پاورپوینت کامل آسیبهای اجتماعی (بحثی در باب بزهکاری جوانان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آسیبهای اجتماعی (بحثی در باب بزهکاری جوانان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیبهای اجتماعی (بحثی در باب بزهکاری جوانان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیبهای اجتماعی (بحثی در باب بزهکاری جوانان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۰۷
مقدمه
کجروی و تخطی از هنجارها همواره در طول تاریخ بشر وجود داشته است. شکستن نظم اجتماعی و انحراف از هنجارها در جوامع کوچک و ابتدایی به ندرت اتفاق میافتد و اقوام و قبایل برحسب سنتها و عرف جامعه از هنجارهای اجتماعی تبعیت میکردند. اما در جوامع امروز با توجه به تحرک اجتماعی و جغرافیایی شدید، انسجام فرهنگی کم است و توافق اخلاقی به ندرت مشاهده میشود. گزارش رسانههای جمعی و پژوهشهای علمی نشان میدهد که شکستن نظم اجتماعی و انحراف از هنجارهای جامعه در شهرها به ویژه شهرهای بزرگ با وجود پیشرفت تکنولوژی و صنعت نه تنها کاهش نیافته است، بلکه افزایش هم یافته است.
نظریههای جامعهشناسی درباره رفتار انحرافی یا کجروی را میتوان به عنوان پاسخهایی فرضی و مقدماتی به دو سؤال مرتبط با هم مورد توجه قرار داد:
۱. چرا در میان برخی از گروهها و اقشار میزان رفتار انحرافی بالاتر است؟
۲. فرآیندی که طی آن فرد مرتکب اعمال انحرافی میشود و نقشهای انحرافی را ایفا میکند، کدام است؟
آمارهای جنایی، توزیع تبهکاری را برحسب سن ارایه میدهند؛ نمودار نرخ تبهکاری در طی دوران زندگی انسان، ابتدا بالا میرود و سپس به تدریج تقلیل مییابد تا آنجا که در دوره سالخوردگی تقریبا قابل چشمپوشی میشود. اگر گروه پایه را سنین ۱۰ تا ۱۲ سال بگیریم، ثابت میشود که نرخ تبهکاری به تدریج تا سن ۱۸ سالگی ترقی میکند. اگر فعالیت بزهکارانه تا آن سن شدید نیست ولی از ۱۸ تا ۲۵ سالگی بسیار رشد مییابد و در این سن به نقطه اوج خود میرسد (سنینی که جزو دوره جوانی به حساب میآید) (گسن، ۱۹۸۸، ص۹۱).
ژان مینل بست (۱۳۷۲، ص۳۳) معتقد است که افراد هر اندازه جوانتر باشند بیشتر با این احتمال روبرو هستند که با پلیس و دادگاه سر و کار پیدا کنند. چنین به نظر میرسد که بالا بودن سطح جنایات برای طبقات سنی جوان پدیدهای است سخت پایدار. از اینرو در این مقاله به بزهکاری جوانان به عنوان گروهی که میزان رفتار انحرافی در آنها بالاتر از دیگر گروههای سنی است، خواهیم پرداخت.
در مقابل سؤال دوم، پاسخهای متفاوتی از جانب جامعهشناسان ارایه شده است اما تمام نظریههای جامعهشناسی بر نقش مهم و اساسی «محیط اجتماعی» اتفاق نظر دارند، برخلاف دیدگاههای زیست شناختی و روانشناختی که بر نقش عوامل زیستی و درونی تأکید دارند. بنابراین نظریهها میتوان گفت: ساخت اجتماعی که فرد را احاطه کرده، شرایط و موقعیتهای اجتماعی که فرد در آنها قرار میگیرد و گروههایی که فرد به آنها تعلق دارد، عوامل اساسی رفتار انحرافی را تشکیل میدهند.
