پاورپوینت کامل مصاحبه; سی سال با جمهوری اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه; سی سال با جمهوری اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه; سی سال با جمهوری اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه; سی سال با جمهوری اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶
اشاره
متن زیر حاصل مصاحبه ای است که اخیراً دکتر محمد نورالدین، سردبیر فصلنامه آکادمیک -«شئون الاوسط-» وابسته به -«مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه-» در بیروت، با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمود تقی زاده داوری، رئیس مؤسسه شیعه شناسی، به مناسبت سی امین سالگرد انقلاب اسلامی ایران، انجام داده است که تقدیم خوانندگان محترم اخبار شیعیان می نماییم.
پس از گذشت سی سال از آغاز انقلاب اسلامی در ایران، به نظر شما مهم ترین دستاوردهای اصلی انقلاب چه بوده است؟
در بُعد داخلی مهم ترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران را باید حاکمیت متدینان و اسلامگرایان بر دستگاه اداری کشور و نیز اجرای قوانین اسلامی در کشور دانست، زیرا مهم ترین انتقادی که بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران، آیت الله العظمی امام خمینی قدس سرّه الشریف در دوره حکومت پهلوی مطرح می کردند، یکی این بود که اداره کشور در دست افراد فاسق و فاسد است که تعهّدی به اسلام و ایران ندارند و همواره به عیّاشی و هدر دادن بیت المال می پردازند و دیگر اینکه در کشور قوانینی جریان دارد که در تضاد صریح با احکام شریعت اسلام است؛ مثلاً نفوذ غیرمسلمانان بر کشور و امنیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا و یا دایر بودن مشروب فروشی ها و قمارخانه ها و فاحشه خانه ها در کشور و امثال آن. اکنون چنین امور زشتی در کشور رواج ندارد و دولت آنها را ترویج نمی کند. دستگاه اداره کننده کشور اعم از دولت، مجلس، نظام قضایی و ارتش و نیروهای امنیتی همگی ظاهرالصلاح اند و به انجام کارهای پسندیده و عامّ المنفعه تشویق می شوند. مقصود من این نیست که در گوشه و کنار کشور امور زشتی وجود ندارد و یا فسادی روی نمی دهد، بلکه مقصود من این است که این امور توسط دستگاه حکومتی امور مجاز تلقّی نمی شوند و ترویج نمی شوند. متون دینی هم به ما توصیه می کنند که ابتدا باید ظاهر جامعه را آراسته کرد و سپس به باطن جامعه رسید و آن را تطهیر نمود. البته باطن، اصل است و ظاهر، مقدمه. باید در سایه ساختار سیاسی ظاهرالصلاح، تلاش شود تا باطن جامعه نیز به طهارت و تقوا، متّصف گردد. در مجموع، آنچه که مرحوم امام(ره) و انقلابیون پیروانشان درجامعه شاه برای به دست آوردن آن تلاش می کردند، در نهایت همین مواردی بود که ذکر شد.
اما دستاورد مهم انقلاب اسلامی در بُعد خارجی، یعنی تأثیر انقلاب اسلامی بر جوامع و جمعیت های اسلامی و شیعی جهان، را باید در اعتماد به نفسی که این انقلاب به جوانان مسلمان بخشیده، جست وجو نمود. شما به خوبی می دانید که جوانان مسلمان در کشورهای اسلامی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تحت تأثیر جریانات پان عربیسم عبدالناصر، پان ترکیسم کمال آتاتورک، پان ایرانیسم رضا شاه پهلوی، سوسیالیسم احمد سوکارنو و امثال این قبیل گرایشات سیاسی غیرمذهبی قرار داشته و از انتخاب سبک زندگی دینی، احساس شرم و خجالت داشتند، اما انقلاب اسلامی به این جوانان، احساس خودباوری و اعتماد به نفس و بیگانه ستیزی داد و آنها به صورت انبوه و توده ای به دینداری و زندگی مسلمانی روی آوردند. اکنون بسیاری از این جمعیّت های متدیّن و اسلامخواه در کشورهای خود به حاکمیت و قدرت و ثروت و منزلت رسیده اند. به ترکیه، افغانستان، عراق، بحرین، کویت، فلسطین، عربستان و لبنان بنگرید. کیست که نداند این امر در پرتو الگوگیری و تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران پدید آمده است.
