پاورپوینت کامل تفسیر نبوی (ضرورت و کمیت) ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تفسیر نبوی (ضرورت و کمیت) ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفسیر نبوی (ضرورت و کمیت) ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تفسیر نبوی (ضرورت و کمیت) ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

چکیده

خداوند متعال در کنار ابلاغ آیات قرآن کریم، شرح و تبیین آن را بر عهده نبی مکرم اسلام نهاد. در مقدار آیات تفسیر شده از سوی حضرت صلی الله علیه و آله، سه نظریه مطرح است. الف) تعداد اندکی از آیات ب) اکثر آیات ج) همه آیات.

آنچه شواهد تاریخی و دلایل عقلی- کلامی نشان می دهد، نزول توأمان قرآن و سنت است؛ یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پس از ایشان سلاله پاک و مطهرش همه آیات را تفسیر نمودند. لذا آنچه شایان ذکر است اندک بودن «نقل» تفاسیر نبوی است نه «اصل صدور» تفاسیر نبوی.

کلیدواژه ها: نزول قرآن و سنت، روایات تفسیری، کمیت تفسیر نبوی

مقدمه

قرآن کریم، آخرین کتاب آسمانی، در شرایطی بر قوم عرب نازل شد که افتخارشان تبحر در زبان و ادبیات عرب بود. ایشان از اعماق جان عظمت این کلام را دریافته بودند و با احاطه ای که بر لغت عرب داشتند، عجز از تسلط بر کلام ملکوتی را درک می کردند. یاوری توانا لازم بود تا راز این زبان را بر ایشان بگشاید؛ زیرا برترین فصحا، نهایت کارشان معلقات سبعه بود؛ لیکن این کلام، جنسی ماورای عالم ماده داشت. لذا چه کسی جز آورنده قرآن و رسول بر حق الهی توانایی این امر خطیر را داشت؟

کسی که خداوند متعال خطابش فرمود:

بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ‏یَتَفَکَّرُونَ و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی، شاید اندیشه کنند. (نحل: ۴۴) و تبیین آیات کریمه را (علاوه بر ابلاغ آن) وظیفه رسولش قرار داد و یاری اش فرمود تا بدانجا که رسول رحمت صلی الله علیه و آله فرمود:

«الا و إنی اوتیت الکتاب و مثله معه»؛ آگاه باشید که قرآن و مثل آن توأمان به من داده شد.۱

آنچه شرح و تفسیر آیات را سهل می نمود، زبان دین اسلام بود.۲چرا که اشتراک زبان و ادبیات رایج، فهم بسیاری از آیات را برای اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله مقدور می ساخت. البته نه چنانکه “ابن خلدون” پنداشته که همه اعراب عصر نزول، همه آیات قرآن را می فهمیدند.۳ بلکه شش قرن قبل از او، “ابن قتیبه” عقیده “تساوی اعراب عصر نزول در معرفت به قرآن” آن هم نسبت به همه آیات محکم و متشابه را رد کرده بود.۴

مسروق بن اجدع از کبار تابعین در برخوردی که با اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله داشت، ایشان را به آبگیرهایی تشبیه نمود که برخی یک نفر، برخی دو نفر و گروهی ده نفر را سیراب می کنند. عده ای نیز اگر تمام اهل زمین از آنها بهره برند، باز هم علمشان می جوشد.۵ لذا آنچه شایان توجه است اینکه فهم قرآن تنها متوقف بر شناخت زبان عرب نیست؛ بلکه فهمی در خور عظمت قرآن می طلبد؛ لذا اعراب عصر نزول در شناخت آیاتی که بر ایشان تلاوت می شد و آنچه که مربوط به شریعت بود به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله پناه می بردند و از آن نهر متصل به بحر علم ازلی سیراب می گشتند.

اکنون آنچه مقاله حاضر درصدد یافتن آن است، میزان تفسیر و تبیین آیات از سوی حضرت صلی الله علیه و آله است.

به طور کلی سه نظریه در این باره مطرح است:

الف) تفسیر مقدار کمی از آیات کریمه قرآن؛

ب) تفسیر اکثر آیات کریمه قرآن؛

ج) تفسیر همه آیات کریمه قرآن؛

الف) تفسیر نبوی بر تعداد معدودی از آیات قرآن

این نظریه را به احمد بن حنبل (م ۲۴۱)، قرطبی (م۶۷۱)، شمس الدین خُوَیّی (م۶۳۷) و سیوطی (م ۹۱۱) نسبت می دهند و از متاخرین، احمد امین، شیخ شعراوی و دیگران مدافع آنند.۶

