پاورپوینت کامل همایش «اخلاق و فضیلت» ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل همایش «اخلاق و فضیلت» ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همایش «اخلاق و فضیلت» ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل همایش «اخلاق و فضیلت» ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
گروه خبر افق حوزه ـ بیست ودومین سالگرد عروج ملکوتی دومین شهید محراب، آیهالله سیداسدالله مدنی، روز پنج شنبه بیستم شهریور با پیام رئیس جمهور و سخنرانی آیهالله سبحانی در سالن اجتماعات مدرسه عالی دارالشفای قم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار افق حوزه، در پیام حجهالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی که مهندس طهایی استاندار قم آن را قرائت کرد، آمده است: «اخلاق مبنا و مدار زیستن و رستن انسان در جامعه و جهان است و پای بندی به احکام الزام آور قطعی و بدیهی اخلاقی، استوارترین ملاک در زندگی اجتماعی است. پیامبر بزرگوار ما برای اتمام مکارم اخلاق برانگیخه شد و این هدف در معارف دینی ما تا به آن حد اهمیت یافت که اخلاق را حتی ملاک و میزان حسن و قبح شرعی قرار داد.
بر این اساس «دویدن در پی انسان اخلاقی» و «جامعه اخلاقی» تنها یک فضیلت مسبوق به گذشته نیست بلکه ضرورت معطوف به حال و آینده نیز هست.
جامعه ای که می خواهد پایدار و استوار بماند و به پیش رود، نیاز به نظم اخلاقی دارد و برای آن باید فهم و تفهیم روزآمد اخلاق و رفتار اخلاقی بنیدیشند.
هر گفتار و کرداری که حیات اخلاقی جامعه را به هر بهانه ای فروکاهد یا فروپاشد بی تردید راه را بر پایداری و پیشرفت انسان می بندد.
وجه مشترک همه فضیلت های اخلاقی این است که مایه زدودن دوگانگی و جدال از درون و بیرون آدمی و سوق دادن او به سوی یک رنگی و یک رویی باشند.
جامعه اخلاقی با همه تفاوت ها جامعه ای صریح و صادق است و به همین سبب انسان را آسان تر به سوی حق و حقیقت سوق می دهد.
وقتی جامعه و انسان به تعارض میان درون و بیرون و ظاهر در رفتار و گفتار گرفتار می شود باید به جد بر امروز و فردای آن جامعه و انسان نگران شویم و به تبیین و تحکیم مفاهیم و موازین اخلاقی در تمامی سطوح بیندیشیم.
همه ما امروز باید پایبندی به موازین اخلاقی و حقوقی انسانی را در میان حکومت و جامعه در صدر وظایف خود بدانیم و نگذاریم با هیچ دستاویزی حتی دستاویزهای مقدس، بداخلاقی و بی انصافی، موجه قلمداد شود و قبح خود را از دست بدهد.
جامعه ما امروز بیش از همیشه تشنه بینش و منش اخلاق است که باید بر مدار راستی و راست گویی بچرخد و حقیقت را فدای هیچ مصلحتی نکند. این حساسیت جامعه را نشانه سلامت و بلوغ آن بدانیم و عملاً در راه پاسخ گویی به آن گام برداریم. امیدوارم که به برکت این تشنگی حقیقت جویانه ملت عزیز و به حرمت پاکان وارسته ای که جان بر صدق گفتار و رفتار خود نهادند همه ما بتوانیم در برآوردن این خواست به حق انسانی و اجتماعی قدم برداریم.»
این گزارش می افزاید پس از قرائت پیام رئیس جمهور، حضرت آیهالله سبحانی در موضوع اخلاق و فضیلت سخنان مبسوطی ایراد نمودند که نظر به اهمیت آن، مشروح بیانات معظم له به حضور حوزویان ارجمند تقدیم می گردد:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
رجالصدقواماعاهداللهعلیهفمنهممنقضینحبهومنهممنینتظرومابدلواتبدیلاً
با عرض تبریک به مناسبت میلاد ولید کعبه، امیرمؤمنان، علی بن ابیطالب علیه الصلاهوالسلام، موضوع همایش، اخلاق و فضیلت است و کاملاً با زندگی مرحوم آیهالله مدنی تطبیق می کند. تبریک می گویم به کسی که برای این همایش این موضوع را برگزیده است زیرا موضوع کاملاً مطابق مقتضی الحال است.
