پاورپوینت کامل صدمین سال روز طلوع ستاره پرفروغ علم و معرفت، علامه ذوالفنون مرحوم آیهالله طباطبایی ۹۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صدمین سال روز طلوع ستاره پرفروغ علم و معرفت، علامه ذوالفنون مرحوم آیهالله طباطبایی ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صدمین سال روز طلوع ستاره پرفروغ علم و معرفت، علامه ذوالفنون مرحوم آیهالله طباطبایی ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صدمین سال روز طلوع ستاره پرفروغ علم و معرفت، علامه ذوالفنون مرحوم آیهالله طباطبایی ۹۱ اسلاید در PowerPoint :
اشاره:
در صدمین سال روز طلوع ستاره پرفروغ علم و معرفت، علامه ذوالفنون مرحوم آیهالله طباطبایی رحمهالله علیه پیامی از سوی آیهالله جوادی آملی به کنگره بزرگ داشت آن میزان تفسیر، دلیل فلسفه و رأیت عرفان، صادر گردید. با عنایت به ارجمندی مطالب مندرج در این پیام، نظر خوانندگان گرامی افق حوزه را به متن کامل آن جلب می نماییم.
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد ازلی و ثنای ابدی خدای سرمدی را سزاست که ماسورا را به بارگاه هویت مطلق او راه نیست. درود و تحیت مستمر، پیام آوران او مخصوصاً خاتم آنان را رواست که قائدان بشر در آغاز و سائقان وی در انجام، به صوب صواب علمی و ثواب عمی اند. تسلیم و تصلیه، جانشینان آن ذوات مقدس، به ویژه حضرت بقیهالله ارواح من سواه فداه را به جاست که حافظان شریعت و حامیان دیانت و مبینان کتاب و حکمت و مفسران سنت اند؛ بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء الی الله.
غب الحمد و التّصلیه، مقدم شما فرهنیختگان حکمت و فرهنگ را گرامی داشته و از بنیان گذاران این کنگره عظیم که به مناسبت اولین سده میلاد و ارث مأثر قرآن و آثار عترت علیهم السلام حضرت آیهالله علامه سیدمحمدحسین طباطبایی طاب ثراه تشکیل شد، سپاسگزاری می نمایم و مقام آذریان، حصوصاً تبریزیان را ارج می نهم که مولانا جلا ل الدین محمد درباره این مرز و بوم چنین سرود:
ابر کی یا ناقتی طاب الامور انّ تبریزاً مناجات الصّدور
اسرحی یا ناقتی حول الریاض انّ تبریزاً لنا تعم المفاض
ساربانا بار بگشا ز اشتران شهر تبریز است و کوی گل ستان
فرّ فردوسی است این پالیز را شعشعه عرشی است این تبریز را
هر زمانی موج روح انگیز جان از فراز عرش بر تبریزیان (۱)
اگر دیروز از این سرزمین شمس الحق تبریزی برخاست و شایسته چنان شعری شد؛
شمس الحق تبریزی آن جا که تو پیروزی از تابش خورشیدت هرگز خطر دَی نی (۲)
امروز از آن دیار، شمس الوحی قیام نمود که تفسیرش فروغ قرن شد که در خور چنین شعری است؛
ای بود تو از کی نی، وی ملک تو تا کی نی
عشق تو و جان من جز آتش و جز نَی نی
از ابجد اندیشه یا رب تو بشو لَوحم
در مکتب مشتاقان خود ابجد و حُطی نی (۳)
خدا بود که افزود به تبریز حکیم الحکما را
گرچه علامه طباطبایی رحمهالله علیه در اثر جامعیت بین معقول و منقول و مشهود، از مصادیق بارز اوسع الاشیاء فی التواصف (۴) است، لکن این بزرگداشت با صبغه تفسیری سامان یافت. لذا مناسب است نکاتی طی چند اصل قرآنی در این محضر که محضر تحقیق و تنمیق است، ارائه شود.
اصل یکم
قرآن کریم کتاب تدوینی اسمای حسنای خداست، چه این که نظام آفرینش کتاب تکوینی اسمای زیبای اوست.
آن چه در پایان بسیاری از آیات قرآن حکیم یاد شده است، به منزله تبیین وتعلیل محتوای آن هاست. همان طوری که مفاتیح غیب عینی نزد خداست و تقرب به او سهمی در افاضه الهی نسبت به واگذاری بخشی از آن کلید ها دارد، مفاتیح غیب علمی نیز پیش خداست و توجه به او تأثیری در افازه ربوبی نسبت به اعطای بخشی از آن کلید ها خواهد داشت. مهم ترین عامل تقرب به سوی خداوند تقواست که ثمره امتثال دستورات الهی است؛ یا ایّها الناس اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم والّذین من قبلکم لعلکم تتّقون. (۵) اساسی ترین شرط صلاحیت شاگردی خداوند پرهیزکاری است؛ واتّقواالله و یعلّمکم الله، والله بکل شیء علیم. (۶) متعلمی که فیض اسماء خدا را در قلمرو عین تلقی کرد، فوز آن ها را در منطقه علم فرا می گیرد و جامعه بین علم و معلوم می شود.