از احمد بن حنبل نقل است که سه دسته از کتابها اصلی ندارند مغازی، ملاحم و تفسیر.۷

احمد امین از این عبارت، اعتقاد احمد بن حنبل را بر عدم صحت احادیث تفسیری منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله برداشت نمود و خود نیز بدان مایل شد۸؛ اما زرکشی بیان می دارد:

قال المحققون من اصحابه: و مراد أن الغالب أنها لیس لا أسانید صحاح متصله، و إلا فقد صح من ذلک کثیر؛ محققان از شاگردان و پیروان احمد بن حنبل، منظور او را تفاسیر منقول با سند صحیح و متصل دانستند که مقدار آن اندک است و گرنه تفسیر نبوی کم نیست.۹

درباره عبارت «سنت بر قرآن حاکم است» از احمد بن حنبل سوال شد و او پاسخ داد:

ما اجسر علی هذا ان أقول ولکن السنه تفسر الکتاب و تعرف الکتاب و تبینه؛ من چنین جسارتی نمی کنم؛ اما می گویم سنت مفسر قرآن است و آن را تبیین و شرح می کند.۱۰

از این پاسخ احمد بن جنبل اعتقاد او به سنت نبوی کاملاً مشهود است.

سیوطی از قول خویی می گوید:

أما القرآن فتفسیره علی وجه القطع لا یعلم الا بأن یسمع من الرسول صلی الله علیه و سلم و ذلک متعذر إلا فی آیات قلائل فالعلم بالمراد یستنبط بأمارات و دلائل و الحکمه فیه ان الله تعالی أراد أن یتفکر عباده فی کتابه فلم یأمر نبیه بالتنصیص علی المراد فی جمیع آیاته؛ تفسیر قطعی قرآن جز با شنیدن از پیامبر صلی الله علیه و آله به دست نمی آید؛ و آن هم مقدور نیست مگر در تعداد کمی از آیات. پس علم به مراد آیات قرآن، از نشانه ها و دلایلی به دست می آید و حکمتش در آن است که خداوند متعال می خواهد بندگانش در آیات تفکر کنند؛ لذا پیامبرش را به تبیین تمام آیات امر نفرمود.۱۱

چنانکه گذشت، خویی دلیل کم بودن تفسیر نبوی را سه چیز می داند:

۱. تفسیر از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله، جز در معدودی از آیات مشکل است.

۲. تفسیر حضرت صلی الله علیه و آله، فقط برای اندکی از آیات امکان دارد.

۳. خداوند به دلیل اهمیت تفکر بندگان در کتاب الهی، پیامبرش را به بیان مراد الهی امر نکرد.

ذهبی در پاسخ وی می گوید:

و اما استدلال اصحاب الرأی الثانی… فهو استدلال باطل…. و أما الدلیل الثانی، فلا یدل أیضاً علی ندره ما جاء عن النبی علیه الصلاه و السلام فی التفسیر،… إذ أن النبی علیه الصلاه و السلام مأمور بالبیان و قد یشکل الکثیر علی اصحابه فیلزمه البیان و لو فُرِض أن القرآن أشکل کله علی الصحابه ما کان للنبی علیه الصلاه و السلام أن یمتنع عن بیان کل آیه منه، بمقتضی أمر الله له فی الآیه وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛ دلیلی بر کم بودن تفسیر حضرت وجود ندارد؛ زیرا دو دلیل اول بی نقص نیست. دلیل سوم نیز صحیح نیست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله مامور به بیان بودند و اگر اصحاب در آیات بسیاری اشکال داشتند، حضرت ملزم به بیان بودند و حتی به فرض آنکه مردم در مورد همه آیات سوال می کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله به دلیل آیه ۴۴ سوره نحل جایز نبود از بیان امتناع ورزند.۱۲

مطلب دیگری که بر نقد ذهبی باید افزود، آنکه دقت در آیات تأکید کننده بر تدبر نظیر أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها۱۳ و إِنَّاأَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ۱۴ هیچ کدام تدبر و تفکر را ملازم با عدم تفسیر آیات کریمه ندانسته است. بلکه اساساً آیات الهی هر چند تبیین شده و واضح باشند؛ تامل و تعقل بشر را می طلبد تا هر چه بیشتر در عمق جان نفوذ کند و ملکه گردد.

