پاورپوینت کامل توسعه و عقلانیت معطوف به فرد ۸۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل توسعه و عقلانیت معطوف به فرد ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توسعه و عقلانیت معطوف به فرد ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل توسعه و عقلانیت معطوف به فرد ۸۶ اسلاید در PowerPoint :

۲۹

می‏توان بر نمونه‏ها و مصادیقی از توسعه و توسعه یافتگی انگشت نهاد و به مواردی مثل رفاه و آسایش، بهداشت و درمان، سواد و اندیشه تفریح و اوقات فراغت، امنیت اجتماعی، حقوق و آزادی‏های انسانی، ارتباطات و فناوری صنعتی و اقتصادی اشاره کرد. اما اینها و مواردی از این قبیل، محصول و نتیجه نوعی نگرش و ساخت فکری در باب انسان و جهان و نحوه ارتباط او با خود و محیط پیرامونی است. این که راه و روش حصول این نتایج چیست و نیز این که آیا الگوهای تجربه شده دیگران برای هر فرهنگ و ملتی روا و نتیجه بخش است، هنوز دریافت عام و مشترکی به دست نیامده و همچنان میان محققان و اندیشمندان اختلاف هست که آیا الگوی توسعه، معیاری عام و فراگیر است یا این که به حسب هر فرهنگ و تمدنی متفاوت است.

این نوشته از میان پرسش‏ها و مسایل مربوط به توسعه، به این موضوع می‏پردازد که فردباوری یا فردگرایی(۱) چگونه و از چه جهت می‏تواند زمینه‏ساز توسعه‏یافتگی و عقلانیت معطوف به پیشرفت باشد. لذا به این زمینه خواهد پرداخت که فردگرایی در قلمرو اندیشه هم سنخ ابتکار و خلاقیت و نوآوری است و زیر ساخت توسعه به رسمیت شناختن اصل توجه به فرد و ساحت‏های فردی در همه قلمروهای علم و معرفت است و از نگرش تحلیلی تاریخی به این موضوع نگاه خواهد کرد.

قبل از پرداختن به اصل بحث، تذکر این نکته لازم می‏نماید که برجسته کردن اصل فردگرایی به معنای نقد جمع‏گرایی یا طرد حیثیت جمعی افعال و رفتارها و همین‏طور طرح مسأله دیرین اصالت فرد یا جمع، نیست. غرض این نوشته رهیافتی معرفت‏شناختی در باب ایده توسعه و پیشرفت و عقلانیت معطوف به توسعه است که نه تنها فردگرایی روش شناختی را باید به رسمیت شناخت بلکه به مثابه مهمترین روش «استقلال عمل فرد» مورد توجه قرار گیرد. بنابراین مدعای این مقاله این است که اصل فردیت یکی از بسترهای اصلی پویایی و پایایی فرهنگی و از مؤلفه‏های محوری عقلانیت دنیای جدید است.

برتر اندر راسل با نگاهی تاریخی در توصیف نارسایی‏های تفکر در دوره قرون وسطی به این موضوع اشاره می‏کند و می‏گوید تاریکی و رکود تفکر در جهان‏بینی قرون وسطایِ غرب زیر استیلای ترکیب مستحکمی از احکام و قوانین و عرف اجتماعی قرار داشت که باعث می‏شد عقاید نظری و اخلاقی علمیِ افراد به وسیله یک سازمان اجتماعی، یعنی کلیسای کاتولیک اداره شود. بدین ترتیب صحت و خوبی مطالب نه از راه تفکر بلکه به تعقل جمعی شوراها معین می‏شد. و اولین رهیافت را ذهنیت پروتستانیسم به وجود آورد که گفت شوراهای عمومی ممکن است مرتکب خطا شوند و بدین ترتیب تعیین حقیقت از صورت یک کار اجتماعی به صورت یک کار فردی درآمد چون افراد مختلف به نتایج مختلف می‏رسند.(۲) در حقیقت نقد راسل به خصلت و خصایص تفکرات مدرسیان و ارسطوئیان معطوف بود که جای هیچگونه تفسیر و نگرشی را باز نمی‏گذاشتند و به طور کلی اجتهاد فردی را در عقلانیت فلسفی ناکارآمد جلوه می‏دادند. نگرش پروتستان (Protestanism) کوشید تا صورت‏بندی منظمی از مفهوم توسعه به دست دهد. ارایه نوعی آزادی معنوی که در آن هر کس انتظار می‏رفت تنها خودش را در برابر خدا ببیند. جان کالون از همین رهیافت، مبنایی الهیاتی (Theolotical) برای فردگرایی در نظر می‏گرفت، گرچه بعدها تحت حمایت فلسفی عقاید لیبرالی سالهای روشنگری نیز قرار گرفت اما خودنمایی و ظاهرسازی اسراف را سخت نکوهش و به جای آن صرفه‏جویی و سخت‏کوشی و افزایش ثروت و پس‏انداز را توصیه می‏کرد. همین نگرش تا حدودی اخلاق سخت‏کوشی، رویه سود و پس انداز را افزایش داد و سرمایه مازاد در خدمت سرمایه‏گذاری بیشتر قرار گرفت.(۳)

