پاورپوینت کامل دلایل تفاوت شیوه امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در نهضت – صلح و قیام – چه بود؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دلایل تفاوت شیوه امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در نهضت – صلح و قیام – چه بود؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دلایل تفاوت شیوه امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در نهضت – صلح و قیام – چه بود؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دلایل تفاوت شیوه امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در نهضت – صلح و قیام – چه بود؟ ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در سایر شرایط نیز خیلی با یکدیگر فرق داشتند. سه عامل اساسی در قیام امام حسین(علیهالسلام) دخالت داشته است. هر کدام از این سه عامل را که در نظر بگیریم، میبینیم در زمان امام حسن(علیهالسلام) به شکل دیگر است.
عامل اول که سبب قیام امام حسین(علیهالسلام) شد، این بود که حکومت ستمکار وقت، از امام حسین(علیهالسلام) بیعت میخواست: «خذ الحسین بالبیعه اخذ شدیداً لیس فیه رخصه… حسین(علیهالسلام) را بگیر برای بیعت، محکم بگیر، هیچ گذشت هم نباید داشته باشی، حتماً باید بیعت کند». از امام حسین(علیهالسلام) تقاضای بیعت میکردند. از نظر این عامل، جواب امام حسین(علیهالسلام) فقط این بود: نه، بیعت نمیکنم، و نکرد؛ جوابش منفی بود.
امام حسن(علیهالسلام) چطور؟ آیا وقتی که قرار شد با معاویه صلح کند، معاویه از امام حسن(علیهالسلام) تقاضای بیعت کرد که تو بیا با من بیعت کن؟ (بیعت یعنی قبول خلافت)؟ نه، بلکه جزء مواد صلح بود که تقاضای بیعت نباشد و ظاهراً احدی از مورخین هم ادعا نکرده است که امام حسن(علیهالسلام) یا کسی از کسان آنحضرت یعنی امام حسین(علیهالسلام) ، برادرها و اصحاب و شیعیان امام حسن(علیهالسلام) با معاویه بیعت کرده باشد. ابداً صحبت بیعت در میان نیست. بنابراین مسئله بیعت – که یکی از عواملی بود که امام حسین(علیهالسلام) را وادار کرد شدیداً مقاومت کنند – در جریان کار امام حسن(علیهالسلام) نیست.
عامل دوم قیام امام حسین(علیهالسلام) ، دعوت کوفه بود به عنوان یک شهر آماده. مردم کوفه بعد از این که بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و مظالم معاویه را تحمل کردند، واقعاً بیتاب شده بودند، که حتی میبینید بعضی معتقدند که واقعاً در کوفه یک زمینه صددرصد آمادهای بود و یک جریان غیرمترقب اوضاع را دگرگون کرد.
مردم کوفه هجدههزار نامه مینویسند برای امام حسین(علیهالسلام) و اعلام آمادگی کامل میکنند. حال که امام حسین(علیهالسلام) آمد و مردم کوفه یاری نکردند، البته همه میگویند پس زمینه کاملاً آماده نبوده، ولی از نظر تاریخی، اگر امام حسین(علیهالسلام) به آن نامهها ترتیب اثر نمیداد، مسلماً در مقابل تاریخ محکوم بود؛ میگفتند یک زمینه بسیار مساعدی را از دست داد.
حال آنکه در کوفه زمان امام حسن(علیهالسلام) ، اوضاع درست برعکس بود؛ یک کوفه خسته و ناراحتی بود، یک کوفه متفرق و متشتتی بود، یک کوفهای بود که در آن هزار جور اختلاف عقیده پیدا شده بود، کوفهای بود که ما میبینیم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در روزهای آخر خلافتشان مکرر از مردم کوفه و از عدم آمادگیشان شکایت میکنند و همواره میگویند: خدایا مرا از میان این مردم ببر و بر اینها حکومتی مسلط کن که شایسته آن هستند، تا بعد اینها قدر حکومت مرا بدانند.
این که عرض میکنم کوفه آماده، یعنی بر امام حسین(علیهالسلام) اتمام حجتی شده بود؛ نمیخواهم مثل بعضیها بگویم کوفه یک آمادگی واقعی داشت و امام حسین(علیهالسلام) هم واقعاً روی کوفه حساب میکرد. نه، اتمام حجت عجیبی بر امام حسین(علیهالسلام) شد که فرضاً هم زمینه آماده نباشد، ایشان نمیتواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد.
