پاورپوینت کامل جامعه‏شناسی سیاسی ;«بررسی میزان مشارکت مردم در انتخابات شورای اسلامی شهر قم» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جامعه‏شناسی سیاسی ;«بررسی میزان مشارکت مردم در انتخابات شورای اسلامی شهر قم» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه‏شناسی سیاسی ;«بررسی میزان مشارکت مردم در انتخابات شورای اسلامی شهر قم» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه‏شناسی سیاسی ;«بررسی میزان مشارکت مردم در انتخابات شورای اسلامی شهر قم» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۳

مقدمه

مشارکت سیاسی آن هم به صورت آگاهانه و فعالانه سرمایه‏گران بهایی است کهضامن بقا و عامل مصونیت هر نظام حکومتی به شمار می‏آید . اکثر نظریه‏ها بر همبستگیمثبت بین مشارکت افراد در تصمیم‏گیری‏ها و بالا رفتن کیفیت و کارایی تأکید می‏ورزند .پژوهش‏های انجام شده(۱) نشان دهنده همبستگی معنی‏دار بین مشارکت افراد در اموراجتماعی و اثربخشی و کارایی آنان است . مشارکت در ابعاد مختلف اجتماعی سیاسیخلاقیت را افزایش می‏دهد ، از آسیب‏های روانی و اجتماعی می‏کاهد و سرانجام موجبافزایش رضایت افراد می‏شود و در آنها احساس مسؤولیت به وجود می‏آورد .

در تعریف مشارکت سیاسی گفته شده است : «مشارکت سیاسی رفتاری است که برنتایج و تصمیمات حکومتی اثر می‏گذارد و یا قصد تأثیرگذاری دارد» .(۲) برای مشارکتسیاسی سه اصل بنیادی در نظر گرفته شده است :

۱ . سهیم کردن مردم در قدرت و اختیار ؛

۲ . وارد کردن اقشار مختلف مردم در امر نظارت و تصمیم‏گیری بر سرنوشت خویش ؛

۳ . باز گشودن فرصت‏های پیشرفت به روی رده‏های زیرین جامعه .(۳)

مشارکت سیاسی در کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، عمدتا تنها در یک بُعد وآن هم حق و حقوق دولت و مشارکت تبعی مردم در تظاهرات و رأی دادن در هنگامانتخابات خلاصه شده بود و ابعاد دیگر مشارکت سیاسی مانند تشکیل احزاب سیاسی وشوراهای اسلامی شهر و روستا گرچه در قانون اساسی به طور دقیق ذکر شده بودند بهدست فراموشی سپرده شده بود و یا حداقل از آنها کم تر بحثی به میان می‏آمد . خوشبختانهدر سال‏های اخیر و به ویژه پس از پیروزی پرشکوه حجه‏الاسلام و المسلمین آقای سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد ۱۳۷۶ ، مشارکت سیاسی بهمعنی کامل آن یعنی در تمام ابعادی که قانون اساسی برای آن برشمرده است ، مورد توجهو اجرا گرفته است .

این مقاله در حیطه جامعه‏شناسی و با موضوع «بررسی میزان مشارکت مردم درانتخابات» شورای شهر قم تهیه شده است .(۴) با توجه به موضوع فوق ، دو هدف اصلیبرای آن در نظر گرفته شده است :

۱ . توصیف چگونگی و ابعاد مشارکت سیاسی مردم در شهر قم .

۲ . تبیین برخی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر مشارکت سیاسی افراد موردمطالعه و تشخیص عواملی که در تبیین مسأله ، نقش اساسی‏تری دارند .

برای آن که مشارکت سیاسی در قم قابل مطالعه عینی و ملموس باشد ، چگونگی ومیزان مشارکت مردم در انتخابات شورای شهر در اسفندماه ۱۳۷۷ مورد سؤال قرار گرفتهاست . به عبارت دیگر در این مطالعه ، مشارکت سیاسی مردم به مشارکت آنها در انتخاباتشورای شهر محدود شده است . در مجموع سؤالات پژوهش از این قرارند :

۱ . ابعاد و سطح مشارکت مردم در انتخابات شورای شهر (۱۳۷۷) چگونه بوده است ؟

۲ . چه گروه‏هایی و با کدام ویژگی‏های اجتماعی اقتصادی ، مشارکت بیشتر یا کم تریدر انتخابات داشته‏اند ؟

۳ . کدام یک از عوامل و متغیرهای مورد مطالعه ، ارتباط و تأثیر بیشتری با مشارکتسیاسی افراد دارند ؟

جامعه آماری پژوهش را کلیه ساکنان شهر قم که در اسفند ۱۳۷۷ از لحاظ قانونی حقشرکت در انتخابات شورای شهر را داشته‏اند ، تشکیل می‏دهند . با توجه به گستردگیجامعه آماری ، ۳۸۰ نفر نمونه با استفاده از روش نمونه‏گیری خوشه‏ای چند مرحله‏ای ،انتخاب شدند . روش گردآوری داده‏ها ، انجام مصاحبه با جامعه نمونه برطبق پرسش‏نامهاز پیش تهیه شده ، بود .

