پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران و واکنش شیعیان عربستان و آل سعود به آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران و واکنش شیعیان عربستان و آل سعود به آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران و واکنش شیعیان عربستان و آل سعود به آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل انقلاب اسلامی ایران و واکنش شیعیان عربستان و آل سعود به آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۵۰
اشاره
متن زیر به بررسی وضعیت شیعیان در عربستان تحت حاکمیت وهابیون و اجحافاتی که علیه ایشان اعمال شده و تأثیرات انقلاب اسلامی بر جنبش های شیعی در عربستان و واکنش دولت سعودی به این مسئله می پردازد. این متن از سوی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در گاهنامه -»برداشت اول-« منتشر شده است.
موقعیت جغرافیایی شیعیان در عربستان و خاورمیانه
شیعیان از سویی در مناطقی نظیر، ایران، عراق، عربستان سعودی و کویت سکونت دارند که مهم ترین حوزه های نفتی جهان به شمار می آیند و از سویی دیگر، همجوار فلسطین هستند؛ کشوری که صحنه رویارویی جهان غرب و آمریکا با اسلام و مشرق زمین است. از طرفی سیاست خاورمیانه ای آمریکا بر دو پایه نفت و تأمین امنیت اسرا ئیل شکل می گیرد. لذا در هر دو بخش، نفت و اسرا ئیل، با عامل بسیار تعیین کننده ای به نام شیعه روبه روست. از نظر استراتژیک، جمعیت شیعه جهان عرب در قلب بزرگ ترین منطقه نفت خیز خاورمیانه و در کنار آبراه های حمل و نقل نفت در خلیج فارس قرار دارند. در مقام نظر، شیعیان عرب همراه ایران می توانند بیشتر منابع نفتی خلیج فارس را تحت کنترل در آورند و از نظر تعداد نیز شیعیان ۷۰% جمعیت خلیج فارس را دارا می باشند که در حدود ۱۴ میلیون نفر آنان در کشورهای حاشیه خلیج فارس پراکنده اند. این تحقیق به وضعیت شیعیان در داخل و خارج از عربستان سعودی می پردازد و واکنش عربستان در قبال آنها را نشان می دهد، لذا بخش اول به مباحث شیعیان عربستان و بخش دوم به واکنش عربستان به تکاپوی شیعی در منطقه می پردازد.
شیعیان عربستان
موقعیت جغرافیایی و جمعیتی: بنابر گزارش گروه بحران های بین المللی FG( )، در سال ۱۹۹۹ حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت ۱۶ میلیونی عربستان را شیعیان تشکیل می دهند که با احتساب رشد ۵/۳ درصدی جمعیت عربستان، جمعیت آنها در حال حاضر، ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر می باشد. بیشتر شیعیان در منطقه شرقی عربستان در حاشیه خلیج فارس از قطر تا نزدیک کویت ساکن هستند و نواری شیعه نشین را شکل داده اند که شامل استان های احسا تا قطیف می گردد. بعضی از شیعیان نیز در مدینه منوره ساکن هستند [که به شیعیان نخاوله معروف هستند] و بعضی هم در شهر مهم جده. به شیعیان عربستان باید اسماعیلیان منطقه نجدان را نیز اضافه کرد. از زمان اولین اکتشاف نفت در منطقه شیعه نشین عربستان در سال ۱۹۳۸، این نفت است که تمام جنبه های زندگی منطقه شرق را تحت تأثیر قرار داده است؛ چرا که دست کم اکثر حوزه های نفتی کشور عربستان در مناطق شیعه نشین قرار دارد. در پادشاهی عربستان که اسلام رنگ سنی افراطی بر خود دارد، شیعیان، همواره در شرایط سخت قرار نداشتند. یک استاد دانشگاه یادآوری می کند