پاورپوینت کامل نقش فلسفه در فهم دین و کارآمدی حکمت اسلامی ۳۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش فلسفه در فهم دین و کارآمدی حکمت اسلامی ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش فلسفه در فهم دین و کارآمدی حکمت اسلامی ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش فلسفه در فهم دین و کارآمدی حکمت اسلامی ۳۴ اسلاید در PowerPoint :
فلسفه و جایگاه آن در فهم دین و معارف الهی و نیز سهم فلسفه در تعمق و تدبر در نظام هستی و… از جمله مباحثی است که از دیرباز مورد توجه فلاسفه و منتقدین آن بوده است و این امر اختصاص به علمای مسلمان نداشته و در غرب نیز مورد توجه و نقد و بررسی قرار گرفته است.
به همین منظور سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه، به مناسبت روز بزرگداشت حکیم متأله، صدرالدین محمد شیرازی «ملاصدرا»، گفتوگویی با حجهالاسلام والمسلمین حسن معلمی انجام داده است که در ذیل تقدیم خوانندگان ارجمند افقحوزه میشود.
*نقش فلسفه اسلامی در فهم آموزههای دینی چیست ؟
درباره فلسفه در ابواب مختلفی میتوان سخن گفت، مانند: ضرورت فلسفه، کارآمدی و نقش فلسفه در دین؛ در واقع فلسفه، اصول اعتقادی دین را میفهماند که این مسئله بسیار روشن است و بعید است کسی این معنا را انکار کند، مسایلی مانند وجود خدا، صفات خدا، معاد و… را با دلایل عقلی اثبات و قبول میکنیم. دین دارای گزارههای مختلفی همچون گزارهای اخلاقی، اعتقاداتی، احکام و… میباشد. فلسفه در بخش اخلاق و احکام دخالت زیادی ندارد، اما در فهم آیات و روایاتی که جنبه معارفی و اعتقادی دارند، کسیکه فلسفه خوانده است، در معارفی مانند خداشناسی، توحید، صفات و علم خدا و… . درک بهتر و تلقی دقیقتری دارد، کما اینکه شخصی که به دقایق هیئت و نجوم آشناست، از آیات و روایات مرتبط با علمش فهم عمیقتر و دقیقتری خواهد داشت.
*آیا این فهم در فلسفه مشاء و صدرایی تفاوت دارد؟
در فلسفه شاهد سیر تکاملی هستیم و مسلماً فلسفه صدرایی که پس از مکتب مشاء و اشراق بهوجود آمده، فهم دقیقتری نسبت به فلسفه مشائی و اشراق دارد.
در این مورد که کسی فلسفه خوانده باشد، در معارفی مانند خداشناسی، توحید و… درک بهتر و تلقی دقیقتری دارد، لطفاً مثالی در اینباره بزنید؟
مثلاً در روایت آمده است: لا جبر و لا تفویض و لکن أمرٌ بین الأمرین؛ کافی/۱/۱۶۰، در مسئله جبر و اختیار، اشاعره به جبر گرایش یافتند و معتزله به تفویض؛ اما اهلبیت به «امر بین الامرین» و حد وسط دستور میدهند؛ متکلمین میگفتند: ملاک احتیاج موجودات به خدا، حدوث است، اما این تالی فاسد را دارد که موجودات بعد از حدوث نیاز به خدا نداشته باشند و لذا سر از تفویض در میآورد؛ اگر ما از فلسفه بهره بگیریم میبینیم که «امکان ماهوی» این مجال را به ما میدهد که این روایت را بهتر درک کنیم، فلاسفه مشاء ملاک احتیاج را «امکان ماهوی» میدانستند که در این صورت هم در وجود و هم در بقاء محتاج خداست، اما در فلسفه ملاصدرا بحث «ربط علی» مطرح میشود و نیاز عمیقتر میشود و فهم دقیقتری از این روایت نصیب ما میکند لذا فلسفه اسلامی در سیر تاریخی خود در تکامل بوده است.
*با توجه به اینکه در فلسفه اسلامی برخی از مطالب منسوخ شده است، مانند «نظام عقول عشره بطلمیوسی»، آیا نیاز به بازنویسی مجدد فلسفه و پیراستن آن از اینگونه مباحث نداریم؟
فلسفه اسلامی در اصول و اساس، مبتنی بر اینگونه موارد ابطال شده نیست. قواعدی مانند تشکیک وجود اینگونه نیستند، اما آنچه به عقول عشره مربوط است و اینکه تعداد عقول ده است یا بیشتر، مربوط به فلکیات بطلمیوسی است و بس.
در فلسفه اسلامی تنها تعداد عقول، وابسته به هیئت بطلمیوسی است، به قول حضرت آیهالله جوادی آملی، مهم این است که عالم عقول داشته باشیم و تعداد آن مهم نیست و بخشهای اساسی فلسفه، ربطی به این حرفها ندارد.
* حکمت صدرایی آمیخته به دقایق عرفانی است و لذا فهم حکمت صدرایی مبتنی بر فهم دقایق عرفانی است، آیا میتوان تفکیکی بین عرفان صدرایی و عرفان قائل شد؟
زمانیکه بخواهیم بین دو علم تمایز قائل شویم، این تمایز گاهی با روش و گاهی با موضوع و گاهی با غایت حاصل میشود؛ معمولاً تمایز علوم با تمایز «موضوع» برجسته است، زمانی که وارد فلسفه و عرفان میشویم موضوع عرفان؛ خدا، اسماء و صفات الهی است، اما موضوع فلسفه «وجود بما هو وجود» و احکام کلی وجود است. البته در بعضی تعابیر موضوع عرفان هم «وجود» خوانده شده است، منتها «وجود حق»، لذا در عرفان؛ موضوع، «خدا و اسماء و صفات الهی» است، اما در فلسفه، موضوع، «وجود و احکام کلی» آن است، همچنین در عرفان عملی، روش آن کشف و شهود است و عرفان نظری تبیین همان مکاشفات محض است، اما روش فلسفه، عقلگرایی محض است و آنچه را که برهانی است میپذیرد.
شما گفتید: روش فلسفه، عقلگرایی محض است؛ اما عقلگرایی محض در حکمت مشاء مشهود است نه در حکمت اشراق و صدرایی؟
فیلسوف، موظف است ادعایی که میکند حتماً بر برهان استوار باشد؛ یعنی فیلسوف تابع برهان است البته در کنار آن میتواند از شهود و قرآن نیز استفاده کند، اما عارف این وظیفه را ندارد، لذا فلسفه با عرفان از این جهت متفاوت است، و با این حال ملاصدرا در بخش خداشناسی با برهان به مدعای عرفانی – یعنی همان حرف عرفاء – رسید. حرف عرفا را مبرهن کرد، یعنی به مطلوب رسید؛ بنابراین فلسفه و عرفان از نظر روش و نوع کار با هم تفاوت دارند.
* تفاوت عرفان نظری با فلسفه صدرایی چیست؟
درباره عرفان نظری دو دیدگاه است، بعضی میگویند: عرفان تنها دیدگاه عارف را بیان میکند و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 