در زمان شاه، یک جوان تحصیلکرده عرب و یا ترک و یا ایرانی، خجالت می کشید بگوید که من مسلمان هستم، ولی امروز به وفور در اطراف و اکناف جهان اسلام جوانان خوش قریحه و بااستعدادی را می یابید که از دانشگاه هاروارد و یا ام. آی. تی و یا آکسفورد، و یا سوربن فارغ التحصیل شده و با کمال غرور و افتخار می گوید من یک مسلمان هستم و از زندگی اسلامی ام، خرسندم و به تمدن درخشان اسلامی ام می بالم. این امور قبل از انقلاب اسلامی، چشم گیر نبود؛ زیرا به صورت رسمی و علنی مورد حمایت قرار نداشت، ولی امروزه به برکت انقلاب اسلامی، فراگیر و محسوس است و نه تنها در همه کشورهای اسلامی، بلکه در میان مسلمانان مهاجر و ساکن در جهان غرب نیز به وفور دیده می شود.
در مقابل، چه اهدافی را انقلاب برای خود ترسیم کرده بود یا آرزوی تحقق آنها را داشت، ولی در عمل نتوانست به آن اهداف یا آرزوها برسد؟
عدم توفیق در امحاء فقر و ریشه کن کردن محرومیت معیشتی که به نظر اینجانب با جایگاه معنوی و انسانی و ارزش های اجتماعی جمهوری اسلامی نیز سازگاری ندارد. اجازه دهید این امر را قدری توضیح دهم. در زمان شاه، حدوده ده درصد افراد جامعه از ثروت کلانی برخوردار بوده و جزء طبقه مرفّه و اشرافی جامعه به حساب می آمدند. حدود سی درصد نیز طبقات متوسط شهری را تشکیل داده و عمدتاً در تشکیلات اداری، سازمان های آموزشی و نیروهای انتظامی و امنیتی اشتغال داشته اند که همان کارمندان دستگاه های دولتی می باشند، اما بقیه مردم که در روستاها ساکن بوده و یا در حواشی شهرهای بزرگ اسکان داشته و به کشاورزی و کارگری و کاسبی مشغول بوده اند، همگی جزء طبقات کم درآمد و محروم جامعه به حساب می آمده اند. اینها حدود شصت درصد از جمعیت جامعه شاه را تشکیل می دادند. اما اکنون این نسبت به طور چشم گیری تغییر یافته است. در حال حاضر نیز حدود ده درصد افراد جامعه که عمدتاً به تجارت و بازرگانی خارجی مشغول بوده و یا دارای کارخانه و شرکت هستند از مکنت و ثروت فراوانی برخوردارند. دارای خانه های گرانقیمت، اتومبیل های خارجی گرانقیمت، خانه های تفریحی در اماکن خوش آب و هوای کشور هستند و نوعاً تعدادی از اعضای خانواده آنها در خارج از کشور زندگی کرده و خود نیز سالی چند سفر خارجی می کنند. اینها از وابستگان رژیم پهلوی نیستند، ولی در درون نظام اسلامی، فربه شده و رشد کرده اند. حدود بیست درصد از افراد جامعه نیز کاملاً فقیر و مسکین هستند. هزینه قوت روزانه، سرپناه و دارو و درمان خود را ندارند. نه حرفه ای بلدند و نه شغلی دارند. اینها نوعاً فرزندان کشاورزان روستایی هستند که در جست وجوی کار و زندگی بهتر به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده و متأسفانه نتوانسته اند کار مناسبی پیدا کرده و سرپناه بایسته ای بیابند. اما حدود هفتاد درصد افراد جامعه فعلی ایران را طبقه متوسطی تشکیل می دهند که در هر کوچه و برزن و محلّه و شهری قابل روِیت هستند، مثل هم می پوشند، مثل هم تغذیه می کنند، مثل هم کار می کنند، و مثل هم سخن می گویند. بخشی از افراد این طبقه را کارمندان دولتی و نظامیان و وابستگان به دستگاه های اداری و دولتی تشکیل می دهند و بخشی دیگر هم افرادی هستند که در کارخانه جات و شرکت های تعاونی و خصوصی و بنگاه های تجاری و سایر مشاغل جدیدی که پس از انقلاب اسلامی ایجاد شده، اشتغال داشته