پاورپوینت کامل عناصر نظارتی در حکومت اسلامی از دیدگاه حضرت علی« علیه‏السلام » ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عناصر نظارتی در حکومت اسلامی از دیدگاه حضرت علی« علیه‏السلام » ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عناصر نظارتی در حکومت اسلامی از دیدگاه حضرت علی« علیه‏السلام » ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عناصر نظارتی در حکومت اسلامی از دیدگاه حضرت علی« علیه‏السلام » ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۰۹

مقدمه

قدرت محور اساسی در روابط جامعه است . لذا مباحثی در حول و حوش آن مطرحاست که یکی از آنها بحث کنترل قدرت است ، چرا که تجربه تاریخی نشان می‏دهد کهکشورهایی که قدرت در آنها به صورت مطلق و متمرکز ، بدون هیچ عنصر نظارتی حاکماست دیر یا زود به فساد کشیده شده‏اند و از ایفای نقش اصلی خود که حفظ منافع ملیکشور است باز می‏ماند . بنابراین امروزه کشورهایی هستند که برای فرار از این حالت بهابزارهایی تا بر قدرت حاکم کشور نظارت و کنترل کرده و آن را در مسیر درست هدایتکنند . بر همین اساس در حکومت اسلامی چهار عنصر اساسی بیش‏بینی شده است کهمردم در قالب این چهار عنصر نقش اساسی در کنترل قدرت حاکم ، ایفا می‏کنند وهم‏چنین در حکومت اسلامی بحث صفات و خصوصیات شخصی حاکم نیز مطرح استکه این نوع عناصر نظارتی در حکومت‏های غیر دینی کم‏تر مورد توجه قرار می‏گیرد .

سئوال اصلی نویسنده این است که از دیدگاه حضرت علی علیه‏السلام چه عناصری درحکومت اسلامی قدرت را کنترل و نظارت می‏کنند .

فرضیه‏ای که درصدد پاسخ‏گویی به این سئوال است چنین مطرح می‏شود که ازدیدگاه حضرت علی علیه‏السلام در حکومت اسلامی عناصری مثل بیعت ، امر به معروف و نهیاز منکر و النصیحه لائمه المسلمین و شورا می‏تواند قدرت را کنترل و بر آن نظارت کنندکه در این مقاله این چهار عنصر در چهار فصل ارائه شده است .

در فصل اول بیعت و آزادی بیعت مورد بررسی قرار گرفته است .

در فصل دوم ابعاد مختلف امر به معروف و نهی از منکر توضیح داده شده است .

در فصل سوم بحث نصیحت و عواملی که در تأثیر نصیحت مؤثر است مورد تشریحقرار گرفته است و در فصل چهارم مبحث شورا مورد توجه قرار گرفته و در پایان نتیجهمباحث ارائه گردیده است .

فصل اول : بیعت

یکی از مفاهیم شاخص در فرهنگ سیاسی اسلام بیعت می‏باشد . تلاش برای گرفتنبیعت و نزاع به دلیل شکستن آن همواره بخشی مهم از تاریخ سیاسی اسلام را رقم زدهاست .

نیم‏نگاهی به بارزترین حوادث سیاسی – اجتماعی صدر اسلام ، جناح‏بندی‏های عمدهموجود در آن زمان و اندیشه و برهانی که هر یک به خود داشتند گویای نهادینه بودنباور وفاداری به بیعت در میان آنها است . در دوران معاصر و به دنبال پیدایشاندیشه‏های مبتنی بر مردم‏سالاری و تلاش در جهت مشارکت هرچه بیش‏تر مردم دراداره امور سیاسی ، توسعه آزادی‏ها و . . . به عنوان اساسی‏ترین شاخص دموکراسیاهمیت این واژه مضاعف شده است ، زیرا بیعت تجلی‏گاه بخشی از مشارکت مردم دراداره سیاسی جامعه در نظام سیاسی اسلام تلقی شده است .

بیعت در لغت عرب از ماده بیع به معنای فروختن است و گاهی به معنای خریدناست . در مقابل شراء که نوعا به معنای خریدن است(۲۶۹) واژه بیعت اگرچه با مفهوم اصل وریشه خود پیوند و تناسب دارد ولی دارای مفهوم خاص خود می‏باشد . در این معنا بیعتیک اصطلاح سیاسی ، حقوقی و تأسیسی است که توسط تمام یا گروهی از مردم و رهبرسیاسی آنها به وجود می‏آید یعنی رابطه‏ای خاص بین مردم و رهبر سیاسی است . بیعتبه فتح در لغت به معنی عهد و پیمان و به کسر آن به معنی معبد نصاری است و دراصطلاح به معنای فرمانبرداری کردن ، پیمان اخلاص خود را در دوستی فروختن و مریدشدن می‏باشد .(۲۷۰)

بیعت از دیدگاه حضرت علی علیه‏السلام

بعد از قتل عثمان مردم با میل و رغبت با علی علیه‏السلام بیعت کردند و خود آن حضرت درمقابل ناکثین و قاسطین بدان استناد می‏کنند . وی در نامه‏ای به معاویه می‏نویسد : «انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان علی ما با یعوهم علیه فلم یکن لشاهد انیختار و لا لغایب ان یرد»(۲۷۱) «همان کسانی که با ابوبکر ، عمر و عثمان بیعت کردند با همانشرایط و کیفیت با من بیعت کردند بنابراین نه آن که حاضر بود اختیار فسخ دارد و نه آنکه غایب بود اجازه رد کردن آن را دارد .»

