پاورپوینت کامل علم فقه کارکردها و ویژگیهای آندر گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین مهریزی ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علم فقه کارکردها و ویژگیهای آندر گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین مهریزی ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علم فقه کارکردها و ویژگیهای آندر گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین مهریزی ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علم فقه کارکردها و ویژگیهای آندر گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین مهریزی ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :
۳
اشاره
با توجه به تخصص استاد محترم حجت الاسلام والمسلمین مهریزی در زمینهء فلسفه و فقه و
مسائلی که در حوزهء علم فقه رایج است ، بر آن شدیم تا در این خصوص با ایشان به
گفت وگو بپردازیم . از این رو، سؤالاتی را در سه محور پیشینه ، وضعیت کنونی و نیز
آیندهء علم فقه (فلسفه فقه ، فقه اجتماعی ، فقه حکومتی ، برخورد فقه ; چالش های
رودررو و نیز نحوهء تعامل با آنها) از محضر ایشان پرسیده ایم که امیدواریم پاسخ های
ارائه شده مورد توجه و استفادهء خوانندگان محترم نشریه اخبار شیعیان و عموم
علاقه مندان قرار بگیرد.
حضرت عالی شروع علم فقه را از چه زمانی می دانید؟ آیا زمان پیامبر(ص ) و ائمه (ع )
رایج بوه است؟
بسم الله الرحمن الرحیم . ما فقه را گاهی به معنای اجتهاد، یعنی کسی که از قواعد
کلی فروع را استخراج می کند، ترسیم می کنیم و گاهی به عنوان یک دانش . این دو را
باید یک مقدار با هم فرق گذاشت . در مورد شروع فقه به معنای اجتهاد، به گمانم
می توانیم از همین دوره های نخستین اسلامی ترسیم کنیم ; در بعضی از روایات منابع
اهل سنت هم ذکر شده است و فرض عقلایی قضیه هم همین است . کسانی هم که در زمان
پیامبر(ص ) زندگی می کردند غالباً نمی توانستند بیایند سؤالات روزمرهء خودشان را
بپرسند; چون از جاهای مختلف بودند. از این رو، قواعدی را دریافت می کردند و
مسائلشان را با آنها تطبیق می دادند و منعی هم نبود. بنابراین ، هیچ بعدی ندارد
بگوییم : اجتهاد به همین معنا از همان زمان مرسوم بوده است . در دورهء ائمه (ع )
بیشتر شاهد این وضعیت هستیم ; تعبیرهایی که ائمه (ع ) در خصوص نحوهء استنباط از
آیات یا پاسخ به مسائل مردم ارائه می دادند. خود ائمه (ع ) بیشتر در مدینه بودند،
ولی در شهرهای دیگر از جمله در خراسان ، بغداد و قم اصحاب آنها بودند و ارتباطات
این چنینی وجود داشت . از این رو، اجتهاد به این معنا که از قواعد و آموزه های کلی
دین مسائل روزمرهء خودشان را استخراج کنند، از همان دوره های نخستین بوده است ،
گرچه شدت و ضعف آن متفاوت است ; یعنی هرچه ظرفیت فکری و فرهنگی جامعه و علما و
نخبگان بیشتر بشود این اجتهاد بیشتر می شود. هرچه جامعه بسیط تر باشد، نوعاً افراد
همهء سؤالاتشان را می پرسند و از این رو، میزان مراجعات مردم بیشتر می شود.
بنابراین ، اگر فقه را به معنای اجتهاد در نظر بگیریم ، قدمت آن به زمان های نخستین
برمی گردد; اما چنانچه آن را به عنوان یک دانش بدانیم ; به این صورت که مسائل کنار
هم قرار بگیرند و مدون باشد، زمانش متأخر است . از دورهء ائمه (ع )، بخصوص دورهء
امام صادق (ع )، تدوین های فقهی زیادی بوده است و آنچه به دست ما رسیده مدونه های
فقهی است که به قرن چهارم برمی گردد. ولی اصل تدوین آن گونه که کتب تاریخ نشان
می دهد در زمان خود ائمه (ع ) بوده است . حتی – همان گونه که نقل شده است – بعضی از
ائمه (ع ) خودشان کتاب های فقهی داشته اند; یعنی کتاب هایی که محتوای آن فقه بوده
است ، نه آن فقه رایجی که ما می گوییم . در مورد خود حضرت امیر(ع ) کتاب القض را
نقل می کنند; کتاب قطوری که ابواب حرام و حلال در آن بوده است . اما شاگردان
ائمه (ع ) بیشتر در زمان امام باقر و صادق (ع ) به این کار مبادرت ورزیده اند،
بخصوص کوفی ها به خاطر تمرکزی که شیعه در قرن دوم در کوفه داشته است . آن گونه که
مرحوم نجاشی گزارش می کند، عمدهء تدوین های شیعه در قرن دوم را کوفی ها دارند.