محور اصلی تعلیم الهی همانا حقایق اسمای حسنی است که به منظور تعیین خلیفه و استحقاق کرامت و شأنیت سجود فرشتگان شدن است؛ و علّم آدم الاسماء کلّها. (۷) زیرا گرچه خداوند به هر چیزی عالم است و گاهی برخی از فروع جزیی را یاد گروهی خاص می دهد؛ مانند. .. و ما علّمتهم من الجوارح مکلّبین تعلّمونهنّ ممّا علّمکم الله. (۸) لیکن مدار اصیل تعلیم الهی نسبت به اتقیا همان اسمای حسنا است که مصداق کامل تعلیم است و در اثر بی نیازی از ذکر متعلق آن، در آیه مزبور یاد نشد.
بهترین ثمر شجر علم السماء همانا فرقان بین «بود و نبود» در حکمت نظری و «باید و نباید» در حکمت عملی و سرانجام بین «بود و نبود» در عرفان است که انسان باتقوا بر پایه پرهیزگاری ویژه اش به آن نائل می شود و به همان حد مصداق آیه. .. ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا. (۹) خواهد بود.
چنین انسان متقی که توفیق فراگیری علم اسمای حسنی را به دست آورد و صاحب مقام فرقان بین حق و باطل، صدق وکذب و حسن و قبیح شد، مقتدرانه می تواند عهده دار سباحت در بحر وحی شود و بدون غرق غواصی کند و ره توشه او در این غوص، میزان ارزیابی صاحب نظران عقلی و معیار سنجش صاحب بصران قلبی گردد وگرنه؛
عقل جز وی کی تواند گشت بر قرآن محیط عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار (۱۰)
اصل دوم
فتوای خدای سبحان در نعوت سلبی وحی این است که قرآن نه افسانه و افسون است، نه اسطوره و نه افیون و حکم حضرت باری در اوصاف ثبوتی وحی این است که قرآن حیات بخش است؛ یعنی نه تنها خود زنده است بلکه قوام حیات جامعه انسانی به اوست. پس قرآن مظهر حیّ قیوم است. .. استجیبوا لله و للرّسول اذا ذعاکم لما یحییکم. (۱۱) حیات مراتبی دارد و ادراک آن نیز درجاتی، هر اندازه که به وحی اعتماد شود، حیات شکوفاتر می گردد و هراندازه زندگی بشر کامل شد، بهره وری از تفسیر قرآن بیشتر خواهد شد. این تعامل متقابل بینعقل و وحی از یک سو و بین قلب و وحی از سوی دیگر، هم چنان مستمر است، هم چون داد و ستد پی گیر بین معلم و متعلم.
در نهان بشر گوهر خلافت الهی نهادینه شد که از آن به عنوان دفائن العقول یاد می شود. پیامبران خدا آن گنجینه های مستور را مشهور می کنند؛ تا صاحبان این گنجینه های مشهور، دفائن مغمور وحی را مسفور نمایند و آن پرده نشین را شاهد بازاری کنند. کژراهه رفتن بشر قفل دل است و گرایش به غیر پیام الهی تدسیه نفس. از آن به عنوان؛ ام علی قلوبٍ اقفالها (۱۲) یاد شد و از این به عنوان: قد خاب من دسّاها (۱۳) تعبیر شد. خام اندیشی که به دانش محدود بشری بسنده نموده و به آن خرسند شد؛ فلمّا جائتهم رسلهم بالبیّنات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون. (۱۴) گرفتار آن قفل و این خَبیَت است؛
مصطفی اندر جهان، آنگه کسی گوید که عقل آفتاب اندر سما، آنگه کسی گوید سُها(۱۵)
