پاورپوینت کامل شرق شناسی؛ مفهوم و تاریخ؛ ۹۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شرق شناسی؛ مفهوم و تاریخ؛ ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شرق شناسی؛ مفهوم و تاریخ؛ ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شرق شناسی؛ مفهوم و تاریخ؛ ۹۴ اسلاید در PowerPoint :

۶

گفت و گو با حجت الاسلام سید مجید پورطباطبایی*

* ضمن تشکر از جنابعالی، ابتدا از معنی و مفهوم شرق شناسی شروع کنیم.

نخست لازم است از معنی و مفهوم شرق در نزد غربیان یادی کنیم. بر اساس آنچه ژان شیبانی اظهار داشته است.۱ برای اولین بار واژه شرق توسط ویرژیل، شاعر معروف یونانی که در یک قرن قبل از میلاد حضرت عیسی علیه السلام می زیسته است آشنا می شویم. مقصود او از شرق، سرزمین هایی است که در جهت طلوع خورشید قرار گرفته اند. خانم شبنم سرآمد،۲ به نقل از دایره المعارف فارسی۳ معتقد است بر مبنای همین تعریف، یونانیان جهان را به دو قسمت آسیا و اروپا تقسیم کردند. به طور کلی مراد از شرق، تمدن ویژه سرزمین های مشرق زمین است که با وجود اختلاف در نژاد، زبان، دین از نظر روش زندگی و نگاه و اندیشه … دارای نوعی اشتراک و تشابه هستند.

خاورشناسی یا شرق شناسی که در عربی از آن به استشراق یاد می شود، معادل واژه انگلیسی orientalism است. در قرون وسطی، شرق شناس به کسی اطلاق می شد که به مطالعه زبان های عبری، عربی و یونانی می پرداخت؛ ولی به دلیل خطراها و موانع، حاضر به مسافرت به سرزمین های شرقی نبود.۴ به دنبال قدرت یافتن مغولان در قرن سیزدهم میلادی و تسخیر نقاط مختلفی از جهان، پاپ اینوسان چهارم برای شناخت مغولان هیأتی از فرق فرانسیسکن ها۵ و دومینیکن ها۶ را به چین گسیل داشت. این هیأت ها هم چنین مأموریت داشتند مردم چین را تشویق کنند تا به معتقدان دین عیسوی بپیوندند.۷ در پی گسیل این هیأت به شرق در ابتدای قرن چهاردهم میلادی در سال ۱۳۱۲ م. مطالعات شرقی آغاز شد. شروع این مطالعات در پی تصمیم گیری شورای کلیسای ونیا بود که تصمیم گرفته بود برای آموزش زبان های عربی، عبری، سوری در برخی از کشورهای اروپایی کلاس هایی برقرار کند. طراح این تصمیم راجر بیکن (۱۲۱۴- ۱۲۹۴ م.) بود. بیکن که خود زبان عربی را به خوبی فراگرفته بود و از اولین بنیان گذاران کرسی تدریس زبان های شرقی در دانشگاه های قرون وسطی است؛ کسی است که به دنبال تثبیت تسلط مسیحیت بر جهان اسلام بود. او معتقد بود تنها با یادگیری زبان مسلمانان می توان آنان را به باطل بودن اعتقاداتشان رهنمون ساخت و به مسیحیت جذب کرد.۸ طرح راجر بیکن با استقبال کنفرانس کلیسائیان در مجمع وین مواجه شد.۹ در پی شکل گیری کرسی تدریس زبان های شرقی، افرادی که بر زبان های شرقی و حکمت اسلامی مسلط بودند، پرورش یافتند. از این رو در قرون وسطی شرق شناس به کسی اطلاق می شد که به مطالعه زبان های عبری، یونانی و عربی می پرداخت. در قرن هفدهم با شروع عصر کشورگشایی غربیان سفرهای مبلغان مسیحی به کشورهای شرقی با کسب علم و گردآوری نسخه های خاورزمینی همراه شد. در این میان سفرنامه نویسی به میزان زیادی رونق گرفت. این سفرنامه ها که به طور نسبی از دقت ویژه ای هم برخوردار بودند، به انعکاس اوضاع جغرافیایی، آداب و عادات مردم و تاریخ و فرهنگ شرق می پرداختند.۱۰ خانم شبنم سرآمد، به حق در مقاله «سیری کوتاه در شرق شناسی» تاکید کرده است که با تأسیس کمپانی هند شرقی در سال ۱۶۰۰م. کارگزاران شرکت متوجه شدند بدون دانستن زبان و آشنایی با عادات و معتقدات مردم شرق نمی دانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند، از این رو دانشکده ای موسوم به هیلی بری۱۱ در شهر هاتفورد انگلستان برای تدریس زبان های خاورزمینی تأسیس شد.۱۲ این دانشکده بزودی مهمترین مرکز خاورشناسی و کانون تربیت مدرسان زبان عربی و فارسی در انگلیس گردید.۱۳ با وجود این هنوز، شرق شناسی به آموزندگان تاریخ و فرهنگ شرق اصطلاح شرق شناسی به مفهوم امروزی آن اطلاق نمی شد. اولین کرسی زبان عربی در آکسفورد انگلستان توسط لود اسقف اعظم، که مجموعه دار نسخه های خطی شرقی بود، ایجاد شد. ابوالقاسم طاهری درکتاب سیر فرهنگ ایران در بریتانیا … بر این موضوع اصرار می ورزد که در واقع بنیان گذار تدریس زبان و ادبیات عربی در انگلستان ویلیام بدول بود که در آغاز قرن هفدهم میلادی برای نخستین بار قرآن را از عربی به انگلیسی ترجمه کرده بود.۱۴