نقد جهان‏نگریِ قرون وسطایی معطوف به این نگرش معرفت شناختی بود که دیگر عصر انطباق ذهن با عالم بیرون به سر آمده است و از این به بعد این جهان است که بایستی خودش را با ذهن و ساحت‏های ذهنی انسانی وفق دهد. این نگرش بذر اصلی جهان مدرن است و هرچه انسان بکوشد که جهان را عوض کند به طوری که مطابق و موافق با ذهن او باشد از تلقی سنتی در باب جهان و واقعیت دور شده است. تاریخ و پیدایش انسان جدید مبتنی بر همین اصل است یعنی من بعد، باید جهان را تغییر داد نه خویش را.

این نگرش را رنه دکارت فرانسوی به صورت دیگری، اما با تأکید بر روح فردیت، قائل شد. او نگرش ارسطویی در باب انسان و جهان و استفاده از مقولاتی مثل حد و رسم، جنس و فصل، ماده و صورت، نفوس نباتی و حیوانی، را لفاظی و خیال‏بافی ذهن دانست و به طور رسمی عنوان داشت که «حقیقت برای یک تن بهتر نمایان می‏شود تا برای یک جمع یا یک گروه». او با مطالعه کتاب جهان و تحقیق در آراء گذشتگان گفت اذهان و افکار ما مملو از عادتها و تقلیدهاست و ذره‏ای تحقیق و خلاقیت در آن نیست و بر این نکته تأکید می‏کرد که کثرت آراء مناط اعتبار و حقیقت نمی‏شود و باید به طور فردی به صید حقیقت و کشف واقعیت پرداخت. هر برنامه و پژوهشی باید از تأمل به درون آغاز شود. دکارت وجودشناسی و الهیات فلسفی خود را از «درون» آغاز کرد و از بستر اصل فردگرایی «من فکر می‏کنم پس هستم» نشان داد که بشر با عقلانیت خود، خدای خویش را تضمین می‏کند و به اثبات می‏رساند و با همین خرد می‏تواند در دو حوزه عمل و نظریه پیش برود. پیشرفت اندیشه بشری مرهون این تصور است که اولاً خصلت گزاره‏های ادراکی بشر وامدار بشری بودن است و دوم به دلیل بشری بودن قصه‏ای خطامند می‏باشد و سوم به دلیل خطامند بودن همواره فهم‏پذیر و بازسازی شونده است.(۴)

نگرش دکارتی گرچه رهیافتی فلسفی و الهیاتی در قرن هفدهم اروپا بود اما از روش‏هایی بود که عقلانیت قرون وسطی را به نقد کشاند و سیستم‏های بازدارنده عقلانیت فردی را ناکارآمد جلوه داد. او اصل خردورزی فردی را به آگاهی فلسفی تزریق کرد و باعث بسط و توسعه آن در دیگر علوم و معارف شد. از این چشم‏انداز محققان اجتماعی و اقتصادی بر این نگرش صحه گذاشته‏اند که گرچه «توسعه در هر کشوری و فرهنگی متناسب با همان فرهنگ شکل می‏گیرد و سازماندهی می‏شود، اما در هر جایی و فرهنگی بخواهد رشد کند در دو چیز مشترک است؛ یکی علم محوری و دیگری انسان محوری»(۵). راسیونالیسم دکارتی پایه معرفت را برای شخص متفاوت تبیین می‏کند و نشان می‏دهد که عقلانیتِ توسعه، برابری در توزیع دانش و علم و نیز اقتدار تام اندیشه است. اندیشه‏ای که قوه عقل و فهم فرد را مهمترین بستر یقین و حقیقت معرفی می‏کند. عقلانیت فردی انباشت عادت‏ها و تقلیدها را بازیابی می‏کند و به نظر فرانسیس بیکن به مثابه بت، سد راه پیشرفت و تکامل جامعه انسانی است. فردیت، نگاه دوباره به اشیاء و پدیده‏ها و ملاکات پذیرش آنها را ارزیابی و نقادی می‏کند. از این‏رو حکمت پیشرفت، پیوسته در وضعیت‏های فردی و در تصمیم‏گیری‏های موردی پیش می‏آید و دکارت از همین موضع ذهن را فرایندی بدون واسطه و مستقیم معرفی می‏کند و معتقد است که راه هر نوع حقیقت‏یابی باید از معبر خردفردی بگذرد.

