پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۳

مقدمه

امام خمینی (س) احیاگر قرن بیستم، بارها بر همآهنگی و تعاضد علم و دین تأکید کرده و برضرورت هوشیاری در مقابل تبلیغات موذیانه و شیطنت‏آمیز اندیشه جدایی علم و دین و عدمتوانایی دین در اداره ملت‏ها و کشورها اصرار ورزیده و به این نکته مهم که قوانین دینی واسلامی بر معیار علم و عدل پی‏ریزی شده است، توجه داده‏اند:

«از توطئه‏های مهمی که در قرن اخیر، خصوصا در دهه‏های معاصر و به ویژه پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، آشکارا به چشم می‏خورد، تبلیغات دامنه‏دار و با ابعاد مختلف برایمأیوس نمودن ملت‏ها و به خصوص ملت فداکار ایران، از اسلام است. گاهی ناشیانه و باصراحت به این که احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمی‏تواند درعصر حاضر کشورها را اداره کند و یا آن که اسلام یک دینِ ارتجاعی است و با هر نوآوری ومظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمی‏شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آنکناره گیرند و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت‏آمیز، گونه‏ای طرفداری ازقداست اسلام می‏باشد. اسلام و دیگر ادیان الهی با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر ازمقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه سروکار دارند کهانسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می‏کند و حکومت و سیاست و سررشته‏داری،برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه این‏ها تمام برای تعمیر دنیا است و آنمخالفت، مسلک انبیای عظام است و مع الاسف، تبلیغ وجه دوم در بعضی از روحانیون ومتدینان بی‏خبرِ از اسلام، تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یکگناه و فسق می‏دانستند و شاید بعضی بدانند و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آنبود.»(۸۷)

امام خمینی در نقد اندیشه تعارض علم و دین و اسلام و سیاست می‏فرماید: «گروه اول کهباید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند و یا غرضمندانه خود را به بی‏اطلاعیمی‏زنند، زیرا اجرای قانون بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگران و حکومت جائرانه وبسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجروی‏ها و آزادی بر معیار عقلو عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استبعاد و حدود و قصاصو تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردنجامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زماندر طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود.

این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوضشود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاریشود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روشکهنه شده و ادعای آن که اسلام با نوآوری‏ها مخالف است، همان که محمدرضا پهلوی می‏گفتکه اینان می‏خواهند با چارپایان در این عصر سفر کنند، یک اتهام ابلهانه بیش نیست، زیرا اگرمراد از مظاهر تمدن و نوآوری‏ها، اختراعات و ابتکارات و صنعت‏های پیشرفته که در پیشرفتو تمدن بشر دخالت دارد،[باشد] هیچ‏گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکردهو نخواهد کرد، بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است، و اگر مراد از تجدّد وتمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه‏ای می‏گویند که آزادی در تمام منکرات وفحشا حتی هم‏جنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آنمخالفند، گر چه غرب و شرق‏زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می‏کنند.»(۸۸)

در این مقاله برآنیم تا اندیشه تعارض علم و دین از دیدگاه امام خمینی(س) را نقد و بررسیکنیم.

نقد اندیشه تعارض علم و دین در غرب

مسلّم است که در حوزه فکری غرب همواره تعارضاتی موردی، میان علم و دین وجودداشته است، به نحوی که اندیشه تعارض را از مرحله پندارِ صِرف به مرحله واقعیت (حداقلدر ظاهر برخی موارد) می‏رساند، اما سخن در این است که:

الف) آیا صرفا با دیدن ظاهر مواردی از تعارض، باید به اندیشه جدایی علم و دین، تنداد؟ یا آن که می‏توان اغلب یا همه آن موارد خاص را، به گونه‏ای تبیین و توجیه کرد که تعارضبه نحوی غیرجانب دارانه از بین برود.

ب) بر فرض پذیرش تعارضاتی موردی، آیا می‏توان با وجود تنها چند مورد خاص ازتعارض، آن را به حیطه یک دین یا مطلق حوزه دین سرایت داد و قائل به تعارض علم و دین،به طور مطلق شد؟ یا آن که هر دینی دارای ویژگی هایی است که مانع از این سرایت می‏شود.

در ارزیابی اندیشه غربیان در باب تعارض علم و دین، توجه به این نکته ضروری است کهآن چه اکنون در غرب، تحت عنوان تعارض علم و دین مطرح است، در حقیقت حوزه یکدین خاص را نشانه نگرفته، بلکه با تعمیم موارد تعارض به کلیت دین، اندیشه منافی بودن علمبا مقوله‏های دینی را تبلیغ می‏کند. در حقیقت بانیان این اندیشه، در صددند تا با دلایل جزییکه در حیطه یک دین خاص وجود دارد، جدایِ از توجه به خصوصیات ویژه هر دینی، تمامیادیان را زیر سؤال ببرند. لذا پاسخ به سؤال‏های فوق از مهم‏ترین و اساسی‏ترین محورها در نقدو تحلیل این اندیشه توسعه‏طلب است. در پاسخ این سؤال‏ها نکاتی به نظر می‏رسد که در زیر،بدان اشاره می‏کنیم:

۱) در میان ادیان، ادیان باطلی وجود دارند که صرفا ساخته دست بشر است و فاقد ریشهفطری و الهی است و منشأ انحرافات عظیمی شده و باعث پاره‏ای از این تعارض‏ها شده است.

