پاورپوینت کامل گرسنگی می کشیدیم، اما از طلبگی لذت میبردیم ۳۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گرسنگی می کشیدیم، اما از طلبگی لذت میبردیم ۳۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گرسنگی می کشیدیم، اما از طلبگی لذت میبردیم ۳۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گرسنگی می کشیدیم، اما از طلبگی لذت میبردیم ۳۸ اسلاید در PowerPoint :

پای صحبت‌های شنیدنی استاد اخلاق حوزه

در شب شهادت مولی‌الموحدینعلیه السلام سال ۱۳۴۵ قمری (۲۲ بهمن ۱۳۰۶ شمسی) در همدان فرزندی به دنیا آمد که به این خاطر، خانواده‌اش نام علی را برای او انتخاب کرد، با این امید که در طریقت مولای متقیان، شیعه‌ای ثابت‌قدم و خدوم باشد.

آیه‌الله علی عراقچی همدانی این آرزوی خانواده خود را محقق کرد و اینک پس از ۸۶ سال عمر بابرکت، این عالم مجاهد و نستوه با وجود کهولت سن، هم‌چنان مشغول خدمت به مکتب اهل‌بیتعلیهم السلام و نشر معارف و آموزه‌های دینی است. آن‌چه در ادامه می‌آید، حاصل گفت‌وگوی هفته‌نامه افق‌حوزه و خبرگزاری حوزه با این استاد اخلاق حوزه علمیه قم است.

* آغاز یک راه مقدس

بنده علی عراقچی همدانی، متولد بیست‌و‌دوم بهمن ماه ۱۳۰۶ می‌باشم. در شهرستان همدان و در محله معروف امام‌زاده یحیی متولد شدم. مرحوم پدرم، با این‌که از اهل علم نبود، اما در زمانه خود مردی عاقل، کاردان، متین و متدین و شناخته شده به شمار می‌رفت. پس از گذراندن دوران کودکی، شش هفت سال در مکتب و مدرسه به تحصیلات متعارف آن زمان اشتغال داشتم؛ مدتی نیز در بازار، کمک حال پدر بودم، اما با این حال، به کسب و کار بازار علاقه‌ای نداشتم و بسیار مشتاق تحصیل علم بودم، تا این‌که پس از مدتی با یکی از طلبه‌های همدانی آشنا شدم و به این وسیله، با درس‌های طلبگی آشنا شده و کتاب جامع‌المقدمات را تهیه کردم؛ شب‌ها یک ساعت در مدرسه مرحوم آیه‌‌الله آخوند همدانی که مردی معروف به علم و تقوا بود، می‌رفتم و روز‌ها هم در مغازه، در خدمت پدر روزگار می‌گذراندم.

* تفکری که هنوز هم رسوبات آن باقی است

پس از مدتی، متوجه شدم بیشتر فامیل و بستگان و دوستان، با فعالیت‌های طلبگی بنده مخالف هستند و مرا مورد سرزنش و تحقیر قرار می‌دهند! البته آن‌ها چون فقر و سختی‌هایی که دامن طلبه‌ها را گرفته بود می‌دیدند، و هم‌چنین به دلیل تحقیر و استهزا‌ی‌ غالب اقشار اجتماع نسبت به طلاب، چنین رفتاری با من داشتند. متأسفانه در آن زمان هرکه از دین و شاخه‌های آن دورتر بود، در جامعه از احترام بیشتری برخوردار بود و به اصطلاح روشن‌فکر شمرده می‌شد! که فعلاً‌ هم رسوبات آن تا حدودی باقی مانده است. با این دیدگاه، به خود حق می‌دادند، نگذارند جوانی مثل بنده که نسبتاً با استعداد بودم، این‌گونه به زعم خودشان بدبخت شود!! این‌ها در زمانی بود که نوجوان بودم و طبعاً باید مورد تشویق دیگران قرار می‌گرفتم نه تحقیر!