که ابن سعود بدون هیچ گونه مقاومتی در سال ۱۹۱۳ منطقه آل هاسا از مناطق شیعه نشین را فتح کرد. مردم در محل باقی ماندند و ثروتمندان به فاتحان پیوستند و حتی در سرمایه گذاری های آینده برای گسترش منطقه نیز شرکت کردند. در مقابل، ابن سعود اجازه داد که شیعیان، منطقه را بر اساس سنت های مذهبی خود اداره کنند و دادگاه های ویژه خود را داشته باشند. ابن سعود مانند عثمانیان دادگاه های مستقل شیعیان را به رسمیت شناخت، ولی اعتبار دادگاه های مذکور رو به افول گذاشت؛ چرا که از منظر قضایی احکام شیعیان از سوی تشکیلات مذهبی وهابی به رسمیت شناخته نمی شد و فاقد اعتبار بود. دادگاه های شیعی به اموری نظیر ازدواج، ارث و وقف رسیدگی می کردند، ولی همه احکام این دادگاه ها باید به تصویب دادگاه مشروع یا -»المحکمه الرعیه-« می رسید که البته دادگاه مذکور تحت تسلط علمای وهابی قرار داشت. از آنجا که وهابیت به عنوان دین رسمی و دولتی به مردم تحمیل شد، علمای وهابی در همه حوزه های دینی از استقلال عمل برخوردار شدند و حکومت فتوای آنان را ابزاری برای تکفیر دشمنانش و حصول مشروعیت قرار داد. علمای وهابی کوشیدند تا اسلام مورد نظر خود را بر دیگر فرقه ها تحمیل کنند و این مصیبت بارترین تجربه شیعیان بود، لذا رویکرد نخستین ابن سعود، یعنی به رسمیت شناختن فرقه های اهل تسنن، امامیه و زیدیه و پلورالیسم فرقه ای، تاکتیکی سیاسی بود تا به واسطه آن آرامش را بر منطقه حجاز حکمفرما کند؛ چرا که از یک سو پیروان فرقه های مختلف، جمعیت این ناحیه را تشکیل می دادند و از طرف دیگر، وی هنوز به طور کامل بر منطقه مسلط نشده بود، ولی به محض اینکه او منطقه حجاز را به طور کامل تحت کنترل و تسلط خود در آورد، در اوج خودکامگی قوانین شرعی حنبلی را بر مردم این منطقه تحمیل نمود، به طوری که شیعیان در جرگه مشرکین قلمداد شدند و مجبور شدند با اسلام (وهابی) تجدید بیعت کنند و از به جا آوردن آیین های خاص خود در حسینیه ها منع شدند و مجبور شدند در مساجد اهل تسنن نماز بخوانند. ابن سعود علاوه بر تعقیب فتوای علمای وهابی علیه شیعیان احسا در سال ۱۹۲۷، به معاونان خود در احسا و قطیف دستور داد علمای شیعه را مجبور کنند اسلام وهابی ارا ئه شده از سوی ابن بشر را بپذیرند. بنابراین بسیاری از شیعیان مجبور شدند شهادتین را ادا کنند. علمای مذهبی عربستان، شیعیان را به عنوان خوارج تلقی می نموده اند و مراسم عاشورا دا ئماً مورد کنایه و حمله بوده و سال های متمادی این مراسم برگزار نمی شده و ممنوع بوده است.
هویت شیعی در بستر هویت سعودی — وهابی
حکومت آل سعود با هدف متحد کردن گروه های مختلف و همگون سازی آنان، حق حاکمیت خاندان سلطنتی را به عنوان یک اصل مسلم در سطح ملی ترویج نمود. البته در مناطق مختلف عناصر متفاوتی برای شکل دهی هویت ملی به کار گرفته می شد. به عنوان مثال، ابن سعود تلاش کرد در منطقه نجد میزان وفاداری قبایل را نسبت به خود افزایش دهد تا بدین وسیله حکومت خود را استحکام بیشتر بخشد. از این رو، ابن سعود به واسطه رهبری فراقبیله ای، امنیت و رفاه قبایل را افزایش داد و در نتیجه قبایل منطقه با وی بیعت نمودند. دانشمندان تاریخ سعودی نظیر جمیز بیکاستوری و غسان سلمه کوشیده اند با ارا ئه یک الگو و پارادایم، هویتی را که توسط خانواده سلطنتی سعودی ترویج شده، کشف