۲) برخی از ادیان مانند مسیحیت و یهودیت گر چه ریشه‏های الهی و فطری دارند، امّا ازتحریف و دست‏برد بشر مصون نمانده و موجب این تعارض‏ها شده است.

۳) بعضی از تعالیم ادیان حق که ریشه فطری و الهی دارد و از تصرف بشر و عناصر بشریبه دور مانده است، امکان دارد به طور نادرست تفسیر شود و بین آن تفاسیر و علم تعارض رخدهد.

۴) پاره‏ای دیگر از این تعارض‏ها، معلول پیش فرض‏ها و پیش‏داوری‏های افرادی است کهیا در دین‏شناسی تخصص ندارند و یا در علوم، کارشناس نیستند.

۵) گاهی تعارض، بدوی است و با اندکی تأمل و دقت برطرف می‏شود و نظر به این که بشربه ابعاد مختلف قضیه توجه ندارد، تصور می‏کند که تعارضی وجود دارد.

۶) گاهی نظریه علمی صرفا فرضیه است، به همین جهت، توانایی مقابله با نظریه قطعیدین را ندارد.(۸۹)

۷) گاهی هم نظریه دینی، قطعی نیست و صرفا ظنّی است و قابل بحث و بررسی می‏باشد.

باید دانست که منشأ اصلی اندیشه تعارض علم و دین در غرب، سه نکته‏ای است که دربندهای ۱، ۲ و ۳ بدان اشاره شد. در کلیه مراحل تضاد علم و دین در غرب، ردّ پایی از این سهسهل‏انگاری انحراف زا دیده می‏شود. تحریف، تفسیر نابجا و پیش‏داوری‏های افرادبی‏صلاحیت موجب آن شد که در کلیه مراحل، میان نفس دین و علم، تعارض به وجود آید.

برای آن که بهتر به حقیقت این نکته‏ها واقف شویم باید دو عنصر علم و دین را در کلیه مراحلبررسی کنیم:

۱) بررسی مراحل رابطه علم و دین در غرب

به طور مختصر رابطه علم و دین را می‏توان در چند مرحله زیر بیان کرد:

۱ ۱ رابطه علوم عقلی و دین: نظر به این که مسیحیت تحریف شده است و اصولاعتقادی کلیسا صرفا نوآوری انحرافی در دین است، با عقل در تعارض است. عقایدی چونتثلیث یا وحدت پدر، پسر و روح القُدُس (Irixity) و این که خدای پدر در آسمان یا بهشتاست و مانند آن، با عقل و مبانی عقلی ناهمآهنگ است. «لقد کفر الذین قالوا ان اللّه‏ ثالثثلاثه.»(۹۰)

۱ ۲ دین و علوم تجربی: داستان تقابل کلیساو دانشمندان در تاریخ اروپا معروفو شنیدنی است. مسائل طبیعی که در کتاب مقدس ذکر شده و تصویری که متفکران یوناندرباره عالم طبیعت ارائه کرده‏اند، ارباب کلیساآن را، تفسیر صحیح و خلل ناپذیری تلقیمی‏کرد و این آرای علمی به عنوان حقایق مقدس و دینی مطرح می‏شد. میان علوم طبیعی وعقاید دینی و فلسفی نوعی همآهنگی ایجاد شده بود که بطلان برخی از آن‏ها مانند قضیه «زمینمحوری» باعث دگرگونی در اجزای دیگر علوم می‏شد. در مقابل آرای جدید هیچ نرمشی نبود ودر نهایت پیروزی علم، دین را کنار زد و عقیده نوینی به نام جدایی علم و دین پدید آمد.

۱ ۳ دین و اندیشه‏های علمی و اجتماعی: در قرون وسطی، کلیساو حکومتدینی مسیحیت در غرب، حاکم بود و نظر به این که دینی انحرافی و تحریف شده(۹۱) بودپی‏آمدهای وخیمی چون بردگی، فئودالیسم، استبداد، جهل، جنگ‏های مذهبی و خشونتکلیسایی رابه دنبال داشت. به همین دلایل این دوره برای غریبان ناخوش‏آیند و رنج‏آور بود.لذا علیه آن قیام کردند و دوره جدید تاریخ غرب آغاز شد.

از مهم‏ترین مبانی فکری انقلاب عصر نوین در غرب علیه نظام گذشته، جدایی دین از اموردنیا بود.