مبانی نظری مشارکت سیاسی

فرایند نوسازی که از قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی به تدریج در اروپا آغاز شد وکم‏کم به سراسر جهان گسترش یافت ، دگرگونی‏های عمیقی را در تمام ابعاد و زندگیبشری ، اعم از اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی به بار آورد . تمایل به مشارکتگسترده‏تر مردمی همراه با افزایش آگاهی سیاسی و به کارگیری بیشتر نیروهای اجتماعیدر سیاست از این دوران آغاز شد و در عصر روشن‏گری و انقلاب صنعتی در قرونهیجدهم و نوزدهم به اوج خود رسید . این قرون نقطه عطف مشارکت توده مردم درفرایند سیاست و شناخت حقوق شهروندان به صورت مشارکت بیشتر در جامعه سیاسیاست . مشارکت که بدین‏سان از اروپا آغاز شد ، امروزه یک پدیده همگانی و مفهومیارزشمند در مقیاس جهانی است .

مشارکت به مفهومی که امروزه کم و بیش متداول است ، در زندگی جوامع انسانیپدیده‏ای جدید محسوب می‏شود . تا یکی دو قرن پیش ، حق مشارکت در اخذ تصمیمسیاسی و حتی حق رأی به گروه کوچکی از مردم که دارای امتیازات خانوادگی ، ثروت وقدرت بودند ، تعلق داشت . با این که در قرون وسطی افزایش نسبی در تعداد تصمیمگیرندگان به وجود آمد ، اما اکثریت مردم از مشارکت سیاسی محروم بودند و تنها نوعمشارکت سیاسی توده مردم ، شرکت در شورش‏های دهقانی یا تظاهرات و آشوب درشهرها بود .(۵)

درپی انقلاب صنعتی ، ظهور عصر روشن‏گری و ارایه آرا و عقاید اندیشمندانی مانندجان لاک ، روسو و منتسکیو درباره دولت ، حاکمیت ، مجالس مقننه ، حکومت‏هایمشروطه ، دموکراسی و جمهوری که همه در برابر حکومت‏های فئودالی مطلقه اروپاییعنوان شدند ، زمینه‏های مشارکت مردمی پدید آمد . به تدریج گروه‏ها و قشرهای جدید وبیشتری خواهان اثرگذاری برروی سیاست شدند . در قرن نوزدهم و بیستم ، مشارکت درعمومی‏ترین شکل آن برحسب تساوی حقوق و مشارکت همگانی و حق رأی ، تعمیمیافت .

مشارکت سیاسی به مفهوم فوق ، در کشور ما ایران ، پس از پیروزی شکوه‏مند انقلاباسلامی در بهمن خونین ۱۳۵۷ ، آغاز شد . قبل از مشروطیت نظام سیاسی کشور ، نظاماستبدادی و خودکامه بود . با انقلاب مشروطیت قدرت شاه محدود شد و نظام نمایندگی وقانونی برقرار گردید ولی دیری نپایید که همان شرایط پیشین در شکل مشروطه خود رانشان داد ؛ تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام‏خمینی قدس‏سره ،نظام جمهوریاسلامی شکل گرفت . نظامی که پایه و مبنای آن را اسلام و رأی مردم تشکیل می‏دهد .دموکراسی به معنی مردم سالاری واقعی و مشارکت دخالت جویانه مردم در سرنوشتخویش را در تفکر حضرت امام‏خمینی قدس‏سره به وضوح می‏توان دید ، آن‏جا که می‏گوید :«مردم تصمیم‏گیران نهایی تمام مسایلند»(۶) و در جای دیگر تصریح می‏کند : «این مردممردمی هستند که حق می‏گویند ، حق خودشان را طلب می‏کنند ، آزادی حق مردماست» .(۷)

الف) تعریف مشارکت سیاسی و مصادیق آن

واژه مشارکت معادل (Participation) در زبان انگلیسی است . بحث و بررسی درخصوص تعریف ، ماهیت و انواع مشارکت سیاسی ، مورد توجه متفکران متعددی بودهاست . مانند دیگر مفاهیم اجتماعی ، «مشارکت سیاسی» نیز محل برخورد آراء و عقایدمختلف بوده است .