از این‏رو قرن هفدهم آغاز جهان دکارتی، نیوتنی و گالیله‏ای بود؛ دوره‏ای که زمین مرکزیت خود را از دست داد و باورهای مرسوم و اساطیری زمین مرکزی، جای خود را به نظریه کپرنیکی داد. نیوتن تفسیرهای گذشته را عقیم دانست و معتقد شد که اگر فرض کنیم مکانیک جهان بر تفسیر دیگری از جهان صورت پذیرد نه تنها به مدل شناختی بهتری دست می‏یابیم بلکه به جهان‏های دیگری از تنوع و آگاهی دست خواهیم یافت. این انقلاب معرفتی آغازگر جدایی میان ذهن شناسا و متعلق شناخت شد. این باور که «پادشاهان سایه خدا هستند» مورد تردید قرار گرفت و مونتسکیو انواع حکومت‏های بشری را تحلیل و تبیین کرد و نشان داد که پادشاهان نمایندگان برگزیده مردم‏اند که امور مادی و عمومی آنان را سامان می‏دهند.

گذشتگان، حقیقت را مطابقت ذهن با اعیان موجودات می‏دانستند و معتقد بودند که باید اذهان ما مطابق با پدیده‏ها و نمودهای خارجی باشد اما با تفکیک جهان ذهن (Subject) و جهان عین (object) جهان‏شناسیِ قدیم مورد سؤال قرار گرفت و شناخت نفس الامریِ اعیان، ناکارآمد تلقی شد و بر این نکته تأکید گردید که موجودات صرفا تمثلات (Representation) و قائم به ذهن و زبان‏اند و فرایند علم و آگاهی از اتکای کاملش براعیان منتفی و همه چیز به سوژه و ذهن تبدیل شد. این دیدگاه در روش‏شناسی علوم جدید و معاصر مورد قبول قرار گرفت که «حقیقت تابع روش است و این آن چیزی بود که فیلسوفان و دانشمندان در آغاز عهد رنسانس بر آن تأکید می‏کردند. لذا انسان مدرن امروز معلول عصری است که در آن انسان و علم، جدی گرفته شده‏اند و این تصور مورد نقد قرار گرفته است که آدمی باید خود را با عالم بیرون وفق دهد. بلکه مبدل به این باور شده است که عالم بیرون باید آن چیزی باشد که من می‏خواهم. تفاوت جهان قدیم و جهان جدید در همین است که هرچه انسان بکوشد که جهان را عوض کند و به قیافه و شکلی درآورد که او بخواهد، از جهان قدیم دور شده است و پا به فضای جدید گذاشته است. لذا مبداء پیدایش انسان مدرن و توسعه‏یافتگی را می‏توان این نکته دانست که شعار انطباق با جهان مبدل به تغییر جهان مطابق خواستها و اقتضائات انسانی شد؛ به عبارتی جهان باید مطابق ذهن و زبان باشد و نه بالعکس. این مؤلفه اصلی مدرنیسم امروز است. این نگرش در باب فرد و عقلانیت فردی چیزی بود که در فضای تاریخی در گستره اندیشه فلسفی به وجود آمد. اینک به سطح دیگری از فردگرایی در قلمرو جامعه‏شناسی نظر می‏افکنیم.

