به تمامی به پاخاست، و با تقدیس و تکریم این قیام خروشان، ثبات و استمرار نهضت خود، و نیروی لازم برای تداوم آن را، از قیام «او» گرفت.
در آن هنگامه، هجوم افکار گوناگون یاد گذشتههای نزدیک را برای او زنده کرد و روزی را به یادش آورد، که خوشبختی در سایه زندگی سعادتبار او موج میزد، و آنگاه روزی را که روح پاک پدرش به ملأ اعلی میپیوست، و بدن مبارک او در آغوش خاک میخفت، و در همه این احوال خانه او، مرکز و مستقر حکومت موجود، و مسند مجد و عظمت نافذ و استواری بود، که زمان در پیشگاه آن، فروتنانه فرمانبرداری میکرد.
شاید این افکار، او را به یاد و خیال پدر بزرگوارش، هدایت میکرد، تا زمانی را بهخاطر آورد که آن بزرگوار، او را بر سینه مبارک خود چسبانده، از مهر و شفقت آسمانی خود، هالهای بر او ساخته بود، و او بنا به عادتی که داشت، دهان پاک و مقدس پدر را میبوسید، و هر صبح و شامی، قوت جان خود را از آن میگرفت. و تا آنجا رسید که روزگاری گذشت، و زمانه دگرگونه شد و او را با واقعیتی سخت دشوار، روبرو کرد.
«او» کسی است که خانهاش چراغدان نور، و گنجینه نبوت است، و آسمان بلند، از آستان او روشنی میگیرد، اما کنون این خانه و آستانه، گاه و بیگاه در معرض خطر و تهدید قرار دارد. «او» کسی است که پسر عمش دومین شخصیت جهان اسلام، باب علم نبوت، وزیر مخلص پیامبر، و چون هارون موسی دستیار و جانشین مورد اطمینان اوست؛ و علی، پسر عمش، کسی است که شروع زندگی او، و آغاز نبوت رسول بزرگوار اسلامصل الله و علیه و آلهاز هم فاصلهای ندارد. علیعلیه السلام در صبح دعوت، یار و یاور پیامبرصل الله و علیه و آله، و در غروب رحلت، امید امت او بود.
اما اکنون جانشینی رسولصل الله و علیه و آله- که حق مسلم اوست- از او سلب و فضایل والای او، که آسمان و زمین بدان شهادت دادهاند، تخطئه میشود و سوابق منحصر به فردش با پارهای معیارهای نوساخته غیر اسلامی نادیده و بیارزش تلقی میگردد. و اینجا «او» گریست. و خدا میداند چه دردمندانه گریست! اما گریه او گریهای نبود که از چهره او آشکار، و از ظاهر حال او خوانده شود، بلکه شعلهای بود که از خانه دل او زبانه کشید، و درد و رنجی که به جانش نشست، و خار حسرتی که بر قلبش فرو خلید. و ناگاه با دو قطره اشک گرمی که بر گونه او دوید، آتش توفان درونش آرام گرفت.
دیگر بیش از این، در جای خود درنگ نکرد، مانند شراره آتش از جا پرید و با همراهان خود- که به گرد او بودند- به میان میدان پیکار بزرگ رسید. در این میدان پرچمی برافراشت و پیکاری ابدی را- که بزرگزنی مسلمان، در پهنه زمین و زمان، میتواند برعهده گیرد- آغاز نهاد، اگر بعضی رویدادها، و جریانهای انحرافی به مخالفت برنخاسته بود، چه بسا موج قیام بیمانندش، خلافت را فروگرفته و سنگهای راه را درهم کوبیده بود.
این صدیقه بزرگوار، زهراسلام الله علیها بود، زهرای بزرگ، فاطمه دخت گرامی پیامبر بزرگوار اسلامصل الله و علیه و آله.
زهراسلام الله علیها گل بوستان نبوت، مثل اعلای عصمت، و هاله تابان نور بود، و یادگار پیامبر در میان مسلمانان. و اکنون او به مسجد میرفت. و زمان، زمانی بود که تازه پدرش- پیامبر اسلامصل الله و علیه و آله- را از دست داده بود. پدری که برترین، دلسوزترین، مهربانترین، و مقدسترین پدر تاریخ انسان بود و مصیبت او، آنروز، واقعهای که هر دم تلخی اجل را بهکام او میکشید، و سختی و سنگینی آن، مرگ حیاتسوز را، برای او شیرین و سنگینی آن، مرگ حیاتسوز، برای او شیرین و گوارا، و آرزویی دلانگیز میکرد. و زهراسلام الله علیها چنین بود روزی که پدر گرامیاش به ملکوت اعلی پیوست، و در حالی که از نعمت و لطف الهی خشنود، و خداوند از وی راضی بود، روح یگانهاش به بهشت برین خدا پرواز کرد.