در این دوره سکولاریسم و لیبرالیسم حاکم شدند و دیگر، جایی برای برنامه‏های جامع وکلان دین در صحنه اجتماع نبود و تنها مرجع و حجت در امور، علوم انسانی و اجتماعی بود.دین در حد یک احساس درونی شخصی و مراسمی منعزل از امور دنیا و فعالیت‏های اجتماعیخلاصه می‏شد. این طرز تفکر را که مخالفان تفکر دینی ترویج می‏کردند، به عللی متولیان اموردینی و مذهبی مسیحیت نیز قبول کردند و بدین ترتیب نزاع دین و عقل بشری و تعارض علم ودین در همه عرصه‏ها به پیروزی عقل بشری و علم، و شکست دین منجر شد.

اما متأسفانه درک این نکته عمیق و دقیق، که آن چه در غرب با علم جنگید و شکستخورد، در واقع دین الهی نبود، بلکه بدعت‏ها و نوآوری‏های دینی بود که هیچ سازگاری با دین

حقیقی نداشت، آیت پرحکمت «یحرفون الکلم عن مواضعه.»(۹۲)، بر عالمان نیز مخفی ماند وبه جهت همین غفلت، موافق و مخالف، ضربه‏ای عظیم بر دین وارد کردند و در نهایت، دین وحاکمیت آن از صحنه اجتماع کنار رفت.

امروزه نیز فروغ ایمان و شمع فطرت خداجو در اعماق جان عده‏ای از مردم غرب وجوددارد و اکثر مردم، به خدا و معنویت ایمانی و متافیزیک عقیده دارند، اگر چه ضعیف است ونیاز به الگوی نوین منطق معرفت و تحولات عظیم، تحت رهبری‏های عالمان واقعی دین،دارند. به هر حال، مشکل اصلی غرب و متفکران غربی، عدم درک صحیح از اسلام و مبانی آناست؛ اسلامی که ریشه در اعماق جان انسان دارد. امام خمینی (س) می‏فرماید: «ما مفتخریمکه کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن کریم بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترینکتاب رهایی‏بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، ازامام معصوم ما است.»(۹۳) همو طرح اندیشه جدایی علم و دین را از دسیسه‏های استکبار جهانیدانسته و همگان را بدان توجه می‏دهد.(۹۴)

متفکران مسلمان، همواره با توجه به این نقاط کور در فکر دینی غرب و نیز عنایت بهویژگی‏های چالش‏زای علم و تمدن جدید غرب، به نقد و تحلیل اندیشه تعارض علم و دینپرداخته و جامعه خویش را از گرفتاری در دامی بزرگ بازداشته‏اند. از جمله این اندیشمندانامام خمینی (س)، علامه طباطبایی و شهید مطهری هستند که با وقوف کامل، بدین امر علاوهبر دوری از آفات اندیشه‏های غربی، سعی نمودند تا جایگاه علم و دین را با توجه به شرایطخاص معرفتی ما و در زمینه‏های باورهای دینی اسلامی، ترسیم کنند. استاد فرزانه، در کلامنقّادانه خویش همواره ریشه‏های جدا انگاری علم و دین را در غرب مدّ نظر داشتند و با تبیینمفصّل این موارد، توانستند به خوبی از عهده دفاع از حریم دین برآیند. لذا در باب نقد تفکرغرب، همواره دیدگاه‏های حکیمانه آن شهید فرزانه، برترین و بارزترین نظریات ارائه شدهاست.

۲) ریشه‏های جدا انگاری علم و دین از منظر امام خمینی (س)

۲ ۱ نقش استعمار در جدایی علم و دین

امام خمینی (س) با آگاهی کامل از نقش سیاست‏های استعماری در جدایی علم و دین وجوانان دانشگاهی از روحانیون می‏فرمایند:

«تا کنون دست خیانت استعمار به وسایل مختلفه، فاصله عمیق بین طبقه جوان و مسائلارجمند دین و قواعد سودمند اسلام ایجاد نموده و طبقه جوان را به روحانیون و این‏ها را بهآن‏ها، بد معرفی نموده و در نتیجه وحدت فکری و عملی از بین رفته و راه را برای مقاصد شوماجانب باز نموده است و تأسف بیشتر، آن که همین دستگاه‏های مزبور نگذاشته‏اند طبقهتحصیل کرده به احکام مقدسه اسلام به خصوص قوانین تشکیلاتی و اجتماعی و اقتصادی آنتوجه کنند و با تبلیغات گوناگون وانمود نموده‏اند که اسلام جز احکام عبادی مطلبی ندارد، درصورتی که قواعد سیاسی و اجتماعی آن بیشتر از مطالب عبادی آن است.»