البته ارتباطشان هم زیاد بود; در طی دو سال حضور امام صادق (ع ) در کوفه این ارتباط
قوت پیدا کرد. بنابراین ، فقه را اگر به معنای عملیات ردّ فروع به اصول معنا کنیم
در دوره نخستین داریم ، اما اگر به عنوان دانشی که مسائل خاصی کنار هم گرد آمده و
تدوین شده باشد، متأخر است . شروع قابل توجه آن به قرن دوم برمی گردد و آنچه ما در
اختیار داریم مربوط به قرن چهارم است .
به نظر شما رشد و توسعه و یا رکود دانش فقه در تاریخ به چه عواملی بستگی دارد؟
به نظر من سه عامل می تواند در توسعه یا رکود فقه سهیم باشد. البته رکود به معنای
اعم مد نظر ماست ; مثلاً به صرف اینکه در بعضی دوره ها کتاب ننویسند، این را من
رکود نمی دانم . ممکن است کتاب بنویسند ولی جلو نروند; کتاب زیاد باشد، ولی درجا
زدن باشد، تکرار مکررات باشد; این رکود است . رکود به نداشتن کتاب نیست ، به عدم
توجه مناسب به نیازهاست . با توجه به این تعریف ، من این گونه ذکر می کنم : عامل
اول اینکه فقه درگیر مسائل زندگی و در متن زندگی باشد. اگر فقیه از زندگی دور باشد
و تنها در عرصه های تفکری ذهنی و فردی خود سیر کند فقه عقب می ماند. آنچه باعث
می شود فقه پیشرفت کند مسائلی است که برایش پیدا می شود، وگرنه آن قواعد کلی متکثر
نیست . آنچه از قواعد استخراج می شود اگر مسائلی باشد که انسان ها در زندگی با آنها
سر و کار دارند و فقه با آنها درگیر شود، گسترش پیدا می کند; اما اگر درگیر نشود
درجا می زند. عامل دوم میزان ارتباط فقه با دانش های دیگر است ; از کلام ، تفسیر،
علم ، اصول و علوم جدیدی که بشر به آنها دست یافته است بریده باشد یا با آنها مرتبط
باشد. میزان ارتباط فقه با این دانش ها می تواند در رکود و یا عدم رکود آن مؤثر
باشد. معمولاً فقهایی که فقهشان فقه زنده و گسترده است کسانی هستند که از این
دانش های متنوع برخوردارند. شیخ طوسی ، فقهش فقه زنده است ; فقیه است ، متکلم است ،
مفسر است و با دانش های مختلف سر و کار دارد. این ارتباط در نگاهش اثر می گذارد.
علامه هم همین طور است ; متکلم است ، شرح کتاب های کلامی می نویسد، با دانش های
دیگر و با فقه اهل سنت ارتباط دارد. اگر همین را ملاک قرار دهیم می توانیم آن را به
عنوان عامل دوم در نظر بگیریم . عامل سوم این است که فقیه یا مجتهد همیشه در حال
تفکر و تأمل در روش های اجتهاد باشد. منطق اجتهاد تقلیدی نیست . اگر در خود آن
قواعد هم تأمل بشود، قواعد جدیدتر و بهتر و شیوه های مناسب تری به کار گرفته شود،
اینها باعث پویایی می شود. بنابراین ، پویایی به معنای رشد کردن ، زنده بودن و کارا
بودن و مشکل زندگی را حل کردن است و رکود نقطه مقابل آن . این سه عامل در توسعه یا
رکود فقه تأثیر دارند.