و از برکت انقلاب به تحصیل و شغل و خانه و ماشین و سایر امکانات رفاهی دست یافته اند. خدمت بزرگ اقتصادی انقلاب هم همین است که طبقه متوسط را توسعه داده و از سی درصد زمان شاه، به هفتاد درصد رسانده است. بلی اگرچه درصد افراد فقیر و محروم جامعه ایران، به طور چشم گیری تقلیل یافته و از شصت درصد دیروز به حدود بیست درصد امروز رسیده، اما در کمال تأسف، این تعداد نیز شایسته شأن و جایگاه والای جمهوری اسلامی ایران نبوده و پدیده ای آزاردهنده است. شما می دانید که دولت فعلی ایران، تلاش محسوسی در جهت امحاء فقر و محرومیت زدایی به عمل آورده و مبارزه با آن را در اولویت سیاست اقتصادی داخلی خود قرار داده است. مایلم در اینجا در تکمیل این بحث، به دو نکته اشاره کنم: نکته اوّل، نظرسنجی ای است که من در هر ترم درسی در کلاس های درسم در دانشگاه قم انجام می دهم. شما می دانید که استان قم و شهر قم، یکی از مناطق نیمه توسعه یافته و یا توسعه نیافته کشور است. عمده جمعیت آن را طبقات مذهبی متوسط و زیر متوسط مهاجر و گاه فقیر و محروم، تشکیل می دهند، دانشگاه دولتی قم که اینجانب در آن شاغلم نیز، به همین گونه است، یعنی چندان توسعه یافته و پیشرفته نیست. به طور طبیعی، دانشجویانی که به این دانشگاه می آیند نیز از طبقات ممتاز و ثروتمند جامعه نیستند. من در هر ترم جهت اطمینان از دانشجویان کلاس درسم می پرسم که آیا در کلاس درس، دانشجویی هست که پدرش نماینده مجلس، و یا بانکدار و یا زمین دار بزرگ (دارای ۵۰ هکتار زمین) و یا کارخانه دار و یا دارای شرکت تجاری باشد. همگی می گویند، خیر. البته در یکی دو موردگفته شده که پدرشان استاد دانشگاه می باشد. بعد می پرسم آیا در کلاس دانشجویی هست که لباسش وصله دار و یا کفش اش پینه داشته باشد؟ می گویند خیر. بعد می پرسم آیا دانشجویی هست که این هفته برنج و گوشت و میوه نخورده باشد؟ می گویند، خیر. بعد می پرسم آیا دانشجویی هست که پدر و مادرش به خاطر نداشتن مسکن، میهمان پدربزرگ و یا سایر فامیل شده باشند؟ می گویند، خیر. من با این قبیل پرس و جو، به حدس قوی ای می رسم که طبقه متوسط جامعه امروز ایران، نه تنها گسترش یافته و حجم عمده جمعیت جامعه را فرا گرفته، بلکه سطح رفاهی آن نیز به طور محسوسی از طبقه متوسّط دیروز بهتر شده است. برای این دیدگاه، شاهد گویای دیگری را هم می توان ارائه داد و آن حجم بالای سفرهای زیارتی است که در حال حاضر انجام می شود. آمارهای رسمی می گویند که سالانه حدود بیست ملیون نفر از شهر مذهبی مشهد در استان خراسان دیدن کرده و به زیارت مرقد شریف حضرت علی بن موسی الرضا(ع) (هشتمین امام شیعیان امامیه) نایل می شوند. حال اگر آمار زائران حرمین شریفین مکه و مدینه در عربستان سعودی، و یا زائران عتبات عالیات در شهرهای نجف و کربلای عراق را هم به آمار بالا اضافه کنید و یا تعداد زائران حرم حضرت معصومه ( س)، بنت موسی بن جعفر و نیز مسجد مقدس جمکران در شهر قم را به آن بیافزایید، درمی یابید که سالانه حدود نیمی از جمعیت هفتاد میلیونی ایران فعلی به لحاظ مالی قادر است از یکی از اماکن مهم مذهبی در داخل و یا خارج از ایران، بازدید کند. چنین تمکّن مالی برای قشرهای مذهبی که نوعاً از طبقات پایین و محروم جامعه هستند، در زمان شاه وجود نداشت، ولی امروزه در پرتو تلاش های نظام اسلامی ایران، مقدور شده است.