از نظر امام حسن(علیهالسلام) چطور؟ از نظر آنحضرت، اتمام حجت برخلاف شده بود؛ یعنی مردم کوفه نشان داده بودند که ما آمادگی نداریم. آنچنان وضع داخلی کوفه بد بود که خود امام حسن(علیهالسلام) از بسیاری از مردم کوفه محترز بود و وقتی که بیرون میآمد -حتی وقتی که به نماز میآمد- در زیر لباسهای خود زره میپوشید برای این که خوارج و دستپروردههای معاویه زیاد بودند و خطر کشته شدن ایشان وجود داشت، و یک دفعه حضرت در حال نماز بود که به طرفش تیراندازی شد، ولی چون در زیر لباسهایش زره پوشیده بود، تیر کارگر نشد، والا امام را در حال نماز با تیر از پا در آورده بودند.
پس، از نظر دعوت مردم کوفه که بر امام حسین(علیهالسلام) اتمام حجتی بود و چون اتمام حجت بود باید ترتیب اثر میداد، در مورد امام حسن(علیهالسلام) برعکس، اتمام حجت برخلاف بوده و مردم کوفه تقریباً عدم آمادگیشان را اعلام کرده بودند.
عامل سومی که در قیام امام حسین(علیهالسلام) وجود داشت، عامل امر به معروف و نهی از منکر بود؛ یعنی قطعنظر از اینکه از امام حسین(علیهالسلام) بیعت میخواستند و ایشان حاضر نبود بیعت کند، و قطعنظر از اینکه مردم کوفه از ایشان دعوت کرده بودند و اتمام حجتی بر امام حسین(علیهالسلام) شده بود و ایشان برای اینکه پاسخی به آنها داده باشد آمادگی خودش را اعلام کرد، قطعنظر از اینها، مسئله دیگری وجود داشت که امام حسین(علیهالسلام) تحت آن عنوان قیام کرد، یعنی اگر از او تقاضای بیعت هم نمیکردند باز قیام میکرد و اگر مردم کوفه هم دعوت نمیکردند باز قیام مینمود. آن مسئله چه بود؟
مسئله امر به معروف و نهی از منکر، مسئله اینکه معاویه از روزی که به خلافت رسیده است (در مدت این بیست سال) هرچه عمل کرده، برخلاف اسلام عمل کرده است، این حاکم جائر و جابر است، جور و عدوانش را همه مردم دیدند و میبینید، احکام اسلام را تغییر داده است، بیتالمال مسلمین را حیف و میل میکند، خونهای محترم را ریخته است، چنین کرده، چنان کرده، حالا هم بزرگترین گناه را مرتکب شده است و آن اینکه بعد از خودش پسر شرابخوار قمارباز سگباز خودش را [به عنوان ولایتعهد] تعیین کرده و به زور سرجای خودش نشانده است. بر ما لازم است که به اینها اعتراض کنیم، چون پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرامالله، ناکثاً عهده، مخالفاً لسنه رسولالله، یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقاً علیالله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعهالشیطان… اگر کسی حاکم ستمگری را به این وضع و آن وضع و با این نشانیها ببیند و اعتراض نکند به عملش یا گفتهاش، آنچنان مرتکب گناه شده است که سزاوار است خدا او را به همان عذابی معذب کند که آن حکمران جائر را معذب میکند.
اما در زمان معاویه در اینکه مطلب بالقوه همینطور بود بحثی نیست. برای خود امام حسن(علیهالسلام) که مسأله محل تردید نبود که معاویه چه ماهیتی دارد، ولی معاویه در زمان علی(علیهالسلام) معترض بوده است که من فقط میخواهم خونخواهی عثمان را بکنم، و حال میگوید من حاضرم به کتاب خدا و به سنت پیغمبر و به سیره خلفای راشدین صددرصد عمل بکنم، برای خودم جانشین معین نمیکنم، بعد از من خلافت مال حسنبن علی است و حتی بعد از او مال حسینبن علی است (یعنی به حق آنها اعتراف میکند)، فقط آنها تسلیم امر کنند ( کلمهای هم که در ماده قرار داده بود، کلمه تسلیم امر است) یعنی کار را به من واگذار کنند؛ همین مقدار، امام حسن(علیهالسلام) عجالتاً کنار برود، کار را به من واگذار کند و من با این شرایط عمل میکنم. ورقه سفید امضا فرستاد، یعنی کاغذی را زیرش امضا کرد، گفت هر شرطی که حسنبن علی خودش مایل است در این جا بنویسد، من قبول میکنم. من بیش از این نمیخواهم که زمامدار باشم، والا من به تمام مقررات اسلامی صددرصد عمل میکنم. تا آنوقت هم که هنوز صابون اینها به جامه مردم نخورده بود.