امام خمینی (س) با تأکید بر شناسایی ریشه استبداد و استعمار و تلاش طبقه تحصیل کردهدر برانداختن آن به دانشگاهیان سفارش می‏کنند تا برای شناخت اسلام مطالعه کرده و تحتتأثیر تبلیغات مغرضانه اجانب واقع نشوند:

«این جانب اکنون روزهای آخر عمر را می‏گذرانم و امید دارم که خداوند تعالی به شما طبقهتحصیل کرده توفیق دهد که در راه مقاصد اسلامی که یکی از آن، قطع ایادی ظالمه وبرانداختن ریشه استبداد و استعمار است کوشش کنید و قوانین آسمانی اسلام را که برای تمامشئون زندگی از مبدأ وحی نازل شده است و عملی‏تر و سودمندتر از تمام فرضیه‏ها است

مطالعه کنید و در تحت تأثیر تبلیغات مغرضانه اجانب واقع نشوید.»(۹۵)

۲ ۲ تبلیغات دامنه‏دار علیه منادیان دین

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر همآهنگی منادیان علم و دین، به تبلیغات دامنه‏دار چندصد ساله علیه دین و منادیان دینی اشاره کرده و یکی از ریشه‏های جداانگاری حوزه و دانشگاهرا همین تبلیغات مسموم می‏دانند:

«مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد [روحانیت[شکسته شود و تبلیغات دامنه‏دار آن‏ها و عمّال آن‏ها در چند صد سال موجب شده که مقداریاز روشنفکران را از آن‏ها جدا و به آن‏ها بدبین کنند تا جبهه دشمن، بی‏معارض شود. اگر احیانادر بین آن‏ها کسانی بی‏صلاحیت خود را جا بزنند، لکن نوع آن‏ها در خدمت هستند، به حسباختلاف موقف و خدمت آن‏ها ملت را پای‏بند اصول و فروع دیانت نموده به رغم اجانب وعمّال آن‏ها باید این قدرت را تأیید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست.»(۹۶)

امام خمینی (س) بر این باور است که: «روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن،خدای نخواسته، پایه‏های اسلام فرو می‏ریزد و قدرت جبّار دشمن، بی‏معارض می‏شود.»(۹۷)

۲ ۳ اختلاف انداختن بین دانشگاهی و روحانیت

امام خمینی (س) یکی از ریشه‏های جداانگاری علم و دین و دانشگاه و حوزه را اختلافاتیمی‏داند که بین آن دو می‏اندازند. ایشان درباره منشأ مصیبت‏ها خطاب به

دانشگاهیان می‏فرمایند:

«این مصیبت‏هایی که الآن ما می‏کشیم و کشیدیم برای این بوده است که از هم جدا بوده‏ایم.ما و شما در یک مجمعی با هم صحبت نکردیم که ببینیم چه می‏گوییم، شما چه می‏گویید، ما باقضات دادگستری از هم جدا بودیم، ما با دانشگاه از هم جدا بودیم، دانشگاهی‏ها را آن‏هاجوری کرده بودند که ما به آن‏ها بدبین بودیم و ما را جوری کرده بودند که آن‏ها به ما بدبینبشوند، ما از هم جدا بودیم …»(۹۸)

«دانشگاهی را با دانشگاه‏های ما از هم جدا کردند، آن‏ها، این‏ها را یک جور طرد می‏کردند واین‏ها [آنها را]، که تفصیل‏اَش زیاد است.»(۹۹)

امام خمینی (س) همواره بر ضرورت شناسایی این عوامل و دفع آن به دست حوزه و دانشگاهتأکید می‏کردند.(۱۰۰)

۲ ۴ دیدگاه جدایی دین از سیاست

امام خمینی (س)، یکی از ریشه‏های جداانگاری علم و دین و حوزه و دانشگاه را، تفکرانحرافی جدایی دین از سیاست می‏دانند:

«این معنا که دین از سیاست جدا است این مطلبی است که استعمارگرها انداخته‏اند درذهن مردم و می‏خواهند به واسطه این، دو فرقه [را] از هم جدا کنند ؛یعنی آن‏هایی که عالمدینی هستند علی‏حده‏شان کنند و آن‏هایی که غیرعالم دینی هستند علی‏حده‏شان کنند.»(۱۰۱)

امام خمینی (س) بر عینیت سیاست و دیانت و هوشیاری حوزه و دانشگاه در برابر تفکرانحرافی سکولاریستی تأکید می‏کنند.

۲ ۵ بی‏خبری از اسلام

امام خمینی (س) یکی از ریشه‏های جداانگاری علم و دین را بی‏خبری از اسلام و عدمتعهّد به قوانین اسلامی و اخلاقی می‏دانند و ریشه اصلی بدبینی جوانان به اسلام و عدم تربیتصحیح آن‏ها را، عدم آگاهی مربیان آن‏ها از اسلام، می‏دانند:

«آن‏هایی که در تربیت بچه‏ها وارد بودند، اصلاً کاری [نداشتند] به این که این بچه تربیتاسلامی بشود تا یک روح بزرگ پیدا بکند که تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطهداخل هم واقع نشود. وقتی این‏ها خودشان تعهد اسلامی نداشتند، بچه‏های ما هم همان‏طورتربیت می‏شوند، گروه گروه در دانشگاه‏ها می‏رفتند و گروه گروه از دانشگاه‏ها بیرون می‏آمدند واز اسلام خبری نبود و از تعهد اسلامی و اخلاق اسلامی خبری نبود.»(۱۰۲)