وربا و کیم (VerbaAndKim) در کتاب «مجموعه‏ی راهنمای علوم سیاسی»مشارکت سیاسی را چنین تعریف کرده‏اند : «مشارکت سیاسی تمام فعالیت‏های قانونیشهروندان غیر حکومتی است که کم و بیش قصد دارند به طور مستقیم بر انتخابکارگزاران حکومتی یا اعمال آنها تأثیر گذارند» .

رابرت دال ، مشارکت سیاسی را به مثابه مجموعه‏ای از فعالیت‏ها و اعمال تعریفمی‏کند که شهروندان حقیقی به وسیله آن اعمال در جست‏وجوی نفوذ یا حمایت ازحکومت و سیاست خاصی هستند .(۸) تعریف ارایه شده دو سوی «رقابت» و «حمایت»را به عنوان دو زیر مجموعه شاخص مشارکت سیاسی تلقی می‏کند . به نظر دال فعالیت‏هاو اعمالی که در جهت نفوذ یا رقابت با حکومت هستند ، از عناصر مهم مشارکت سیاسیاست و اگر نظام سیاسی فقط خواهان حمایت توده‏های مردم از تصمیمات خود باشد وتنها چنین فعالیتی را مجاز بشمارد ، از مفهوم واقعی «مشارکت سیاسی» دور شده است .

مدت مدیدی چنین تصور می‏شد که رأی دادن ، عنصر اساسی در بحث مشارکتسیاسی است زیرا تنها شکل اقدام سیاسی بود که توده‏های شهروند در آن حق شرکتداشتند . بدین ترتیب در بحث از مشارک سیاسی ، مردم با این معیار که آیا رأی می‏دهند یاخیر ؟ ، دسته‏بندی می‏شدند . تحقیقات بعدی این دیدگاه را با یک دیدگاه چند بعدی دیگرعوض کرد . در دیدگاه جدید مشارکت شامل شماری از اعمال می‏باشد که «رأی دادن»تنها یکی از مصادیق آن می‏باشد ؛ تشکل‏های حزبی ، فعالیت‏های اعتراض‏آمیز مانندراه‏پیمایی و اعتصابات ، شرکت در مباحث سیاسی ، فعالیت آزادانه برای کسب مقام‏هایسیاسی و . . . از دیگر وجوه مشارکت سیاسی هستند .

مایکل راش ، انواع گوناگون فعالیت‏ها و مشارکت سیاسی را به صورت سلسله مراتبنشان می‏دهد و معتقد است که هرچه سطح یک فعالیت مهم‏تر و بالاتر باشد ، میزانمشارکت که برحسب تعداد افراد درگیر در یک فعالیت معین سنجیده می‏شود ، کم تراست . سلسله مراتب مشارکت سیاسی از دیدگاه راش به ترتیب نزولی به قرار زیر است :

۱ . داشتن مقام سیاسی

۲ . جست‏وجوی مقام سیاسی

۳ . عضویت فعال در یک سازمان سیاسی

۴ . عضویت فعال در یک سازمان شبه سیاسی

۵ . مشارکت در اجتماعات عمومی (تظاهرات و . . .)

۶ . عضویت انفعالی در یک سازمان سیاسی

۷ . عضویت انفعالی در یک سازمان شبه سیاسی

۸ . مشارکت در بحث‏های سیاسی (به طور غیررسمی)

۹ . اندکی علاقه به سیاست

۱۰ . رأی دادن

طبق این دیدگاه ، «داشتن مقام سیاسی» بالاترین و «رأی دادن» پایین‏ترین سطحمشارکت سیاسی است . سطوح بالاتر مشارکت سیاسی تنها نسبت اندکی از جمیعت وسطوح پایین‏تر ، عده بیشتری از جمعیت را در برمی‏گیرند و «رأی دادن» ، اکثریت جمیعترا در برمی‏گیرد . بدیهی است سطوح مختلف ممکن است از یک نظام سیاسی به نظامسیاسی دیگر فرق کند و سطوح معینی ممکن است در یک نظام اهمیت بیشتری داشتهباشند و در نظام دیگری چندان یا هیچ اهمیتی نداشته باشند . بدیهی است که در هرجامعه‏ای عده‏ای از افراد غیرفعال و نسبت به مسایل سیاسی جامعه «خنثی» هستند ،افرادی که به رأی دادن و انتخابات اعتقاد ندارند و یا افراد منزوی و غیر اجتماعی که خودرا از هرگونه فعالیت اجتماعی در سطح شهر یا کشور دور نگه داشته‏اند ، و به عبارت دیگردرگیر سیاست نیستند .(۹)

