پاورپوینت کامل مفسر قرآن باید خلیفه حق باشد وگرنه بی گدار به آب زده است ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مفسر قرآن باید خلیفه حق باشد وگرنه بی گدار به آب زده است ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفسر قرآن باید خلیفه حق باشد وگرنه بی گدار به آب زده است ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مفسر قرآن باید خلیفه حق باشد وگرنه بی گدار به آب زده است ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
آیهالله جوادی آملی
چندی پیش، اعضاء ستاد برگزاری کنگره یکصدمین سال تولد مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایی قدس سره با حضرت آیهالله جوادی آملی دیدار نمودند.
مشروح بیانات معظم له در این دیدار جهت استفاده خوانندگان محترم افق حوزه تقدیم می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده هم متقابلاً مقدم شما عزیزان را گرامی می دارم و از ذات اقدس اله مسئلت می کنم که سعی همه شما مشکور و خدمات علمی و عملی که ستاد شما تا کنون ارائه داده است مقبول ذات اقدس اله باشد و توفیق ارائه خدمات بهتر را هم برای مسئولین برگزاری این کنگره از خدای سبحان مسئلت می کنیم و امیدواریم خدا این توفیق را به همه شما و مردم بزرگ و بزرگوار آذربایجان عطا بکند که این خدمت فرهنگی و علمی را به نام بزرگداشت صدمین سال میلاد استاد علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه هرچه بیشتر باشکوه تر برگزار کنید.
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه از مفسران قَدَر اول امامیه هستند. سرّش آن است که معنای تفسیر خواه به صورت «شرح مَزْجی» خواه به صورت «شرح قال، اقول» به این حقیقت درمی آید که «قال الله و اقول».
یک وقت است یک کسی نظیر صاحب جواهر، شرائع محقق را شرح می کند. در متن می نویسد اقول، هر دو فقیه اند و هر کدام صلاحیت آن را دارند که حرف دیگری را شرح کنند. یک وقت است که سخن از شرح لمعه است که شهید دوم، حرف شهید اول را شرح می کند، به صورت مزجی، نه به صورت قال اقول، بازگشت شرح مزجی هم این است که قال الشهید الاول و اقول: از این شرح و متن در کتاب های معقول و منقول کم نیست ولی بالاخره، بشری فکر بشر دیگر را شرح می کند. خواه مزجی، خواه غیرمزجی و قال اقول. اما تفسیر از همه این ها یک تافته جدابافته است. معنای تفسیر این است که قال الله سبحانه و تعالی کذا و اقول؛ این از هیچ کس میسر نیست مگر این که شارح، خلیفه ماتن باشد که به خود اجازه می دهد که بگوید: قال الله و اقول.
مطلب دوم آن است که مفسر قرآن، الا و لابد باید خلیفه حق باشد و گرنه بی گدار به آب زده است. او هیچ حق ندارد که بگوید قال الله و اقول، خلیفه در جهان خلقت ذات مقدس پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم است و بعد اهل بیت علیه السلام. اگر کسی در مسیر ولایت، نبوت و امامت قدم برداشت و تابع محض این ذوات مقدس بود، می شود خلیفه الخلیفه که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: رحم الله خلفائی و همین ها که جانشینان و نائبان ائمه علیه السلام هستند میراث بر آن ذوات مقدسند، که علماء وارثان انبیائند و میراث انبیاء و ائمه علیه السلام به علمای راستین می رسد. این هم یک مطلب دیگر.
ما اگر از منظر خلافت سخن بگوییم خلیفه تنها وظیفه ای که دارد این است که حرف مستخلف عنه را بزند نه حرف خودش را، اگر کسی حرف خودش را بزند دیگر خلیفه نیست. این، نان خلافت را خورده، احترام خلافت را دیده ولی حرف خودش را زده است. این ها که احیاناً داعیه دارند که انسان آزاد است، کریم است و حریت دارد، تمام این سخنان حق است، اما این ها مسافران بین راهند، گفتند: انسان آزاده است، این سخن حق است، از آن ها سؤال می شود که چرا آزادی حق انسان است؟ می گویند: خدا انسان را با کرامت آفرید و آیه لقد کرّمنا بنی آدم را قرائت می کنند. این حق است، از آن ها سؤال می شود که چرا انسان کریم است؟ می گوید: انسان خلیفهالله است، انّی جاعل فی الارض خلیفه، این حق است. از آن به بعد دیگر بی راه می روند.
اگر انسان آزاد است که هست، به استناد کرامت اوست، اگر انسان کریم است که هست، به استناد خلافت اوست، اگر انسان خلیفهالله است که هست فقط باید حرف مستخلف عنه را بزند، اگر از خودش مایه بگذارد، حرف خودش را بزند، رأی خودش را بیاورد، خواسته خودش را پیاده کند و نان خلافت را بخورد، این می شود «غصب». اگر کسی خدای ناکرده بی بند و باری را به جای حرّیت بگذارد به عنوان این که این خلیفهالله است، این یک مسافر بین راه است. خلیفه باید حرف مستخلف عنه را بزند؛ این از منظر خلافت.
