پاورپوینت کامل ولایت پذیری تا آخرین لحظه ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ولایت پذیری تا آخرین لحظه ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایت پذیری تا آخرین لحظه ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایت پذیری تا آخرین لحظه ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
۳۴
از مسجد بیرون آمد و راه خانه مفضل را در پیش گرفت. آن روز برای صرف ناهار به منزل دوست قدیمی اش دعوت شده بود…
در را زد و خدمتگزار مفضل او را به داخل راهنمایی کرد. با دیدن مفضل گل از گلش شکفت و او را در آغوش کشید. هنوز ننشسته بودند که خالد گفت: «مفضل! کمی آب بیاور که از تشنگی دارم هلاک می شوم».
مفضل به خادمش گفت که آب گوارایی تهیه کند…
ناهار را که خوردند، شروع به صحبت از هر دری کردند. صدای کوبه در به گوش رسید. مفضل به خادمش گفت: «ببین کیست سر ظهر در می زند؟»
خادم رفت و در را باز کرد. قاصدی بود که نامه ای از امام صادق علیه السلام آورده بود. هنگامی که مفضل فهمید نامه از حضرت صادق علیه السلام است، دوان دوان خود را به پیک رساند و مژدگانی به او داد و به سرعت بازگشت. وقتی دستخط زیبای امام و مهر آن حضرت را پای نامه دید، آن را بوسید و بر چشم خود نهاد.
خالد گفت: «بخوان ببینیم چه نوشته؟»
مفضل صدای خود را صاف کرد و نامه را خواند:
«… ای مفضل! همان چیزی که به عبدالله بن یعفور سفارش کرده بودم، به تو نیز سفارش می کنم. او – که رحمت خدا بر او باد – از دنیا رفت؛ اما به پیمان خود با خدا و پیامبر و امامش، تا آخرین لحظه وفادار ماند و در حالی چشم از این دنیا بست که آمرزیده و مشمول رحمت الهی بود.
در زمان ما کسی مطیع تر از او در برابر خدا و پیامبر و امام یافت نمی شد، همواره این گونه زیست تا خدا او را به بهشت منتقل کرد…».
مفضل دیگر طاقت نیاورد و بغض راه گلویش را بست. به یاد عبدالله افتاد که هنوز ده روز از مرگش نگذشته بود. خالد نامه را از او گرفت و بقیه اش را خودش خواند.
مفضل که از گریه فارغ شد، به خالد گفت: «خوشا به سعادتش که امامش از او تعریف می کند».
خالد پرسید: «ماجرا چیست؟»
مفضل اشک هایش را پاک کرد و گفت: «عبدالله به بیماری عجیبی مبتلا شده بود. حالش رو به وخامت گذاشت. روز به روز لاغرتر و رنگ پریده تر شد. وقتی پزشکی نصرانی بالای سر او حاضر شد، پس از معاینه گفت: درمان درد او شراب است و باید هر روز مقداری شراب بنوشد تا معده اش غذا را قبول کند. ع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 