بنابراین هدف دوم این مقاله، بررسی آن دسته از نظریههای انحرافات اجتماعی است که به فرایند ارتکاب اعمال بزهکارانه از سوی جوانان پرداختهاند؛ فرایندی که طی آن فرد نقشهای انحرافی را ایفا میکند.
مفهوم جوانی
جوانی را باید گذار از دوران خردسالی به دوران بزرگسالی توصیف کرد. گروهی از نویسندگان و مفسران اجتماعی، جوانی را گذار از وضعیت وابستگی به وضعیت استقلال و رشد کامل میدانند که انسان را قادر میسازد حقوق و تعهدات مربوط به بزرگسالی را محقق سازد. جوانی همانند سایر دورههای زندگی یک سازهی اجتماعی است که با زمان تغییر میکند. به عبارت دقیقتر جوانی را باید براساس ویژگیهای ساختاری و فرهنگی یک جامعه تحلیل کرد. بنابراین جوانی در هر جامعه و در هر دورهای از تاریخ آن جامعه متفاوت میباشد.
قوانین و نهادهای اجتماعی تا حدودی جوانی را تعریف کردهاند. زیرا این قوانین و نهادها پارهای از وظایف و شرایط اجتماعی را وظایف و شرایط اجتماعی را وظایف و شرایطی ویژه و اجباری میدانند. به عنوان مثال مواردی نظیر پایان دوره آموزش و تحصیل اجباری، حداقل سن ازدواج، سن مناسب برای خدمت نظام وظیفه، حداقل سن جهت اخذ گواهینامه رانندگی و… همگی مبتنی بر قوانین معین و بخشی از ساختمندی اجتماعی دوران جوانی هستند. در عین حال جوانی وضعیتی است که در عرصههای اجتماعی مختلف عادت میشود. این عرصهها عبارتند از:
ترک مدرسه جهت پیوستن به بازار کار و یا ورود به دانشگاه به عنوان شاخص مهمی در انتقال به بزرگسالی
ترک منزل و تجربه کردن زندگی مستقل حتی اگر این استقلال مکانی از سوی والدین فرد مورد حمایت واقع شود.
شغل اول یا شغل ثابت اول که فرد را متوجه آینده خانوادگی و حرفهای خود کند.
تشکیل خانواده، همراه با تولد اولین فرزند (جین چارلزلاگری، به نقل از نمایه پژوهش، ش۱۷، ص۲۵).
جمعیتشناسان برای روشن ساختن ساختار نسبی جمعیت و جوانی آن، شاخصهای مختلفی را مطرح کردهاند. برخی از این شاخصها به گروههای سنی خاص توجه دارند. مطابق توصیه بخش جمعیتی سازمان ملل، افراد ۲۴-۱۵ سال گروه سنی جوان نامیده میشود. طبق این شاخص، جمعیت جوانان کشور ایران با یک روند فزاینده طی دو دهه اخیر، اکنون (۱۳۷۵) به حدود ۲۰ درصد کل جمعیت کشور رسیده است؛ یعنی بیش از ۱۲ میلیون نفر. پیشبینی میشود که تعداد جوانان کشور در سال ۱۳۸۵ به حدود ۱۶ میلیون نفر برسد که نسبت به سال ۱۳۷۵، ۳۰% افزایش را نشان میدهد (کمالی، ۱۳۸۰، صص۹۹-۹۱)
نظریه کنترل
در اغلب نظریههای انحراف اجتماعی، مسأله اساسی این است که «چرا» مردم کجرو میشوند، در حالی که در نظریه کنترل این سوال مطرح است که تحت چه «شرایطی» افراد مرتکب رفتار انحرافی یا کجروی میگردند.