یک تقسیم‏بندی دیگر ، مشارکت سیاسی را به دو دسته تقسیم می‏کند :

الف) مشارکت ابزاری ؛

این نوع مشارکت منطبق بر جامعه توده‏وار است که مردم را به عنوان ابزاری در جهتتایید سیاست‏های خود ، هرگاه که بخواهد به صحنه می‏کشاند . در چنین جامعه‏ای نظامحکومتی از توان مردم به صورت ابزاری برای از میان برداشتن رقیب سیاسی و یا تحکیمقدرت خود استفاده می‏کند و یا آنها را به پای صندوق‏های رأی می‏کشاند .

ب) مشارکت سیاسی واقعی ؛

مشارکت واقعی مستلزم دعوت کسانی به شرکت در فرایند تصمیم‏گیری‏های کلانکشوری ، منطقه‏ای ، شهری و محلی و سهیم شدن در قدرت می‏باشد ، که تاکنون نقشی دراداره جامعه نداشته‏اند و حداکثر به هنگام ضرورت توسط حکومت و برای مقاصد معینبسیج شده‏اند .(۱۰) در چنین نظامی ، قواعد بازی سیاسی مشخص شده ، نهادهای حلمنازعه سیاسی وجود دارد ، امکان رقابت سیاسی وجود دارد ، تکثرگرایی مشروعیتدارد ، قدرت انتخاب مردم بالا است ، رابطه قدرت یک سویه یعنی از بالا به پایین و آمرانهنیست ، بلکه رابطه دو سویه است .

برقراری این نوع از مشارکت سیاسی به پیش شرط‏هایی وابسته است :

فرض حیطه و حوزه‏ای که در آن «آزادی عمل» و «رفتار آزادانه» پذیرفته شده است ؛

تلقی غیر تعبدی ، نظری و اجتهادی از تصمیمات سیاسی ؛

امکان ابراز مخالفت و تعریف مرزهای مخالفت ؛

فرض وجود نهادهای واسط و بسیج کننده (جامعه مدنی ، احزاب و انجمن‏ها) بهمنظور حمایت و کنترل و نفوذ در تصمیمات سیاسی .(۱۱)

ب) تبیین مشارکت سیاسی

یکی از اندیشمندان علوم اجتماعی به نام رابرت دال برای تبیین مشارکت سیاسیافراد ، عواملی را مطرح کرده است :

۱ . هرگاه شخصی بین شقوق پیش روی خود تفاوت‏های بارزی احساس نکند ، درنتیجه کم تر به سیاست خواهد پرداخت و بنابراین میزان درگیری او در امور سیاسی کاهشمی‏یابد . مانند زمانی که تمام نامزدهای انتخابات از یک جناح خاص سیاسی باشند و ازنامزد شدن افرادی که دیدگاه متفاوتی دارند و یا وابسته به جناح رقیب هستند ، جلوگیریشود .

۲ . اگر مردم در ارزیابی‏های خود پاداش حاصله از درگیری‏های سیاسی را کم تر ازدیگر فعالیت‏ها ارزیابی کنند ، حتما خود را کم تر درگیر عمل سیاسی می‏کنند ؛ چنان چههزینه مشارکت سیاسی ، هزینه بالایی باشد باز هم درجه مشارکت سیاسی کاهش می‏یابد .

۳ . هرگاه شخص فکر کند دانش و آگاهی او محدودتر از آن است که بتواند با داخلشدن در سیاست به کارایی کافی برسد ترجیح می‏دهد که کم تر در آن مشارکت کند .احساس این که سیاست را خوب نمی‏فهمد موجب می‏شود حتی‏الامکان از سیاست خودرا دور نگه دارد .

