پاورپوینت کامل مصاحبه با شیخ محمد واعظ زاده خراسانی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با شیخ محمد واعظ زاده خراسانی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با شیخ محمد واعظ زاده خراسانی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با شیخ محمد واعظ زاده خراسانی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۳
اشاره
آنچه در پی می آید حاصل گفت و گویی است با آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی، یکی از
شاگردان مرجع عالی قدر جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی سیدحسن طباطبائی
بروجردی(ره) در خصوص افکار تقریبی آن مرحوم برای وحدت هرچه بیشتر مسلمانان، که
همزمان با چهل و هشتمین سالگرد آن شخصیت برجسته جهان اسلا م تقدیم خوانندگان محترم
ماهنامه اخبار شیعیان می گردد.
• لطفاً بفرمایید آیندهء شیعه را چگونه پیش بینی می کنید؟ وظایف شیعه در این باره
چیست؟ راه کارهای وحدت آفرین که باید مورد توجه قرار گیرند کدام هایند؟
بحث آیندهء شیعه و وظایفش در آینده با وضع شیعه در گذشته ارتباط دارد. قدر مسلّم
این است که من مدت هاست نوشته ام و مورد اعتراض هم قرار گرفته ام که شیعیان باید
خودشان را اولاً، با جهان اسلام ، و ثانیاً، با کل جهان تطبیق دهند. نسبت به کل
جهان ، باید اصولی کلی را که در مراودات ، بحث ها، مکاتبات ، اجتماع و سیاست است
رعایت کنید و شاید کم و بیش هم رعایت می کنند. مهم تر از آن ، رابطهء آنها با جهان
اسلام است . در گذشته ، ما غیر برخی افراد شناخته شدهء مستثنا مثل مرحوم آیت الله
کاشف الغطاء و مرحوم آیت الله بروجردی و… که به فکر جهان اسلام بودند و فقط به
تشیّع نمی اندیشیدند، اینها برای گذشتگان و علمای جهان اسلام و زحماتی که کشیدند و
فتوحاتی که کردند و تبلیغاتی که صورت دادند ارزش قایل می شدند. ولی از این عده که
بگذریم ، نظرها محدود به خود جهان تشیّع است ، آن هم نه به عنوان جهانی که افراد
زیادی دارد که قریب ۱۵ درصد مسلمانان را دربر می گیرد و در بسیاری از کشورها
جایگاهی دارد، بلکه فقط همان حدود عقاید و افکار شیعه و عمدتاً مظلومیت اهل
بیت (ع ) و ظلم هایی که به آنها شده و در حقیقت ، روضه خوانی و گریه بر آنها.
جامعهء ما در گذشته این گونه بوده عوام مردم ، این گونه فکر می کردند.
من عقیده ام این است که این تفکر نه با گذشتهء تشیّع وفق می دهد و نه مصلحت شیعه
است که خودش را به صورت یک فرقهء جدا و مخالف بسیاری از عقاید و مسائل مسلمانان
معرفی کند. انصافاً در مکتب تشیّع ، معارف زیادی هست نظریاتی ، دانشمندانی ، فقه
ارزشمندی که باید اینها را به جهان اسلام معرفی کنیم . البته دربارهء خود اسلام ،
در گذشته ، در خود حضرت امیر(ع ) و رفتاری که در جامعهء اسلامی قبل از خودش داشتند
و اینکه حضرت خودشان را کنار کشیدند و در خانه نشستند، یا وقتی که در وسط میدان
بودند و دربارهء همهء مسائل اظهار نظر می کردند اگر کسی کار خوبی کرده بود تقدیر
می کردند و بعکس مسائلی هست . ولی از این که بگذریم ، وقتی ما به دوران حضرت
صادق (ع ) می رسیم که یک عالم جهان اسلام است ، چیزهای دیگری هم می بینیم .