در جای دیگر درباره زبیر می‏فرماید : «یزعم انه قد بایع بیده و لم یبایع بقلبه فقد امربالبیعه وادی الولیجه فلیأت علیها بامرمعروف و الا فلیدخل فیما خرج منه»(۲۷۲) «زبیر خیالمی‏کند که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل ، پس اقرار در بیعت کرده ولی مدعی استکه با قلب نبوده است بنابراین بر او لازم است دلیل روشن بیاورد و الا باید به بیعت خودباز گردد .»

در جایی دیگر به طلحه و زبیر خطاب می‏کند : «فقد علمتها و ان کنتما انی لم اردالناس حتی ارادونی و لم ابایعهم حتی بایعونی و انکها من ارادانی و بایعنی و ان العامه لمتبایعنی لسلطان غالب»(۲۷۳) «شما خود می‏دانید اگرچه کتمان می‏کنید من به دنبال مردمنرفتم ، آنها به سراغ من آمدند ، من دست بیعت به سوی آنها دراز نکردم آنها با اصرارزیاد با من بیعت کردند و شما دو نفر از کسانی بودید که مرا خواستید و با من بیعتکردید . عموم مردم با من به خاطر متاع دنیا یا با زور بیعت ننمودند .

و بالاخره خطاب به کسانی که به او رأی دادند و عده‏ای مخالفت کردند می‏فرماید :«ایها الناس انکم یایعتمونی عی ما بویع علیه من کان قبلی . . . و هذا بیعهٌ ، عامه من رغبعنها رغب عن دین الاسلام و ابتغ غیر سبیل اهله»(۲۷۴) «ای مردم شما با من بیعت کردید بهآنچه با پیش از من نمودید و این بیعتی است عمومی که هر کس از آن سرباز زند از دیناسلام سرباز زده است و راه دیگری جز اسلام و مسلمانان پیموده است .»

از ظاهر کلمات حضرت علی علیه‏السلام در خصوص بیعت استفاده می‏شود که بیعت درتعیین آن حضرت به عنوان خلیفه حاکم نقش اساسی داشته است و حتی چنین برداشتمی‏شود که دلیل منحصر به فرد است ، لکن با توجه به بینش شیعی منبی بر لزوم تعیینتنصیصی امام که خود آن حضرت نیز بدان اشاره دارد می‏فرماید : «واللّه‏ لقد تقمّصها فلانو انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی . . . . فرأیت ان الصبر علی هاتا احجیفصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی»(۲۷۵) «به خدا سوگند فلانی (ابوبکر) ردایخلافت را بر تن کرد در حالی که خوب می‏دانست که جایگاه من نسبت به آنان (حکومتو خلافت) همانند محور سنگ‏های آسیاب است ، عاقبت دیدم بردباری و صبر به عقل وخرد نزدیک‏تر است لذا شکیبایی پیشه کردم ولی به کسی می‏مانم که خاشاک درچشمش و استخوان در گلویش باشد .»

چنان که در جای دیگر از گزینش و بیعتی که صورت گرفته بود و امر خلافت را درجای دیگر قرار داده بود گلایه می‏کند و می‏فرماید : «فواللّه‏ ما کان یلقی فی روعی و لایخطر ببالی ان العرب تزعج هذا الامر من بعد النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عن اهل بیته و لا انهم منحوهعنی من بعده فماراعنی الا انشیال الناس علی فلان یبایعون . . . .»(۲۷۶) «به خدا سوگند فکرنمی‏کردم و به ذهنم خطور نمی‏کرد که عرب بعد از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله امر امامت را از اهل‏بیتبگردانند ، آنها آن را از من دور ساختند ، تنها چیزی که مرا ناراحت کرده ، اجتماع مردماطراف فلانی بود که با او بیعت کردند .»

از همه اینها به خوبی روشن می‏شود که حضرت علی علیه‏السلام با استدلال به بیعت‏هایمردم با وی در مقام جدال با فهم و استدلال به همان منطقی است که مقبول اوست ،چرا که آنها بر بیعت مردم تکیه می‏کردند و حضرت علی علیه‏السلام نیز به همان معیار و ملاکتمسک می‏کند ، به ویژه که مخاطب این استنادها یا معاویه است که از شام بود و به بیعتبا علی علیه‏السلام اشکال تراشی می‏کرد یا طلحه و زبیر بودند که پیمان شکستند و جزو ناکثینشدند .

آزادی در بیعت از نگاه حضرت علی علیه‏السلام

اصولاً اجبار در دین مشروعیت ندارد و امر بیعت نیز قاعده مستثنایی نیست . امامعلی علیه‏السلام در نامه‏ای به طلحه و زبیر می‏فرماید : «شما می‏دانید – اگرچه کتمان می‏کنید -که من به دنبال مردم نرفتم ، آنها به سراغ من آمدند .»