اگر کسی در ساحت قرآن ادب عبودی را نسبت به پیام ربوبی حفظ کرد و در قبال نفحه رحمان از خود دم برنیاورد، اذا قرء القرآن فاستمعوا له و انصتوا (۱۶) زنده می شود و از آن قفل می رهد و از این تدسیه و خبیت می جهد و با أثاره وحی الهی دفینه او شکفته می گردد و توان تدبر در آیات الهی بهره او می شود و با این دل مایه، خزائن الهی را می گشاید و با حظ تازه از ان، دفائن دیگری را از نهان خانه جان می شکفد و با بهترین وضع خود را می شناسد و با معرفت برتر مجدداً به خدمت خزائن قرآنی می رود و این سعی سامی را بین صفای وحی و مروه دل هم چنان ادامه می دهد و به غرر آیات قرآنی که پیرامون توحید خداست می رسد و در آن مطع خاص سعی عادی را به هروله تبدیل می نماید تا به قصور خود و سایر ماسوی آگاه می گردد و تقصیر مسعود به همراه می آورد و آن را المیزان فی تفسیر القرآن می نامد – طوبی له و حسن مأب – و اگر مفسری چنان نباشد، تفسیر وی چنین نخواهد شد زیرا یا اهل سلوک نیست و یا نیمه راه برمی گردد؛
نه هر کو آید از کوهی، بود با دعوت موسی نه هر زاید از زالی، بود با سطوت دستان
اولین شرط ره یابی به قله تفسیر ناب تضحیه ارقه دم است؛
اسرار طریقت نشود حل به سؤال نی نیز به درباختن حشمت و مال
تا خون نکنی دیده و دل پنجه سال هرگز ندهند راهت از قال به حال (۱۷)
اصل سوم
کوثر وحی مرده را زنده می کند، زنده بیمار را درمان، سالم را کامل و تام می نماید و جامع بین کمال وتما مرا مکمل و متمم جامعه بشری قرار می دهد. لذا این جامه پرنیانی بر اندام متعادل آن جام جهان نما برازنده است که وی گذشتهاز ماءالحیات،ماءمعین نیز می باشد؛ یعنی حیات ساری و احیای جاری، به طوری که اگر جایی این حیات برین را فاقد بود، آن جا مرده است.
معنای مرگ و زندگی و تصدیق به وجود آن ها برای همگان، از لحاظ علم حصولی روشن است، ولی معنای مرگ گذشت از ادراک مفهوم ذهنی آن و نیز صرف نظر، در موطن مناسب خود دو مرحله دیگری دارد که خواه و ناخواه پدید می آید؛ یکی عبور از علم الیقین به عین الیقین مرگ است که در حال احتضار نصیب انسان مهاجر و متنقل از دنیا به برزخ می شود و دیگری گذر از عین الیقین به حق الیقین موت است که شخص محتضر بعد از عبور از دوران احتضار آن را کاملاً می چشد؛ کل نفس ذائقهالموت. (۱۸) چه این که جریان دوزخ نیز همین سه مرحله را دارد، حقیقت حیات و شهبت نیز واجد این سه مرحله بوده و خواهد بود. بر مردان و زنان باتقوا است که در ظل اهتمام به قرآن کریم، با همراهی خضر ولایت این مراحل را طی نمایند. مرحله نخست آن ادراک حصولی مفهوم حیات و بهشت و نیز تصدیق ذهنی به وجود آن ها به طور علم الیقین است که تحصیل آن دشوار نیست. مرحفله دوم آن شهود حیات و بهشت به طور عین الیقین است که خالی از صعوبت نیست، هرچند نیل به علم الیقین است که خالی از صعوبت نیست، هرچند نیل به علم الیقین وسیله صعود به عین الیقین است؛ کلا لو تعلمون علم الیقین- لترونّ الجحیم. (۱۹)
آن چه درباره دوزخ آمد، یقیناً در جریان بهشت مطرح است و سرّنام بردن جحیم برای آن است که بسیاری از مردم از راه انذار، تخویف و تحذیر بهتر به مقصد می رسند، گرچه از راه اصلی ادراک درجات معاد محبت و بعد از آن تبشیر و ترغیب و تشویق به بهشت است. لذا در قرآن کریم مسئولیت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در تبشیر منحصر نشد، ولی در انذار محصور شد هرچند این حصر حقیقی نیست: انّ هو الا نذیر مبین. (۲۰) و انّما انّا لکم نذیر مبین. (۲۲)
و مرحله سوم آن زنده و بهشتی شدن به طور حق الیقین است. همان طوری که مرده به نحو حق الیقین مرده است، زنده قرآنی نیز به طور حق الیقین زنده می باشد. چنین انسان باتقوای ویژه، حیات قرآنی را در تام هویت اصیل خود می یابد و با آن می اندیشد و با آن تصمیم می گیرد؛ یعنی اندیشه و انگیزه او هر دو قرآنی خواهد بود.