آیا می توان از علم فقه به عنوان فربه ترین و رشدیافته ترین فراورده فکری شیعه یاد
کرد؟
تا حدی درست است ; چون بخشی از دانش های دیگر دانش هایی هستند که در ارتباط با فقه
درست شده اند; اصول فقه ، علم رجال و مانند آنها از جمله مرتبطات فقه به شمار
می روند. خود کتاب های فقهی را هم اگر بررسی کنیم از نظر کمیت با کلام ، با فلسفه و
با بسیاری از علوم دیگر قابل قیاس نیستند. تنها چیزی که ممکن است از لحاظ کمیت یک
مقدار به کتاب های فقهی نزدیک باشد تفسیر و علوم قرآن است ، آن هم در اهل سنت نه در
شیعه . شما اگر آمار کتاب هایی که در مورد دانش های دیگر تدوین شده است در نظر
بگیرید و آنها را با آمار کتاب های فقهی مقایسه کنید قاعدتاً همین است که فرمودید;
یعنی فقه آمارش بیشتر است . در شیعه این گونه است ، ولی در اهل سنت تقریباً می توان
کتاب های تفسیر را از لحاظ تعداد در رتبهء دوم و یا همردیف کتب فقهی قرار داد.
بنابراین ، در شیعه و اهل سنت فقه بیشترین آمار کتاب ها را به خود اختصاص داده
است . قاعدهء آن هم همین است ; چون فقه مسائلی است که مردم در زندگی با آن سر و کار
دارند. حال آنکه در بحث های اعتقادی ، با همان باورها و برداشت های ذهنی خودشان به
سراغ استدلال های مربوطه می روند و کسانی که به آن نیاز دارند گروه اندکی را تشکیل
می دهند. در تفسیر، کلام و فلسفه هم همین طور است ; ولی فقه مورد استفاده همه است .
از ابعاد فردی و عبادات و وظایف شخصی و تکالیف دینی گرفته تا مسائل اجتماعی و
اقتصادی و خانواده ، اکثر مردم با آن درگیرند; ازدواج ، ارث ، وصیت و مسائلی نظیر
آن . از این رو، چون عموم مردم با آن سر و کار دارند این اتفاق افتاده است .
لطفاً در خصوص مکاتب و مدارس مهم فقهی شیعه توضیحاتی ارائه بفرمایید.
در رابطه با مسائل فقهی و احادیث و روایات ، یک تقسیم بندی رایج وجود دارد:
اصولی ها و اخباری ها. وجههء غالب ، وجههء اصولی ها بوده است . آنها در برخورد با
منابع اصلی ، از جمله قرآن و سنت ، اجتهاد را نیز لازم می دانسته اند; تنها به
ظواهر اکتفا نمی کردند; در برخورد با حدیث ، نسبت به سند و بررسی صدورش سخت گیری
می کردند. اینها را اصولی می گویند. به مکتب آنها هم که مکتب غالب شیعه است مکتب
اصولی می گویند. در مقابل این مکتب ، مکتب اخباریون است که به ظواهر اکتفا
می کردند; یعنی در برخورد با سند تسامح به خرج می دادند و تطبیق هایی را که اصولیین
در سند داشتند خیلی لازم نمی دانستند. این دسته مبانی خاص خودشان را دارند. غالب
کتاب های فقهی شیعه در دسته اصولی ها قرار می گیرد. به نظر من ، می شود چیزهایی را
حتی در اصولی ها بررسی کرد که اگر این کار صورت بگیرد می توان دسته بندی ها و
جریان های فکری دیگری را نیز استخراج کرد; یعنی کسانی که در فقهشان به مسائل
اجتماعی و اقتصادی ، مسائل واقعی زندگی و مسائل عمومی و حکومتی توجه می کنند و
کسانی که چنین توجهی را نداشته اند. از این زاویه می شود به مسئله نگاه کرد. در
برخی از دوره های فقه شیعه و علمای شیعه ، چنین نگاه هایی وجود داشته است . یک بخش
آن در دوره صفویه و قاجاریه است ; دوره هایی که علمای شیعه با حکومت نزدیک می شوند
و مسائل اجتماعی بیشتر مطرح می شود. مثلاً، در دورهء صفویه و یا قاجاریه بحث هایی
مثل نماز جمعه تشدید می شود و یا بحث هایی مانند حکومت و ولی فقیه و مانند آن مطرح
می شود; بحث هایی که در دوره های دیگر خبری از آنها نیست . یا در خود فقه ، مسائلی
که منعکس شده آیا بیشتر واقعیت هایی بوده که مورد نیاز بوده است یا بیشتر جنبهء
ذهنی ، غیرعملیاتی و غیرعلمی داشته است؟ از این جهت هم می شود فقه اصولی ها را
تقسیم بندی کرد; کسانی که در فقهشان به مسائل حکومتی و اجتماعی و متن زندگی توجه
بیشتر داشته اند و کسانی که چنین توجهی نداشته اند. ما می توانیم برای آن سابقه
قبلی پیدا کنیم : در دوره صفویه و قاجاریه و نیز فقه شیعه در بغداد چنین نگاهی وجود
داشت ; چون دولت های شیعی در آنجا حکومت می کردند. هرجا چنین چیزی بوده است ، این
اتفاق در فقه شیعی رخ داده است . البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان
مرحوم امام این نگاه خیلی قوی تر شد.
