پاورپوینت کامل در جستجوی گمگشته;مصاحبه با حجت الاسلام مظاهری سیف، درباره معنویت های نوظهور ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در جستجوی گمگشته;مصاحبه با حجت الاسلام مظاهری سیف، درباره معنویت های نوظهور ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جستجوی گمگشته;مصاحبه با حجت الاسلام مظاهری سیف، درباره معنویت های نوظهور ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در جستجوی گمگشته;مصاحبه با حجت الاسلام مظاهری سیف، درباره معنویت های نوظهور ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
۵۸
– با عرض سلام و تشکر و این که قبول زحمت کرده و دعوت ما را پذیرفتید. برای شروع، بهتر است از تعریف معنویت شروع کنیم. معنویت چیست و معنویت نوظهور چگونه با معنویت های سنتی و دیرپا تمایز پیدا می کند؟
تعریف کردن، همیشه کار مشکلی است؛ اما می توان برخی اعراض عام و خاص یک موضوع را بررسی کرد و به نوعی تمایز بین آن و سایر موضوعات دست یافت.
معنویت، از جنس بینش و نگرش است. ما به نوعی تلقی خاص از عالم می گوییم معنوی و در مقابل آن، تلقی مادی از عالم وجود دارد. در نگرش مادی به جهان و انسان و زندگی، فراتر از ظواهر فیزیکی و ادراکات حواس ظاهری به امور دیگر اعتنا نمی شود؛ حالا یا آن ها را یکسره به دست انکار می سپارد یا مهمل و بی معنا می پندارد. نگرش معنوی، به باطن توجه داشته و از حواس باطنی بهره می برد. در جریان های مکتب های معنوی، قلب یا دل به عنوان مهم ترین مرکز ادراک در وجود انسان، اهمیت دارد. اگر از این وسیله شناخت، به درستی استفاده شود، معنویتی رو به رشد و هدایت شده خواهیم داشت و در غیر این صورت، با معنویتی منحرف روبه رو هستیم.
اساسی ترین نکته درباره معنویت، همین شکوفایی استعدادهای معرفتی درون است که اگر به درستی فعال شود، انسان را به اوجی می رساند که هیچ موجود دیگری به آن راه ندارد و به معراجی می برد که حضرت جبرئیل هم در عرصه، پربریزد.
چون دل، علاوه بر شناخت و معرفت، کانون عواطف و هیجانات هم هست، معنویت، ظرفیت بالایی در ایجاد عواطف و هیجانات گوناگون دارد. البته معمولاً هیجانات مثبت مثل امید، شادمانی، عشق و آرامش را در پی دارد و صد البته جریان های گوناگون و مکاتب متنوع معنویت گرا در سطوح متفاوتی این احساسات را پدید می آورند.
بنابراین، معنویت، نوعی نگرش باطن گرا به عالم و آدم است که بر دل و دریافت های درونی تکیه دارد و هیجانات زیادی ایجاد می کند.
با این تعریف، سنت های ساحری مصر باستان نیز معنوی به شمار می آیند؛ همان طور که دین حنیف حضرت ابراهیم علیه السلام معنوی شمرده می شود.
اما معنویت نوظهور را با نیم نگاهی تاریخی بهتر می شناسیم. انسان، از بدو آفرینش و آغاز زندگی زمینی، با پدیده پیامبری زیسته و تعالیم معنوی و باطنی را دریافت کرده است. این ماجرا، ادامه داشت تا عصر روشنگری در اروپا که انسان مدرن، با حذف ظرفیت های معرفت باطنی و کنار گذاشتن دریافت های درونی، تنها به حواس ظاهری و عقل متکی به آن، امید بست و تمدنی مادی و تهی از معنویت را پایه گذاری کرد. قرن بیستم، بحران های فلسفی در حوزه مسائل معرفت شناسی و هستی شناسی از یک سو و افزایش بحران های اجتماعی و آسیب های روانی از سوی دیگر، موجب شد کاستی های تمدن مادی مدرن، رنج های بزرگ خود را بر انسان تحمیل کند و ناکامی های زهرآگینش را به کام او بریزد. این وضعیت انتقادی درباره تمدن مدرن که با عنوان وضعیت پست مدرن شناخته می شود، بشر روزگارما را واداشت تا به سنت های کهن معنوی روی آورد و با چیزی که پیش از این از زندگی خود بیرون کرده بود، آشتی کند.