بنابراین از دیدگاه رابرت دال ، فقدان بینش سیاسی ، عدم احساس کارایی و اثربخشی وبالا دانستن هزینه مشارکت سیاسی ، از عواملی هستند که کاهش مشارکت سیاسی را درپیخواهد داشت .(۱۲)

اندیشمندان دیگری مانند «میلبرات» و «گویل» ، عوامل دیگری را در تبیین مشارکتسیاسی مورد توجه قرار داده‏اند ، از جمله موقعیت اجتماعی افراد ، مهارت‏ها و احساستعهد . موقعیت اجتماعی که با میزان تحصیلات ، محل سکونت ، طبقه اجتماعی و شغلسنجیده می‏شود ، به طور قابل ملاحظه‏ای در مشارکت سیاسی کاهش یا افزایش آن تأثیر می‏گذارد . مهارت‏های اجتماعی ، مهارت‏های تحلیلی ، توانایی سازماندهی ومهارت‏های سخنوری ممکن است ، مشارکت را افزایش دهند ؛ فرد فاقد این مهارت‏ها بهناچار خود را کنار خواهد کشید یا به یک مشارکت انفعالی تن در خواهد داد . «احساستعهد» بیانگر این مطلب است که فرد احساس می‏کند که در هر صورت حتی اگرکاندیداها را نشناسد و یا قبول نداشته باشد وظیفه دارد که در انتخابات شرکت کند و رأیخود را به صندوق بیندازد . حرف چنین افرادی این است که در هر حال به عنوان یکوظیفه باید در انتخابات شرکت کرد . این «تعهد» می‏تواند نسبت به یک آرمان یا هدف ،جامعه یا شخص باشد .

با توجه به تبیین‏های نسبتا متفاوت از مشارکت سیاسی که فقط به تعداد معدودی ازآنها اشاره شد دلایل فراوانی برای موافقت با این نظر «داوز» و «هیوز»/Dowse-Hughes/ (1986) وجود دارد که «نظریه نظام یافته‏ای درباره متغیرهایاجتماعی ، روانی و سیاسی مشارکت در سیاست وجود ندارد» ، اما در این که مشارکتسیاسی به متغیرهای اجتماعی و روانی و به مهارت‏ها و امکانات فرد مربوط استنمی‏توان تردید کرد .(۱۳)

در پایان این بخش لازم به تذکر است که اکثر مطالعات و پژوهش‏ها درباره مشارکتسیاسی به متغیر «جنسیت» توجه داشته‏اند . به طور کلی زنان نسبت به مردان از آگاهیسیاسی کم تری برخوردارند و در مقایسه با مردان از نظر سیاسی بی‏تفاوت‏ترند و درمجموع کم تر از مردان ، درگیر فعالیت‏های سیاسی می‏شوند . البته با افزایش تحصیلات ،وضعیت ترسیم شده تفاوت خواهد کرد و زنان از لحاظ وجوه فوق هم سطح مردانمی‏شوند .

نقش بارآوری زنان و وظایف بچه‏داری و خانه‏داری ، آموزش کم تر آنان ، نظام سیاسیمردسالارانه‏و برخی باورهای سنتی و تعصبات ، از جمله عواملی هستند که به تفاوتمیزان مشارکت سیاسی زنان و مردان انجامیده است ؛ هرچند که این تفاوت در همهمطالعات و پژوهش‏ها تأیید نشده است . پیپا نوریس /PippaNorris/ با استفاده ازداده‏های مطالعه انتخاباتی بریتانیا در سال ۱۹۸۷ نتیجه‏گیری می‏کند که «دیدگاه مرسومدیگر معتبر نیست . . . چرا که مردان و زنان صرف نظر از استثنای مهم کوشش برای دستیافتن به مقامات سیاسی و اداری و اِشغال این گونه مقامات ، از نظر رفتارها و نگرشعمومی در زمینه همه شیوه‏های مشارکت سیاسی به طور قابل ملاحظه‏ای همانندهستند» .(۱۴)

فرضیه‏های پژوهش

سؤال اساسی پژوهش حاضر این است که مردم قم چگونه در سیاست جامعه خود وبه طور اخص در انتخابات شورای شهر مشارکت کرده‏اند ؟ و مشارکت سیاسی این افراد باچه عوامل اجتماعی اقتصادی در ارتباط است ؟ با توجه به این دو سؤال کلیدیفرضیه‏های پژوهش بدین صورت تدوین شدند :

۱ . اگر افراد احساس کنند که مشارکت آنها بر نتایج انتخابات مؤثر است احساسکارایی مشارکت آنها افزایش خواهد یافت .

۲ . هرچه آگاهی سیاسی فرد بالاتر باشد ، میزان مشارکت او بیشتر خواهد شد .