علم جویای یقین باشد بدان وان یقین جویای دین است و عیان
می کشد دانش به بینش ای علیم گر یقین بودی بدیدندی جحیم
اندر الها کم بیان این ببین که شود علم الیقین عین الیقین
آن چه گل را گفت حق خندانش کرد با دل من گفت و صد چندانش کرد (۲۳)
مفسران وحی الهی حیات های متفاوت دارند؛ برخی حیات مفهومی و ماهوی دارند که با ابزار علم الیقین می فهمند و با همان وسیله از چهره آیات قرآنی پرده برمی دارند و مفاهیم ذهنی آن ها را به دیگران منتقل می کنند. بعضی حیات مصداقی و فردی دارند، لیکن از منظر عین الیقین، این طائفه هرچند خود مصادیق مفهوم و افراد خارجی ماهیت را می بینند، ولی آن چه به دیگران بازگو می نمایند از سنخ مفهوم و ماهیت است، نه مصداق و فرد. البته شاید در جمع اینان، اوحدی از صاحب بصر پیدا شود که عین الیقین او باری دیگران وسیله شهود گردد و شاگردان خود را همراه با تعلیم کتاب و حکمت اشهاد نمایند و ملکوت آیات را به آنان ارائه کند، تا آن ها نیز ببینند چیزی را که مشایخ آنان مشاهده می نماید.
حیات قرانی این دو طائفه علمی است، با این تمایز که یکی زنده به علم الیقین است و دیگری زنده به عین الیقین. حیات بعض دیگر عینی است؛ یعنی زنده به معلومند نه علم و این طائفه گرچه نه پیامبرند و نه امام معصوم علیه السلام اما همان طوری که در متون دینی آمده است: فکانّما ادرجت النبوه بین جنبیه و لیس بنبیّء. (۲۴) این گروه عین الیقین سند علم الیقین آن هاست و حق الیقین پشتوانه عین الیقین آنان.
نام علامه طباطبایی رحمهالله علیه را می توان در این فهرست یافت و زادگاهش تبریز را می شود در جدول اماکن این صحیفه نورانی ثبت کرد.
بترک ترک اولی تر، سیه رویان هندو را
که ترکان راست جانبازی و هندور است لالائی
منم باری بحمدالله غلام ترک هم چون مه
که مه رویان گردونی، از او دارند زیبایی
چون او آب است و تو جویی، چرا خود را نمی جویی
چو او مشک است و تو بوئی، چرا خود را نیفشانی
ز عشق شمس تبریزی، چو موسی گفته ام ارنی
ز سوی طور تبریزی، چرا چون لن نمی آیی (۲۵)
اصل چهارم
سپهر وحی نه تنها در اوج معرفت است و نیل به ان ویژه طاهران است؛ انّه لقرآن کریم – فی کتاب مکنون- لا یمسّه الا المطهرون (۲۶) و طاهران در قلمرو انسانیت، بالاصاله اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اند و بالتبع پیروان راستین آنان در علم و عمل، بلکه در حصن حصین الهی اند و هرگونه سوءقصدی نسبت به آن وحی با شهاب قرآنی دفع می شود و همواره از تطاول کژاندیشان و محرفان مصون خواهد ماند، زیرا آخرین کتاب خدا در زمین اگر به سرنوشت مشئوم کتاب های گذشته مبتلا می شد، هیچ میزانی برای تشخیص احکام الهی در دسترس نبود و چنی ضایعه ای مخالف برهان قطعی بر ضرورت اصل وحی و نبوت است؛ من یستمع الان یجد له شهاباً رصداً. (۲۷)
گرچه آیه مزبور ناظر به صعود شیاطین و استراق سمع آن ها نسبت به مخازن وحی بوده و هست، لیکن پیام آیات دیگر قرآن مجید این است که خداوند آیات خود را از صدر تا ساقه رصد می نماید و برای تمام مراحل هبوط آن حرس می گمارد تا متن حکم خداوند که حجت قطعی است، به جامعه بشری برسد و صریح وحی الهی بدون افزایش و کاهش معلوم گردد. آن گاه قبول یا نکول آگاهانه بوده، عذری در بین نباشد:. .. فانّه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربّهم و احاط بما لدهیم و احصی کل شیء عدداً.(۲۸)
بیّن قرین؛ لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیی من حیّ عن بیّنه. (۲۹) نگهبانان وحی در صحنه آسمان فرشتگان ویژه اند که از آنان گاهی به عنوان بایدی سفره، کرام برره (۳۰) یاد می شود و حافظان آن را در زمین غیر از فرشتگان مخصوص و امامان معصوم علیه السلام می توان عالمان وحی شناس و عادلان ولایت مدار دانست که در معرفت صائب قرآن و عترت ساعی اند و در عمل صالح کوشا هستند. اینان طبق بیان نورانی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وارثان پیامبران اند (۳۱) و برابر گفتار حض
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 