اما نکته اساسی این بود که انسان مدرن، با همه انتقادهایی که از سبک زندگی خود داشت، هنوز مدرن بود و به مبانی و چارچوب های مدرنیته پایبندی می ورزید؛ از این رو، معنویت را برای تکمیل همین زندگی می خواست و در واقع می کوشید کاستی های مدرنیته را از راه تلفیق آن با سنت جبران کند؛ از این رو به نظر می رسد که می توانیم معنویت های نوظهور را معنویت های پست مدرن بنامیم.
اگر بخواهیم عبارتی به جای تعریف معنویت نوظهور بیان کنیم، با توجه به این که قبلاً تعریفی از معنویت ارائه شد، در ادامه می توانیم بگوییم: «اقتباس از سنت های معنوی برای کاهش رنج زندگی مدرن».
پس به طور طبیعی، مکتبی عرفانی مثل بودیسم که هدف اصلی آن، کاهش رنج و شاید از بین بردن آن است، با ویژگی هایی سازگار با مبانی مدرنیته نظیر بی خدایی، نداشتن اعتقاد به معاد و نبوت و نیز خالی بودن از شریعت، مناسب ترین شرایط را برای تولید معنویت های نوظهور دارد.
ویژگی های معنویت گرایی جدید چیست؟
بارزترین ویژگی معنویت های نوظهور، هدف آنها است که معطوف به کاهش رنج و تحمل پذیر کردن زندگی این جهانی است. دومین ویژگی، سکولار بودن است؛ زیرا رویکردی این جهانی داشته و قلمرو آن به دنیا محدود می شود. شاخص دیگر سکولار بودن معنویت های نوظهور این است که هیچ نسبت و ارتباط ضروری با دین برقرار نمی کند؛ بلکه تصریح می شود که معنویت بدون دین وجود دارد. این، موضوعی است که هم در تحقیقات مطرح خارجی می بینیم و هم از روشنفکران داخلی می شنویم. استیس، کتاب معروفش با نام فلسفه و عرفان را با این پیام تمام می کند که عرفان بدون دین، می تواند وجود داشته باشد.
این وضعیت بی نسبتی و لابشرطی در رابطه با ادیان را در اندیشه های دالایی لاما، اکنکار، فالون دافا و برخی فرقه های داخلی می بینیم. حتی در شیطان پرستی، شیطان پرست یهودی، مسلمان و مسیحی داریم؛ چنان که در اکنکار، مسیحی، بودایی، سکولار و مسلمان می توانیم داشته باشیم و در این بین دین هیچ اهمیتی ندارد.
ویژگی دیگر معنویت های نوظهور، این است که به طور جهانی ارائه می شوند. شما حتی معنویت سرخ پوستی را می بینید که از طریق بنیادهای بین المللی نظیر مؤسسه کارلوس کاستاندا ترویج شده و دارای نشریه و حتی تولیدات هنری هستند.
یکی دیگر از ویژگی ها، ستم پذیری است. معمولاً عرفان های نوظهور و معنویت های جدید، انسان را به درون فرامی خوانند و نظر او را از توجه به امور مربوط به قدرت در حوزه عمومی باز می دارند. تأکید تک بعدی بر مدارا، محبت و انسان دوستی، آن قدر دُز بالایی پیدا کرده که به صورت مخدر عمل می کند و نمی گذارد انسان ها برابر ظلم و ستم فریاد بکشند یا مقابل جنایت، دست خود را بلند کنند.