۲ ۶ جداسازی مراکز فرهنگی و علمی جدید و قدیم

یکی از ریشه‏های جداانگاری علم و دین جداسازی حوزه و دانشگاه بود. امام خمینی(س) در این باره می‏فرمایند:

«مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علومدینیه و دانشجویان دانشگاه‏ها و دانش‏سراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند واز نقشه‏های اجانب، کوشش در جدایی این دو قطب و تفرقه‏اندازی بین این دو مرکز حساسآدم ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، در مقابل یکدیگر قرار دادن آن‏ها،این‏ها را درمقابل هم قرار دادن و در نتیجه خنثی کردن فعالیت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران ازبزرگ‏ترین فاجعه‏های عصر حاضر است. فاجعه‏ای که ما و کشور ما را تا آخر به تباهی و نسلجوان ما را که ارزنده‏ترین مخازن کشور است، به فساد می‏کشند.»(۱۰۳)

۲ ۷ تفکر سراپا شرقی یا غربی

امام خمینی (س) یکی از ریشه‏های جدایی علم و دین را القای تفکر سراپا شرقی یا غربیمی‏دانند و در این‏باره می‏فرمایند:

«درد این است که کشور ما را آن طور در این سنین زیادی که خارجی‏ها پا باز کردند به آن وخصوصا در این ۵۰ سال دوره سیاه پهلوی آن طور تبلیغات کرده بودند و کردند که آن‏هامی‏خواهند در ذهن ملت ما و جوان‏های ما متمرکز کنند که ایران، اسلام از عهده این‏که یکعلمی را، یک تخصصی را، یک صنعتی را ایجاد کند عاجز است … می‏گویند باید ما…از سر تابه پا غربی بشویم یا شرقی باشیم».

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر ضرورت انقلاب فرهنگی و القای اینکه دشمن می‏گویداین‏ها با تخصص مخالفند، می‏فرماید: «خیر، ما با تخصّص مخالف نیستیم، ما با علم مخالفنیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم، ما می‏گوییم که تخصصی که ما را به دامن امریکا بکشد یاانگلستان یا به دامن شوروی بکشد یا چین، این تخصّص، تخصّص مهلک است، نه تخصصسازنده. ما می‏خواهیم متخصصینی در دانشگاه تربیت بشوند که برای ملت خودشان باشند نهبرای کشاندن دانشگاه به طرف شرق یا غرب.»(۱۰۴)

۲ ۸ آموزش‏های شرقی و غربی در دانشگاه‏ها

از منظر امام خمینی (س) یکی از ریشه‏های جدایی دانشگاه‏ها از دین، آموزش‏های شرقیو غربی است:

«اتفاقی نیست که مراکز تربیت و تعلیم کشورها و از آن جمله کشور ایران از دبستان تادانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصا غربی‏ها و اخیرا آمریکا و شوروی قرارگرفت و زبان‏ها و قلم‏های غرب‏زدگان و شرق‏زدگان آگاهانه یا ناآگاه و اساتید غرب زده و شرقزده دانشگاه‏ها در طول مدت تأسیس دانشگاه‏ها خصوصا دهه‏های اخیر این خدمت بزرگ رابرای غرب و شرق انجام دادند … هجوم دانشجویان پس از طی کردن دوره‏های تحصیلی باآموزش‏های غربی و شرقی در دبیرستان‏ها و دانشگاه‏های ایران به سوی غرب و احیانا شرق کهره‏آوردی جز فرهنگ غربی و شرقی نداشت، چنان فاجعه‏ای به بار آورد که همه ابعاد جامعه مارا بی‏قید و شرط وابسته بلکه تسلیم به ابرقدرت‏ها کرد به طوری که جامعه ما با ظاهری ایرانی اسلامی محتوایی سرشار از غرب و شرق زدگی داشت.»(۱۰۵)

همو به انحراف تاریخی فرهنگ ما اشاره می‏کند و می‏فرماید:

«البته انحراف فرهنگ ما ریشه تاریخی دارد و ما امروز مواجهیم با استادان و معلمانی برپایه همین تربیت و با فرهنگی غربی که با مصالح اسلام و کشور ما به هیچ وجه وفق نمی‏دهد.