یکی از تعاریفی که در شرق شناسی آمده است عبارت است از نظم و نسق دادن و منطق بخشیدن به حاکمیت استعماری.

معنای دیگری از این اصطلاح را عمربن ابراهیم رضوان مطرح کرده است: مطالعه غربی ها پیرامون باورها، تاریخ، آداب و دیگر امور شرق. فواد کاظم المقدادی از ماکسیم رودنسون خاورشناس مشهور فرانسوی نقل می کند که خاورشناسی جهت گیری علمی برای مطالعه شرق و تمدن آن است.

ادوارد سعید، تعریف دیگری از «خاورشناسی» ارائه می دهد. او میان دو مفهوم علمی و تخیّلی شرق شناسی تبادلی ایجاد کرده و تعریفی ارائه می کند که از نظر تاریخی و محتوایی ازمفاهیم و تعاریف قبلی روشن تر و شناخته شده تر است. او اظهار می دارد: «اگر اواخر قرن هجده را به عنوان نقطه شروع شرق شناسی در نظر بگیریم که از آن مرحله به بعد شرق شناسی تا حدودی معنای امروزی خود را یافت؛ باید شرق شناسی را به عنوان یک نهاد ثبت شده و دارای تشخص که با شرق سر و کار دارد مورد بحث و بررسی قرار داد. این امر سر و کار داشتن به معنای اظهار نظر کردن پیرامون موضوع آن و رسمیت بخشیدن به نظرات گوناگون در مورد آن، شرح و توصیف آن و سرانجام تعلیم دادن، تنظیم و داوری کردن درباره آن است. خلاصه کلام آنکه شرق شناسی عبارت از نوعی سبک غربی در رابطه با ایجاد بنیادهای سلطه، تجدید ساختار کردن و آمریت و اقتدار بر شرق است»۱۵ با توجه به مطالب مطرح شده، تعریف مشخص و دقیقی که جامع و مانع باشد نمی توان ارائه کرد.

* آیا شرق شناسی با توجه به تعاریف متداول و معمول از علم،مانند سایر رشته های تثبیت شده علوم انسانی علم به شمار می آید؟

بعضی مثل جلال آل احمد از اساس منکر این است که شرق شناسی علم است. او می گوید من نمی دانم از کی تا به حال شرق شناسی علم شده است. اگر بگوییم فلان غربی در مسائل شرقی لهجه شناس، مردم شناس، موسیقی شناس یا جامعه شناس است حرفی است؛ اما شرق شناس به طور اعم یعنی چه؟! یعنی عالم به کل خفیات در عالم شرق، مگر در عصر ارسطو به سر می بریم؟!

ادوارد سعید هم بیشتر از تعبیر مکتب استفاده کرده است. وی برای اثبات این سخن که خاورشناسی رشته ای علمی همانند سایر رشته ها نیست، بلکه تفاوت های ویژه خود را دارد، نوشته است: «پسوندism که در آخر شرق شناسی orientalism وجود دارد برای تأکید بر تمایز این رشته از هر رشته دیگری است» برای اینکه این تفاوت را بهتر بنماییم پیشاپیش می گوییم خاورشناسی چیزی شبیه یک مکتب است نه علم. معمولا در زبان انگلیسی برای نشان دادن یک شاخه علمی از پسوندlogy استفاده می کنند و برای مفهوم مکتب از پسوند ism بهره می جویند.

در یک موضوع علمی، تنها بحث علمی و کلاسیک مطرح بوده و می تواند نتایج گوناگون و حتی متضادی از آن به دست آید. چنانکه مثلا وقتی گقته می شود sociology، مفهوم آن علم الاجتماع یا جامعه شناسی است. آنچه در این علم مطرح است احوال جوامع و قوانین حاکم بر آنهاست و… است. یک جامعه شناس می تواند به نتیجه علمی اصالت اجتماع یا اصالت فرد برسد.