فردگرایی از منظر جامعه شناختی

رهیافت‏های جامعه شناسانه در باب جایگاه فرد در جامعه و نقش او از حیث جمعی بودن یا فردی بودن متفاوت است. برخی هویت و عینیت فردی را امری ضروری و بلکه بدیهی می‏دانند و با نگرشی هویت‏شناسانه همه هویات اجتماعی را به مرکباتی منطقی و اتم‏وار تعبیر می‏کنند. در این تعبیر افراد در متن جامعه، چیزی جز مجموعه‏هایی از افراد که نسبت‏های گوناگون با هم دارند، نیستند. مثلاً واقعیتی مثل دانشگاه متشکل از افرادی مثل استادان، دانشجویان، رؤسا، کارمندان است. از این نظر واتکینز (watkins) در باب فردگرایی روش‏شناسی می‏گوید: «مقومات واپسین عالم اجتماع، افراداند که در لوای استعداد و درکشان از محیط خویش، کارهایی کمابیش در خور محیط می‏کنند. هر حادثه یا وضعیت پیچیده اجتماعی محصول پیکربندی ویژه‏ای از افراد و استعدادات و اعتقادات و احوال و اوضاع آنان است، به علاوه محیط و منابع مادی».(۶) مطابق این نظر هویات اجتماعی به همان اندازه متکی به افراد هستند که پدیده‏های زیست‏شناسی متکی به اتم‏ها و ملکولها. اما فردگرایی با این منظر به هویت‏های اجتماعی نگاه نمی‏کند. فردگرایی‏ای که در راستای پیشرفت و عقلانیت توسعه است این نیست که بگوید بازی‏ای مثل بیس‏بال یا کشتی یا تنیس، فردی است. چرا که حقیقت و هویت این بازی گروهی و جمعی است اما نوع دخالت فرد و جایگاه او در هر فعل جمعی متفاوت است. معنای فردگرایی در حقیقت نگرشی است به استعداد و خلاقیت‏ها و توانایی‏های فرد در متن یک جامعه و مقدار پذیرش خواستها و توانایی‏های او در آن جامعه. جان استوارت میل،

از این منظر به فرد می‏نگرد که پرورش آزادانه فردیت یکی از لوازم خوشبختیِ انسان و مایه اصلی پیشرفت فردی و اجتماعی است. به نظر او هر انسانی آزاد است توانشهای خود را طبق اراده و تشخیص خود بپرورد به شرط آن که به شیوه‏ای عمل نکند که با عملکرد او همین آزادی توسط دیگران، نقض شود.(۷) به نظر او «مصلحت عام» اقتضا می‏کند که معیارهای سنجش و داوری برای همه شهروندان متفاوت و متعدد باشد. نمی‏توان همه را الزاما به یک هیئت و قالب یکسان درآورد یا همه لزوما از یک انگاره یکسان تبعیت کنند. بلکه هر قدر که افراد جامعه آزادانه خود را پرورش دهند، جامعه به همان میزان غنی‏تر می‏شود و لذا نظام تعلیم و تربیت باید براساس آزادی و فردیت باشد. یک آموزش و پرورش فراگیر دولتی فقط باعث می‏شود که همه مردم درست مثل همدیگر و در یک قالب بار بیایند و این رفته رفته نوعی استبداد ذهنی را به وجود می‏آورد.(۸)

از نظر میل، حکومت دموکراتیک زمینه‏های خلاقیت و کارآفرینی را فراهم می‏کند زیرا در چنان حکومتی حاکمیت به کل جامعه واگذار شده است و هر شهروندی سهمی در به کار بردن حق حاکمیت دارد و از او دعوت می‏شود که گهگاه عملاً گوشه‏ای از کار حکومت را به عهده بگیرد.(۹) آنچه آدمیان را زیبا و ارزنده و بزرگ می‏سازد یکنواخت شدن و تباه گشتن خواص فردی آنان نیست، بلکه رشد و پرورش فردیت و تجلی استعدادهای نهانی آنان است در حدودی که به حقوق و منافع دیگران لطمه نزند. هرچه این تکامل فردی بیشتر شود، زندگی فرایندی متنوع، فنی و عالی خواهد شد و افکار بزرگ و احساسات لطیف بیشتر از آن زاده خواهد شد و منجر به استحکام رابطه فرد با همنوعان او می‏شود. میل معتقد است که برای این که به طبیعت هر فرد فرصت تجلی داده شود، لازم است که هر فرد مجاز باشد زندگی خاص خود را داشته باشد. هر عصری در تاریخ که موقعیت‏های بزرگ داشته است، عصری بوده است که این آزادی را فراوان به افراد داده است.(۱۰)

فردیت احیاء کننده شخصیت است و نبوغ و ابتکار (Originality) از عناصر اساسی پیشرفت و توسعه‏یافتگی است و میل معتقد است که نه تنها نیازمند کسانی هستیم که حقایق تازه‏ای را کشف کنند یا نشان دهند، بلکه همچنان به کسانی نیازمندیم که راه نوی برای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.