تمام وابستگان و انگل‏های خارجی، زاییده شده از این دانشگاه غربی بوده‏اند. اجانب بافعالیت خود، مدارس و دانشگاه‏های ما را از محتوا خالی کردند.»(۱۰۶)

۲ ۹ ممانعت از وحدت دو قشر متفکر حوزه و دانشگاه

یکی از عوامل جداانگاری علم و دین ایجاد ممانعت از وحدت علم و دین و حوزه ودانشگاه بود. امام خمینی (س) ضمن بررسی این عامل می‏فرماید:

«اساس این بود که اسلام را از بین ببرند، تاریخ اسلام را به اسم این که ما خودمان یککذایی هستیم، تاریخ اسلام را می‏خواست از بین ببرد، موفق نشد، همه چیز را این‏هامی‏خواستند از بین ببرند، موفق نشدند. همه چیز را این‏ها می‏خواستند از بین ببرند، اسلام راضعیفش کنند و مردم را از آن‏هایی که برای اسلام کار می‏کردند یا کارشناس اسلام بودند جداکنند، به اسم این‏که این‏ها مرتجع هستند. از این طرف هم دانشگاهی‏ها یک دسته فکلی آن‏جانشستند برای خودشان چه می‏کنند، به ما می‏آمدند این طور تزریق می‏کردند که این‏ها یکدسته بی‏دین و ریش‏تراش و فکلی، به شما می‏آمدند از آن طرف می‏گفتند این‏ها یک دستهانگلیسی‏اند. می‏خواستند وحدت کلمه‏ای که امکان داشت بین این دو قشر متفکر پیش بیاید.نگذارند، خدا خواست که در یک برهه از زمان، این دو قشر با هم شدند، هر دو یک قصدداشتند، هر دو یک مطلب داشتند. و حالا باز همان قضایا [را] می‏خواهند پیش بیاورند، بازدانشگاهی‏ها را از مدارس قدیمه جدا کنند.»(۱۰۷)

۳) ریشه‏های جداانگاری علم و دین از منظر شهید مطهری

استاد مطهری با آگاهی از ارتباط عمیق سه عنصر علم، دین و فلسفه در شکل‏گیریفرهنگی، ریشه‏های فرهنگ غربی تعارض انگاری علم و دین را نیز در همین سه عنصر اصیلو اساسی می‏دانستند:

الف دین

به اعتقاد شهید مطهری علت روی‏گردانی بسیاری از اندیشمندان از دین، عدم شناختدرست از تعالیم دینی است. لذا در حقیقت، چیزی که آن‏ها، انکار می‏کنند مفهوم واقعی دین وخدا نیست، بلکه چیز دیگری مد نظر است. در دیدگاه ایشان، از زمانی افول دین آغاز شد کهمفاهیم دینی و تفسیر آن، به دست کشیشان افتاد. و در این هنگام چهار دلیل عمده از سویکشیشان موجب زمینه سازی اندیشه تعارض علم و دین شد.(۱۰۸)

۱) تحریف متون دینی: از جمله این موارد داستان اشتباه آدم و هبوطِ او از بهشت است. ازدید متألهان مسیحی، شجره‏ای که حضرت آدم از نزدیک شدن به آن منع شده، شجره علم بهنیک و بد بوده است که به دلیل تمرّد او از فرمان الهی، با دست‏یابی به معرفت و آگاهی به عنوانمجازات، از بهشت رانده شد.

از این جا است که بزرگ‏ترین سنگ بنای تعارض دین و علم در تعارض ایمان و علم نهادهشد. روحانیون مسیحی با اعتراض و تأکید بر این مطلب تحریف شده در حقیقت تیشه بهریشه دینی زدند که خود در صدد حفظ آن بودند.(۱۰۹)

۲) تصویر نادرست از خداوند: از دیدگاه استاد، چند تصویر نامناسب از خداوند درالهیات مسیحی موجب فراهم آمدن زمزمه‏های تعارض علم و دین در غرب شد:

الف در الهیات مسیحی خداوند برای خلق یک موجود نیاز به مواد اولیه داشت، و لذا درردیف دیگر علل طبیعی جهان قرار می‏گرفت. تنها تفاوت او در قرون افزونگر و ماهیتمرموزتر او بود که باعث می‏شد از دیگر نیروهای جهان ممتاز گردد. از دیدگاه کلیسا خداوند،در خلقت موجودات همچون سازنده ساعتی است که نیاز به چرخ‏ها و ابزار کار دارد.(۱۱۰)

با چنین طرز تلقی از خداوند طبعا موفقیت‏های علوم با شکست الهیات مسیحی و بروزاندیشه تعارض مساوی خواهد بود.(۱۱۱)

ب روحانیون و متدینان مسیحی همواره در صدد بوده‏اند که از جنبه مجهول و مرموزجهان به وجود خدا پی ببرند. در این نظر هر پدیده مجهولی را باید به عامل مرموزی به نام خدانسبت داد.(۱۱۲)

گویا ماوراء الطبیعه انباری است که باید مجهولات خود را به آن‏جا ارجاع دهیم.(۱۱۳)بنابراین هرچه مجهولاتش بیشتر، دلایل خداشناسی آنان افزون‏تراست.(۱۱۴) این تصویرنامناسب از دو سو به تعالیم دینی غرب ضربه وارد می‏کرد، از یک سو جستن مفهوم خدا درلابه‏لای مجهولات، این وهم را پدید می‏آورد که برای اعتقاد به خدا باید مجهولاتی وجودداشته باشد، و لذا نباید برای حفظ اعتقاد خویش به جست‏وجو و کشف مجهولات پرداخت.