۳ . اگر فرد مزایای زیادی برای مشارکت سیاسی قایل باشد ، میزان مشارکت سیاسیوی افزایش می‏یابد .

۴ . مشارکت سیاسی مردان بالاتر از مشارکت سیاسی زنان است .

۵ . مشارکت سیاسی افرادی که به طبقه اجتماعی متوسط تعلق داشته باشند ، بالاتر ازمیانگین مشارکت سیاسی افراد متعلق به طبقات اجتماعی بالا و پایین است .

۶ . اگر افراد نسبت به نظام سیاسی یا جامعه «تعهد محض» داشته باشند ، مشارکت آنهادر فعالیت‏های انتخاباتی افزایش می‏یابد .

۷ . افرادی که از دولت مطالبات سیاسی دارند ، نسبت به افرادی که مطالبات غیرسیاسی دارند ، مشارکت بیشتری دارند .

یافته‏های پژوهش

مشارکت سیاسی به عنوان متغیر وابسته

مشارکت سیاسی در این پژوهش در سه مقیاس مورد سنجش قرار گرفته است .

الف) در سطح یا مقیاس اسمی . از پاسخ‏گویان پرسیده شده است : «آیا در انتخاباتشورای شهر شرکت کرده‏اید ؟» ، ۶۹ درصد پاسخ‏گویان به این سؤال پاسخ مثبت داده‏اند وبقیه یعنی ۳۱ درصد پاسخ منفی داده‏اند .(۱۵) البته نباید انتظار داشت که نسبتشرکت کنندگان در انتخابات منطقه‏ای و محلی برابر با انتخابات ملّی و همه‏پرسی‏ها باشد .آمارهای موجود نشان می‏دهند که درصد شرکت کنندگان در انتخابات منطقه‏ای و محلیهمیشه کم تر از درصد شرکت کنندگان در انتخابات ملّی و همه‏پرسی‏ها است .(۱۶)

ب) مشارکت سیاسی در مقیاس رتبه‏ای نیز محاسبه شده است . ۳۱ درصد پاسخ‏گویاندر انتخابات مشارکت نداشتند ؛ حدود ۲۹ درصد مشارکتی در سطح حداقل داشته‏اند ،یعنی فقط به رأی دادن اکتفا کرده‏اند ؛ حدود ۵/۲۷ درصد افراد «مشارکت نیمه فعال»داشته‏اند و یا از طریق رسانه‏های جمعی مباحث مربوط به انتخابات را دنبال می‏کردند ؛سطوح بالاتر مشارکت یعنی مشارکت فعال تنها نسبت اندکی از پاسخ‏گویان را دربرمی‏گیرد . (۵/۱۲ درصد) بنابراین باید گفت که سطوح بالاتر مشارکت سیاسی تنها نسبتاندکی از جمعیت و سطوح پایین‏تر ، اکثریت جمیعت را دربرمی‏گیرد .

ج) در سطح فاصله‏ای نیز مشارکت مردم در انتخابات ، محاسبه شد . در حالی که میزانمشارکت سیاسی در سطح فاصله‏ای دارای حداقل نمره صفر و حداکثر نمره ۱۵ بودهاست ، میانگین مشارکت سیاسی کُل پاسخ‏گویان برابر با عدد ۳۶/۴ می‏باشد .

داده‏های فوق نشان می‏دهد که به نظر عده قابل توجهی از مردم وظیفه سیاسی آنها به«رأی دادن» منحصر است و از این‏رو در اشکال دیگر فعالیت‏های سیاسی ، خود را درگیرنمی‏سازند ، بنابراین مشارکت سیاسی مردم بر طبق سلسله مراتب مشارکت سیاسیراش در سطح پایینی قرار دارد .

۶۶ درصد از پاسخ‏گویانی که در انتخابات شورای شهر شرکت نکرده بودند ، برای عدممشارکت خود دلایلی سیاسی مانند (به ترتیب اولویت) : عدم شناخت کاندیداها ، ناکارآدانستن شوراها و قبول نداشتن کاندیداها ، مطرح کرده‏اند و ۳۴ درصد بقیه به دلایلی غیرسیاسی مانند مسافرت ، بیماری ، دیر رسیدن به محل انتخابات و عدم دسترسی بهشناسنامه ، استناد کرده‏اند .

احساس کارایی و مشارکت سیاسی

یافته‏های پژوهش نشان می‏دهد که رابطه مستقیمی بین احساس کارایی و مشارکتسیاسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.