پاورپوینت کامل مبارزات سیاسی شیعیان در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مبارزات سیاسی شیعیان در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبارزات سیاسی شیعیان در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مبارزات سیاسی شیعیان در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

مقدمه

مردم غور (هزاره جات) افغانستان بر اساس شواهد تاریخی، در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) مسلمان شده و تا امروز از محبّان و شیعیان اهل بیت(ع) به شمار می آیند. شیعیان افغانستان در تاریخ حیات خود، فراز و نشیب های متعددی را پشت سر گذاشته اند تا به آزادی نسبی رسیده اند. در این مقاله، سعی شده است به گوشه هایی از تلاش های شیعیان در راه احقاق حق خود اشاره شود.

رقابت یک نامزد شیعی در برابر ۱۷ بعداً ۱۵ نامزد سنّی در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نه تنها برای مردم این کشـور تـازگـی داشت، بلکه برای جهانیان نیز شگفت آور و غیرمنتظره بود؛ زیرا تا سه سال قبل — در حکومت طالبان — نه فقط جایی برای مردم شیعه وجود نداشت، حتی این مردم را از مسلمان نمی دانستند و بارها دست به قتل عام و نسل کشی شیعیان زده، زمینه» فرار آنها را از افغانستان فراهم کرده بودند. گذشته از آن، در حکومت های گذشته، بخصوص حکومت مجاهدین که پس از سقوط حکومت دکتر نجیب در کابل به وجود آمد، در قانون اساسی افغانستان حقی برای شیعیان قایل نشدند.

برای مثال، در قانون اساسی حکومت مجاهدین، که در سال ۱۳۷۳ تدوین شد، رئیس جمهور و صدراعظم باید مذهب حنفی می داشت؛ یعنی یک شیعه حق نداشت خود را نامزد مقام ریـاسـت جمهـوری کند و یا مسئول تشکیل کابینه از سوی رئیـس جمهور گردد. اما تحوّلات سه سال اخیر، بخصوص قانون اساسی مصوّب سال ۱۳۸۲ ش، این مشکل تاریخی را از سر راه شیعیان برداشت و قانون جدید برای شیعه» افغانستانی نیز حقوق مساوی با دیگر هموطنان فراهم ساخت.

ایـن تحـول سیاسی حکایت از آن دارد که در دو جبهه، تغییـرات عمیقـی ایجـاد شـده انـد: از یـک سو، عامه مردم افغانستان به این آگاهی و شعور سیاسی رسیده اند که یکدیگر را تحمّل کنند؛ و از سوی دیگر، جامعه شیعی افغانستان پس از یک قرن کتمان هویت، سرانجام به این باور رسیده است که خود را مطرح سازد و برابر با دیگر افغانستانی ها زندگی کند.

مهم تر از همه اینکه جهانیان نیز دریافته اند آنچه درباره» افغانستان می پنداشته اند با آنچه در افغانستان می گذرد بسیار متفاوت و دور از باور است. جهان، شیعه را در این کشور یک اقلیت ناچیز می پنداشت، در حالی که یک سوم مردم افغانستان را شیعیان تشکیل می دهند.

یافته های کنونی با در نظر داشتن باورهای گذشته درباره» شیعه و هزاره در افغانستان ما را بر آن می دارند تا مروری هرچند گذرا به پیشینه» تاریخی شیعه در این کشور و نیز سیر تحولات سیاسی — فرهنگی شیعیان در درون جامعه بسته افغانستان داشته باشیم.

تاریخچه» ورود شیعه به افغانستان

بسیاری از مورّخان شیعه و سنی بر این عقیده اند که مردم غور در زمـان خـلافـت امـیـرالمؤمنین علی(ع) مسلمان شده و غرجستان — هزارستان یا هزاره جات امروزی — جزو قلمرو اسلامی گردیده است. در مسلمان شدن مردم غور در قرن اول هجری، هیچ اختلافی بین مورّخان شیعه و سنی وجود ندارد. اما در اینکه این مردم پس از مسلمان شدن در کدام صف قرار گرفتند، کمی اختلاف است.