من یک مقاله به فارسی نوشتم که به عربی هم چاپ شد و در آن نقش حضرت صادق (ع ) را در
گسترش فرهنگ اسلام بیان کرده ام که تلاش های ایشان به تشیّع اختصاص نداشته و روابط
ایشان را با فقهای زمان ، بخصوص ابوحنیفه و امام مالک بیان کرده ام . اینها رسماً
شاگرد ایشان بودند و احادیثی از ایشان نقل کرده اند، هر دوی اینها یک نوع فکر سیاسی
و تمایل نسبت به اهل بیت (ع ) داشتند، اما نه به معنای اینکه شیعه باشند مثلاً
ابوحنیفه به صراحت ، به زیدبن علی (ع ) می گفت : من ترجیح می دهم که یک نفر از آل
علی (ع ) خلیفه باشد، اما نه به عنوان امامت به معنایی که ما می گوییم . موضع او را
در برابر زید و در برابر ابراهیم بن حسن مثنّی نوشته ام . همین طور هم مالک
می گفت : از محمّد نفس زکیه حمایت کنید، که ابن ندیم نوشته است : او را لعنتش کردند
و در مسجد کتک زدند. حضرت صادق (ع ) برای جهان اسلام خیلی کار کردند. گاهی آدم به
چیزهایی برمی خورد که خیلی محدودیت می آورد حضرت اینها را نفی می کرد. این حدیث
معروف است ، در عمدهالطالب هم آمده که امام صادق (ع ) فرمودند: لقد ولّدنی ابوبکر
مرتین ابوعبدا جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع ) الصادق ،
و امّه ام ّ فروه و اسمها قریبه بنت القاسم بن محمّد بن ابی بکر و امّها اسماء بنت
عبدالرحمن بن ابی بکر و لذالک قال جعفر(ع ): ولّدنی ابوبکر مرّتین . (علی بن عیسی
اربلی ، کشف الغمّه فی معرفه الائمّه، ج ۲، ص ۱۶۰)
اینکه مادر حضرت صادق (ع ) دختر قاسم بن محمّد بن ابوبکر و مادر مادرش دختر
عبدالرحمن بن ابوبکر بود دو خانم که هر دو فرزندان ابوبکر بودند.
شما کتاب رجال شیخ طوسی را نگاه کنید! بیش از سه هزار تن از راویان امام صادق (ع )
را ذکر کرده است . نوع متکلّمان زمان ، فقهای زمان ، شخصیت های زمان از حضرت
صادق (ع ) نقل کرده اند حتی مورّخانی همچون محمّد بن اسحاق از ایشان نقل کرده اند.
از اینها معلوم می شود که امام (ع ) خودشان را در جامعهء اسلامی به عنوان یک رهبر
جا انداخته بودند و شاید خیلی از اینها هم می دانستند که ایشان در مسئلهء امامت و
خلافت عقیدهء خاصی نسبت به خودشان و خاندانشان دارند، ولی در عین حال ، حضرت
خودشان را از اینها جدا نکرد.
در قرن چهارم ، زمان شیخ مفید(ره ) و سید مرتضی (ره ) و شیخ طوسی (ره ) برخی روایات
ضعیف دربارهء تحریف قرآن در آثار بعضی از دانشمندان ما ظهور کرد که ظهور و بروزش
بیشتر در عقاید شیخ صدوق بود. البته شیخ مفید خیلی از آنها را در تفسیر و عقایدش
نقض کرد. شیخ مفید به عنوان یک عالم شیعه در جامعهء اسلامی جا باز کرد. همین طور
سیدمرتضی به لحاظ موقعیتی که از لحاظ قرب خلفا و موقعیت خانوادگی و ریاست و زیادت
ثروتش ، در جهان اسلام نقش داشت . در خیلی جاها می شد این مسائل را پیدا کرد، ولی
من روی مرحوم شیخ مفید، شیخ الطائفه ، تأکید می کنم و ما این مطلب را برای اولین
بار از مرحوم آیت الله بروجردی در سفری که به مشهد داشتند، شنیدیم ، که ما در دو
بعد می توانیم کار کنیم : یکی در بعد جهان اسلام و دیگری در بعد محدودهء تشیّع .