نکته دومی را که مایلم به جنابعالی یادآوری کنم، موانع خارجی ای است که از ناحیه کشورهای استعماری، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای جلوگیری از موفقیت این انقلاب ممتاز و متمایز سده حاضر، ایجاد شده است. جنگ هشت ساله عراق و ایران، کاهش محسوس قیمت نفت در دهه هفتاد، تحریم های اقتصادی و سیاسی بین المللی، کارشکنی های مستمر آمریکا و اخیراً تحریم های جدید مالی و بانکی مربوط به انرژی هسته ای را باید به طور جدّ، مد نظر قرار داد. در بررسی دستاوردهای اقتصادی انقلاب اسلامی، حتماً باید این عوامل را محاسبه کرد. بدون تردید، بخش عمده حرکت کُند توسعه ایران، معلول همین موانع خارجی است که سال به سال افزایش یافته است.
به هر تقدیر، در مجموع نمی توان به طور مطلق معتقد شد که جمهوری اسلامی، توفیق اقتصادی نداشته است، بلکه درست این است که بگوییم در بهبود رفاه عمومی و گسترش طبقه متوسط جامعه، توفیق چشم گیری داشته، ولی در عین حال، هنوز قادر نشده است که فقر را ریشه کن ساخته و فقرا و محرومان را از جامعه پاک کند.
انقلاب ایران نخستین انقلاب دینی درجهان اسلام در عصر جدید بود و برای اولین بار روحانیان قدرت را در یک کشور اسلامی به دست گرفتند. این تجربه را چگونه ارزیابی می کنید؟ اینکه روحانیان قدرت را در دست بگیرند، چه مزایایی و چه مضراتی دارد؟ برای تنظیم رابطه» میان جریان دینی و جریانی که معتقد است باید مدنیّون (مقصود افراد غیرروحانی) قدرت را در دست داشته باشند نه علما، چه قواعدی وجود دارد؟
رهبری امام خمینی(ره)، به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعیان جهان، در جریان انقلاب اسلامی امری طبیعی بود، زیرا او هدایت کننده مسیر مخالفت با رژیم شاه بود و جز او کسی این موقعیت را نداشت. به قدرت رسیدن برخی از شاگردان و پیروان او پس از پیروزی انقلاب نیز به همین گونه امری طبیعی بود، زیرا در همه انقلاب های شناخته شده جهان، انقلابیون پس از پیروزی، قدرت را به دست می گیرند و بین خود تقسیم می کنند. منتهی امتیاز چشم گیر این انقلاب، همان گونه که جنابعالی نیز در سؤال خود مطرح کرده اید، این بود که جمع کثیری از عالمان دینی، پس از انقلاب عهده دار اداره امور کشور و رتق و فتق مسائل روزمره مردم شدند، در حالی که چنین امری در سایر انقلاب های جهان سابقه نداشته است. در توضیح این امر باید یادآور شد امروزه خاطرات همه رهبران عالی رتبه روحانی جمهوری اسلامی ایران در قالب کتابی که خود نوشته اند و یا مجموعه مصاحبه هایی که در قالب یک کتاب جمع آوری و منتشر شده است، وجود دارد که در ضمن آن سؤال فوق مطرح شده و پاسخ داده شده است. آنها گفته اند که در ابتدای پیروزی انقلاب، همه متفّق بوده اند که علمای دینی دست اندرکار انقلاب، باید هر چه سریع تر به