* حال با لحاظ این مقدمه، شروع شرق شناسی را از چه تاریخی می توان متصور شد؟

دکتر حسنین هیکل، تاریخ نویس، آغاز و پیدایش خاورشناسی را به قرن اول هجری و به ویژه جنگ های موته و تبوک برمی گرداند. نجیب عقیقی و مصطفی سباعی دو تن از اندیشمندان معاصر عرب، قرن چهارم هجری مطابق با قرن دهم میلادی را آغاز خاورشناسی قلمداد کرده اند. برخی شروع شرق شناسی را از دخالت های سرجون غلام و مشاور مسیحی یزید بن معاویه می دانند که او را به جنگ با حضرت امام حسین علیه السلام ترغیب و تشویق کرده است. قاسم السامرایی پیدایش خاورشناسی را به جنگ های خونینی که میان مسلمانان و مسیحیان در آندلس، به ویژه بعد از آلفونسوی ششم، سال ۴۸۸ق/ ۱۰۸۵ م.، رخ داده است مرتبط می سازد. رودی پاره، که خود از خاورشناسان بنام است و مطالعات اسلام شناسی متعددی دارد پیدایش اولین ترجمه قرآن به لاتین در سال ۱۱۴۳ م. را مبدا خاورشناسی می داند. دکتر محمد عبدالله الشرقاوی نویسنده کتاب الاستشراق فی الفکر الاسلامی المعاصر تشکیل مجمع کلیسا در سال ۱۳۱۲ م. را به عنوان شروع خاورشناسی مطرح می کند. عمربن ابراهیم رضوان مؤلف کتاب آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، قرن شانزدهم میلادی را زمان آغاز شرق شناسی می داند. عمر لطفی عالم در کتاب المستشرقین و القرآن، قرن هفدهم میلادی را به عنوان ابتدای خاورشناسی ذکر کرده است.

شایان ذکر است اگر چه زمان شروع مطالعات شرق شناسانه از سوی دانشوران غربی به طور مشخص تبیین نشده است؛ ولی رویکرد جدی غرب به مطالعه اسلام از پایان آخرین جنگ صلیبی رخ داده است.

اگر اواخر قرن ۱۸ را به عنوان نقطه شروع شرق شناسی در نظر بگیریم که از آن مرحله به بعد شرق شناسی تا حدودی معنای امروزی خود را یافت.

اصل لغت خاورشناسی اولین بار در ۱۸۱۲ در فرهنگ آکسفورد به کار رفته است. عملا هم می بینیم که اواخر قرن ۱۷ و اوایل قرن ۱۸ اصطلاع خاورشناسی به این معنا بر سر زبان ها افتاد. قبل از آنکه میسیونرها به نوعی وظایف خاورشناسان را عهده دار بودند. ارتباط تنگاتنگی بین میسیونری و خاورشناسی وجود دارد.

طبق کتاب تاریخ، نظریه و هنر اثر جان مکنزی، در پایان دهه دوم قرن هیجدهم، واژه شرق شناسی در متون حکومتی انگلستان، در هند برای شناسایی یک رویکرد رمانتیک و محافظه کارانه جهت مسائل دولتی به وجود آمد که البته این رویکرد رمانتیک به طور ثابت باقی نماند و چندی بعد متحول شد. بر اساس آنچه پیرمارتینو در کتاب شرق در ادبیات فرانسه، که در سال ۱۹۰۶ م انتشار یافته است و ریموند شواب در کتاب رنسانس شرقی، که در سال ۱۹۵۰ م منتشر کرده است، شرق شناسی به عنوان یک حرفه و به شکل رسمی در سال های پایانی قرن هیجدهم آغاز شد.

ادگار کینه،۱۶ مورخ، شاعر و فیلسوف فرانسوی قرن نوزدهم درباره آغاز خاورشناسی نوین نظر دیگری دارد. وی معتقد است مطالعات شرق شناسی به شکل نوین با آغاز لشگرکشی ناپلئون بناپارت در سال ۱۷۹۸ م. به مصر آغاز شده است؛ وی بر این دوره اصطلاح «رنسانس شرق شناسان»۱۷ را جعل کرده است.