کنند. پیکاستوری معتقد است: ابن سعود با هدف مشارکت دادن قبایل در حکومت و مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود بر منطقه ای ناهمگرا، نیروی فراملیتی خود بر منطقه را مشروعیت بخشد، ولی از نظر سلمه رژیم سعودی هویت فراقبیله ای را ترویج نمود. در هر حال، همه این تعبیرات به اسلام وهابی اشاره دارد و ابن سعود و جانشینانش تلاش کردند آن را عامل اتحاد مردم قرار دهند. پیکاستوری در مقاله ای درخصوص شکل گیری هویت سعودی تحت عنوان -»تلاش برای ایجاد نیروی فراملیتی-« خاطرنشان می کند: اسلام در همگون سازی قبایل و شکل گیری هویت فراقبیله ای، نقش عمده ای ایفا نمود و ارزش های فراملیتی در مشروعیت بخشیدن به استیلای حکام سعودی بر این منطقه ناهمگرا مؤثر بوند. در واقع، ابن سعود از این عامل به عنوان ابزاری برای ایجاد یک هویت اولیه و یک قدرت بزرگ تر بهره برداری نمود تا بدین وسیله قبایل را تحت کنترل خود در آورد. از طرف دیگر، حکومت آل سعود با هدف متحد کردن گروه های مختلف و همگون سازی آنان، حق حاکمیت خاندان سلطنتی را به عنوان یک اصل مسلم در سطح ملی ترویج نمود. البته در مناطق مختلف عناصر متفاوتی برای شکل دهی هویت ملی به کار گرفته می شد. به عنوان مثال، ابن سعود به واسطه رهبری فرامنطقه ای، امنیت و رفاه قبایل را افزایش داد و در نتیجه قبایل با وی بیعت نمودند. این در حالی صورت می گرفت که تحمیل مالیات های سنگین بر شیعیان استان شرقی عربستان از سوی حکومت ابن سعود نارضایتی مردم را در پی داشت که این امر به نوبه خود، بر وفاداری شیعیان نسبت به حکومت تأثیر منفی بر جای گذاشت، زیرا درآمدهای حاصل از این مالیات ها به نفع قبایل متحد با ابن سعود صرف شد. بررسی تاریخ عمومی مردم بومی عربستان، یکی از شیوه هایی است که می توان به واسطه آن از ملی بودن یا نبودن حکومت سعودی اطلاع حاصل کرد. شیعیان نیز مانند گروه ها، مناطق و فرقه های مطرود دیگر، خود را به عنوان بخشی از تاریخ حکومت سعودی محسوب نمی کنند، زیرا حکومت سعودی در طول تاریخ همواره کوشیده به آنان غلبه کند و آنان را تابع خود نماید و به مظاهر و ویژگی های فرهنگی آنان کاملاً بی توجه بوده است.
شیعیان در سمبل ها، نمادها، مراسم و آیین های حکومت هیچ جایگاهی ندارند. به جز ساکنین منطقه نجد، همه گروه ها بر این باور هستند که هرگز نمی توانند در فرآیند یکپارچه سازی حکومت سعودی شرکت داشته باشند؛ مگر با نیت تظاهر و تملق، زیرا معتقد هستند موجودیت آنان در فرآیند یکپارچه سازی به رسمیت شناخته نمی شود و در واقع این فرآیند مختص مردم نجد است. در این گونه مراسم ها که فرآیند یکپارچه سازی در آن متجلی می گردد، فقط نمادهای سنتی مردم نجد نظیر رقص محلی، لباس سنتی، میراث فرهنگی و حتی آوازها و اشعار به نمایش گذاشته می شود. حکومت سعودی تلاش می کند هویت، نمادها، آیین ها، تاریخ و تا حدی گویش و لباس مطلوب و خاص خود را به همه مناطق و گروه ها تحمیل کند و خاندان سلطنتی از بدو امر بر ترکیب و تلفیق این مؤلفه ها با ملی گرایی تأکید نموده اند. همانگونه که از تعاریف حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی استنباط می شود، در جامعه افراد باید از حقوق برابر برخوردار باشند و دسترسی آنان به قدرت و منابع دیگر عادلانه بوده و در برابر قانون یکسان باشند. همچنین