* مهاجرت به مرکز دین و فقاهت و آشنایی با شهید مفتح

در دیار خود احساس غریبی می‌کردم. دوستی داشتم به نام محمد حسینیان که زمان کوتاهی با هم آشنا شده بودیم؛ جوانی متدین بود و کتابفروشی داشت. کم‌کم ایشان را به خواندن کتاب جامع‌المقدمات تشویق کردم و چند ماهی با هم به خواندن امثله و صرف میر در شب‌ها مشغول بودیم. با مشورت یکدیگر، بنای مهاجرت به قم را گذاشتیم، و هردو با تعطیل کردن کار در بازار در روزی معین و با وسایل اولیه بسیار ساده و سبک به طرف قم حرکت کردیم. چهارم مهرماه سال ۱۳۲۳ پس از ورود به قم، اول کسی را که ملاقات کردیم و راهنمایی شدیم، مرحوم شهید آیه‌الله دکتر محمد مفتح همدانی بود؛ که ایشان حدود یک سال جلوتر از ما به قم آمده بودند و در مدرسه دارالشفا حجره داشتند. شهید مفتح حقیقتاً جوانی مهربان و خوش برخورد بودند. در همان مدرسه دارالشفا حجره بدون در و پنجره‌ای پیدا شد که پس از تعمیر در آن‌جا ساکن شدیم و درس را به صورت رسمی در قم شروع کردیم، البته از همان کتاب جامع‌المقدمات.

* زندگی طلبگی در شرایط سخت اقتصادی

آمدن ما به قم در زمانی بود که هنوز آیه‌‌الله‌العظمی بروجردی(ره) به قم تشریف نیاورده بودند و حوزه به وسیله علمای بزرگوار و کم‌نظیری چون حضرات آیات حجت، خوانساری و صدر قدس‌سرهم اداره می‌شد و شهریه مختصری از طرف این بزرگواران داده می‌شد و گاهی هم برای بعضی‌ها پول نمی‌رسید. در آن ایام، طلبه‌ها -‌چه مجرد و چه معیل‌- در کمال سختی و عسرت زندگی می‌کردند. طلاب متوسط‌المال کسانی بودند که توان تهیه نان خالی یا نان و پنیر یا سیب‌زمینی یا شلغم و هویج را داشتند و گرسنه به معنای حقیقی نبودند؛ پایین‌تر از این‌ها عده‌ای بودند که فقط برای نان جو خالی که آن‌زمان نصف قیمت نان گندم بود، پول داشتند. بعضی از آن‌ها را می‌شناختم که مثلا شام خوردن را به کلی از برنامه زندگی حذف کرده بودند و با شکم گرسنه، شب را به روز می‌رساندند و این وضع ماه‌ها به طول می‌انجامید.

* شگرد خواب در زمهریز زمستانی!

آن زمان حتی کسانی بودند که در زمستان سرد چون زغال و وسیله گرمایشی نداشتند، شب‌ها طوری می‌خوابیدند و خود را در نیم‌متر جا جمع می‌کردند که خیلی سرما نخورند. البته افراد انگشت‌شماری هم بودند که به اصطلاح وضعشان خوب بود. آن‌ها شبیه طلبه‌های فقیر زمان حاضر بودند!

* افتخار سربازی امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف

این‌ها که گفته شد ظاهر زندگی بود، اما در باطن آن‌چه که حاکم بود، صفا و صمیمیت و یگانگی، برادری و برابری بود.

از این جهت، طلبه‌ها خوش‌تر از اعیان و اشراف بودند و افتخارشان این بود که در سایه مبارک امام زمانعلیه السلام هستند؛ التبه این جو غالب بود و پیداست که برخی افراد هم ‌طور دیگری بودند!

* تهجد شبانه ترک نمی‌شد

قبل از اذان صبح اگر انسان بیدار می‌شد، می‌دید چراغ نفتی کم‌نور غالب حجره‌ها روشن است که برای تهجد و مناجات شبانه برخاسته‌اند و بعضی حجره‌ها هم احیاناً‌ خاموش و بی‌نور بود.

* بزرگانی برتر از فرشتگان

زعمای آن زمان حوزه همان سه بزرگواری بودند که عرض کردم (آیات عظام سیدمحمد حجت کوه‌کمری، سیدصدرالدین صدر و سیدمحمدتقی خوانساریرحمهالله‌علیهم)؛ بحق می‌گویم ایشان انسان‌هایی بودند برتر از فرشته که فرشتگان برای آن‌ها خضوع می‌کردند. آن‌ها دریای خر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.