پاورپوینت کامل حکایات دلنشین ۴۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایات دلنشین ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایات دلنشین ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایات دلنشین ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

ذکر یونسیه را فراموش نکنید!

فقیه ربانی، حضرت آیهالله کشمیری در مورد عالم عارف، مرحوم سیدهاشم حداد موسوی (قدس سره)، می فرمودند: من هر وقت از نجف به کربلا می رفتم، به منزل ایشان وارد می شدم، و هر وقت ایشان به نجف می آمدند، به منزل ما وارد می شدند. او کم تر صحبت می کرد و بیشتر به سجده و ذکر یونسیه مشغول بود، گاهی کسانی برای گرفتن دستوری نزدش می آمدند. درباره این که چه چیزهایی برای معرفت نفس و معرفت ربّ مؤثر است؟ فرمودند: ذکر یونسیه در سجده و ذکر «یا الله، یااِلهُ، یا رَبّ» به مدت یک ساعت در سجده، برای تقویت روح خیلی اثر دارد و درباره آنان که غیض شدید دارند، دستور دادند، سوره «أَلم نشرح لک صدرک» چند بار خوانده شود، مؤثر است و شرح صدر می آورد.

سفارش آیهالله شیخ علی زاهد قمی(قدس سره) در هنگام ارتحال

حضرت آیهالله کشمیری (قدس سره)، می فرمودند: من کراراً در نماز شیخ علی زاهد قمی شاگرد ملاحسینقلی همدانی، شرکت کردم و تقاضای دستوری نمودم، سفارش اکید کردند که قرآن زیاد بخوانم. موقع وفاتش به خدمتش رسیدم و گفتم: چیزی برای راه بندگی به من بدهید. فرمودند: به قول علی بن ابراهیم قمی: ذکر یونسیه لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین در سجده بگو.

منبع: آفتاب خوبان

امضای شهادت توسط سالار شهیدان

شهید محراب، حضرت آیهالله سیداسدالله مدنی (قدس سره) (شهادت ۱۳۶۰شمسی) می گفتند: روزی به حرم امام حسین(علیه السلام) رفتم و در آن جا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهند. پس از مدتی، یک شب امام حسین(علیه السلام) را در خواب دیدم که بالای سرم آمدند و دستی به سرم کشیدند و این جمله را فرمودند: «یا بنی أنت مقتول» یعنی، «ای فرزندم! کشته می شوی» که فرمایش امام، جواب دو سؤالی بود که همیشه در ذهنم بود که آیا واقعاً من سید هستم؟ و ثانیاً آیا شهادت نصیب من می شود؟

گلشن ابرار/۲/۸۵۵

مواظبت بر نماز

روزی ملاعبدالله شوشتری به دیدن شیخ بهایی رفت و ساعتی با ایشان به گفت وگو پرداخت. در این موقع صدای اذان بلند شد؛ شیخ بهایی (قدس سره) فرمود: در همین جا نماز بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و از فیض نماز جماعت بهره مند گردیم.

ملاعبدالله مقداری تأمل کرد، پس از جا برخاسته بدون آن که در منزل شیخ نماز جماعت بخواند، به خانه خود رفت. یکی از دوستان و شاگردان خاص او که حضور داشت، پرسید: شما که این قدر مقید هستید نماز را اول وقت بخوانید، چرا خواسته شیخ را اجابت نکردید و همان جا نماز نخواندید؟ ملاعبدالله شوشتری (قدس سره) پاسخ داد: در آن موقع که شیخ چنین پیشنهادی کرد، با خود فکر کردم، آیا هرگاه شیخ پشت سر من نماز بخواند، تغییری در من ایجاد نمی شود؟ دیدم چنان نیست که نفس من تغییری در خود احساس نکند! لذا نماز نخوانده، از خانه او بیرون آمدم.