فرضیه اساسی نظریه کنترل این است که بیشتر مردم، هم به واسطه کنترل درونی و هم به خاطر کنترلهای بیرونی، با ارزشها و هنجارهای اجتماعی همنوایی میکنند. این فرضیه نشان میدهد که نظریه کنترل برخلاف بسیاری از نظریههای انحراف، تمایلی به یافتن انگیزههای رفتار انحرافی ندارد؛ بلکه بیشتر به «وضعیتی» توجه دارد که در آن کنترلهای اجتماعی در هم میشکنند و مردم برای انجام رفتارهای انحرافی آزادی عمل بیشتری به دست میآورند. بنابراین در نظریه کنترل، جستجوی منبع انگیزه مردم در ارتکاب جرم اهمیت چندانی ندارد، بلکه این منابع کنترل است که باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد چون کجروی نتیجه نارسایی کنترلهای اجتماعی است (طالبان، ۱۳۸۰، ص۱۰۲).
کنترل درونی زمانی رخ میدهد که جریان جامعهپذیری به طور کامل موفق بوده باشد. در این صورت فرد هنجارها و ارزشهای اجتماعی را درونی کرده و حتی در خلوت نیز آنچه را جامعه ترجیح میدهد، انجام میدهد. فردی که کاملاً اجتماعی شده است، چنانچه به شکستن هنجاری وسوسه شود، وجدان اجتماعی او مانع از این کار میشود و فرد داوطلبانه از انجام آن خودداری میکند. البته در هیچ جامعهای، به ویژه جوامع پیچیده و متغیر امروزی، اجتماعی شدن به طور کامل تحقق نمییابد؛ لذا کنترل بیرونی ضرورت مییابد. نظارت از طریق گروههای نخستین و گروههای دومین و استفاده از زور و یا اجبار فیزیکی، کنترل بیرونی را تشکیل میدهند. در چنین وضعیتی چنانچه افراد نخواهند به مقررات جامعه گردن نهند، جامعه سعی میکند آنها را به اطاعت مجبور کند. این نظریه کاملاً متأثر از آثار دورکیم است. به نظر وی در جامعهای که همبستگی اجتماعی قوی است، اعضای آن احتمالاً با ارزشها و هنجارهای مشترک همنوا میشوند ولی در جامعهای که همبستگیهای میان اعضاء ضعیف است احتمال بیشتری وجود دارد که مردم منحرف شوند. نظریه نوین کنترل نیز بر چنین بینشی تکیه دارد زیرا بیان میکند که «کسانی که با اجتماع خود همبستگی دارند تمایل به تبعیت از مقررات آن دارند در حالی که کسانی که از اجتماع خود بریدهاند، ممکن است تمایل به نقض آن مقررات داشته باشند» (رابرتسون، ۱۳۷۲، ص۷۵).
این ایده با دیدگاه «هویت اجتماعی» نیز مطابقت دارد. هنگامی که نظام اجتماعی از طریق عوامل اجتماعی کننده نظیر خانواده، مدرسه، رسانههای جمعی و گروههای اجتماعی به نحو شایستهای عمل نکند، نوجوانان و جوانان نسبت به نظام اجتماعی خودی احساس بیهویتی خواهند کرد و در نتیجه به دلیل نیاز ضروری به کسب هویت اجتماعی درپی جایگزینی احساس هویت اجتماعی از دست رفتهشان خواهند رفت. این احساس هویت اجتماعی جدید ممکن است در قالب گرایش آنها به الگوهای بزهکارانه نمایان شود. تراویس هیرشی یکی از صاحبنظران تئوری کنترل اجتماعی معتقد است که قیود و بستگیهای اجتماعی دارای چهار عنصر اصلی است:
عنصر اول «علاقه» یا ارتباطات مهم با اشخاص معین دیگر است. جوانانی که به دیگران علاقه و توجه دارند، رفاه و احساسات دیگران را در نظر میگیرند و لذا مایلند با مسئولیت عمل کنند و هنجارها را زیر پا نگذارند. برعکس جوانانی که چنین علاقهای ندارند نگران این نیستند که روابط اجتماعی خود را به خطر اندازند و لذا بیشتر احتمال دارد که مرتکب اعمال بزهکارانه شوند.