• مشی بزرگان ما مثل آیت الله بروجردی در این باره چگونه بوده است ؟
به خاطرم می آید که آیت الله بروجردی به مشهد آمدند و تابستان سه ماه در آنجا
ماندند. من هم در جلسات ایشان حاضر می شدم . در جریان بازدیدی که ایشان از طلّاب و
مدرسهء ما داشتند، جریانی اتفاق افتاد که دربارهء من سؤالاتی کردند و بعد هم به
منزل ما آمدند تا با پدرم ملاقات کنند. ایشان بازدید بزرگان می آمدند. من هم هر وقت
با خبر می شدم ، هر جا که ایشان می رفتند، می رفتم . یک روز با خبر شدم که ایشان به
بازدید مرحوم آقا شیخ محمّد رضا کرباسی رفته اند. ایشان از پیرمردان خاندان کرباسی
و در مشهد ساکن بود و دعای کمیل می خواند و پسرش شیخ اسماعیل در اصفهان موقعیتی
داشت . خود او می گفت : من آقای بروجردی را در اصفهان ، به درس آن فیلسوف بزرگ وقت
بردم ، وگرنه ایشان تمایلی به فلسفه نداشت و تا آخر هم از من تشکر می کرد. وقتی
شنیدم که ایشان برای بازدید به منزل آقای کرباسی رفته ، من هم به آنجا رفتم . وقتی
وارد شدم در اتاق مجاور آنها نشستم صدای آنها را می شنیدم ، ولی خودشان را
نمی دیدم . ایشان می فرمود: شیخ طوسی کتاب های فقهی متعددی دارد. بعضی را برای محیط
تشیّع نوشته مثل النهایه، ولی بعضی ها را برای محیط اسلام نوشته مثل کتاب
الخلاف و کتاب المبسوط . برای اولین بار بود که عالمی می گفت : دو محیط داریم و
شیعیان در هر دو محیط کار می کرده اند و شیخ طوسی این فکر را داشت .
بعدها ما روی این فکر کار کردیم و کنگرهء هزارمین سالش را تشکیل دادیم . بعد هم که
قم رفتیم ، دیدیم که آیت الله بروجردی در درس خود، برای شیخ طوسی خیلی ارزش قایل
است . مرحوم آیت الله بروجردی حتی کتاب المبسوط شیخ طوسی را به عنوان هدیه ، برای
شیخ عبدالحمید سلیم ، رئیس وقت دانشگاه الازهر فرستاد و این کتاب در او چنان اثر
گذاشت که در اواخر عمرش گفته بود: چه آن موقع که مفتی سرزمین مصر بودم و چه بعد که
عضو نخبهء افتاء الازهر شدم ، هرگاه می خواستم برای نظر دادن در مسئله ای به
کمیسیون فتوا بروم ، حتماً کتاب المبسوط را مطالعه می کردم . اگر هم کسی ایرادی
می گرفت ، می گفت : شما بروید ببینید شیخ طوسی در این مسئله چقدر وقت صرف کرده
است ! بنابراین ، اگر قرار بود تشیّع در حد کتاب عقاید شیخ صدوق باشد و یا حتی من
لایحضره الفقیه یا اصول کافی این را نمی شد در عالم اسلام مطرح کرد و حتی گاهی
انکار هم می کردند مثلاً، این همه روایت دربارهء عالم ذر داریم .