این معنویت ها، می کوشند مردم را تسلیم نظم موجود و مطیع قدرت های فائق گردانند و سکوت برابر ستم را به آن ها می آموزند و به عنوان یک ارزش اخلاقی و معنوی تعلیم می دهند. در «فالون دافا» اعتقاد بر این است که هر کس که مورد ظلم واقع می شود، در حال تصفیه روحانی و جبران ظلمی است که در زندگی پیشین بر دیگری رواداشته است. کسی که به یاری مظلوم می رود، در حقیقت تزکیه او را با مشکل مواجه ساخته است. در اندیشه های دالایی، هر کس بدی و ظلم می کند، خود بیش از همه از درون رنج می برد و آزرده می شود؛ در نتیجه، نیازی نیست با او مقابله شود. رنج درونی برایش کافی است و او را باید به حال خود گذاشت. با این استدلال، او با اعدام جنایتکار پلیدی همانند صدام مخالفت می کند و با چشم فروبستن بر ظلم های دردناک اشغالگران قدس، به آن سرزمین سفر کرده با آن ها دست دوستی می دهد. هم از این رو معنویت های نوظهور، به نوعی قتلگاه عزت و آزادگی انسان هستند؛ اگر چه این ذلت و اسارت را به نام مدارا، عشق، انسان دوستی، آرامش درون و معنویت ارائه می دهند.
ما باید از معنویت نوظهور صحبت کنیم یا از معنویت های نوظهور؟ در صورت دوم، چه طبقه بندی و طیف شناسی از معنویت های نوظهور می توان داشت؟
معنویت نوظهور، یک ماهیت مفرد است و همان عبارت که به جای تعریف در بالا بیان شد، می تواند معرِّف آن باشد؛ ولی به لحاظ مصادیق، با جریان ها و مکاتب بی شماری روبه روهستیم که می توانیم آن ها را به صورت های مختلف دسته بندی کنیم.
نخستین و مهم ترین تقسیم این است که آن ها را به دو گروه مکاتب اخلاقی و عرفانی تقسیم کنیم. مکاتب معنویت گرای اخلاقی، به تعلیم و ترویج اصول اخلاقی می پردازند که از نظر مکتب آن ها درست است؛ مثلاً فرقه شاهدان یهوه به عشق و محبت، انتظار ظهور مسیح و غیره دعوت می کنند. البته همیشه اصول اخلاقی ای که این مکتب های معنوی، پیشنهاد می کنند، جنبه مثبت ندارد؛ مثلاً شیطان گراییِ (Saitanist) آنتوان لاوی این بیانیه اخلاقی را دارد:
ـ هرگز نظرت را قبل از آن که از تو بپرسند، بازگو نکن.
ـ هرگز مشکلاتت را قبل از آن که مطمئن شوی دیگران می خواهند آن را بشنوند، بازگو نکن.
ـ وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت، هرگز آن جا نرو.
ـ اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و بی رحمی رفتار کن.
ـ هرگز قبل از آن که علامتی از طرف مقابلت ندیده ای، به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
ـ هرگز چیزی را که به تو متعلق نیست، بر ندار؛ مگر این که داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو می خواهد آن را بگیری.
ـ اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کرده ای، قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از به دست آوردن خواسته هایت، قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
ـ هرگز از چیزی که نمی خواهی در معرض آن باشی، شکایت نکن.
ـ کودکان را آزار نده.
ـ حیوانات و غیر انسان را آزار نده؛ مگر آن که مورد حمله قرار گرفته ای یا برای شکارشان.
ـ وقتی در سرزمین آزاد قدم برمی داری، کسی را آزار نده. اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه ادامه ندهد و اگر ادامه داد، نابودش کن.