با این توضیحاتی که بیان فرمودید، می توان نتیجه گرفت که فربه شدن برخی بخش ها
برمی گردد به مسائلی که برای فقیه مطرح می شود. آیا همین طور است؟
قاعدتاً این گونه است . مثلاً، اگر در یک دوره مسائلی که برای فقیه مطرح می شود
وسیع تر از مسائل فردی عبادات باشد، بخش های دیگر فقه هم مطرح می شود. در غیر
این صورت ، تنها به یک بخش از فقه پرداخته می شود. گاهی فروعی که ممکن است اصلاً در
عمر بشر یک بار هم اتفاق نیفتد زیاد می شود; یعنی کل انرژی صرف همین بخش فروعات
می شود. مثلاً، کتاب هایی که به عنوان فروع نوشته می شود، به تعبیر بعضی ها جز
تشحیذ ذهن چیز دیگری نیست ; خبر واقعی و خارجی ندارد. مثال های زیادی ذکر می شود;
مثلاً لباس من نجس می شود یا لباس دختر پادشاه هند؟! و بر اساس همین مثال ها بحث
می شود و ماحصل آن در کتاب ها می آید. زمانی که فقه از مسائل عینی غفلت کند به این
سمت می آید. اینها ارتباط نزدیکی با هم دارند.
وجه تمایز فقه شیعه و فقه اهل سنت چیست؟
ما یک وقت تفاوت ها را می گوییم و یک وقت امتیازها را. اگر تفاوت ها را بگوییم
آسان تر است ; چرا که نسبت به آنها داوری نمی کنیم . در این نگاه ، بعضی از این
تفاوت ها را که برای ما صبغهء ارزشی دارد و برخی ممکن است نقطه ضعف ما باشد بررسی
می کنیم . اولین ویژگی که ما در فقه شیعه داریم و امتیاز هم محسوب می شود، استفاده
از روایات اهل بیت (ع ) است که قاعدتاً دایره منابع را گسترده تر می کند. در فقه
اهل سنت ، اگر ۲۳ سال حضور پیامبر(ص ) و کل دورهء صحابه را هم در نظر بگیریم ،
حداکثر سال ۹۰ قمری می شود; یعنی در سال ۹۰ دستمان از نص بسته می شود; ولی در شیعه
تا سال ۳۲۰ که غیبت کبرا شروع می شود دست رسی به نص ادامه دارد. از این رو، نص ما
بیش از دویست سال گسترش پیدا می کند و طبیعتاً کمیت روایات هم بیشتر می شود. ضمن
اینکه تربیت کردن افراد برای نوع فهم و روایت یکی از امتیازهای جدی فقه شیعه است ;
چیزی که در فقه اهل سنت قاعدتاً کمتر به چشم می خورد. از این رو، اهل سنت به دنبال
منابع دیگری می روند که از نظر فقه شیعه چندان قابل اعتبار نمی باشند. از این که
بگذریم ، به نظر من تأملات عقلانی در فقه شیعه در مقایسه با اهل سنت بیشتر است .