اما حوادث تلخ روزگار در همین حد نماند. بلکه واقعه دیگری بدو روی آورد، که از نظر تأثیر در جان پاک او، و در دامن زدن به آتش محنت و شعله مصیبتش، از فاجعه نخستین کمتر نبود، و آن از دست دادن مجد و عظمتی بود، که خواست آسمانی، برای طول تاریخ، آن را خاص خاندان نبوتصل الله و علیه و آلهکرده بود. منظور من از این مجد و عظمت، همان رهبری و پیشوایی امت اسلامی است، که حکم و فرمان الهی بر این بود بعد از محمدصل الله و علیه و آله، سیاست و اداره امت، در دست اهلبیت او باشد، زیرا که شاخههای اصیل این اصل طیبه تنها آنان بودند، و دریغا که ناگهان تقدیر واژگونهکار، کانون رهبری را از دست اهلش دور میساخت، و مناصب حکومتی را از اختیار شایستگان، بدر میبرد، و خلفا و امیرانی را، خودسرانه بر جامعه اسلامی تحمیل میکرد.
بهراستی واقعه دردناکی بود؛ با این دو فاجعه، فاطمهسلام الله علیها در زمانی کمتر از یک شبانهروز، مقدسترین پدران و پیامبران را- که بر سر او سایه حمایت افکنده بود- و جاودانهترین پیشوایی و ریاستی را- که حکم الهی بنا به شایستگی و اهلیت، به خاندان او اختصاص داده بود- از دست داد، و به این ترتیب روح بلندپروازش او را با این که در چنگ دنیایی از درد و غم اسیر بود، برای مبارزه و حضور دایم در صحنه پیکار برانگیخت.
حقیقت مسلم این است، که از گروهی که با مبانی عقیدتی زهراسلام الله علیها و نهضت او موافق، و در این راه پیرو صادق او بودند، ممکن نبود کسی در موقعیت او قرار گیرد، و گوشهای از دلاوریها و حماسهسازیهای او را در مبارزه به کار بندد، مگر اینکه در گیرودار قیام خود، لقمه ارزان و لذیذ قدرت حاکمهای باشد که در اوج فشار و سختگیری، و نهایت خشونت، هر اشارهای را به عتابی، و هر سخنی را به حسابی، و هر کاری را به عقابی، پاسخ میگفت، عیناً همانند وضع خفقانی که امروزه، آن را حکومت نظامی دیکتاتوران میشناسیم و صد البته این امر برای زورمدارانی که در پی استحکام اساس و بنیان قدرت خود دست و پا میزنند، راه ناگزیری است. و قطعاً به آسانی از مخالفان خود نمیگذرند.
اما اگر کسیکه بر دستگاه ستم شوریده و به دفاع از حقوق خود برخاسته، فرزند محمد،صل الله و علیه و آلهپاره تن و چهره شکوفای او باشد، بیشک به اعبتار این بستگی مقدس، از خطر قدرت نوپا گرفته مصون است، و هیچگونه هراسی برای او به وجود نمیآورد، بهعلاوه باید توجه داشت که در اسلام، اصولاً زن دارای حرمت و خصایصی است، که پیوسته او را حفظ و حمایت میکند.
چه عواملی زهرای بزرگ را به مبارزه برمیانگیخت؟
زهراسلام الله علیها به بال خیال، به جهان زندگی گذشته خود، و به دنیای پدر بزرگش، پرواز کرد. جهانی که بعد از رحلت پدرصل الله و علیه و آله، در دل او خاطرهای بود، که مدام به جان او نوری میافشاند که در فراز و نشیب زندگی، به انواع لطف و مهر، او را مدد و راهنمایی میکرد، و در قلب او شادی و آرامش میریخت. او اگر چه از شمار زمان، چند روز یا چند ماهی از پدر دور مانده بود، اما از نظر روح، و خاطراتی که وجودش را در برگرفته بود، لحظهای از آن حضرتصل الله و علیه و آلهجدا نبود. و بدین ترتیب در این لحظات دشوار خاطر او را، نیروی ایمانی یاری میداد که هرگز دلش نتپد، و توانی قامتش را به نیروی راستی برمی افراشت که قیام کوبندهاش فرو نمیرد، و پرتو جاودانهای از نبوت محمدصل الله و علیه و آله، و روح والای آنحضرت، چراغ راه او بود، که راه راست و مستقیم را، به هدایت، در پیش پای او بگذارد. زهرای بزرگسلام الله علیها، در لحظهای که جوانه قیامش، بالیدن میگرفت، به کلی از عالم مردم خالی و خارج شده، و با تمام وجود، در آن خاطره همیشه زنده، فرو رفته بود، تا در آن موقعیت بحرانی، از نور آن، روشنی و حرارت وام گیرد و شعلهای سوزنده اقتباس کند.
او غرقه در خاطرات پدرصل الله و علیه و آله، ناگهان سر برداشت و ندا در داد:
ای خوشبختیها پیش من بیایید؛ خوشبختیهایی که چنان به تیرهبختی برگشتید، که هرگز شکیبی بر آن متصور نیست! پیش من بیا، عزیزتر از جان وای محبوبترین من! … با من حرف بزن، و بار دیگر چون همیشه، از نور الهی خود بر من بباران!
پیش من بیا ای پدر عزیز من! اگر راز و نیاز و مناجات من برایت خوشایند باشد، میخواهم با تو راز و نیاز و درد دل کنم، ای همیشه غمخوار من! من میخواهم دریچه قلب مالامال از درد خود را بهروی تو بگشایم، و غمهای خود را برای تو باز گویم، و بهتو خبر دهم که دو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 