اما بعضی دیگر از جریان های معنوی- عرفانی هستند که از حقیقت غایی سخن می گویند که هدفشان رسیدن به وحدت و یگانگی در او است؛ مثلاً در عرفان اسلامی یا مسیحی، از یگانگی روح انسان با خداوند و فنا در جلوه های الهی سخن به میان می آید و در عرفان هندویی، رسیدن به نیروانا و نوعی فنای نفس. مکاتب معنویت گرای عرفانی، با سه شاخص از جریان های معنوی اخلاقی جدا می شوند: نخست این که نوعی سیر و سلوک درونی را ارائه می دهند؛ دوم این که این سیر و سلوک، به حقیقتی غایی که می توان به وحدت با او رسید، ختم می شود و سوم این که در پایان این سیر، شخص در آن حقیقت غایی فانی شده و در حقیقت، او را اصل خویش می بیند. با این سه ویژگی وارد، مرز تجربه عرفانی می شویم و معنویت عرفانی شکل می گیرد. در شیطان پرستی (ستیانسSetians) شیطان، قدرتمندترین موجود عالم معرفی شده و پیوستن به او و فانی شدن در او به منظور جریان قدرت شیطان در زندگی و رسیدن به نیرومندی و کامیابی دنبال می شود.
تقسیم بندی دیگر همه درباره مکاتب معنوی – عرفانی هست که آن ها را می توان بر اساس حقیقت غایی ای که معرفی می کنند، دسته بندی کرد. بر این اساس، به طور کلی مکاتب عرفانی، یا خداگرا هستند یعنی سرانجام سیر و سلوکشان به فنای در جلوه های خداوند می رسد؛ مانند عرفان در ادیان ابراهیمی، یا انسان گرا هستند که نهایت سیرشان به لایه های عمیق و والای وجود انسان می رسد؛ مانند عرفان هندویی که به آتمان (نفس متعالی) پایان می یابد و یا طبیعت گرا هستند و سرانجام به اتحاد با نیروی طبیعت دست می یابند؛ مانند عرفان تائوئیسم که به فنای در تائو فرجام می گیرد. بنابراین مکاتب معنویت گرای عرفانی را به خداگرا، انسان گرا و طبیعت گرا تقسیم می کنیم.
این تقسیم را می توان ادامه داد؛ مثلاً مکاتب خداگرا، سه شاخه پیدا می کنند: عرفان خداگرای انسان باور که عرفان اسلامی است، به این معنا که خداوند را به عنوان غایت سیر وسلوک معرفی می کند و استعداد و شایستگی انسان را به عنوان خلیفه الله و مظهر تمام صفات عالی الهی باور می کند. عرفان مسیحی، خداگرای انسان انگار است؛ زیرا برای خدا تجسمی انسانی قائل است و او را از مرتبه والا، کمی فرومی آورد. در عرفان یهودی، با نوعی عرفان خداگرای انسان ستیز روبه رو هستیم؛ چون خدا سرچشمه شرّ و جور و گناه است و انسان، با درگیری و گاهی سرکشی در برابر او، می تواند به او نزدیک شود.
عرفان انسان گرا نیز دست کم دو شاخه اصلی دارد: الهی که همان عرفان هندویی است که خالق جهان (برهمن) را با نفس متعالی انسان (آتمن) اساساً یکی می داند. آن ها جمله معروفی دارند که می گویند: «آتمن همان برهمن است و برهمن همان آتمن است». دیگری، عرفان انسان گرای الحادی است که در بودیسم تحقق یافته است؛ در این سنت معنوی خدایی وجود ندارد و نهایت سلوک عرفانی رسیدن به مرحلیه آناتمان یا نابودی نفس است؛ مرحله ای که نفس، به عنوان جوهر درک کننده رنج، با همه تعلقات و آرزوها و ادراکات و نادانی هایش و به تعبیر بوداییان با همه «دارما»ها از بین می رود و در افق برتر، رهایی را تجربه می کند.
عرفان طبیعت گرا نیز به دو شاخه اصلی واقع بین که تائوئیسم نماینده آن است و وهم گرا که در شمنیسم تبلور یافته، تقسیم می شود. تائوئیسم، وحدت با نیروی طبیعت را در متن زندگی و تحولات آن تجربه می کند، اما شمنیسم که بیش از همه در عرفان سرخ پوستی و شیطان پرستی به چشم می خورد، به اوهام و سرگرمی با سحر و جادو و استفاده از مواد مخدر و توهم زا می پردازد.