بدین سان اندیشه تعارض ایمان و علم بار دیگر به وجود می‏آمد. از سوی دیگر، لازمه ایننگرش آن بود که هرجا علم به شناخت علل طبیعی نائل می‏آمد، مفهوم خدا و دلایل وجود اودر دایره تنگ‏تر و کوچک‏تری قرار گیرد.(۱۱۵) لذا بر طبق این نگرش برای رسیدن به علم بایداعتقادات دینی را از ذهن دور کرد.

۳) قرار دادن مسائل علمی و فلسفه‏های یونانی در ردیف اصول و عقاید مذهبی: در اثرآمیختگی شدید تعالیم مذهبی و برهانهای علمی و فلسفی یونانی، کم کم این توهم برای برخیاز کشیشان قرون وسطی پدید آمده بود که برای دست‏یابی به تعالیم مذهبی، تنها راه همانفلسفه و علوم یونانی است، لذا کم کم این اصول در ردیف تعالیم اصلی مذهبی در آمد. منکرآن‏ها، منکر دین و ملحد به حساب می‏آمد و مرتد به شمار می‏رفت.(۱۱۶) لذا در عصر رنسانس بازیر سؤال رفتن مفاهیم فلسفی و قوانین علمی یونانی، اندیشه جدایی علم و دین پدیدار شد.(۱۱۷)

۴) خشونت‏های کلیسا: کلیسا با سازماندهی محاکمی به نام «انگیزاسیون» یا «تفتیشعقاید» در جست‏وجوی عقاید مخالف، از هیچ جنایتی فروگذار نمی‏کرد.(۱۱۸) این سازمان تنهابه حکم ارتداد مخالفان ظاهری اکتفا نمی‏کرد، بلکه در میان رفتارهای افراد و اندیشه آنان، بهدنبال رد کوچکی از مخالفت می‏گشت تا با واکنش بسیار تند خویش، آن را در نطفه خفه کند.طبعا عکس‏العمل افکار عمومی در مقابل چنین رفتاری، جز طرد مذهب نمی‏توانست باشد. بهقول شهید مطهری: «وقتی که علم، دشمن دین معرفی شود، علما و دانشمندان به نام دین درآتش افکنده شوند و یا سرهایشان زیر گیوتین برود، مسلما و قطعا مردم به دین، بدبین خواهندشد.»(۱۱۹)

ب فلسفه

فلسفه همواره با دین و علم، ارتباط عمیق و نزدیکی داشته است. زمانی در شرق، بسیاریدر صدد آشتی دادن فلسفه و دین بوده و با استفاده از فلسفه ره‏یافت تازه‏ای را به سوی فهمدینی رقم می‏زدند، از طرف دیگر فلسفه و علم نیز در حشر و نشری تنگاتنگ به سر می‏بردند.شهید مطهری سه نتیجه زیان‏بار از نادرستی فلسفه‏های غرب برمی‏شمرد:

۱) مفاهیم فلسفی وجود در مورد خداوند و جهان طبیعت با دست‏آوردهای جدید علمیسازگاری نداشت. تصویری که فلسفه آن دیار ارائه می‏داد، خداوند را در پستوی مجهولات درمیان علل طبیعی دیگر جست‏وجو می‏کرد، از این رو با نتایج علمی در تعارض بود. در نظراستاد، فلسفه رایج در قرون وسطی، تنها با دفعی الوجود بودن جهان، نیازمندی به خدا رااثبات، و از این جهت هنگام انتشار نظریه تکامل آن را به چند خدا تلقی می‏کرد.(۱۲۰) چرا که دراین صورت، علل طبیعی برای به وجود آوردن تدریجی، کافی بود. در حقیقت در جایی کهفلسفه می‏توانست با استفاده از دست‏آوردهای علمی جدید، ره‏یافت تازه‏ای را به سوی خدا درپیش گیرد، با ضعف مفاهیم خویش عکس آن را پیمود.

۲) برخی از فرضیه‏های نادرست علمی به صورتی تنسیق شدند که نفی آن‏ها در ردیف نفیدین و ظواهر بود. فی المثل فرضیه «کوویه» زیست‏شناس قرن ۱۷ و ۱۸. وی معتقد بود کهانواع پدیده‏های زمین همواره در اثر یک رشته سوانح طبیعی نابود می‏شوند و سپس خداوند باردیگر انواعی کامل‏تر از دوره پیش را می‏آفریند.(۱۲۱)

این فرضیه به علت مخالفت با فرضیه تکامل داروین مورد توجه قرار گرفت و وجود خدابدین وسیله تبیین شد. به عقیده شهید مطهری چیزی که در این نظریه ابراز شده است تنهامبتنی بر مشاهده‏های عینی و تجربی نبوده، بلکه جوِّ حاکم فلسفی، این فرضیه را بدین شکلدرآورده بود که ضعف در مسائل فلسفی و تنظیم فرضیه‏های علمی همواره موجب شکستالهیات شده است؛ زیرا با ظهور فرضیه‏های متقن‏تر این ذهنیت پدید می‏آید که خداوند را درصورتی می‏توان پذیرفت که علم را کنار بگذاریم.