حال فرض کنیم الان ما در مقابل تاریخ اینجور قرار گرفته بودیم که معاویه آمد، یک چنین کاغذ سفید امضایی برای امام حسن(علیهالسلام) فرستاد و چنین تعهداتی را قبول کرد، گفت تو برو کنار، مگر تو خلافت را برای چه میخواهی؟ مگر غیر از عملکردن به مقررات اسلامی است؟ من مجری منویات تو هستم. فقط امر دائر است که آن کسی که میخواهد کتاب و سنت الهی را اجرا بکند، من باشم یا تو. آیا تو فقط به خاطر این که آن کسی که این کار را میکند تو باشی، میخواهی چنین جنگ خونینی را بپا بکنی؟!
اگر امام حسن(علیهالسلام) با این شرایط تسلیم امر نمیکرد، جنگ را ادامه میداد، دو سه سال میجنگید، دهها هزار نفر آدم کشته میشدند، ویرانیها پیدا میشد و عاقبت امر هم خود امام حسن(علیهالسلام) کشته میشد، امروز تاریخ، امام حسن(علیهالسلام) را ملامت میکرد، میگفت در یک چنین شرایطی [باید صلح میکرد] پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم در خیلی موارد صلح کرد، آخر یک جا هم آدم باید صلح کند. غیر از این نیست که معاویه میخواهد خودش حکومت کند، بسیار خوب، خودش حکومت کند؛ نه از شما میخواهد که او را به عنوان خلیفه بپذیری، نه از شما میخواهد که او را امیرالمؤمنین بخوانی، نه از شما میخواهد که با او بیعت کنی، و حتی اگر بگویی جان شیعیان در خطر است، امضا میکند که تمام شیعیان پدرت علی در امن و امان، و روی تمام کینههای گذشتهای که با آنها در صفین دارم قلم کشیدم. از نظر امکانات مالی حاضرم مالیات قسمتی از مملکت را نگیرم و آن را اختصاص بدهم به شما که به این وسیله بتوانی از نظر مالی محتاج ما نباشی و خودت و شیعیان و کسان خودت را آسوده اداره کنی.
اگر امام حسن(علیهالسلام) با این شرایط [صلح را] قبول نمیکرد، امروز در مقابل تاریخ محکوم بود. قبول کرد، وقتی که قبول کرد، تاریخ آنطرف را محکوم کرد. معاویه با آن دستپاچگی که داشت، تمام این شرایط را پذیرفت. نتیجهاش این شد که معاویه فقط از جنبه سیاسی پیروز شد؛ یعنی نشان داد که یک مرد صددرصد سیاستمداری است که غیر از سیاستمداری هیچچیز در وجودش نیست، زیرا همین قدر که مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد، تمام مواد قرارداد را زیر پا گذاشت و به هیچکدام از اینها عمل نکرد و ثابت کرد که آدم دغلبازی است، و حتی وقتی که به کوفه آمد صریحاً گفت: مردم کوفه! من در گذشته با شما نجنگیدم برای این که شما نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج بکنید، زکات بدهید، ولکن لاتأمر علیکم، من جنگیدم برای این که امیر و رئیس شما باشم. بعد چون دید خیلی بد حرفی شد، گفت اینها یک چیزهایی است که خودتان انجام میدهید، لازم نیست که من راجع به این مسائل برای شما پافشاری داشته باشم.
شرط کرده بود که خلافت، بعد از او تعلق داشته باشد به حسنبن علی، و بعد از حسنبن علی به حسینبن علی، ولی بعد از هفت هشت سال که از حکومتش گذشت، شروع کرد مسئله ولایتعهدی یزید را مطرح کردن. شیعیان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را – که در متن قرارداد بود که مزاحمشان نشود- به حد اشد مزاحمشان شد و شروع کرد به کینهتوزی نسبت به آنها. واقعاً چه فرقی هست میان معاویه و عثمان؟ هیچ فرقی نیست، ولی عثمان کم و بیش مقام خودش را در میان م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 