چرا و چگونه این جریان های نوپدید در جامعه فرهنگی ایران ترویج می شود؟
مدل زندگی امروزی در تمام جهان، رو به همانندی می رود. به بیان روشن تر، تمدن غرب، از طریق دانش و تکنولوژی، بر همه فرهنگ ها غالب شده است و همه ما به نوعی ساکنان تمدن غرب هستیم. اگر این تمدن، کاستی هایی دارد، همه ملت های دنیا آن را می چشند. این پدیده ای جغرافیایی نیست که به آسیا نرسد، یا اگر هم به آسیا می رسد، فقط کشورهایی نظیر کره و ژاپن را در بربگیرد و پشت مرزهای شرقی و غربی ایران بایستد.
فرهنگ، بر خلاف نامش، کاملاً وحشی است و هیچ حد و مرزی را نمی شناسد؛ به ویژه امروزه که رسانه ها، تمام مرزهای سیاسی و جغرافیایی را به مسخره گرفته اند. معنویت های نوظهور هماهنگ با ساختارهای تمدن جدید طراحی شده و به حریم فرهنگی کشور ما و جهان اسلام می آید و ما که در مقتضیات حتمی این تمدن زندگی می کنیم، عجیب نیست که با معنویت های نوظهور، احساس هماهنگی داشته باشیم. بی شک، کسانی که آشنایی کافی با اسلام و معنویت اسلامی ندارند، به برخی جریان های معنوی نوپدید، اقبال خواهند داشت و بنابر ویژگی های شخصیتی، فکری و سلیقه خود، به آن ها گرایش پیدا می کنند.
جامعه ما نیز مثل همه جوامعی که در چارچوب تمدن غرب و با مدل زندگی مدرن زندگی می کنند، اضطراب و افسردگی را تجربه می کند؛ پس معنویت های جدید که برای کاهش رنج آمده اند، به طور طبیعی نظرما را جلب خواهد کرد. ما نیز مثل همه ملل جهان، از ظلم ها و ستم هایی که در جهان می رود، آزرده و ناآرام می شویم. معنویت های جدید، این ظلم ها را برای ما توجیه می کنند و آرامشی پدید می آورند. پیچیدگی سرسام آور زندگی صنعتی، ما را نیز خسته کرده و فرصت خلوت و انس با خدا را از ما گرفته است. حال اگر معنویتی سازگار با این شرایط بیاید و بدون تکیه بر دین احساسی شبه معنوی ایجاد کند، مورد پسند خواهد بود.
البته به برکت انقلاب اسلامی سطح شناخت مردم از اسلام بسیار بالا آمده و نوعی ایمنی نسبی برابر معنویت های غیر اسلامی وجود دارد و برخلاف نشر آثار فراوان در این باره و کلاس ها و مؤسسات بسیار و نیز اقبال نسبی مردم به مطالعه نشریات و شرکت در جلسات مربوط به معنویت های نوظهور، گرایش به آن ها بسیار کم است و مردم، بیشتر از سر کنجکاوی و کشف پدیده های تازه به آن ها مراجعه می کنند؛ اما نباید از تأثیر انس و مرور زمان غافل شد. رسوب فرهنگی این جریان ها، به تدریج می تواند زمینه ساز انحرافات و تباهی فرهنگی شود.
بزرگ ترین مشکلی که همیشه آن را گوشزد کرده ام، این است که معنویت های نوظهور، عظمت های میراث معنوی بشر را به چوب حراج سپرده و به تاراج هوس ها بخشیده اند. تعالیم باشکوه اوپانیشاد، مسیح، لائوتزو و سایر اندیشوران معنوی که شاید پیامبران مردمان و روزگار خود بوده اند، امروز به سخیف ترین صورت ممکن باز تولید می شود.
در این معنویات، صحبت از شادی، معنا، زندگی، عشق، خدا، آرامش، روح و… است؛ ول
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 