نباید گروه های دون پایه که از امتیازات اجتماعی محروم هستند و یا گروه های به اصطلاح اجنبی در کشور وجود داشته باشند. چنانچه از منظر واقع گرایانه به این موضوع نگریسته شود، صرفاً ترغیب مردم به وفاداری، موجب ایجاد حس وفاداری نسبت به حکومت نمی شود، بلکه مسئولیت پذیری حکومت در قبال نیازها و علایق مردم، نحوه رفتار دولت با شهروندان و رسیدگی به شکایات آنها و مشارکت دادن افراد و گروه ها در ساختار دولت، ضامن تداوم وفاداری مردم نسبت به حکومت و ولایتمداری حکام است. در صورتی که دولت نتواند یا نخواهد پاسخگوی نیازهای اساسی مردم باشد، احساس تعلق مردم به حکومت از میان رفته و جدایی و تجرید این دو از یکدیگر پدید می آید. بنابراین بحران هویت حاکم بر کشور، از آنجا ناشی می شود که حکومت برای ایجاد هویت ملی به ارزش های خاص، ارزش های فرهنگی منطقه نجد، وهابیت و خاندان آل سعود تمسک جسته است. در همین راستا، رهبران وهابی سعودی مانند همه حکام دیگر عربستان مایل نبودند هویتی ملی را ترویج کنند که حتی در بعد نظری استلزام پذیرش اصل مشارکت مردم در حوزه های سیاسی و اقتصادی را در پی داشته باشد. این امر در ادعای ابن سعود، مبنی بر موروثی بودن حق حاکمیت به خوبی نمود یافته است. بعلاوه ایجاد هویت ملی جمعی مستلزم پذیرش اصل برابری همه شهروندان است؛ هر چند که این اصل با اید ئولوژی مذهبی و سیاسی حکومت سعودی در تعارض است. در حوزه دینی، علمای وهابی خود را مظهر اسلام واقعی و موحدان حقیقی می دانند و شعار اصلی آنها پاکسازی امت اسلامی از مشرکان (شیعیان، اهل تصوف و دیگر گروه ها) است. از این رو، آنان نمی توانند با مشرکان و مؤمنان به یک شکل رفتار کنند. در حوزه سیاسی حکام سعودی که با زور و اجبار به شبه جزیره عربستان استیلا یافتند تا حکومت خود را به نام سلسله سعودی تشکیل دهند، هرگز نمی توانند مردم را در ساختار سیاسی مشارکت دهند؛ چرا که آن را منحصر به خود می دانند. در واقع، اعضای خاندان آل سعود در همه عرصه ها، از جمله حوزه های حقوقی و اقتصادی، خود را مافوق دیگر شهروندان و مردم نجد می دانند. بنابراین هویت ملی در مثلث فرقه گرایی وهابی، منطقه گرایی مردم نجد و اقتدارگرایی و قدرت طلبی حکومت سعودی نمود یافته، اما این هویت نتوانسته مردم را متقاعد کند که وفادرای خود را به حکومت حفظ کنند. نمونه تبعیض های مذهبی سعودی ها بر علیه شیعیان، فتاوای علمای سعودی بر علیه شیعیان و محرومیت های اقتصادی که به آن اشاره می شود گواه این مدعاست که شیعیان هویت خود را به طور مستقل از حکومت حفظ کرده اند.
تبعیض مذهبی سعودی ها بر علیه شیعیان
در شهر صفوا، شهری که بیش از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت دارد و عمدتاً شیعه هستند، فقط ۳ یا ۴ حسینیه اجازه فعالیت دارند. علاوه بر این، در سال ۱۹۹۰ مقامات سعودی بر تعطیلی حوزه المبارزه، مدرسه ای دینی که ۱۶ سال فعالیت می کرد، مبادرت ورزیده و برخی از مدرسان آن را بازداشت کردند. در آموزش و پرورش، تعالیم وهابی بر شیعیان تحمیل می شود. شیعیان نه تنها مجاز به تعلیم تشیع به طور رسمی نیستند، بلکه مجبور هستند آموزه های وهابی که مشتمل بر تقبیح رسمی تشیع و تحریف آن است را فرا گیرند. لذا مدارک پرشماری گواه آن هستند که برخی از دانش آموزان به ویژه دختران نوجوان شیعی، بر اثر