پاورپوینت کامل گفت و گو ; وصف خوبان (۲) ۴۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت و گو ; وصف خوبان (۲) ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت و گو ; وصف خوبان (۲) ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت و گو ; وصف خوبان (۲) ۴۸ اسلاید در PowerPoint :

وصف خوبان (۲)

اشاره

روز یازدهم فروردین ۱۳۹۱ توفیق نصیب شد و در خانه ای ساده و بی تکلف که بر «زی طلبگی» صاحب آن گواه بود به حضور آیت الله حاج شیخ اسدالله جوادی-حفظه الله- رسیدیم و از خاطرات او و نیز اساتیدی که از محضرشان بهره برده است پرسیدیم و ایشان نیز اساتید خود از جمله آیت الله میرزا علی آقا شیرازی رحمه الله را معرفی و توصیف کردند که در شماره پیشین تقدیم شد. اینک ادامه گفت و گو:

خُلُق: فضای حوزه از جهت انس با قرآن و تهجد و ایام اعتکاف چطور بود؟

در اصفهان مراسم اعتکاف برگزار نمی شد. فقط در قم در مسجد امام اعتکاف برگزار می شد که برخی از طلبه ها از اصفهان به قم می رفتند تا در اعتکاف شرکت کنند. مثل الآن نبود که اعلام قبلی و تبلیغات می کنند.

اما انس با قرآن، با اینکه ۴ الی ۵ تا بچه داشتیم، شب ها را مدرسه می ماندیم. یک ساعت به اذان، طلاب برای تهجد بیدار بودند. مدرسه صدر هم که بودیم، همین طور بود. صبح هم همه به اتفاق اذان می گفتند.

این حالت در همهمدرسه ها بود. حتی در بعضی وقف نامه ها نوشته اند که طلبه ای را در مدرسه بپذیرید که حتماً نماز شب خوان باشد. بعد از نماز هم خیلی ها بلند قرآن می خواندند؛ حتی مرحوم سید علی نجف آبادی که مجتهد جامع الشرایط بود، در تعقیب نمازش بلند قرآن می خواند. دیگران هم همین طور بودند. در بعضی منزل ها هم جلسه قرآن بود. تجوید و احکام آموزش می دادند. در آخر هم یک آیه تفسیر می کردند.

خُلُق: از رفتار و ویژگی های اخلاقی و علمی آیت الله خراسانی رحمه الله خاطراتی دارید؟

آقای خراسانی رحمه الله عالمی بود منظم و مرتب و می خواست که طلبه ها عزیز و آبرومند باشند. چند تا برخورد از ایشان دیدم که گواهی می دهد می خواست طلبه ها عزیز باشند. برای مثال گاهی برخی افراد از طلاب برای قرائت قرآن یا مراسم مذهبی دعوت می کردند که در مجلس آن ها شرکت کنند. آن وقت بین طلاب کسانی بودند که با یک سری حرکات سبک و غیرمعقول، آبروی اهل علم را می بردند. آقای خراسانی می فرمودند: من به هیچ طلبه ای اجازه نمی دهم که مهمانی برود. اگر رفت، باید با اجازه من باشد. از جمله یادم است [در مرگ یکی از خیرین متموّل اصفهان] مجلسی در عمارت دنبال رودخانه تشکیل شده بود. از اهل علم هم دعوت کرده بودند. رفتند اجازه بگیرند، گفتند من اجازه نمی دهم. بعد که ایشان علت را گفته بودند آن ها گفته بودند ما اختیار را به خود شما می دهیم. کارت دعوت ها را به شما می دهیم، شما طلبه هایی را که مناسب می دانید، دعوت کنید. ما ماشین می آوریم درِ مدرسه و با احترام کامل سوارشان می کنیم، می بریم داخل خود عمارت پیاده شان می کنیم. بعد که مجلس تمام شد، سوارشان می کنیم می آوریم مدرسه، و و کسی را که کارت دعوت نداشت، راه نمی دهیم. آقا گفتند: اگر این طور باشد، حرفی نیست. به همان شکلی که گفتند عمل شد و مراسم همراه با احترام و عزت طلاب طی شد.

خاطره دیگر اینکه روزی یکی از طلاب مدرسه چهار باغ از جلو حجره ایشان رد شد. عبای این طلبه از پشت وصله داشت. گفتند: صدایش کنید. وقتی آمد گفتند: این عبا چیست که پوشیدی؟ گفت: آقا من که پول ندارم عبای نائینی بگیرم. گفتند: خیر، طلبه باید اگر گرسنه هم است لباسش باید مرتب و تمیز باشد. گفت: خوب چه کار کنم؟ گفت: بشین همین جا. خادم مدرسه را صدا زدند، گفتند: برو منزل ما آن عبای نائینی نو را که روی رخت خواب ها است(عبای خیلی زیبایی بود) بگیرید و بیاورید. آوردند. گفت: آن را دور بینداز و از این استفاده کن.