بنده عقیده ام این است که اجتهاد به این معنا که ما داریم از زمان شیخ مفید و
سیدمرتضی شروع شد. پیش از آنها محدّث بودند و فقط نقل حدیث می کردند که آخرین
آنها شیخ صدوق بود که اجتهاد کمتری از او سراغ داریم . بنابراین ، روش آنها این بود
که خودشان را در معرض جهان اسلام قرار بدهند. در جاهای دیگر، متکلّمانی داشتیم که
طی این سال ها، کسی که خیلی نمود دارد علّامه حلّی و خواجه نصیر طوسی است . خواجهء
طوسی با هلاکو به بغداد آمد و تمام اوقاف مملکت را در اختیار گرفت و به تمام
آخوندهای سنّی حقوق پرداخت می کرد، وگرنه مشکلاتی پدید می آمد. اگر او آدمی بود که
فقط به فکر تشیّع بود همهء اینها را از دست می داد. بنابراین ، خواجهء طوسی در جهان
اسلام خیلی مؤثر بود و واقعاً خدمت کرد. اگر او خودش را با هلاکو همراه نکرده و به
بغداد نیامده بود کتاب خانه های بغداد از بین می رفت ، علمای بزرگ کشته می شدند و
اوقاف اسلام نابود می شد، بعکس ِ اشکالاتی که بعضی از سنّی ها دارند که می گویند:
او موجب شد هلاکو به بغداد بیاید. او به هر حال ، به بغداد می آمد، ولی خواجه نصیر
طوسی او را کنترل کرد. علاوه بر این ، او به طوری با مغولان ملازمت پیدا کرد که نسل
دومشان مسلمان شدند، حتی شیعه شدند مثل سلطان خدابنده . اینها برای جهان اسلام کار
کردند، فکرشان جهان اسلام بود، در عین اعتقادی که به مذهبشان داشتند. از این قبیل
زیاد داریم .
در عصر ما هم به نظر من در رأس آنها، باید آیت الله بروجردی را به شمار آورد و بعد
مرحوم آیت الله کاشف الغطاء کسانی که در صدد بودند تشیّع را در جهان اسلام مطرح
کنند. در مباحث اصولی که کاشف الغطاء نوشت ، می توانست جوری بنویسد که به این و آن
فحش بدهد، ولی او با این شیوه اش شیعه را به جهان اسلام معرفی کرد و هدف همین بوده
است .
• فکر می کنید چنین روشی که بزرگان سلف ما داشتند، برای آینده هم جوابگو باشد؟
من عقیده ام این است که در آینده ، ما باید همین طور کار کنیم تا تشیّع را در عالم
اسلام مطرح نماییم ، و اگر چنین نکنیم و بخواهیم روش گذشته را ادامه دهیم عالم شیعه
را محکوم می کنند، بخصوص وهّابی ها که حال هم شروع کرده اند. وهّابی ها مدتی است در
بنگلادش کار می کنند. عده ای از علمای آنجا را جمع کرده و به کفر شیعه فتوا
داده اند و در پاکستان هم این کار را شروع کرده اند و عده ای از علما سرکوب
نموده اند. زمینه اش هست که در جاهای دیگر چنین کنند. اینها استنادشان به مطالبی
است که ما بدون مطالعه آنها را نشر دادیم مثل فصل الخطاب میرزای نوری که عین آن
را تکثیر کردند و در اختیار آنها قرار دادند، که شیعیان قرآن را قبول ندارند و به
قرآن دیگری قایل هستند! ما مسائل دیگری هم راجع به خلفا و صحابه داریم که وقتی
اینها منتشر می شود برای آنها خیلی سخت است که شیعه را مسلمان بدانند، بلکه شیعه را
فرقهء پنهانی منافقی می دانند که می خواهد از این راه ها، اسلام را زیر سؤال ببرد.
شیخ مفید و شیخ طوسی و سیدمرتضی به فکر محیط اسلام بودند. شما می بینید که شیخ طوسی
در آثارش چقدر محتاطانه عمل می کند او در کتاب الخلاف ، آراء تمام فقهای اسلامی را
آورد و شیعه را در ردیف آنها قرار داد. اما برخی گاهی با آن مخالفت می کنند و همین
حالا هم این تفکر قدیمی را دارند.