القا ئات مذهبی ضد شیعی، دست از تشیع کشیده یا تلاش ناموفقی در این خصوص صورت داده اند. اما گرچه فرزندان شیعیان مجبور هستند در مدارس دولتی اسلام وهابی را فراگیرند، ولی به موازات آن خانواده و شخصیت های دینی شیعی تعالیم مذهبی را به آنان تعلیم می دهند و بدین ترتیب کودکان در مقابل آموزه های دینی وهابی که در مدارس دولتی به آنها تدریس می شود مصونیت پیدا می کنند. هدف از تعلیم موازی آموزه های شیعی به کودکان این است که آنان بتوانند در اوان کودکی به درک و تشخیص صحیحی از تشیع و وهابیت دست یابند و همچنین قدرت تشخیص و تمیز این دو را از یکدیگر برخوردار شوند. از طرف دیگر، کتاب ها، سرودها و نوارهای مذهبی شیعی ممنوع هستند و در اختیار داشتن آنها مجازات در پی دارد. استفاده از برخی اسامی شیعی غیر قانونی است و شیعیان مجاز نیستند کتاب هایی درخصوص تاریخ یا فرهنگشان منتشر کنند. حتی تغییر نام ایالت قدیمی احسا به ایالت شرقی در راستای همین امر است. در سال ۱۹۲۷ علمای رده بالای سعودی فتوایی دالّ بر تکفیر شیعیان صادر کردند؛ یعنی محکومیت آنان به عنوان افرادی مرتد یا کافر که مستحق مجازات هستند. این اعلامیه تصریح می کرد که شیعیان حق ندارند اعمال دینی انحرافی شان را به جا آورند و اگر این تحریم را زیر پا گذارند باید از سرزمین مسلمانان تبعید شوند. در سال ۱۹۹۱ نیز بن جبرین عالم رده بالای سعودی دوباره، با صدور فتوایی بر کافر بودن شیعیان تأکید کرد، در حالی که رهبر اعلامی مفتیان عربستان، بن باز طی حکمی جواز صلح با اسرا ئیل را به بهانه برقراری امنیت و خودداری گروهی از آزار و اذیت گروه دیگر و همچنین اقدام به داد و ستد و مبادله سفرا و سایر موارد، به شرطی که متضمن ابراز دوستی با آنان نباشد، صادر نمود.
وضعیت اقتصادی شیعیان
با توجه به اینکه دست کم اکثر حوزه های نفتی کشور عربستان در مناطق شیعه نشین قرار دارد، اعطای نقش به شیعیان لاجرم باید با موقعیت ویژه آنان در تأمین درآمدهای کشور و همچنین نیروی انسانی کارآمد آنان سازگاری داشته باشد؛ امری که دولت عربستان به راحتی آمادگی پذیرش آن را ندارد. در سال ۱۹۹۶ گزارشی از حقوق دانان مینه سوتایی، حقوق بین المللی بشر درخصوص عربستان سعودی منتشر شده است که در آن، این حکومت بی رحم و ظالم معرفی شده که مشخصه آن بیزاری از شیعیان است. در همین گزارش وضعیت اقتصادی ایالت شرقی را این گونه توصیف می کند:
ایالت شرقی با داشتن گنجینه ای از منابع طبیعی، یکی از فقیرترین مناطق عربستان سعودی است. دولت در مقایسه با دیگر مناطق، هزینه بسیار اندکی را به پروژه های ساختمانی، جاده ها، بهداشت و تعلیم و تربیت در این منطقه اختصاص داده است. یک روزنامه نگار اظهار داشته است: خانه های این منطقه به گونه ای تصورناپذیر، پایین تر از استانداردهای جدید عربستان هستند. تا اوایل دهه ۱۹۸۰، حلبی آبادها امری عادی به شمار می رفتند و شهرها و شهرستان های شیعی هنوز فاقد تسهیلات پزشکی جدید هستند که در شهرهایی چون ریاض و جده به چشم می خورند. تنها در سال ۱۹۸۷ بود که حکومت سعودی برای احداث بیمارستان قطیف، نخستین بیمارستان مدرن ایالت شرقی اقدام کرد. شرکت آرامکو نیز که در اصل توسط نیروهای شیعه منطقه راه اندازی شده بود، اکنون از استخدام آنها خودداری می کند و حتی بسیاری از آنها را اخراج کرده است.