مساجد و کارهای فرهنگی گذشته خود بازگشته و اداره کشور را به غیرصنف خود واگذار کنند. مشکل، هنگامی پدید آمد که متحدان سابق غیرروحانی آنها، مشاوره ها و توصیه های آنان در زمینه سیاست های خارجی و داخلی و نیز تحوّل دستگاه اداری کشور متناسب با ارزش های انقلاب را نادیده انگاشتند و بیم آن می رفت که یکباره همه ارزش ها و آرمان های اسلامی و معنوی انقلاب به کناری نهاده شده و اداره نظام به دست عناصر غیرانقلابی و یا ضدانقلابی قرار گیرد. این احساس خطر سبب گردید که علمای دینی به حضور خود در دستگاه های اجرایی و حکومتی ادامه داده و تحولات اداری مورد نظر را ایجاد نمایند. در عین حال، همه رهبران مذکور گفته اند که آنها معتقدند این حضور باید موقّتی بوده و مصلحت نظام و نیز صلاح روحانیت در این است که از دستگاه اجرایی و مدیریت مستقیم امور جاری کشور فاصله بگیرد. به نظر می رسد که این ایده، امروز پس از گذشت سی سال از پیروزی انقلاب، در حال تحقق است و حضور روحانیان در دولت و در مجلس شورای اسلامی و نیز در دستگاه های اداری و اجرایی کشور، به طور محسوسی کم رنگ تر از دهه های گذشته است.
اینجانب در عین اینکه ورود روحانیان به عرصه کارهای حکومتی و اداری را چندان مناسب نمی بینم، ولی در عین حال، اصرار و پافشاری مخالفان، برکنار نهادن آنها از صحنه دولت و قدرت را اصلاً به صلاح کشور و تداوم دینداری مردم نمی بینم، زیرا اولاً، معتقدم دلیلی وجود ندارد که روحانیان توانمندی همچون مرحوم آیت الله بهشتی و یا آقای هاشمی رفسنجانی را تنها به خاطر اینکه روحانی هستند و لباس بلند می پوشند و عمامه به سر می گذارند، از صحنه سیاسی و اجرایی کشور منع کرد؟ آنها به لحاظ توان مدیریتی و بینش سیاسی، چه چیزی از مرحوم مهندس بازرگان و یا دکتر یدالله سحابی کمتر دارند؟ چرا باید جامعه را از فکر و توان و تلاش های خیر چنین انسان های شایسته ای محروم کرد؟ آیا صرف تفاوت لباس، دلیل قابل قبولی برای این امر است؟
بر این نکته، نکته دیگری را اضافه می کنم و آن این است که ممکن است حضور مستقیم عالمان دینی به صورت انبوه در عرصه کارهای حکومتی و اجرایی را نپسندیم و شایسته ندانیم، ولی باید بپذیریم که حضور رسمی یک فقیه و اسلام شناس برجسته دینی در رأCس امور جامعه علاوه بر اینکه متناسب با وجدان دینی امت اسلامی (و یا حداقل در جامعه ایران، متناسب و ملائم با ضمیر مذهبی جامعه شیعی ایران) است، در مقام عمل و در مقابله با مشکلات زندگی روزمره، نیز باعث دلگرمی و قوت قلب مردم بوده وآ نها را از هرگونه یأس و ناامیدی و پوچی مصون نگه می دارد؛ زیرا پایگاه مردمی فقیه آگاه به زمان همواره سبب می شود تا او زمینه تغییرات لازم در جهت خیر و نفع عموم را فراهم آورد و بدین ترتیب انتظارات و خواسته های مردم را برآورده سازد.