یکی دیگر اینکه می گفتند: اتوبوس ها را سوار نشوید، تاکسی سوار شوید. اگر هم پول ندارید، بیایید از من بگیرید. آن زمان (دوران شاه) در اتوبوس ها شلوغ می کردند و بعضی ها به این لباس توهین می کردند. ایشان خیلی حواسشان جمع بود. می گفتند حتی اگر پول ندارید پیاده بروید و سوار این اتوبوس ها نشوید. حتی یک بار گفتند اگر آدم چهار دست و پا راه برود، بهتر از این است که سوار این اتوبوس ها شود.

ویژگی دیگری که از ایشان دیدم، نظم فوق العاده شان بود. می گفت طلبه باید یا شب ها در مدرسه بیتوته کند یا تا سه ساعت پس از مغرب مطالعه کند، کارهایش را بکند. بعد به خانه برود. ما هم این تعهد را دادیم.

خُلُق: مجردی یا متأهلی فرقی نمی کرد؟

فرقی نمی کرد. می گفتند اگر کسی می خواهد طلبه ما باشد، باید این کار را بکند. بعضی می گفتند نمی رسیم. می گفتند: اگر می خواهید، باید این طور باشد.

خُلُق: ایشان از کدام یک از استادانشان بیشتر تعریف می کردند؟از نماز شب های آخوند کاشی تعریف می کردند. می گفتند: ایشان هیچ وقت نتوانست نماز شب تمام بخواند. ایشان در نماز شب وقتی می گفتند سبحان ربی العظیم و بحمده به دنبالش می گفتند الاعظم الاعظم الاعظم و تکرار می کردند و گریه می کردند تا بی هوش می شدند. بعد از مدتی که به هوش می آمدند، دوباره وضو می گرفتند. می گفتند من ندیدم ایشان بتواند نماز شب را تا آخر بخواند.

ایشان [آخوند کاشی] اهل خوراک های متنوع نبودند. نوع خوراکشان نان و ماست و حاضری بود، آن هم به مقدار کم. معاشرت[های بی جا] نداشت، فقط با طلابی که درسشان می آمدند. از مدرسه هم بیرون نمی رفتند؛ مگر اینکه بروند حمام یا جایی. اهل نوشته جات هم نبود. هر چه می گفتند یک چیزی بنویسید، می گفتند: من چه بنویسم؟ شما بروید عمل کنید. همان درس که می دهیم، کافی است. نمی خواستند اثری از ایشان باشد. می گفتند من را جایی دفن کنید -اینجا که گلستان شهدا است، آن روز بیابان بود- گفته بود من را آنجا دفن کنید. به ایشان گفتند: چرا؟ گفته بود: اگر من در عذاب باشم، می خواهم مرده های دیگر به خاطر من سختی نکشند.

خلق: این وصیت آخوند کاشی بود؟

بله، ولی حالا تمام شهدا دور ایشانند.آیت الله خراسانی شاگرد آخوند کاشی و بعضی علمای دیگر بودند. خیلی از ایشان تعریف می کردند. هم از جهانگیرخان هم از مرحوم آخوند کاشی. می گفتند کسی تا آن ها را نمی دید و معاشرتی نداشت، نمی فهمید کیستند.

آقای خراسانی خودشان هم خیلی منظم و دقیق بودند. ایشان در مدرسه چهار باغ درس می گفتند. من ۱۰ تا ۱۲ سال درس ایشان می رفتم. ایشان درس های آیت الله سید محمدباقر درچه ای را هم بیان می کردند.

مرحوم سید محمد باقر استاد آیت الله بروجردی و آقای ارباب رحمهم الله بودند و آقای خراسانی خیلی از ایشان تجلیل می کردند. می گفتند مرحوم درچه ای خیلی با صداقت و درستکار و مسلط در فقه و اصول بود. ایشان روزهای تعطیل نداشتند، مگر روزهای تولد ائمه علیهم السلام. حتی روزهای عاشورا اگر کسی می رفت، درس می گفت. سؤال کردند چرا برنامه شما این گونه است؟ ایشان در پاسخ فرموده بودند طلبه ها وقتی درس ندارند، خوشحالند. روز تولد تعطیل می کنم؛ اما روزهای شهادت درس می دهم باید آن روز ناراحت باشند. دیگر ویژگی ایشان نظم در تدریس بود. امکان نداشت روز درس تعطیل کند، خواه طلبه ها بیایند یا نیایند.

خاطره: یک روز طلبه ها تصمیم می گیرند به درس نروند. ایشان می رود می بیند کسی نیامده؛ ولی یک نفر در شبستان مسجد استراحت می کند. گفته بودند: آقا می خواهی برایت مسأله بگویم؟ ایشان هم می گوید: بله. دو زانو می نشیند مقابل آقا. آقا هم شروع می کند درس بگوید. سطح (درس) را هم پایین می آورد و تا آخر می گوید. فردا که طلبه ها می آیند پای درس، می بینند آقا خیلی جلوتر از درس را بیان می کنند. همه از همدیگر می پرسند: دیروز شما آمدی؟ می گویند: نه ما نی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.