ساختار حکومتی عربستان و نقش شیعیان
وجود ۴ هزار شاهزاده در عربستان باعث شده است که آنها تمام مسئولیت ها و مراکز قدرت را در اختیار خود داشته باشند. برای مثال، تمام وزارتخانه های مهم از قبیل دفاع، خارجه و کشور به وسیله شاهزادگان اداره می شود. همچنین ریاست شورای عالی در وزارتخانه های خدماتی نیز به عهده آنهاست. شورای عالی تبلیغات سیاست کلی وزارتخانه ها را تعیین کرده و فرماندهی عملیات در بخش های مختلف نیروهای مسلح و پایگاه های نظامی را در اختیار دارند. این در حالی است که شیعیان از استخدام در نیروهای نظامی محروم هستند و خلبانی نیز برای آنها ممنوع است. اعمال فشار سیاسی توم با استبداد، با کمک شیوه های ارعاب مجموعه ای از رفتار رژیم سعودی است که قدرت را به طور انحصاری در اختیار گرفته است. دستگاه های حکومتی هر گونه مخالفتی را سرکوب می کنند، تشکیل هر نوع اتحادیه و حزب سیاسی در این کشور ممنوع و مبارزات سیاسی انتخاباتی هم مفهومی ندارد. تنها از سال ۱۹۹۳ که اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی بعد از نوشتن قانون اساسی در سال ۱۹۹۲ آغاز شد، ملک فهد، پادشاه سابق عربستان سعودی انتصاب ۲۰۰ نفر را برای نمایندگی مجالس محلی در سرتاسر کشور تأیید کرد. در این بین، یک کرسی به یک نفر از شیعیان در مجلس مشورتی شورا داده شد. این شورا نیز صرفاً وظیفه مشورتی دارد و سیاست گذاری در عربستان سعودی همچنان در دست دولت است که عمدتاً تحت تسلط اعضای خانواده حاکم آل سعود قرار دارد.
مقابله و مبارزه با شیعیان در عربستان در حالی است که عربستان حاضر شده که با کشورهای غیر مسلمان ارتباط برقرار کند، با رهبران برجسته یهودی رابطه داشته باشد، به بیگاناگان غیر مسلمان اجازه حضور در پادشاهی بدهد و اینها تنها به این دلیل است که رژیم، پایه های مشروعیت خود را که علمای وهابی می باشند، راضی نگه دارد تا آنها خاندان سلطنتی و سیاست هایش را بپذیرند. لذا در نهایت شیعیان احساس می کنند تشیع، حقیقتاً تنها هویتی است که امروزه در این کشور پادشاهی پیش روی آنها قرار دارد. آنها واقعاً شهروندان عربستان سعودی نیستند و حکومت پادشاهی آنان را اتباعی بیگانه و مظنون به شمار آورده و در پایین ترین سطح نظام اجتماعی جای داده است. در نتیجه، اساساً هویت دیگری پیش روی شیعیان قرار ندارد و به دلیل همین فقدان، آنان به طور غیر ارادی به هویت اصلی شیعی باز می گردند. اقدامات ظالمانه رژیم سعودی هرگز از حافظه تاریخی شیعیان محو نمی شود. این وضعیت غم انگیز موجب شد شیعیان عربستان رابطه خود را با شیعیان نجف، قم و بحرین که از موقعیت بهتری برخوردار هستند، استحکام بخشند. در نتیجه نه تنها تلاش وهابیون برای همگون سازی شیعیان با هویت ملی به شکست انجامید، بلکه موجب شد شیعیان بیشتر درصدد تقویت هویت خود بر آیند. همچنین تبعیض بر علیه شیعیان در حوزه های دینی اتحاد بیشتر شیعیان را در پی داشته و جنبه دینی هویت آنان را بر جسته نمود و در واقع هویت آنان به طور کلی دینی شده است.
با وقوع انقلاب اسلامی روند بیداری اسلامی شدت یافت. این روند به ویژه پس از شکست اعراب از اسرا ئیل، شکست الگوی ناصریسم و ناسیونالیسم عربی و حکومت های محافظه کار عربی و بعضاً سوسیالیستی و مقارن با آن وقوع انقلاب اسلامی در ایران، روند رو به گسترش بیداری اسلامی و جنبش های رادیکال اسلامی را در جهان اسلام شدت بخشید که در زیر به تأثیرات منطقه ای آن و همچنین تأثیرات آن بر شیعیان عربستان و واکنش عربستان به تکاپوی شیعی در داخل منطقه می پردازیم:
انقلاب اسلامی و تأثیرات منطقه ای آن
بررسی دقیق محیط اسلامی معاصر، وجود یک بحران اجتماعی چند بعدی را نشان می دهد. جهان اسلام برای بیش از دو قرن شاهد یک بحران طولانی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و از همه مهم تر روحی بوده است. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تجزیه کشورهای عربی، نخبگان ناسیونالیست عرب دو وظیفه را احساس کردند: اول، رهایی از کنترل اروپا و کسب استقلال، دوم، ارا ئه-» یک برنامه اید ئولوژیک برای استقرار حکومت قانون.