۳) براثر نارسایی فلسفه وسطایی با ظهور روش‏های تجربی، متافیزیک و فلسفه اولی کنارگذاشته شد و فلسفه جدیدی به نام فلسفه علمی (Philosophy,Scientific,) پایه‏گذاری شدکه مبتنی بر روش‏های حسی و تجربی بود و ثمره‏ای جز محدود کردن و بدنام کردن دیننداشت و از طرف دیگر پایه‏های عقلانی را که اصلی‏ترین راه‏های مهم دینی است، تضعیفکرد.(۱۲۲)

ج علم

به اعتقاد شهید مطهری دو دلیل اصلی در غرب سبب شد که مسائل علمی با دینی درتعارض افتد:

۱) بستر شکوفایی علم، زمینه ایمان‏زدایی داشت. به اعتقاد استاد، بسیاری از دانشمندانغربی برای فرار از ایمان، علم را پاسخ‏گوی تمام مسائل تلقی کردند.(۱۲۳) به نظر ایشان ازهنگامی که فرانسیس بیکن گفت که انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد و آن علم،خوب است که انسان را بر طبیعت تسلط و به او توانایی دهد، علم از حقیقت‏گرایی و قداستتهی شد و به تمام هستی از زاویه دید مادی نگاه کرد.

۲) به دلیل ضعف فلسفه و دستگاه دینی کلیسا انسان آن قدر از عالم مادی دور شده بود کهدر عصر جدید با انفجار تحولات نوین مادی در بهت فرو رفته و در اثر همین رفتار روانی،روش علمی بسیار نیرومند جلوه کرده و جای همه تحقیقات، از جمله فلسفه اولی را گرفت وبرای پاسخ‏گویی به نیازهای هستی‏شناسانه بشر، فلسفه علمی را پایه‏ریزی کرد. واکنش فلاسفهدر برابر پیشرفت‏های علمی دو گونه بود: عده‏ای با اعتقاد به لزوم بازنگری در عقاید دینی وفلسفی، عنان تمام امور را به دست علم سپردند. اینان به جای جست‏وجوی اراده خداوند درلابه‏لای پدیده‏ها به علل طبیعی و حقیقی اشیا پرداخته و معتقد بودند که هر چه در این محدودهنگنجد، بی‏معنی خواهد بود.

۳) دسته دیگری به علت تسخیر جهان خارج به وسیله علم، چاره را جز در روی‏آوردن بهذهن نداشتند(۱۲۴) و لذا در دراز مدت تضاد شدیدی را میان علم و دین به وجود آورند.

۴) نارسایی‏های علم

یکی از مسائلی که در تحلیل تفکر غربیان توجه به آن بسیار کارساز و راه‏گشا است،نارسایی‏های علم جدید در راه‏یابی به بسیاری از حیطه‏ها است، با وجود آن که رشد سریععلوم تجربی در قرون اخیر، اندیشه آدمی را تسخیر کرده و جای‏گزین ره‏یافت‏های دیگر شدهاست، اما دانشمندان تجربی نیز به این نکته اعتراف می‏کنند که «علم در شناسایی بسیاری ازمسائل، ناتوان است.» آری! در کنار اندیشه غرورآمیز برتری روش تجربی و علوم جدید،اقرارهایی عاجزانه نیز در ردِّ این ادعا شنیده می‏شود.

«همین متفکر (دانشمند تجربی) وقتی می‏خواهد [علم جدید را] نقد کند، می‏گوید: …این‏گونه نیست که تفسیری [که علم از جهان] ارائه می‏دهد، تفسیر مطلقی باشد و نباید [علم[ادعا کند که تمامیت وجود را، همه واقعیات را می‏تواند شناسایی کند، باید به محدودیتخودش توجه کند.»(۱۲۵) در درک این نکته که علم در بسیاری از موارد نارسا است، ذکر چند نکتهلازم است:

۴ ۱ روش و قلمرو محدود علم و فلسفه‏های علمی

از آن‏جا که روش علوم تجربی، مشاهده، حس و تجربه است، بالطبع موضوعاتی که علمجدید با آن‏ها سروکار دارد، در دایره حس و تجربه محدود خواهد شد. این محدودیت باعثمی‏شود که علم جدید، با وجود ادعای یافتن «مبانی کلی و عمومی»، سخنی برای گفتن نداشتهباشد. راز این مسئله نیز در این است که علم با وجود داشتن روشی تجربی ناچار جزیی‏نگراست، چرا که مس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.