برخی مورّخان با ارتباط دادن افسانه» قیس با خالد بن ولید و مسلمان شدن قیس، یکی از پدران قوم افغان (پشتون)، اسلام و مسلمانی را در افغانستان رنگ خونی و طایفه ای داده و این افتخار را همچون افتخارات دیگر، مختص قوم و طایفه» خاص نموده اند. از این میان، می توان به شیر محمّد خان ابراهیم زی، مؤلّف تواریخ خورشید جهان اشاره کرد که معتقد است: » بعد از آنـکـه خـالد به شرف اسلام و غزوات دین اسلام و امارات مسلمانان سرافراز شد، روزی آن حضرت (ص) به خالد فرمودند که ای خالد، قوم تو، بنی اسرائیل، چون از صدمات بخت النصر بابلی از شام جلای وطن شدند و حق تعالی تو را به آن سعادت که مأمول اسلاف تو بود مشرّف کرد، اما گروه انبوه، که بعد از وقوع سانحه» بخت النصر متوجه ممالک عجم گشته، در جبال غور و فیروزه که واقع ولایت خراسان است، اقامت ورزیدند و به مرور قرون و دهور خلقی کثیر گردیده و به سبب فقدان علم و علما، احـکـام دین موسوی را به باد داده، گرفتار عارضه» جهل و ضلالت اند، باید که ایشان را از بعثت نبی آخر الزمان آگاه گردانی و به دین متین اسلام بخوانی. بعد، خالد حسب الامر نبوی به آن گروه مکتوبی نوشته، فرستاد. چون کتاب خالد به آن گروه صاف دل رسید، بلاتأمّل اجابت کردند و چند کس از بزرگان آن طایفه، که بزرگ ترین ایشان قیس نام داشت… از جبال غور روانه گردیده، به طی منازل و قطع مراحل به مدینه رسیدند و به توسط خالد سلیمانی به خدمت حضرت خیرالبریه مشرّف شده، مسلمان شدند.«

البته این نظریه، که افتخارات بشری را بیشتر به نژاد سامی ارتباط می داد و از این لحاظ مورّخان قوم پشتون تلاش داشتند خود را با طایفه» بنی اسرائیل پیوند دهند، با مطرح شدن نژاد آریایی، منسوخ گردید.

سید طیب جواد، سفیر کبیر افغانستان در آمریکا در دوره» ریاست جمهوری آقای کرزی، در مقاله» »تاریخ جامعه» یهود افغانستان« که در هفته نامه وحدت، چاپ قم، در سال ۱۳۷۸، شماره ۲۸۵ انتشار یافت، می نویسد:

. ..» ذکر این نکته خالی از لطف نیست که از سده» شانزدهم تا بـیـسـتم، ما افغان ها خود را از اولاد بنی اسرائیل و یکی از سبط های (اقوام) دوازده گانه» گم شده» یهودی می شمردیم. .. در آغاز سده» بیستم مورّخان اروپایی بنابر گرایش های آلوده» سیاسی — فاشیستی، نظریه» بی پایه» نژاد نجیب آریایی و نژاد ذلیل سامی را برکشیده اند. در کشور ما نیز افسانه» بنی اسرائیل بودن افغان ها برافتاد و به جای آن، اسطوره» آریایی بودن ما نشست. به گمان اغلب متفکرین افغان، بار اول با این اسطوره، از راه منابع آلمانی و ترکی آشنا شده اند.«

در اینجا، هدف رد و یا تأیید نژاد آریایی افغان ها نیست، بلکه هدف آن است که نشان دهیم تاریخ چگونه به نفع قوم خاصی تـحریف می شود، ولی افتخار پیش قدمی در اسلام با تمام تغییرات ریشه ای هنوز مورد بحث است. مرحوم عبدالحی حبیبی، رئیس انجمن تاریخ افغانستان، و یکی از مورّخان تاریخ ساز افغانستان که مجله» آریانا را منتشر می کرده، ضمن اعـتـراف بـه مسلمان شدن مردم غور در عهد امیرالمؤمنین علی(ع) با ارتباط دادن شنسبیان (حکام مقتدر) زمان خلافت حضرت علی(ع) به قوم افغان (پشتون)، ثابت می کند که مسلمانان اولیه» افغانستان کنونی پشتون ها بوده اند، نه سایر اقوام ساکن این کشور.