در مجموع، اینجانب بر این باورم که از حقوق مسلّم اهالی یک جامعه اسلامی این است که دستگاه حکومتی و اجرایی آنها توسط افراد مسلمان و متدین و پایبند به دیانت و طهارت اداره شود و هرگونه اصرار بر کنار گذاشتن جمعیت های مسلمان و مذهبی از صحنه سیاسی کشور، تجاوز و تعدّی آشکار به حقوق سیاسی اعضای جامعه خواهد بود.
هر انقلابی پس از گذشت مدتی از آغازش به دولت تبدیل می شود. آیا به نظر شما ایران پس از تبدیل شدن به دولت که در آن قدرت دست به دست می چرخد، روح انقلابی و آرمانخواهی خود را از دست داده، یا اینکه هنوز هم روح انقلابی خود را حفظ کرده است؟ در این صورت، چگونه؟
در علوم اجتماعی، انقلاب به رفتار جمعی تند و سریع و نوعاً خشن که ساختارهای نظام موجود را می شکند و الگوهای رفتاری جدیدی را پی می فکند، اطلاق می شود. از این رو، ما تنها یکبار در سال ۱۳۵۷ رفتارهای انقلابی داشتیم که با آن نظام شاهنشاهی پهلوی را سرنگون کردیم و پس از آن شروع به رفتارهای عادی و معمول در درون جامعه خود نمودیم که امروزه آن را تداوم و استمرار می بخشیم. ولی در عین حال، باید بین آرمان خواهی از یک طرف و رفتارهای رادیکال انقلابی از طرف دیگر تفاوت گذارد. در میان امّت اسلامی، شیعیان بخصوص به خاطر اعتقاد به آموزه انتظار و جامعه عادله مهدی موعود(عج) همواره آرمان گرا بوده اند، ولی تنها در مقاطعی، انقلابی شده اند و انقلاب کرده اند و این کلام بدین معناست که می توان آرمان گرا بود، ولی انقلابی نبود، و تحقق آرمان ها را از طریق اصلاحات جزیی و مقطعی و ممتد و مداوم و روش های مسالمت جویانه و غیرخشونت آمیز پی گیری کرد. اجازه دهید این ایده جامعه شناسانه را با توضیحی روان شناسانه، شرح دهم. ما انسان ها قوه-« خشم و غضب داریم و هنگامی که خشمگین می شویم همه چیز را به هم می ریزیم و رفتاری تند می کنیم، ولی مشخص است که رفتارهای تند و خشمگینانه ما نمی تواند تداوم داشته باشد و همیشگی باشد؛ زیرا ما را نابود می کند و رابطه همه افراد با ما را قطع می کند و ما را منزوی و تنها می سازد. از این رو، ما به طور معمول رفتارهای متعارف و تعاملی و دگردوستانه داریم و تنها در مواقع خاصی، از قوه-« خشم و غضب خود استفاده می کنیم. جامعه نیز این چنین است. تنها در مواقعی به خشم می آید و رفتارهای رادیکالی و انقلابی و سریع انجام می دهد. ولی همین جامعه، چه جامعه دیندار باشد و چه جامعه غیردینی، همواره آرمان گرا و ارزش گراست. منتهی گاه ارزش های متعالی و معنوی و انسانی را می جوید و گاه آرمان های مادی، خودخواهانه و منفعت جویانه را. بنابراین نمی توان گروهی، جمعی و جامعه ای را پیدا کرد که آرمان گرا نباشند. همه افراد در همه جوامع آرمان گرا هستند، منتهی بعضی آرمان های بشردوستانه و یا خداجویانه دارند و دسته ای به دنبال ارزش های مادی نظیر دارایی و مال و مقام و قدرت و لباس و اتومبیل جهت تفاخر و تکاثر می باشند.