یکی از خاندانی که ریشهء اخباریگری در اینها هست ، به من می گفت : این چه کتابی است
که آیت الله بروجردی چاپ کرده است؟ آقای بروجردی می دانست چه می کند می خواست
بگوید: ما فقه داریم و فقه ما در ردیف فقه اهل سنّت بوده گاهی موافق و گاهی
مخالف . گاهی اتفاق نظر داریم و اتحاد، اجتهاد و استدلال هم داریم . مرحوم
آیت اللّه بروجردی معتقد بود: با مراجعه به فتاوا و روایات اهل سنّت ، بهتر می توان
روایات ائمّهء اطهار(ع ) را فهمید و فتوا داد. بر این عقیده بود که فقه شیعه به
منزلهء حاشیه ای است بر فقه اهل سنّت زیرا در آن زمان ، فتوای رایج و رسمی از
آن ِ فقهای اهل سنّت بود. مردم با توجه به فتوای رایج و رسمی از ائمّهء اطهار(ع )
سؤال می کردند و آن بزرگواران پاسخ می گفتند. او در جامعهء اسلامی می خواست شیعه را
به این صورت معرفی کند و خیلی هم در آن عصر اثر داشت .
شیخ طوسی در مقدّمهء کتاب المبسوط می نویسد: علمای شیعه وحشت دارند از اینکه مسائل
تفریعی فقه اهل سنّت را مطرح کنند بر این گمان هستند که هر نوع تفریعی قیاس است .
او می نویسد: من ابتدا النهایه را، که فقه منصوص است ، نگاشتم تا کسی وحشت نکند که
من می خواهم به روش اهل سنّت گرایش پیدا کنم . پس از آن ، تصمیم گرفتم تمامی
تفریعاتی که اهل سنّت بر اساس قیاس و مانند آن آورده اند، بدون اعمال قیاس ، با
توجه به فقه شیعه بیان کنم . این کتاب الخلاف و نیز کتاب المبسوط شیخ طوسی باب
جدیدی است که در شیعه گشوده شد و تشیّع را به جامعهء اسلامی آورد و قهراً خیلی از
حرف های تند و بی اساس و لعن و طعن ها را از آن دور کرد. ما نمی گوییم : مکتب آنها
حق است یا باطل ، می گوییم : در مورد آنها، امروز باید سکوت کرد. مکتب ها نباید به
هم فحش بدهند ما حتی با مارکسیسم هم به عنوان یک مکتب شناخته شده بحث
می کردیم ، نه که فحش بدهیم . ما باید در جهان اسلام ، خودمان را به عنوان یک مکتب
عقلانی منتسب به اهل بیت (ع ) و خادم اسلام معرفی کنیم . در بعضی از مسائل ، باید
سکوت کنیم ، اما نمی گویم اینها را باید از بین ببریم .
بعضی مسائل مانند تحریف قرآن انصافاً خیلی به ما لطمه زده و خیلی از علمای
متأخّر ما در این زمینه کار کرده اند. یکی از کارهایی که ما انجام می دهیم تدوین یک
دوره کتابی است به نام نصوص فی العلوم القرآنی که تا به حال ، دو جلد آن چاپ شده
است . جلد سوم آن در نفی تحریف است . در آن ، تمام کلماتی که از قدیمی ترین علما،
از شیخ صدوق و سیدمرتضی و شیخ طوسی و طبرسی نقل شده تا زمان معاصر مانند مرحوم
بلاغی و آیت الله خوئی را جمع کرده ایم که یک جلد می شود. معلوم می شود علمای شیعه
قدیماً و جدیداً مخالف این نظر بودند و این روایات را قبول نداشتند. و این خدمتی
است به جهان تشیّع و سنّی ها باید باور کنند که محققان مذهب ما این گونه فکر
می کنند.