اما مورّخان سایر اقوام، بخصوص مورّخان هزاره و شیعه با قبول اصل موضوع مسلمان شدن غوری ها در دوره خلافت حضرت علی(ع) در برابر نظریه» »غور خاستگاه پشتون ها« ایـسـتـادگـی نـمـوده، آن را شـدیـداً رد مـی نـمـایند. مرحوم مـیـرمحمدصدیق فرهنگ، مورّخ مشهور افغانستان، غور و غرجستان را خاستگاه قوم هزاره دانسته، می نویسد:

» در عین حال، در کوهستان مرکزی خراسان، که به نام “غور”، “غرجستان” یا مطلق “جبال” یاد می شد، مردمان دیگری به نام “هزاره و نکودری” جا گرفتند که بعضی پیش از هجوم مـغـولان بـه ایـن خطّه وارد شده و برخی در اثر لشکرکشی چنگیزخان و جانشینان او در آن جایگزین شدند. اینان با مردم محلی، که تاجیک آمیخته با ترک بودند و امرای آل شنسب و سلاطین غوری از بین ایشان ظهور کرده بودند، آمیزش یافته، زبان آنها را با مخلوطی از لغات ترکی و مغولی قبول کردند و خودشان به نام “هزاره” و مسکنشان به نام “هزاره جات” شهرت یافتند. در قرن پانزدهم، هزارگان در ا ثر مساعی دعات شیعه، مـذهب مذکور را پذیرفتند، در حالی که بخش بیشتر مردم خراسان سنّی مذهب بودند.«

البته نظر مرحوم فرهنگ، هم درباره تاریخ ورود هزاره ها به منطقه و شیعه شدن این قوم در قرن پانزده میلادی، از سوی مورّخان شیعه و هزاره مورد اشکال قرار گرفته، تنها در یک مورد، که غور خاستگاه اقوامی غیرپشتون بوده، مورد توافق واقع شده است. همین موضوع موجب گردیده که ایشان از سوی مورّخان پشتون به نام »هزاره« معرفی شود، در حالی که خود به صـراحت، خانواده» خویش را از تبار سادات (سنّی) تاجیک معرفی می کند. با اینکه وی سال ها با خاندان سلطنتی در ارتباط بوده و از نزدیک با طایفه» پشتون در تماس، درباره» خاستگاه اصلی این قوم چنین می نگارد: » اکثر مورّخان، محل رهایش نخستین پشتون ها را کوه های سلیمان و سرزمین های مجاور آن در غرب رودخانه» سند شمرده اند که در آن جا به علت دشوار گذار بودن اراضی و نظام قبیله ای، به شکل منزوی و نیمه مستقل زندگی می کردند.«

با این نظر که خاستگاه افغان ها (پشتون ها) دامنه های کوه سلیمان در جنوب افغانستان و شمال پاکستان بوده، افسانه» قیس و مسلمان شدن او و برگشت او به غور کاملاً بی پایه و عاری از حقیقت جلوه می کند. حسّاسیت نسبت به منطقه» غور از آن روست که غوری ها اولین مردمی بودند که پرچم اسلام را به خواست خود برافراشتند و دین اسلام را در منطقه رونق دادند. از این رو، تاریخ سازان افغانستان هر کدام مطابق خاستگاه قومی و مذهبی خود و یا خواسته های حکام و گروه های فشار، برای این ناحیه و مردم آن پرونده» دلخواه ساخته اند؛ چنان که به چند نمونه» آن اشاره شد.

اما مرحوم غبار، که در تاریخ نویسی روش خاص خود را دارد، قضیه را به شکل دیگری شرح می دهد و درباره تاریخ ورود اسلام به افغانستان می نویسد:

» شعار برادری و برابری عرب در افغانستان از طرف طبقات مختلف مردم با عکس العمل های مختلف استقبال گردید؛ به این معنا که فئودال ها تا جایی که تسلط کامل دولت عرب را در افغانستان عامل زوال حکم رانی منطقه ای و منافع شخصی خود می دانستند، خواهان دفاع از هویت حکومات محلی خود بـودنـد، ولی در جایی که دولت عرب حکومت محلی را در دسـتـشـان مـی گـذاشـت، تـسلیم می شدند و باج می دادند. هـمچنین روحانیون مذاهب مختلفه» کشور نفوذ دین جدید اسلام را در افغانستان مرادف انهدام خویش می پنداشتند. اما اکثریت ملت (دهقانان) تا جایی که آوازه» عرب و دین جدید را با شعار برادری و برابری و فتوحات باورنکردنی آنها در ایران شنیده بودند، بین شک و یقین و بین مخالفت و قبول، در حالت نوسانی قرار داشتند…«