منبع: زندگی علما، ص۱۲۴

خدمت به سادات

عالم زاهد و روحانی مجاهد، مرحوم شیخ محمدتقی بهلول (ره): می فرمودند: وقتی ما در مشهد منزل یکی از آشنایان که سید بود رفتیم، اتفاقاً شبی بارانی بود و بانوی خانه هم فارغ شده و چند تا بچه آورده بود، شوهرش هم در منزل نبود. متوجه شدم حالش مساعد نیست؛ به او گفتم شما بروید استراحت کنید، من از بچه ها نگه داری می کنم. نصف شب دیدم بچه ها خیلی گریه می کنند، متوجه شدم که خودشان را کثیف کرده اند. آمدم داخل حیات منزل که کهنه ها را بیاورم، اما متأسفانه باران تمام آن ها را خیس کرده بود. به داخل اتاق برگشتم و عبای خود را چهار تکه کردم و به وسیله آن، بچه ها را تمیز و آن ها را قنداق کردم. اذان صبح که به طرف حرم حضرت رضا(علیه السلام) حرکت کردم، در بین راه چند سگ به من حمله کردند؛ به فکر چاره بودم که سیدی جلو آمد و سگ ها را رد کرد و به من گفت: کسی که تا صبح از بچه های ما مراقبت کرده، ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع کنیم؟!

منبع: ملکوتی خاک نشین

******

عیدانه

حضرت آیهالله مرندی(قدس سره)

یکی از ارادتمندان فقیه عارف، مرحوم حضرت آیهالله میرزا علی اکبر مرندی (قدس سره)، نقل می کند: یک روز عیدغدیر خدمت آن مرد الهی رسیدیم، طبق معمول، علما و بزرگان شهر در محضر ایشان حضور یافته بودند. کسی حرف نمی زد و سکوت مجلس را فرا گرفته بود. من به خودم جرأت دادم، به آقا عرض کردم: امروز، عید است و ما از شما عیدانه می خواهیم. آقا مقداری به سکوت ادامه دادند، سپس با طمأنینه خاصی فرمودند: شما را توصیه می کنم: ۱. به نماز اول وقت؛ ۲. «اتّقواالله»؛ از خدا بترسید و تقوی پیشه نمایید؛ ۳. اگر می توانید، به مردم خدمت کنید و هرچه از دست تان برمی آید، برای آن ها انجام دهید…. منبع: اسوه سالکان

تکریم اهل علم

در احوال مرحوم آیهلله العظمی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی(ره):، نوشته اند:

«آن همه ناملایمات که در این اواخر نسبت به ایشان اشتهار یافت، همه را تحمل می نمود؛ بلکه تعارفات مرسوم و خوش لسانی را نسبت به آن منابع سوء از کثرت حیا می افزود و اهمیت می داد. و اگر به مشکلی گرفتار می شدند با کوشش تمام، دادرسی می نمود. و اگر ذکر آن ها در مجلس آن جناب می رفت، اسامی آن ها را با تعظیم یاد می نمود و کسی جرأت نداشت در محضرش، اسم آن ها را به بدی ذکر کند.»

«در وقایع مشروطیت که دو دستگی بین روحانیون ایجاد شده بود، بسیار اتفاق می افتاد که تنی چند از دسته مخالف، مجبور می شدند برای رفع گرفتاری هایشان، سراغ آخوند بیایند از ایشان تقاضاهایی می کردند و ایشان با کمال سعه صدر، درخواست شان را انجام می داد.

حضرت آیهالله سیدهبهالدین شهرستانی(ره): نقل فرمودند:

روزی در بیرونی منزل آخوند در نجف، در خدمت ایشان نشسته بودیم و این در ایامی بود که نهضت مشروطیت در ایران شروع شده بود و مابین علما افتراق افتاده بود. آن روز، سیدی به منزل آخوند آمد و به ایشان عرض کرد: من مقلد آیهالله سیدکاظم یزدی هستم و می خواهم با فلان شخص فلان معامله را بکنم و مهر و امضا و اجازه سیدکاظم یزدی را برای خریدار برده ام؛ ولی چون خریدار مقلد شماست، قبول نکرد و به من می گوید: برو و اجازه آخوند را بیاور. استاد ما آخوند حرف او را قطع کرده و فرمود: برو از قول من به او بگو آخوند گفت: اگر تو واقعاً مقلد من هستی، باید مهر و امضای آقای سیدکاظم یزدی را روی سرت بگذاری و فوری اطاعت بکنی».

رضا مختاری /س