در معرفی انسان میان حکما و علمای اخلاق اختلاف است. از حکیمان و فلاسفه اگر سؤال کنیم انسان چیست؟ از همان دوران کودکی به ما یاد داده اند الانسان حیوان ناطق. انسان حیوان متفکری است (ناطق به معنی تفکر). قهراً انسان را در دو مسئله خلاصه کرده اند: حیوان و ناطق که بیشترینش همان ناطق است و در حقیقت جنس هم ادغام می شود در فصل. واقعیت انسان را همان تفکر تشکیل می دهد. شکی نیست که تفکر، یکی ازمیّزها و ما به الامتیاز انسان است.
اگر تفکر را از انسان بگیریم بخش اعظم انسانیت از بین می رود. اما علمای اخلاق می گویند خیر! این تعریف، تعریف کاملی نیست، تعریف تام نیست و برخلاف آن چه که در کتاب های منطق می گویند، حد تام نیست. یعنی تمام خصوصیت انسان در این حد گنجانیده نشده است و حد ناقص است، زیرا تنها بخشی از شخصیت انسان را تفکر تشکیل می دهد و بخش دیگر را غرایز و خواسته های درونی سرکش. نباید ما از غرایز صرف نظر کنیم؛ چه غرایزی که مربوط به پایین است (غرایز حیوانی) و چه غریزه های روحانی که در عالمان و عارفان و بلکه در تمام انسان ها هست (حس خداخواهی، عدالت و هکذا).
مسلماً هرکسی دنبال فن خودش است. فیلسوف چون با تفکر سروکار دارد، حکیم کارش اندیشیدن است، روی تفکر تکیه می کند «الانسان حیوان ناطق» اما علمای اخلاق که می خواهند غرایز را تعدیل کنند، اخلاق را بسازند، گرایش های انسان را تعدیل دهند و گرایش های بالا را پرورش دهند، روی غرایز تکیه می کنند چه خواسته های پایین و چه خواسته های بالا. بنابراین ما اگر بخواهیم یک حدکاملی برای انسان در قالب لفظ بریزیم علاوه بر تفکر باید بر غرایز انسانی هم تکیه کنیم که گاهی قرآن را آن ها به نام فطرت تعبیر می آورد.
مطلببعداینکهنقشاینغرایزوخواستههاچیست؟آیااینهامزاحمانسانیتاندیامکملانسانیت؟
اگر غرایز را از انسان بگیریم انسان واقعیت خود را از دست می دهد حتی خشم و غضب که به عنوان غریزه پایین معرفی می شود اگر از انسان گرفته شود، طعمه گرگ می شود. هنگامی که حیوان درنده ای حمله می کند و انسان از خود دفاع می کند سرچشمه این دفاع، خشم و غضب است. بنابراین مکمل انسانیت است.
همین گرایش های جنسی اگر از انسان گرفته شود نسل انسان منقرض می شود و خلیفهالله از بین می رود.
بنابراین نباید به غرایز خواه بالا باشد (خداجویی، عدالت جویی و ضعیف پروری) خواه پایین باشد به عنوان مزاحم انسانیت بنگریم بلکه باید این ها را مکمل انسانیت بدانیم. پست ترین این ها را از ما بگیرند از بین می رویم حتی حسد. حسد را باید تعدیل کرد به گونه ای که مایه تکامل باشد.
حتی مسایل دیگری که غالباً در کتاب های اخلاق جزو رذایل شمرده می شود بخشی از آن ها مکمل است، البته بخشی دیگر مزاحم. حالا که نقش غرایز در انسان تا حدی روشن شد برگردیم ببینیم این ها را چه کنیم؟ رها کنیم ویران گرند! حب ذات اگر رها شود، می شود صدام! اگر مال اندوزی در انسان رها شود می شود قارون! رها کنیم می شود یک موجودات خطرناک و اگر همین ها را ریشه کن کنیم انسانیت از بین می رود. نه رها کنیم، نه ریشه کن بلکه این ها را تعدیل کنیم.