از منظر وراثت هم که عالمان دین وارثان انبیاءاند که حق است «والعلم میراث بمیراث الانبیاء»؛ یعنی انبیاء قبلی، که از سخنان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم است که حق است. عالمان میراث پیغمبر را می برند، این درست است ولی این را هم باید تحلیل و تجزیه همه جانبه کرد و تا آخر خط رفت، نه این که بین راه رها کرد. اگر کسی وارث شد، ارث یعنی پیوند، ما یک «علم الدراسه» داریم که این «علم الدراسه» در حوزه و دانشگاه رواج دارد و کم نیست. کم نیستند عالمانی که در حوزه یا دانشگاه درس خواندند و می خوانند هر کسی سهمی از علم الدراسه دارد و این کتاب را می خواند، بعد خودش استاد می شود و کتاب می نویسد. اما در محور علم الدراسه یک علم الوراثه ای هم داریم که: «بشوی اوراق ما اگر هم درس مایی»، که آن علم الوراثه در دفتر نیست. آن، پیوند می خواهد و تا آدم با مورث رابطه نداشته باشد از او ارث نمی برد. در علم الوراثه، عالم از راه پیوند علم را می گیرد، از راه پیوند دل، نه از راه چشم و گوش. پس از دو منظر باید بحث کرد تا معلوم بشود که صلاحیت تدوین و تألیف تفسر در اختیار کیست. از هر دو منظر کسی بخواهد بحث بکند می بیند به یک نتیجه ای می رسد که این از سنخ تعامل، گفتمان، گفت وگو و دادوستد علوم نیست. در درس و بحث، مناظره، مباحثه و مطالعه، گوینده با شنونده در مجرای علم دادوستد می کنند، یک سؤالی است و یک جوابی. این سؤال و جواب ها یکدیگر را تکمیل می کنند و در اثر تعامل این سؤال و جواب، یک مطلب علمی ظهور می کند ولی در جریان خلافت وراثت از این سنخ نیست، در جریان درس و بحث یک معامله فکری است و در معاملات فکری همیشه فکری در مقابل فکر دیگر است، یعنی فکری به جایی می رود و فکر دیگر منتقض می شود. اما در مسئله خلافت در مسئله میراث، فکر با فکر تعامل ندارد بلکه صاحب فکر با صاحب فکر تعامل دارد. ما در فقه، یک بیع داریم و یک ارث بیع و امثال بیع، کالا و ثمن جابه جا می کنند ولی وارث در ارث کسی است که به جای مثمن بنشیند. بیع، «مبادله مال بمال» است، یعنی مالک به جای مالک نمی نشیند بلکه ملک به جای ملک می نشیند ولی در ارث، مالکی به جای مالک می نشیند و این همان خلافت است و گرنه ارث نیست، ارث با بیع چه فرقی دارد؟ فرق جوهری دارد. مورث چیزی را به وارث نمی فروشد، رایگان است. چه وقت وارث مال مورث را می برد؟ و رایگان می برد؟ آن وقتی که به جای او بنشیند، این می شود ارث. پس در گفت وگوهای حوزه و دانشگاه از ما فکر می خواهند، زحمت می خواهند، تلاش می خواهند، کوشش می خواهند، می گویند این تلاش سی و چهل ساله را بده ما چهار تا مسئله فرعی به تو بدهیم. این، معامله است. اما در جریان ارث، این چنین نیست که بگویند زحمت بکش ما به تو چیزی بدهیم یا زحمتت را به ما بده ما به تو چیزی بدهیم، بلکه زحمت بکش خودت را به این جا برسان و بگیر. این زحمت کشیدن به این معنی است که این جا رایگان است همه اش، بیا و بگیر.
تمام زحمت در جریان ارث در تحصیل آن پیوند خلاصه می شود، گفتمان نیست، گفت وگو نیست، ولو ممکن است یک مفسری، سی چهل سال حرف بزند، ولی در حقیقت دارد می شنود. برای این که «اذا قرأالقرآن فاستمعواله و انصتوا» از الان تا صدسال دیگر همه اش این است.
گوینده دیگری است و این که دارد حرف می زند چون خلیفه اوست، حرف او را دارد می زند و چون وارث اوست ملک او را دارد مصرف می کند. بنابراین علم تفسیر با علوم دیگر این فرق جوهری را دارد که مفسر وقتی در قبال قرآن قرار می گیرد خلاصه حرفش این است که باید به خودش اجازه بدهد رویش بشنود که بگوید قال الله و اقول. این وقتی رویش می شود که خلیفهالله باشد، وقتی رویش می شود که وارث انبیاء
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 