یادم می آید مرحوم آیت الله بروجردی در درس اصول ، دربارهء حجیّت ظواهر ادلّه و
روایات را مطرح می کرد یکی از کسانی که حاضر بود به نظرم آیت الله شیخ لطف الله
صافی بود، گفت : آقا! مسئلهء تحریف را هم مطرح کنید. آقا گفت : مگر کسی می تواند
احتمال بدهد که قرآن تحریف شده باشد؟ گفتند: علی کل حال ، مطرح شده و در کتاب ها
هست . شیخ انصاری معترّض آن شده ، آخوند متعرّض آن شده … . ایشان گفت : خیلی
خوب . فردا که ایشان آمد، بحث را این طور شروع کرد که قرآن چگونه نازل می شد و ضبط
می شد و حفظ می شد و کسی نمی تواند احتمال تحریف هم بدهد. علاوه بر این ، وقتی قرآن
در سطح دست کم صحابه ، یا در زمان پیامبر، در سطح کل مسلمانان بود، مردم بیشتر آن
یا مقداری از آن را حفظ بودند و یا آن را در خانه داشتند و ممکن نبود کسی آن را
تغییر بدهد و صدای ده نفر درنیاید. من در تاریخ علوم اسلامی ، نوشتم که امروز کسی
که شعر حافظ را در محفل اُدبا غلط می خواند همه صدایشان درمی آید، اما در قرآن این
امکان وجود ندارد؟
ایشان عقیده شان این بود که قرآن در زمان پیامبر جمع شد و حفظ شده است . غیر از
این ، خود قرآن به صراحت می فرماید: إِنَّا نَحْن ُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ
وَإِنَّا لَه ُ لَحَافِظُون َ (حجر: ۹) إِن َّ عَلَیْنَا جَمْعَه ُ
وَقُرْآنَه ُ (قیامت : ۱۷) شما ده هزار حدیث را هم که داشته باشید، وقتی به قرآن
عرضه کنید، این دو آیه و امثال اینها آنها را نفی می کنند. انسان تعجب می کند که
چرا برخی توجه نمی کنند که این حرف ها خلاف قرآن است . ایشان به هر حال بحث را به
این صورت تمام کرد و گفت : اخبار تحریف قرآن را احمد بن محمّد بن سیّاری وضع کرده
است که در رجال می گویند: انّه کذّاب .
این تفکر برای کسی است برای قرآن و اسلام خیلی ارزش قایل است . او نمی گوید: اینها
برای سنّی هاست و ارزش ندارد. هر چه هست مال ماست . نه ، این حرف ها با جهان اسلام
هماهنگ نیست . از نظر من ، ایشان خیلی در این جهت بود، اگرچه چند نفر دیگر هم
بودند. بعد این تفکر منتهی شد به دارالتقریب که البته آن هم از افکار سید
جمال الدین اسدآبادی و بعد هم افکار شیخ محمّد عبده سیراب می شد. این عده واقعاً
کار کردند و آثار خوب شیعه را چاپ کردند مثل مجمع البیان که ما هم آن را تجدید چاپ
کردیم . کارهای دیگری هم کردند.
• به نظر شما، مهم ترین ویژگی راهبردی در آیت الله بروجردی در نیل به وحدت چه بود؟
مرحوم آیت الله بروجردی دربارهء مسائلی که مربوط به موارد اختلاف است و این
دعواهایی که بین شیعه و سنّی است خیلی فکر کرده بود، به این نتیجه رسیده بود که
ضرورت ندارد ما بر مسئلهء خلافت تأکید کنیم . روزی مرحوم آیت الله بروجردی در
یکی از جلسات گروه حدیث ، فرمودند: آقایی کتابی نوشته و در آن به خلفا و شیخین بد
گفته است . نام من را هم برده است . من دستور دادم همهء آنها را جمع کنند. افزودند:
امروز مسلمانان نیاز ندارند به اینکه بدانند چه کسی خلیفه بوده و چه کسی نبوده
است . آنچه امروز نیاز مسلمانان است ، این است که بدانند از چه مأخذی احکام گرفته
می شود. آنان می گویند: قرآن و سنّت ، ما می گوییم : قرآن و عترت . بنابراین ،
امروز که نه حکومت اسلامی است و نه خلافتی ، ما می توانیم حرف خود را بر کرسی
بنشانیم و بگوییم : مرجع مشکلات مردم ائمّهء اهل بیت (ع ) هستند. سیاسی های حامی
خلافت ، که قبلاً عامل تفرقه و مانع شنیدن حرف حق ما بودند، اکنون وجود ندارند و در
ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 