از قرن نوزدهم به بعد می توان شاهد صحنه ای از یک فرایند نابرابر توسعه و دول غربی و سپس آمریکا نسبت به شرق در کره زمین بود؛ بنابر قول زاخاری لاکمن، این برتری و توفیق که تا حدود زیادی ناشی از انقلاب صنعتی می شد شکاف بین دولت های استعمارگر غربی و شرقی را عمیق کرد.۱۸ او معتقد است براساس نظریه دکارت هستی شناسانه دوگانه انگار غرب و شرق پدپد آمد. در این هستی شناسی از یک طرف برتری و توفق غرب و تسلط آن بر شرق پست و منحط نشان داده شد و از طرف دیگر توجیه کننده استعمارگری بود.۱۹ در هر حال مدرنیته (تجدّد) پیامدها و نتایج دراز دامنی به بار آورد؛ از یک سو موّلد انقلاب صنعتی، جامعه مدنی و پیدایش مکتب اصالت فرد بود و از سوی دیگر، بنا بر قول فرزین وحدت در کتاب رویارویی فکری ایران با مدرنیت، مولد استعمار، بهره کشی از طبقه کارگر، برتری نژادی و شیء سازی شرق بود.۲۰

همان طور که در مطالعات قبلی تأکید شد پیشروان مطالعات شرق شناسی کشورهای اروپای غربی، چون انگلستان و فرانسه بودند، ولی به دنبال آنان در اوایل قرن نوزدهم روسیه هم، به این جریان مطالعاتی پیوست. از ابتدای قرن نوزدهم در پی برتری غرب بر شرق، از نظر تعدادی از پژوهشگران شرق شناس، کلید فهم شرق در سه عامل خلاصه شده می شد:

۱. زبان شناسی

۲. تحلیل تاریخی

۳. مقایسه تطبیقی زبان ها.

خانم سرآمد معتقد است: «از سوی بعضی از همین افراد، در حالی که غرب به شکل جهانی متمدن ترسیم می شد، دنیای اسلام، منحط و عقب مانده پدیدار می گشت. به عنوان مثال در آثار نویسندگان، شاعران و جهانگردانی از جمله نروال،۲۱ فلوبر۲۲ و شاتوبریان۲۳ شرقیان مسلمان و عرب به عنوان افراد حریص، تندخو، شهوت پرست، تنبل و دارای حرمسرا، خواجه سرا و منزلگاه های فیروزه ای ترسیم شده اند.۲۴

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نام ماکس وبر اثری تحت عنوان اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری را منتشر کرد. او در این اثر نه تنها به نقد جامعه سرمایه داری می پردازد بلکه به شکل تلویحی تمدن شرق و غرب را مقایسه کرده و برتری نسبی غرب بر شرق را بیان می دارد. ماکس وبر اظهار می دارد که اخلاق پروتستانتیزم، روح سرمایه داری را در غرب دمیده است و همین سبب پیشرفت و توسعه در غرب شد. مجید خدوری در کتاب گرایش های سیاسی در جهان عرب درباره اینگونه تحلیل ها و تحلیل گران غربی اظهار داشته است: «به نظر می رسد این دسته از تحلیل گران غربی در این نکته اساسی توافق نظر دارند که نجات جوامع اسلامی از انحطاط و زوال در فرهنگ پذیری از فرهنگ های پیشرفته غربی نهفته است. اکثریت غالب این دسته از تحلیل گران شرق و اسلام که جریان غالب را تشکلیل می دادند این فرض را قطعی کردند که تعریفی که این گروه از شرق ارائه می کردند درست است؛ و در نتیجه استعمارگری به عنوان راهی برای رهایی شرق از عقب ماندگی توجیه شد»

به دنبال انقلاب صنعتی در اروپا تا جنگ جهانی دوم می توان شاهد افزایش چشمگیر تولید و تمرکز آن در بازارهای اروپا بود. این افزایش تولید سبب توجه بیش از پیش غرب به شرق شد.

شرق مرکز مواد خام و فروش تولیدات غربی در بازارهایش بود. به دنبال گسترش استعمار در شرق، نگاه شرق شناس غربی به شرق از ابعاد جدیدتری برخوردار شد. استعمار از میراث شرق شناسی استفاده می کرد و به دنبال آن سلطه سیاسی غرب بر شرق که خیلی زودتر آغاز شده بود موجب تحکیم موقعیت شرق شناس می شد. بدین ترتیب مرحله پیشرفت موسسات شرق شناسی با مرحله نفوذ سیاسی غرب در شرق همگام بود. از این رو شرق شناسی بر اساس هستی شناسی دوگانه انگار شرق و غرب بر اساس روش شناسی دکارتی و به عنوان ابزاری در اختیار قدرت۲۵ به کار گرفته شد.۲۶ برای مثال می توان به نمونه زیر در کتاب دومین رستاخیز عرب، تالیف جان کیمچ آمده است، اشاره کرد؛ مستشرقین آلمانی از جمله ماکس فون اوپنهایم، که سیاستمدار نامداری بود، آرای خود را که مبنی بر اعتقاد به نیروی پان اسلامیسم (اسلام گرایی) بود در افکار قیصر آلمان رسوخ دادند و از این رو تنها راه پیروزی آلمان بر انگلستان در جبهه شرق را فراخواندن مسلمین برای جنگ با کفار یعنی انگلیس دانستند؛۲۷ در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در آمریکا نیز به پیروی از کشورهای اروپایی، نخستین انجمن مطالعات

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.