عنصر دوم «تعهد» است. هرقدر سرمایهگذاری مردم در تحصیلات، سوابق شغلی، خانه و سایر داراییهای خود بیشتر باشد، دلیل بیشتری دارند که با جامعه همنوا باشند تا بتوانند از دستاوردهای خود حفاظت نمایند. اما، جوانان که سرمایهگذاری کمتری در جامعه کردهاند (به ویژه در گروه سنی ۱۵-۲۰ سال)، خطر و هزینه کمتری در ارتکاب بزهکاری میبینند و حتی شاید فرصتی هم برای سود بردن از آن به دست آورند.
عنصر سوم «مشغولیت» یا درگیری و مشارکت مداوم در فعالیتهای روزمره و عادی است. وقت و انرژی محدود است لذا شخصی که عموما مشغول است مثلاً به کار، سرگرمی سالم یا زندگی خانوادگی، فرصت کمی دارد که در اعمال انحرافی مشارکت جوید. این به معنی عدم حضور افراد شاغل در جمعیت بزهکار نیست بلکه احتمال حضور چنین افرادی از افراد غیر مشغول کمتر است. اما کسانی که بیکارند یا در فعالیتهای مرسوم دیگر مشغول و سرگرم نیستند، فرصت بیشتری برای انحراف دارند. لذا بیکاری و کمبود امکانات تفریحی برای جوانان زنگ خطری است که مسئولین ذیربط باید نسبت به آن حساس و هوشیار باشند.
عنصر چهارم «ایمان» یعنی وفاداری فرد به ارزشها و اصول اخلاقی یک گروه است. اگر جوانان قویا باور داشته باشند که برخی اعمال انحرافی و غلط است، مشارکت جستن در آنها دور از تصور است؛ برعکس جوانانی که وفاداری ضعیفی به اعتقادات و ارزشهای اجتماعی دارند ممکن است بیشتر تمایل داشته باشند که ارزشهای آن را نادیده گرفته و از هنجارهای اجتماعی انحراف ورزند.
در مجموع از نظر هیرشی، بزهکاری جوانانی که به خانواده، محل تحصیل، محل کار و جامعه خود دلبستگی دارند، به مراتب کمتر از کسانی است که دلبستگی چندانی ندارند. (رابرتسون، صص۱۷۶-۱۷۵، به نقل از طالبان، ۱۳۸۰، صص۱۰۳-۱۰۲).
تئوری معاشرت افتراقی
ادوین ساترلند (۱۹۷۴) جرمشناس بزرگ آمریکایی معتقد است که بزهکاری از سازمان اجتماعی زمینه یا محیطی که افراد در آن جای گرفتهاند ناشی میشود. هر سازمان و محیطی ممکن است به طرفداری یا مخالفت با یک رفتار بزهکارانه شکل گرفته باشد. برخی به نحوی سازمان یافتهاند که اعمال بزهکارانه را تایید و تشویق میکنند، در حالی که دیگر گروهها بر علیه چنین اعمالی سازمان یافتهاند (سخاوت، ۱۳۷۴، ص۵۸).
به نظر ساترلند، رفتار جنایی آموختنی است، به عبارت دیگر ارثی نیست. این یادگیری در تعامل و ارتباط با دیگران به ویژه در داخل گروههای صمیمی و دوستانه کسب میشود. بنابراین وسایل ارتباط غیرشخصی مانند فیلمهای سینمایی و روزنامه یا کتابهای داستان سهم نسبتا ناچیزی را در تکوین رفتار جنایی ایفا میکنند. جوانان به این دلیل بزهکار میشوند که با الگوهای بزهکارانه یا تعاریف موافق با آنها به میزان قابل توجهی در تماس بوده و همچنین از الگوهای ضدبزهکارانه به دور بودهاند. معاشرت افتراقی به همین معنا است که برخی افراد عمدتا با الگوهای بزهکارانه معاشرت دارند و برخی دیگر با الگوهایی متفاوت از آن (یعنی معاشرت با الگوهای به هنجار و ضد بزهکاری).