خوبحالامعدلکیست؟آنکهبایداخلاقراتعدیلکندازافراطوتفریطبازدارد،بهاهدافکمالرهبریکند،آنکیست؟
در این جا از دوران یونام تاکنون سه نظریه هست: یکی نظریه ارسطو و استادش افلاطون که معتقد بودند اخلاق باید متکی بر علم و دانش باشد. یعنی باید علم و دانش را در جامعه بالا ببریم قهراً انسان های عالم و دانشمند، اخلاق خود را تعدیل می کنند، حب ذات تعدیل می شود، حب ثروت تعدیل می شود و در مسیر کمال قرار می گیرد. مثلاً انسان دانا و عالم و آگاه از مضرات الکل، قهراً الکلی نمی شود. مسئله، مسئله اخلاق متکی بر علم و دانش است. این ها معتقد بر همین بودند و کتاب های اخلاقی که از یونان ترجمه شده و روحش در طهارت الاعراق هست گاهی هم در احیا بر این تکیه می کند که اگر علم بشر بالا برود کم کم خود اخلاق تعدیل می شود و به سوی کمال و ثبوت می رود.
مسلماً این حرف تا حدی صحیح است و انسان های دانا و آگاه و عالم یک نوع وزن و شخصیتی در جامعه دارند. گاهی علم انسان را از گناه باز می دارد اما آیا تنها علم کافی است؟ اگر واقعاً بین اخلاق و منافع شخصی تضاد پیش آمد، اخلاق می گوید نکن. منافع شخصی می گوید بکن! آیا علم می تواند در این جا سدی بین انسان و گناه باشد؟ خیر!
جهان در سایه همین دانشمندان طبیعی به خاک وخون کشیده شد! در جنگ های بین المللی اول و دوم که در اولی حدود ۱۰ میلیون و دومی حدود ۱۰۰ میلیون کشته و آواره و مفلوک بارآمد در سایه همین علم و دانش اتمی بود.
مبادا تصور شود که ما از کنار علم بی تفاوت می گذریم نه! علم وزن می دهد، شخصیت می دهد و لذا زندگی افراد درس خوانده و دانشگاه رفته و دبیرستان رفته با افراد بی سواد فرق می کند. اما اگر یک نوع تزاحم عظیم بین اخلاق و منافع به وجود بیاید، منافع را بر اخلاق مقدم می کند.
منطق امروز هم همین است. اگر از آن ابرقدرت بپرسند که شما آن طرف دنیا هستید چه کار با عراق دارید؟ جواب می دهند ما منافعی در عراق داریم! این همان منطق یونانی است که تکیه بر علم می کند، علم کافی نیست اما هرچند مؤثر است.
مکتب دوم همان است که فروید پیشنهاد کرده: او به جای علم کلمه تربیت را آورده و معتقد است تربیت می تواند اخلاق انسان را بالا ببرد. جامعه را بالا ببرد و گناه نکند ظلم و ستم نکند و کم کم به صورت انسان مثالی درآید.
البته آن ها مفصلاً بیاناتی دارند، می گویند از کودکستان و دبستان و دبیرستان باید مسئله تربیت شروع شود و به بشر تفهیم شود که قانون شکنی بد است. روی تربیت تکیه می کنند و می گویند بر اثر تربیت، عمل به قانون، حالت ملکه پیدا می کند.
چه طور برای رانندگان همیشه از دست راست رفتن ملکه است، اگر همه مسایل اخلاقی، زشتی ها و زیبایی ها به صورت ملکه درآید، بشر گناه نمی کند. اما روزگار، بطلان این اندیشه را هم ثابت کرد. تربیت تا حدی می تواند بازدارنده گناه و معدل غرایز سرکش باشد اما در جایی که منافع بالا شد همین تربیت، سرکوب می شود. بنابراین ما به هر دو معتقدیم. علم می تواند بالا برنده اخلاق باشد، مکتب تربیت می تواند مایه کمال باشد اما در پرت گاه های عجیب و غریب، سرکوب می شود و غرایز کار خود را انجام می دهد.
اما آن چه که اسلام پیشنهاد می کند، اخلاق متکی بر دین و مذهب و خداباوری است یعنی اگر مسایل اخلاقی که در کتاب طهارت الاعراق است یا در احیا، یا در احیاالاحیا یا در کتابی که اخیراً نوشته اند، مبتنی بر این باشد که کارهای ما، اعمال ما در روز قیامت حساب و کتابی دارد؛ بر حساب و کتاب اگر مبتنی شد این اخلاق پرورش پیدا می کند یا بنی انها ان تک مثقال حبه من خردل فتکن فی صخره أو فی السماوات أو فی الارض یأت بها الله ان الله لطیف خبیر. لقم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 