خود سیوطی نیز در بخش “فصلی در امهات مآخذ تفسیر” ذیل نقل قول از زرکشی درباره سخن ابن حنبل، نظر خود را چنین می آورد:

قلت الذی صح من ذلک قلیل جدا بل أصل المرفوع منه فی غایه القله وسأسردها کلها آخر الکتاب ان شاء الله تعالی؛ آنچه از این احادیث صحیح است، جداً کم است؛ بلکه اصولاً حدیث مرفوع در این زمینه بسیار اندک است و ان شاء الله تمام آنها را در آخر کتاب (الاتقان) خواهم آورد۱۵ و این احادیث حدود ۲۵۰ مورد هستند.۱۶

آیت الله معرفت در این خصوص می فرماید:

سخن خویی و سیوطی تنها مربوط به تفاسیر منقول از پیامبر صلی الله علیه و اله است که به عنوان «تفسیر» نقل شده باشد، البته تفسیری با این خصوصیت کم است. به ویژه اگر آن بخش از روایات تفسیری که از طریق ائمه علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است را نادیده بگیریم- چنانکه نادیده گرفته اند- تفسیر منقول از پیامبر صلی الله علیه و آله اندک خواهد شد. ولی واقعیت جز این است و تفسیر مأثور دامنه گسترده دارد؛ مخصوصاً با در نظر گرفتن سنت در کنار قرآن که بدین ترتیب بر حجم تفسیر منقول افزوده می شود.۱۷

و اما مستند دیگر این نظر، قول بزّار از عایشه است:

ما کان النبی صلی الله علیه و آله و سلم یفسر شیئا من القرآن إلا بعدد علمهن إیاه جبریل علیه السلام؛ پیامبر صلی الله علیه و آله جز تعدادی از آیات که جبرئیل به او آموخته بود، چیزی از قرآن را تفسیر نمی کرد.۱۸

اما این حکایت اشکالات زیادی دارد. اولاً، سند آن از سوی رجالیون به دلیل وجود محمد بن جعفر زبیری تضعیف شده، ثانیاً محتوای آن با دیگر روایات صحیح معارض است. مثلاً از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل است که فرمود:

سلونی فوالله لا تسالونی عن شئ الا اخبرتکم و سلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیه إلا و أنا أعلم أبلیل نزلت ام بنهار أم فی سهل أم فی جبل؛ از من بپرسید قسم به خدای تعالی که چیزی را از من نپرسید، مگر اینکه به شما خبر دهم و از من درباره کتاب خدا بپرسید که به خدا سوگند آیه ای نیست جز آنکه می دانم در شب نازل شده یا روز، در دشت فرود آمده یا کوه….۱۹

و حضرت در ادامه، مصدر علم خویش را چنین بیان می فرمایند:

«ان ربی وهب لی قلباً عقولاً و لساناً سؤولاً»؛ همانا پروردگارم مرا قلبی فهیم و زبانی سؤال کننده، عنایت فرمود.

و مقتضای دل فهیم و زبان پرسنده این است که مهم تر از همه، درباره آیات قرآن از رسول الهی پرسیده باشد، ثالثاً حتی اگر به فرض، آن را صحیح پنداریم، بر غرض ایشان دلالت نمی کند؛ زیرا علما آن را دارای تأویل می دانند.

ابوحیان، آن را به اسرار قرآن و تفسیر مجملات و مانند آن که عملش جز از سوی خداوند حاصل نمی گردد، حمل کرده است؛ عن رسول الله صلی الله علیه و آله من کونه لا یفسر من کتاب الله إلا آبا بعدد، علمه إیاهن جبرائیل علیه السلام محمول ذلک علی مغبیات القران و تفسیره لمجمله و نحوه مما لا سبیل الیه الا بتوقیف من الله تعالی.۲۰

طبری در عبارت «ذلک هو الای التی کان رسول الله صلی الله علیه و آله یفسرها لأصحابه بتعلیم جبریل إیاه، و هن لا شک آی ذوات عدد» اشاره به آیات مشکل قرآن نموده که مردم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند و خداوند پاسخش را بر زبان جبرئیل نازل فرمود که آنها چند عدد هستند۲۱ و به نظر می رسد این قول را سخن یکی از محققین تأیید می کند که:

با نزول آیات الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله به تفسیری که جبرئیل بدو می آموخت، نیاز داشت؛ زیرا او حالاتی را مشاهده می کرد که پیامبر خدا نمی دید.۲۲

لکن فراتر از اینها چنانکه علامه معرفت فرمودند:

این نقل، ربطی به بحث ما ندارد؛ بلکه بیانگر رعایت ترتیب در تفسیر آیات است. یعنی آیات به تعداد- برحسب عدد آیاتی که جبرئیل می آورد- توسط حضرت صلی الله علیه و آله تفسیر می شد و این مطلب به همان نکته اشاره دارد که سُلَمی از استادش ابن مسعود نقل نمود: «اساتید قرائت ما نقل کردند که هر گاه ده آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله می آموختند از آن نمی گذشتند تا معنا و احکام علمی ضمن آن را فراگیرد. بدین شکل قرآن و نحوه عمل به آن را همزمان می آموختند.»۲۳