برطبق این دیدگاه، معاشرتهای شخصی و دوستانه بیشترین تأثیر را در دوری یا کسب الگوهای جنایی دارند. مهم این است که دوستان فرد کدام یک از الگوهای جنایی یا غیر جنایی را ارایه میدهند و فرد از طریق گروه با کدام دسته از این الگوها تماس بیشتری دارد. گرچه رفاقت در تمام ادوار زندگی وجود دارد اما برای نسل جوان و نوجوان، اهمیت بیشتر دارد؛ به عبارت دیگر رفاقت نوجوانان و جوانان با یکدیگر متفاوت از رفاقت کودکان و بزرگسالان است:
جوانان در انتخاب رفیق آسانپذیر و زودپسندند؛ زیرا آنان بیشتر به احساسات زودگذر و انگیزههای عاطفی متوجه هستند تا به محاسبات عقلانی.
رفاقت جوانان با یکدیگر توأم با تعصب و سرسختی است. جوان با این که احتمالاً در انتخاب رفیق اشتباه کرده و با جوان نابهنجاری طرح دوستی ریخته، به اشخاصی مانند پدر و مادر اجازه نمیدهد درباره رفیقش انتقاد کنند و کارهای خلاف او را به زبان بیاورند. زیرا جوان قبول انتقاد دیگران را به منزله اعتراف غیرمستقیم به نادانی و سوء تشخیص خود در انتخاب دقیق و درست رفیق تلقی میکند و این با غرور و خودپسندی دوران جوانی سازگار نیست.
جوانان در انتخاب دوست و پیوستگی نسبت به رفیق، تندرو و مبالغهکارند و پیرو احساسات آنی خود هستند؛ در مقام ابراز محبت و علاقه افراط میکنند به حدی که گویی یک روح در دو بدن هستند، مثل هم لباس میپوشند و مانند یکدیگر موی و روی خود را میآرایند. هر دوستی به مقیاس درجه رفاقت و دوستی، در اموری مادی و معنوی رفیق خود نفوذ میکند و هر یک دانسته یا ندانسته روی عقاید، اخلاق و کردار دیگری اثر میگذارد و بدیهی است که تلقینپذیری جوانان بیشتر از بزرگسالان است.
اولیای گرامی اسلام به اهمیت مسأله فوق توجه داشته و پیروان خود را به انتخاب رفیق عاقل و با ایمان، تشویق نموده و همچنین خطر رفاقتهای گمراه کننده را خاطر نشان فرمودهاند. امام علی علیهالسلام در نامه خود به «حارث همدانی» توصیه فرمودهاند: «از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، برحذر باش؛ چه آدمی به رویه و روش رفیقش خو میگیرد و به افکار و اعمال وی معتاد میشود». (نهجالبلاغه، نامه ۶۹).