شما اگر کتاب های اصولی شیعه و اهل سنت را نگاه کنید این حالت را می بینید. در
منابع شیعی بحث ها عمیق تر و استدلال ها دقیق تر و قوی تر است . در منابع فقهی شیعه
مسامحه در استدلال کمتر است و تأملات عقلانی و دقت های عقلانی بیشتر. این دو تفاوت
از جنبه امتیاز بود; اما در کنار این امتیاز، اهل سنت چون با مسائل اجتماعی و حکومت
درگیر بودند همیشه بحث های اجتماعی در فقهشان منعکس بوده است . اما ما در بعضی
دوره ها که از آنها یاد کردیم این گونه نبوده ایم ; خیلی اوقات فقیه دنبال حل مسائل
فرد است نه مسائل اجتماع ; نگاهش به فقه نگاه فردی است . گویا فقه آمده است مشکل
فرد مسلمان را حل کند نه جامعهء اسلامی را. این از نقاط ضعف است که بعضی از فقها به
آن اشاره کرده اند. از جمله ، شهید محمدباقر صدر در مقاله ای تحت عنوان آسیب های
فقه شیعه به برخی از نقاط ضعفی که در فقه شیعه وجود دارد اشاره کرده است . ایشان
یکی از جنبه ها را این مسئله می داند. این جنبه در فقه ما به عنوان یک نقطه ضعف
قابل توجه است . این تفاوت با فقه اهل سنت است . به نظر من اینها بیشتر مطرح است .
در خصوص فلسفه فقه اگر توضیحی دارید بفرمایید.
در برخی از دوره های اسلامی بعضی از کتاب هایی که نوشته می شد بحثی را تحت عنوان
شاخه های علوم و تقسیم بندی های علوم مطرح می کردند; مثلاً به آن رؤوس ثمانیه
می گفتند; هشت مسئله ای که پیش از وارد شدن به هر علمی باید حل و فصل می شد.
معمولاً در ابتدای کتاب ها مسائلی نظیر تعریف آن علم ، مبانی آن علم ، فوایدی که بر
این علم مترتب می شود و نیز روش این علم آورده می شد; یعنی کتاب هایی به عنوان
تقسیم بندی علوم نوشته می شد. فارابی و برخی دیگر، این بحث ها را در کتاب های خود
ذکر کرده اند. در دورهء جدید، این نگاه جدی تر شد; اینکه ما در هر علمی وارد
می شویم مسائل داخلی و درجه آن علم را بررسی کنیم . ما وقتی وارد فقه می شویم ،
مثلاً از کتاب طهارت شروع می کنیم و از فقه یک تعریف مختصر ارائه می دهیم ; اما فکر
کردن دربارهء خود این دانش یک بحث مهمی است . این را به عنوان فلسفه مضاف تعبیر
می کنند. ما با هر دانشی که سر و کار داریم ، باید یک بار آن را به عنوان یک پدیدهء
درجه دو مورد مطالعه قرار دهیم . این می شود فلسفه مضاف . از این رو، عنوان واحد
درسی جداگانه ای در همهء رشته ها به آن اختصاص یافته و کتاب هایی هم برای آن تدوین
شده است . بسیاری از این کتاب ها به فارسی هم ترجمه شده است ; از فلسفه ریاضی گرفته
تا فلسفه منطق ، فلسفه فیزیک ، فلسفه شیمی ، فلسفه علوم اجتماعی ، فلسفه روان شناسی
و مانند آن . متأسفانه ما در ادبیات دینی و علوم انسانی عقب هستیم ، با اینکه از
نظر تاریخی پیشتاز بودیم . حتی شما اگر به کتابی که طلبه ها سال اول طلبگی
می خوانند نگاه کنید این عبارت به چشم می خورد: اما المقدم ففی المواد التی یجب
الموفه .. قبل … یعنی آنجا بعضی از مطالب فلسفه ذکر شده است ; چیزی که در
دوره های اخیر مورد غفلت واقع شده است . البته در سال های اخیر تا حدودی در
حوزه های علمیه و حوزه های علوم انسانی این نگاه در حال شکل گرفتن است . بحث فلسفه
تاریخ یک مقدار قدمت بیشتر دارد که بیشتر به آن پرداخته شده . بعد از آن ، فلسفه
فقه مطرح می شود که شاید بتوانیم بگوییم ۱۵ سال است این بحث در حوزهء علمیهء قم
شروع شده . ابتدا این بحث در سال ۱
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 