برداشت شما از تحرک فکری یا درگیری و ستیز میان جریان های فکری در ایران چیست؟ خطوط کلی جریان های فکری دینی، لیبرالی، چپی، تندرو، سکولار، غرب گرا و مانند آن چیست؟ و مهمترین مسائلی که این جریان ها را مشغول کرده، چیست؟ آیا مسِله-« آنها قضایای دولت یا آزادی یا عدالت یا ضدیت با غرب، و یا چیزهای دیگر است؟
جریان های سیاسی – اجتماعی ایران امروز را کلاً به دو بخش اصلی می توان تقسیم نمود: یکی جریان های دین ناگرا و اسلام ناگرا که در ظاهر نمی گویند مسلمان نیستند، ولی اصولاً در اعتقاد و در عمل تعهدی به اسلام و مسلمانی ندارند. باقیمانده های احزاب مارکسیستی دیروز (حزب توده و پیکار و امثال آن) و نیز پس مانده های جریانات غرب گرای دیروز در این دسته بندی قرار دارند که به لحاظ تعداد چندان زیاد نیستند، ولی همانند کوزه ای نیمه آب، پر سروصدا و پرغُلغله اند و چنین وانمود می کنند که حجم قابل توجهی از جامعه راتشکیل می دهند. اما دسته دوّم، مجموع جریاناتی است که همگی معتقد به اصول و فروع اسلام و تشیّع و نیز اهل عمل به آیین های دینی همانند نماز و روزه و خمس و حج و جهاد هستند و اصولی را که بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران وضع کرده، پذیرفته اند، ولی در موضع گیری های سیاسی با هم اختلاف نظر دارند. اینها در حال حاضر، اکثریت قاطع جمعیت جامعه اسلامی ما را تشکیل می دهند. دسته ای از اینها معتقدند که مدیریت اقتصاد و اموال عمومی جامعه همچنان باید در دست دولت باشد و دولت باید خزانه عمومی را به شیوه ای عادلانه بین اقشار مختلف مردم تقسیم کند و دسته ای دیگر می گویند دولت، مدیر خوبی نیست و باید تولید و توزیع و تجارت و بازرگانی را به مردم بسپارد تا آنان که شایستگی دارند به خوبی رشد کنند و بقیه را رشد دهند. نظیر این اختلاف در عرصه سیاست داخلی و خارجی نیز دیده می شود؛ دسته ای معتقدند که با گفت وگو و چانه زنی با غرب می توان به تنش ها و چالش های موجود خاتمه داد و دسته ای دیگر می گویند که هنوز زمان آن فرا نرسیده و در این مسئله باید قدری بیشتر تأمّل و دقت نمود. در زمینه تفسیر متون دینی نیز همین اختلاف وجود دارد. دسته ای نص گرا و ظاهرگرا هستند و دسته ای به عقل و ملاحظات عقلانی بهای بیشتری می دهند و زمان و مکان را در استنتاج حکم شرعی، دخیل می دانند. از نظر اینجانب، اینها امور جدید و نگران کننده ای برای بقای جامعه اسلامی ما نیستند. در طول تاریخ تمدن اسلامی ما، همواره جریانات فکری و فرهنگی و سیاسی متفاوتی وجود داشته که تا به امروز هم تداوم یافته است. ولی نگرانی هنگامی واقعیت می یابد که این دسته جات، آن قدر به نزاع با یکدیگر بپردازند که مردم از آنها خسته شده و زمینه قدرت گرفتن جریانات غیراسلامی و غیردینی در جامعه فراهم آید. اینجانب درحال حاضر جداً نگران همین مسئله هستم و آن را در کلاس های درس و سخنرانی های دانشگاهی خود متذکر می شوم، یعنی ناهمسازی جریانات مسلمان و متدیّن با یکدیگر؛ عدم سازش و عدم همکاری گروه های متحد دیروز با یکدیگر. بلی جداً جای نگرانی است هنگامی که دوستان دیروز، دشمن مشترک جنایتکار امروز را فراموش کرده و به خاطر دست یابی به مزایای مادی و دنیوی و یا به خاطر حفاظت و تداوم آن مزایا، با برادران مسلمان خود به مخاصمه و منازعه ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 