جنسن (۱۹۷۲,jensen) دریافت که جدا از این که آیا اعتقاد یک فرد موافق یا بر علیه قانون باشد، به همان اندازه که تعداد دوستان منحرف افزایش یابد، احتمال رفتار بزهکارانه بیشتر میشود. تعداد رفتارهای انحرافی در بین افرادی که دو تن یا بیشتر دوست منحرف دارند، ۴۰ درصد بیشتر از افرادی است که هیچ دوست منحرفی نداشتهاند (مجله جرمشناسی، ۱۹۷۶، ص۲۰). تقویت و تایید رفتار بزهکارانه از طریق دوستان، بیشترین تأثیرش را وقتی میگذارد که منبع تقویت رفتارهای غیربزهکارانه نسبت به آن کمتر باشد. لیندن و هکلر (۱۹۷۳,LindenandHackler)، در بررسیشان نشان دادهاند که دسترسی به دوستان موافق قانون، احتمال بزهکاری را کاهش میدهد. (پیشین، ص۳۵). هوارد بکر (۱۹۷۳,HawardBecker) در مورد اعتقاد جوانان چنین اظهار نظر میکند که جوانان یکباره به طرف موادمخدر نمیروند، بلکه این گروه صمیمی است که آنها را با این مواد آشنا میکند و با توصیفهای مکرری که از اعضای گروه میشنوند به ماهیت، تأثیر و طریقه استعمال آن پی میبرد. در درون گروه، فرد مواد را میشناسد، به کشیدن آن میپردازد و به آن عادت میکند. در برخی مواقع، گروههای دوستی اعمال غیرقانونی را برای جوان جذاب میکنند و آنان این اعمال را به عنوان تفریح و سرگرمی انجام میدهند؛ برای نمونه به موردی که توسط کلینارد (۱۹۷۴) گزارش شده است، دقت کنید:
«وقتی ما میخواستیم از فروشگاهی چیزی بلند کنیم، همیشه آن را به صورت یک بازی و تفریح درآوردیم. برای مثال، شرط میبستیم چه کسی میتواند در یک روز تعداد بیشتری کلاه بدزدد و یا این که در حضور پلیس چیزی بدزدد و فرار کند. ما همیشه همدیگر را در این راه تشویق میکردیم و به یکدیگر جرأت میدادیم… آن چیزی که من دنبالش بودم تفریح و سرگرمی بود نه خود کالای مسروقه. من آنها را نگه میداشتم و پس از مدتی آنها را به یک مرد یا در کنار پیادهرو میفروختم. از این به بعد بود که من سرقت به خاطر پول را شروع کردم» (صص۱۸۰-۱۷۹).
این یافتهها، تئوری معاشرت افتراقی را تایید میکنند: بزهکاری جوانان بیشتر خواهد بود وقتی که تماس با محیط و الگوهای عرفی ضعیف و دسترسی به محیط و الگوهای انحرافی قوی هستند. این وضعیت یعنی معاشرت و تماس با الگوهای بزهکارانه در مناطق حاشیهنشین، شدت مییابد و به همین دلیل بزهکاری جوانان در این مناطق نمود بیشتری مییابد.
به نظر ویت (۱۹۷۴,Whyte) نویسنده کتاب جامعهای سرِگذر تراکم بیش از اندازه جمعیت یکی از نشانههای اصلی حاشیهنشینی است. کوچهها و خیابانها انباشته از کودکان و نوجوانان است. روابط دوستانه و گروهی، در همین خیابانها، کوچهها و پیادهروها گسترش مییابد. حاشیهنشینی تنها مشخصه فیزیکی مانند تراکم جمعیت، خانههای کوچک و قدیمی، کمبود امکانات تفریحی و بهداشتی ندارند؛ بلکه دارای یک خرده فرهنگ با مجموعهای از ارزشها و هنجارهای مربوط به خود، میزان بالای بیسوادی، محرومیت از تحصیلات رسمی و جرایم خاص (معمولاً خشونتبار) میباشد.
تحقیقات متعدد نشان داده است که جرم، مجرم و قربانی، اغلب در فقیرترین مناطق شهر یا حاشیه شهر پیدا میشوند. یکی از انواع شرارتهایی که توسط برخی ساکنان این محلات صورت میگیرد، نزاعهای گروهی است؛ جوانان محروم با توجه به بدآموزیهای محیط، مرتکب قانونشکنی عمدتا نزاع و سرقت میشوند. اعتیاد نیز در این مناطق نسبت به دیگر مناطق شهری، بسیار بیشتر است. در فرهنگ حاشیهنشینی، غالبا خشونت امری پسندیده و توسل به «زور» عادی تلقی میشود. آشنایی زودهنگام با مسایل و تجربیات جنسی، از دیگر نقاط مشترک این مناطق است. اگر در مناطق متوسط و بالای شهر نسبت به افراد بزهکار یا ضد اخلاق، برداشت منفی وجود دارد، در مناطق حاشیهنشین عمدتا چنین ملاحظهای وجود ندارد. وضعیت به گونهای است که افراد از یک دیگر حمایت میکنند و از سوی دیگران با افراد بزهکار برخورد نمیشود. ساکنین منطقه مایل هستند با این افراد صلح کنند و یا حداکثر از آنها دوری جویند. بنابراین در مطالعه فرایند بزهکاری جوانان نمیتوان از کارکرد مناطقه حاشیهنشین در این فرایند، چشم پوشی کرد.