این دو هدف تحقق پیدا کرد، اما بحران شدت گرفت. انواع و اقسام مکاتب مارکسیسم، لیبرالیسم و ناصریسم نتوانست نیاز اید ئولوژیک جوامع اسلامی را برطرف کند و این سبب شد تا اسلام در واکنش به این مکاتب و برای رفع بحران، به شکل سیاسی و ایدو ئولوژیکی مطرح شود و در بسیاری از موارد در قالب احزاب و جنبش های سیاسی به مرام و اید ئولوژی سیاسی تبدیل شود. اسلام سیاسی قرن بیستم را اغلب با عنوان -»بنیادگرایی-« توصیف کرده اند؛ هرچند گرایش های گوناگون در اید ئولوژی سیاسی اسلام را نمی توان تحت چنین عنوانی آورد. برخی جنبش های سیاسی مانند اخوان المسلمین در مصر و حزب جماعت اسلامی در پاکستان، بنیادگرا محسوب می شوند. از سوی دیگر، اید ئولوژی سیاسی اسلام با اید ئولوژی های دیگر مانند لیبرالیسم، ناسیونالیسم و سوسیالیسم در آمیخته که آمیزه های رنگارنگی از مرام و عقیده سیاسی ایجاد کرده است.
در عصر حاضر، شاهد رشد اسلام گرایی هستیم، همچون اخوان المسلمین در مصر که در اواخر دهه ۱۹۳۰ یکی از پرقدرت ترین سازمان های مصر شد و بعد توانست در کشورهای دیگر نفود کند و جهان اسلام به ویژه جهان عرب را تحت تأثیر خود قرار بدهد و علاوه بر آن، گروه های دیگری همچون حزب الدعوه در عراق یا منظمه الجهاد و منظمه التحریرالاسلامی یا جماعه المسلمین مصر رشد یافتند، اما در این میان در اواخر سال ۱۹۷۹ میلادی، نهضتی که از سال ها قبل شروع شده بود در کشوری غیرعرب، اما مسلمان به پیروزی رسید. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به دور از هرگونه دلبستگی به ایسم ها و مکاتب ساختگی با کمترین امکانات مادی و با کمترین خشونت، توانست گوی سبقت را از بقیه نهضت ها برباید و همین سبب خیرگی چشمان جهان و به ویژه مسلمانان منطقه شد. این ویژگی به گونه ای بود که حتی رسانه های غربی و شخصیت های جهانی نیز با حیرت لب به سخن گشودند. روزنامه انگلیسی تایمز گفت: انقلاب اسلامی قدرت انحصاری دو ابرقدرت را در معرض تهدید قرار داده است. خطر ایران علیه منافع آمریکا به مراتب بیشتر از شوروی است. سایروس ونس، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز گفت: با پیروزی انقلاب در ایران و سرنگونی شاه، تمامی خواسته ها و برنامه های آمریکا به یأس تبدیل شد. همچنین بگین، نخست وزیر اسبق اسرا ئیل گفت: از وقتی انقلاب پیروز شد زلزله ای در منطقه به وجود آمد که تمامی منطقه را به لرزه در آورده است.
تفاوت این انقلاب با دیگر نهضت ها، در این بود که اولاً تحت رهبری شخصیتی مذهبی قرار داشت، ثانیاً اسلامی بود، ثالثاً بدون توجه به نیروهای بیگانه به پیروزی رسید و رابعاً، در مقابل حکومت و رژیمی قدرتمند که ژاندارم منطقه بود، ایستاد. وقوع این پدیده مهم در ایران، تأثیراتی در منطقه داشته است و جدای از نظر رهبران آن، با شروع پیروزی حیرت انگیزش به جهان و بخصوص منطقه صادر شد، چون در حقیقت این امر که صدور انقلاب یکی از وجوه مشترک انقلاب هاست، نباید تردید کرد. ظهور جریان های نوپای اسلامی، به ویژه در کشورهای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 