امام علی علیه‏السلام در توصیف اصحاب جمل می‏فرماید : «برپا کنندگان جمل کسانی را بهنبرد با من خواندند که همه آنها در برابر من به اطاعت گردن نهاده بودند و بدون اکراه و بارضایت کامل با من بیعت کرده بودند . امام علی علیه‏السلام در جواب پیشنهاد عمار مبنی بر اینکه حال که مردم داوطلبانه و بدون اکراه با تو بیعت کرده‏اند خوب است که از اسامه بنزید و عبداللّه‏ عمر دعوت کنیم که همانند سایر مردم عمل کنند . می‏فرمایند : «ما نیازیبه بیعت کسی که تمایل به ما ندارد ، نداریم .»

محمد بن حنفیه می‏گوید : بعد از قتل عثمان وقتی که پدرم به دنبال اصرار فراوانمردم بیعت را پذیرفت فرمود : «بیعت با من باید آشکارا و فقط با میل و رضایت افرادباشد .»(۲۷۷)

دلایل مذکور و موارد دیگری که در این‏باره وجود دارد به وضوح گویای اختیاری بودنبیعت در نظام سیاسی اسلام است .

بیعت و نقش کنترل قدرت

همان‏طور که گفته شد از نظر شیعه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در روز عید غدیر خم ، حضرتعلی علیه‏السلام را بعد از خود به ولایت و جانشینی خود منصوب کردند ، ولی بعد از رحلتپیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بزرگوار اسلام گروهی در سقفیه بنی ساعده مسیر خلافت را در خلاف جهتاصلی به جریان انداختند و استدلال کردند که مردم با فلانی بیعت کردند و لذا ما تابعمردم هستیم .

پس از گذشت زمان خلافت خلفای سه‏گانه ، مردم به سوی حضرت علی علیه‏السلام هجومآوردند و با آن حضرت بیعت کردند و حضرت علی علیه‏السلام وقتی حضور بی‏سابقه مردم واصرار بیش از حد آنان را دید امر خلافت را پذیرفت . حضرت علی علیه‏السلام در موارد متعددیبرای مجاب کردن مخالفان از بیعت مردم یاد می‏کرد . از نظر حضرت علی علیه‏السلام برای بهقدرت رسیدن پذیرش عمومی مورد نیاز است و کسی که مردم با او بیعت نکنند نمی‏تواندسکان حکومت را به دست گیرد . در این‏جا است که نقش بیعت در کنترل قدرت روشنمی‏شود .

به نظر نویسنده چون یک حاکم احتیاج به پذیرش عمومی برای رسیدن به قدرتدارد پس مردم می‏توانند با انتخاب شخصی که دارای ویژگی‏های مثبت است حاکمی رابرگزینند که کشتی جامعه را به سوی ساحل خوشبختی هدایت کند . به عبارت دیگر ایننوع کنترل قبل از به قدرت رسیدن حاکم اعمال می‏شود .

فصل دوم : «امر به معروف و نهی از منکر»

امر به معروف و نهی از منکر یکی از اصول نظارتی اسلام است . قرآن امت اسلام را بهدلیل برپا داشتن این اصل ، شایسته نام بهترین امّتان می‏داند .

امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه حضرت علی علیه‏السلام

حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید : «فرض اللّه‏ الامر بالمعروف مصلحه نیعوا و النهی عنالمنکر ردعا للسفهاء»(۲۷۸) «خداوند امر به معروف را برای مصلحت عامه مردم و نهی از منکررا برای طرد سفیهان واجب کرده است .»

بنابراین امر به معروف و نهی از منکر برای هر کسی و در هر شرایط ، فرض و لازماست چنان که امیرمؤمنان علیه‏السلام هنگام نبرد صفین به اصحاب خود فرمودند : «که زیانترک آن نه تنها دامن تارک را می‏گیرد بلکه به اجتماع ایشان لطمه وارد می‏سازد . چه اگربساط امر به معروف و نهی از منکر برچیده شود ، دین و مزایای انسانی از میان می‏رود .فعالیت‏های اجتماعی انبیاء و اوصیاء و مجاهدان راه حق ، بی‏اثر می‏ماند و جامعه بشریدر گمراهی و نادانی غوطه‏ور می‏شوند و احکام و قوانین الهی ضایع می‏شود .

امام می‏فرماید : «ایها المؤمنین انه من رأی عدوانا یعمل به و منکرا یدعی الیه فأنکرهبقلبه فقد تسلم ، برء و من انکر بلسانه فقد اجرو هو افضل من صاحبه و من انکر بالسیفلتکون کلمه اللّه‏ العلیاء و کلمه الضالمین السفلی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی و قامعلی الطریق فذلک الذی اصاب سبیل الهدی قام علی الطریق و نورفی قلبه الیقین» .(۲۷۹) «ایمؤمنان آن که بیند ستمی می‏رود و به گناهی دعوت می‏شود و در دل خویش آن را انکارکند و از آن ناخرسند باشند (از گناه) سالم مانده است و از آن پیراسته است . و آن که بازبان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.