مرحوم غبار از لشکرکشی و فتوحات اسلامی در منطقه، به نام »لشکرکشی عرب ها« یاد می کند و به شکل دیگری به مسائل قومی می پردازد، در حالی که برایش فرقی نمی کند که کدام مردم و کدام منطقه اول اسلام آورده اند. او قضایا را بیشتر از روی معادله» سود و زیان امرای محلی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

بر خلاف نظریات ارائه شده از سوی مورّخان سنی، حاج کاظم یزدانی، مورخ شیعه» افغانستانی، با جمع بندی نظریات مختلف، نظر جدیدی به این شرح ارائه می کند:

» در افغانستان. برای اولین بار در زمان خلیفه» سوم، اسلام راه یـافـت. سپاه نیرومند و سختکوش مسلمین بعد از آنکه قسمت اعظم ایران را طی نبردهایی به تصرف درآوردند، به سوی خراسان بزرگ پیش تاختند و در طی جنگ های متعدد، سیستان، هرات، زمین داور و صفحات شمال افغانستان را مسخّر نمودند. دامنه» فتوحات مسلمین در زمان اموی ها در افغانستان توسعه یافت.«

آقـای یـزدانی با رد نظریات مربوط به شیعه شدن مردم هزاره جات در قرن ۱۵م و یا دوره» صفوی ها چنین می نویسد:

عده ای پنداشته اند که مذهب شیعی از زمان صفویه به این سو، در هزاره جات رواج یافته است، که این یک پندار محض است و هیچ گونه شاهد تاریخی بر این ادعا یافت نمی شود…«

علی اکبر تشیید درخصوص قدمت شیعه در کوهستان غور می نویسد:

مرکز شیعیان غیور یا مسلمین غور اولین تمرکز شیعه در بلاد غور بوده است؛ زیرا بین سنوات ۳۵ تا ۴۰ هجری مسلمان شـده انـد و در زمان خلافت حضرت علی(ع)، جعده هبیره المخزومی، که خواهرزاده» آن حضرت بود، از طرف وی به حکومت خراسان منسوب شد. به خاطر رفتار شایسته» جعده، مردم غور از جان و دل به علی محبت می ورزیدند. امرای غور، که وضع را کاملاً انسانی می یابند، بدون جنگ سر بر خط فرمان علی گزارده، به دین اسلام مشرّف شدند و به پیشنهاد جعده، فرمانروای کل خطّه» خراسان، حضرت علی(ع) فرمان حکومت سرزمین غور را به خاندان شنسب، که امرای قبلی آن سامان بودند، صادر فرمودند. این فرمان نامه قرن ها در آن خانواده محفوظ بوده و مایه» افتخار و مباهات آن دودمان به شمار می آمد. پس از رحلت حضرت علی(ع)، در زمان معاویه و اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی(ع) لعن و نفرین کنند. این حکم ناروا در تمام سرزمین های اسلامی آن روز اجرا می شد. تنها مردم غور بودند که از دستور معاویه سرپیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند که به حضرت علی ناسزا بگویند.«

قاضی منهاج السراج جوزجانی می گوید:

» غالب ظن آن است که شنسب، امیر غور، در زمان خلافت حضرت علی(ع) مسلمان شد و از آن حضرت عهد و لوا گرفت و همچنان بر ریاست غور باقی ماند.«

فخرالدین مبارک شاه، که نسب خاندان غوری را به نظم کشیده، نیز از عشق و علاقه» غوریان به خاندان پیغمبر اکرم سخن رانده، می گوید:

» این افتخار برای غوریان بس که تنها این مردم بودند که تسلیم دستور معاویه نشده، به علی و اولاد طاهرینش سب و ناسزا نگفتند:

در اسلام در هیچ منبر نماند

که بر وی خطیبی همی خطبه خواند

که بر آل یاسین به لفظ قبیح

نکردند لعنت به وجهی صریح

دیار بلندش از آن بود مصون

که از دست آن ناکسان بود برون

از این جنس هرگز در آن کس نگفت

نه در آ شکار و نه اندر نهفت

نرفت اندر آن لعنت خاندان

از این بر همه عاملش فخر دان

در افسانه های امروزی هزاره جات نیز به عنوان افتخار گفته مـی شـود کـه »مـا فـقـط با نامه» حضرت علی(ع) مسلمان شده ایم.« اینکه تاریخچه» ورود شیعه در افغانستان از غور آغاز می شده، به خاطر حسّاسیت مسلمان شدن مردم این منطقه است که تقریباً همه» مورّخان برای اثبات نظریات خود، به افسانه ها روی آورده اند. بنابراین، به ناچار باید به اسناد دسته دوم و سوم استناد نمود و این واقعیت را با حزم و احتیاط پذیرفت که غور اولین خاستگاه شیعه در افغانستان است، در حالی که شیعیان در سراسر افغانستان وجود داشته و از نگاه تاریخی، شهرهای بلخ، بامیان، بدخشان، طالقان، جوزجان، فراه، غور (هزاره جات)، مرورود، کابل و هرات، هر کدام به نوبه» خود، محل تجمّع دسته های بزرگی از شیعیان بوده اند که در برخی مناطق مثل هزاره جات و بدخشان و تخارستان برای همیشه وجود خود را حفظ کرده اند و در برخی جاها مجبور به تقیه و سرانجام، تغییر عقیده شده اند. آقای یزدانی در کتاب »پژوهشی در تاریخ هزاره ها«، در بخش پیدایش تشیع در افغانستان، به تفصیل درباره» شیعیان و حضورشان در شهرهای گوناگون این کشور، به بحث پرداخته و یادآور شده است که ابتدا سه فرقه» شیعی در افغانستان — یعنی خراسان — راه یافت: شیعه» دوازده امامی، اسماعیلی، و زیدی. اما زیدی ها به مرور زمان رو به انقراض نهادند و امروز از این فرقه نام و نشانی وجود ندارد. ایشان رفتن حضرت یحیی پسر زید شهید، نواده» امام زین العابدین(ع) را از عراق به خراسان، دلـیـل حـضـور شـیعیان در آن نواحی می داند که سرانجام، جاسوسان اموی از قضیه آگاه شدند و نصر بن سیار، والی بنی امیه در خراسان، مسلم بن احوز را با ده هزار نفر مسلّح به جنگ یحیی بن زید فرستاد و حضرت یحیی در این حمله در قریه» ارغوی (بغوی) سرپل به شهادت رسید. قبر حضرت یحیی اکنون در شهر سرپل زیارتگاه خاص و عام است.

به دلیل موقعیت جغرافیایی و دوری افغانستان از پایگاه قدرت اموی ها و عبّاسی ها، شیعیان تحت تعقیب در عراق، شام و مدینه و جاهای دیگر به سوی خراسان روآوردند و در بین شیعیان بلخ، هرات، غور و جاهای دیگر سکونت اختیار کردند. آقای یزدانی درباره» شیعیان هرات و بلخ این گونه می نویسد:

در هرات نیز عده» کثیری شیعه زندگی می کردند. منطقه بـرنـابـاد هـرات تماماً شیعه بودند. محمّد دیباج، پسر امام صادق(ع)، در آخر عمر به هرات آمد و در میان شیعیان آنجا با احترام می زیست و احتمالاً قبر وی در هرات می باشد.

در بلخ جمعیت عظیمی از شیعیان زندگی می کردند و بلخ حـتـی پـنـاهگاه شیعیان دیگر نقاط جهان بوده. محمّدتقی مـجلـسی ( مجلسی اول) در »شرح من لایحضره الفقیه« می نویسد: چون اهل قم شیعه بودند، بنی عبّاس غالباً نواصب را برایشان والی مقرّر می کرد و اهل قم از ظلم آنها سخت در عذاب بودند. چون ماندن در قم برایشان مشکل بود، لذا راهی بلخ می شدند تا در کنار شیعیان آن دیار آسوده باشند.

شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، چون زندگی در قم برایش مشکل می شود، به ناچار جلای وطن اختیار نموده، در یکی از روستاهای بلخ به نام “قصبه» ایلاق”، که ساکنین آن همه شیعه بودند، پناه می بَرَد و شیعیان با گرمی از او استقبال می کنند و هم او در این قصبه، کتاب مهم و معروف »من لا یحضره الفقیه« را به خواهش یکی از شیعیان آنجا تألیف می کند.«

با توجه به آنچه ذکر شد، این واقعیت روشن می شود که از دیرزمان یعنی از همان آغاز مطرح شدن شیعه به عنوان یک جریان سیاسی — فرهنگی، پیروان این مذهب و مکتب در گـوشـه و کـنـار افغانستان وجود داشته اند که تجمّع و مرکز اصلی شان همان غور یا هزاره جات امروز بوده است. جریان تشیع با فراز و نشیب های زیاد تاریخی از آغاز تاکنون، در مرکز افغانستان — یعنی هزاره جات — زنده بوده و برای همیشه زنده خواهد ماند؛ چرا که شیعه ماندن جزو هویت قومی هزاره ها شده — که در جایش به آن نیز خواهیم پرداخت — ولی حال باید دید که غور و غرجستان و یا هزاره جات از نگاه موقعیت جغرافیایی چه موقعیتی در کشور افغانستان دارد.

موقعیت جغرافیایی غور و هزاره جات یا سرزمین شیعیان

موقعیت جغرافیایی غور امروز با غور تاریخی کاملاً متفاوت اسـت. غـور امـروز یـکـی از ولایـات مـرکزی (هزاره جات) افغانستان است که مرکز آن شهر چغچران می باشد، در حالی که غور تاریخی به کل هزاره جات کنونی و گاهی به قسمت عمده» آن اطـلاق مـی شده و در برخی منابع تاریخی، غور را مختص سرزمین کوهستان ذکر کرده اند که بخش عظیمی از مناطق مرکزی افغانستان را دربرمی گیرد. آقای غرجستانی در کتاب »تـاریـخ هـزاره و هـزارسـتـان« دربـاره نـام هـای تـاریـخـی »هزاره جات« می نویسد:

» از سرزمین هزاره جات، در تاریخ به اسم های “بربرستان”، “غرجستان”، “هزارستان”، “هزاره جات” و “غور” نام برده شده است که هر کدام از این تسمیه ها باید در ضمن مقاله ها و کتب در بین مردم تبلیغ و ترویج گردد و من هم بدین سبب، از هر کدام در جایش استفاده می کنم.«

از برخی منابع تاریخی، که غور را قلمرو حکومت سلسله» غـوری مـی داننـد، نیـز پیـداسـت که غور مناطق وسیعی را دربـرمـی گـرفتـه و حتـی در یـک دوره، یعنی عهد سلطان غیاث الدین غوری و شهاب الدین غوری که ۴۳ سال پادشاهی کردند، غزنین، قندهار، بلخ، هرات، نیشابور، مرو، غرجستان، سیستان، مکران، گرگان، کابلستان، گردیز، تخارستان، ملتان، پیشـاور، لاهور و پنجاب و جزو قلمرو غور بودند، تعصّبات مـذهبـی کـاهـش یـافتنـد و مذاهب مختلف ترویج و تبلیغ می شدند.

بـا اینکه حکومتگران محلی قلمرو حکومت را گسترش می دادند و یا گاهی این قلمرو محدود می شد، اما قلمرو مذاهب چنـدان تغییـر نمـی کـرد و مرکز افغانستان یا هزاره جات بر پای بندی به مذهب خاص، اصرار می ورزید. همین جدااندیشی این منطقه را در طول تاریخ، نقطه» جدا از سایر نقاط معرفی کرده و گاهی به نام کشور مستقل نیز یاد شده است. آقای غرجستانی به نقل از محمّدیوسف ریاضی، یکی از مورّخان گذشته، در »کلیات ریاضی« یا »بحرالفواید« می نویسد:

» بـربـرستـان مملکتـی اسـت پـر از کوهسار که علوفه و چشمه سار زیاد دارد. دارای ییلاق های سردسیر است و این مملکت شرقاً به کابل و غزنین، جنوباً به غورات و قندهار و غرباً به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.