طبقه نظریه کنترل، گرچه به احتمال زیاد جوانان بزهکار دارای گروه همسالان بزهکارند، اما احتمال بزهکار شدن جوانانی که به والدین، مدرسه و سایر منابع کنترل اجتماعی دلبستگی دارند، کم است. بنابراین بزهکارترین جوانان دارای گروه همسالان بزهکارند و دلبستگی خاصی به والدین، مدرسه و سایر منابع اجتماعی نیز ندارند و کم بزهکارترین جوانان دارای گروه همسالان سالمی (غیربزهکار) هستند و دلبستگی زیادی به این منابع کنترل اجتماعی دارند. (بیکر، ۱۳۷۷، ص۳۹۷).
از تلفیق دو تئوری کنترل و معاشرت افتراقی میتوان چنین نتیجه گرفت که احتمال گرایش جوانان به الگوهای بزهکارانه و انتخاب افراد بزهکار به عنوان دوست، زمانی افزایش مییابد که جوان به دلایل مختلف تقید و دلبستگی چندانی به عوامل جریان جامعهپذیری و کنترل اجتماعی مانند مربیان و اولیاء و… نداشته باشد. برخوردهای دفعی با جوانان، طرد آنها، نداشتن دید مثبت نسبت به آنها و بیتوجهی به حس استقلالجویی آنان و برخوردهای قیممآبانه از عوامل مهم در کاهش تقید و بستگی جوانان به جامعه و ارزشهای آن است.
نظریه آلبرت کوهن (۱۹۸۲,choen,A.)
کوهن مشاهدهگر دقیقی است که توانسته است درباره گروههای زیادی از جوانان خیابانگرد شهرهای بزرگ آمریکا مطالعه کند و از این طریق به تفاوتهایی میان جوانان و بزرگسالان پی ببرد. او با ترکیب آرای جامعه شناختی و روان شناختی به مطالعه بزهکاری جوانان پرداخته است، و سعی کرده است که علل اجتماعی و روانی خاصی که گروهی از جوانان را به رفتار بزهکارانه سوق میدهد توضیح دهد.
برای اکثریت افراد، جرم جوان از لحاظ انگیزه و موضوع با جرم بزرگسالان فرق چندانی ندارد. اما کوهن بر این نکته تأکید دارد که جرم جوانان با بزرگسالان از سه جهت متفاوت است:
الف. غیر مادی بودن: اگر مردم چیزی را میدزدند به دلیل آن است که میخواهند آن را بخرند، بپوشند، مصرف کنند و بفروشند و یا چیزی را که میدزدند که در گذشته به شدت طالب آن بودهاند. به هر حال شئی مسروقه وسیلهای است که فرد را به هدفی میرساند و دزدی برای او رفتاری منطقی و سودمندانه است. اما انگیزه اکثر ماجراجوییهای جوانان چنین نیست، حتی اگر شئی مسروقه جنبه سودمندانه داشته باشد. برای آنان دزدی جدا از مسأله سود و درآمد، نشانه افتخار، مردانگی و به دنبال آن کسب رضایتی عمیق است. دزدی فقط یک راه پاسخ به نیاز جوانان برای کسب مقام است. در خرده فرهنگ بزهکاری این امر کاملاً روشن است که دزدی راهی برای شناساندن خود و اجتناب از تنهایی و مقابله با احساس حقارت اس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 