مستند دیگر قائلان نظریه «انحصار تفسیر نبوی بر اندکی از آیات قرآن»، دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق ابن عباس است که فرمود: «اللهم فقّهه فی الدّین و علّمه التأویل»؛ پروردگارا او را در دین فقیه گردان و تأویل را بدو بیاموز؛۲۴ زیرا اگر حضرت تمام آیات را خویشتن تفسیر می فرمودند، همه در شناخت معانی قرآن یکسان بودند و فایده ای بر دعا تنها برای یکی از اصحابشان مترتب نبود.۲۵ اما از این دلیل نمی توان نتیجه گرفت که حضرت مقدار بسیار کمی را تفسیر فرمودند. چه آنکه ذهبی قائل است:

فول سلّمنا أنه یدل علی أن النبی صلی الله علیه و سلم لم یُفَسِّر کل معانی القرآن. فلا نُسلّم انه یدل لی انه فسّر النادر منه کما هو المدّعی؛ اگر بپذیریم که پیامبر صلی الله علیه و آله همه آیات را تفسیر نفرمودند، باز هم نمی توانیم بپذیریم مقدار اندکی را تفسیر کرده باشند.۲۶

شیخ شعراوی در اثبات کم بودن تفسیر نبوی، به جاودانه بودن قرآن کریم بدین صورت استناد می کند:

لم یفسرلنا رسول الله صلی الله علیه و آله القرآن لأنه لو فسّره لکان یجب أن یفسّره بما تطیقه بعقول معاصریه و لو فسره بالأشیاء التی ستوجد فی القرن العشرین أو الثلاتین أو الاربعین لتعجب معاصروه أیما تعجب، و لاسعظموه أیما استعظام، لانه للآن مازال أناس ینکرون أن الأرض کره تدور، و لو انه صلی الله علیه و اله فسره علی قدر عقل معاصریه و معلوماتهم الکونیه لحجر علینا و لجمد القرآن، لانه من یتصدر لتفسیر القرآن بعد ذلک سیواجه بان الرسل فسره هکذا، و علیک ألا تزی عن ذلک و لذلک فرسول الله [صلی الله علیه و آله] ترک تفسیر القرآن حتی تأخذ کل مرحله فکریه من لمحات القرآن بقدر ما تستطیع، و ذلک فی امور الکونیات، أما المطلوب من الأحکام فقد بینها صلوات الله علیه و أوضحه للناس؛۲۷ اگر پیامبر صلی الله علیه و اله می خواستند قرآن را تفسیر نمایند، باید مطابق عقول مردم زمان خویش تفسیر می کردند؛ چون اگر مطابق امور مربوط به قرنهای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ بود، معاصرینشان تعجب کرده و آن را بزرگ نمی داشتند. مثل چرخش زمین کروی. و اگر پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را تفسیر فرموده بود، به اندازه عقل معاصرین و معلومات هستی شناسی آنها بود. لذا ما را محدود کرده و قرآن را غیر قابل انعطاف می نمود و هر کس می خواست پس از آن تفسیر نماید، با سخن پیامبر صلی الله علیه و آله مواجه می شد و نباید بر آن چیزی می افزود. ولی در مقابل، حضرت آیات احکام را تفسیر نمودند و بر مردم روشن ساختند.

در پاسخ وی باید بگوییم آنچه او بیان می دارد، تطبیق آیات قرآن با تئوریای علمی است که آن نادرست است و هیچگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در صددش نبود. هدف قرآن هدایت بشر است و مفسران، حق تحمیل فرضیات قابل صدق و کذب بشری بر قرآن را ندارند. این اشکالی است که بر تفاسیر علمی همچنان وارده است. در تفسیر آیات مربوط به هستی، تنبه دادن به مظاهر قدرت الهی در جهان کفایت می کند و نباید نظرات علمی ابطال پذیر را بر قرآن حمل نمود.

ب) تفسیر نبوی بر اکثر آیات قرآن

قائلان این نظر ابن جزی کلبی (م ۷۴۱)، محمد حسین ذهبی (م ۷۴۸) و عبدالله شحاته (معاصر) هستند. که معتقدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اکثر آیات قرآن کریم را تفسیر نمود.

ابن جزی کلبی آورده است: أنه ورد عن النبی صلی الله علیه و آله کثیر من تفسیر القرآن فیجب معرفته لأن قولهُ علیه السلام مقدم علی أقوال الناس؛ از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تفاسیر بسیاری در آیات قرآن وارد شده که شناخت آنها ضرورت دارد؛ زیرا فرمایش ایشان بر سخنان دیگر مردم مقدم است.۲۸

ذهبی نیز پس از آنکه دو قول (همه آیات و اندکی از آیات) را در مقدار تفسیر نبوی، افراطی و تفریطی دا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.